وقتی تو جبهه رفتی من خواب ناز بودم
بهر محبت تو غرق نیاز بودم
وقتی شهید گشتی، شبها چه گریه کردم
از دوریت نهان در سوز و گداز بودم
مادر که گریه می کرد می سوخت قلب زارم
من با خدای خوبم مشغول راز بودم
وقتی نماز می خواند آرام می گرفتم
من هم کنار مادر اندر نماز بودم
مادر ز خاطراتت با افتخار می گفت
از این شهادت تو من سرفراز بودم
جان عزیز خود را کردی فدا و من هم
آماده شهادت با دست باز بودم
با کسب علم و دانش راهت ادامه دادم
من بهر کشور خود آینده ساز بودم
======================
حمیدرضا فاطمی
1387/10/26
تکمیل شعر : 1400/09/09
(این شعر با الهام از عکس بالا سروده شده)
تقدیم به فرزندان عزیز شهدا و رزمندگان
وبلاگ اشعار فاطمی
وقتی تو جبهه رفتی من خواب ناز بودم
بهر محبت تو غرق نیاز بودم
وقتی شهید گشتی، شبها چه گریه کردم
از دوریت نهان در سوز و گداز بودم
مادر که گریه می کرد می سوخت قلب زارم
من با خدای خوبم مشغول راز بودم
وقتی نماز می خواند آرام می گرفتم
من هم کنار مادر اندر نماز بودم
مادر ز خاطراتت با افتخار می گفت
از این شهادت تو من سرفراز بودم
جان عزیز خود را کردی فدا و من هم
آماده شهادت با دست باز بودم
با کسب علم و دانش راهت ادامه دادم
من بهر کشور خود آینده ساز بودم
======================
حمیدرضا فاطمی
1387/10/26
تکمیل شعر : 1400/09/09
(این شعر با الهام از عکس بالا سروده شده)
تقدیم به فرزندان عزیز شهدا و رزمندگان
وبلاگ اشعار فاطمی