هنر عکاسی / صندلی بندگی
یادمه بچه که بودم وقتی مادرم سجاده اش رو پهن می کرد و چادر نمازش رو برا نماز سرش می کرد.
با این که پسر بودم! یه روسری از کشوی مادرم بیرون می آوردم و با اصرار، مادرم اون رو سرم می کرد...
کنارش می نشستم و هرکاری رو که اون میکرد منم انجام می دادم ...
باخودم فکرمی کردم وقتی که بزرگتر شدم باید مثل بابام شهید بشم، آخه بابام تازه شهید شده و من بهش افتخار می کردم؛ اما راستش تنهایی مادرم منو از هدفم منع می کرد و با خودم می گفتم اگر من نباشم کی از مادرم حمایت و پرستاری می کنه!؟ ..اماباز دلم هوایی می شد... ولی راستش چون سنم کم بود جبهه راهم نمی دادند.
خلاصه چند سال گذشت و یکم رشید شدم و می تونستم راهی جبهه بشم؛ اما اون روز مادرم پیر و شکسته تر شده بود.
نمی تونست مث جوونیاش نمازشو سرپابخونه، منم یه صندلی نماز براش تهیه کردم تا براحتی نمازش رو بخونه؛
ولی خب همیشه آرزوی دفاع و شهادت در راه دین و کشورم را داشتم، یادمه یه بار بدون اینکه چیزی بهش بگم رو کرد طرفم و گفت:
«پسرم اگه میخوای بری جبهه برو مانع تو نمیشم آخه میخوای جا پای پدرت بذاری...»
مدتی گذشت و توخط مقدم مشغول دفاع از آب و خاکمون بودیم که یه خمپاره صاف خورد کنارم، چشام سیاهی رفت،
وقتی چشامو باز کردم دیدم رو تخت بیمارستانم. صدای اذان همه جا رو پر کرده بود. بلند شدم برم نماز بخونم که دیدم پاهام رو بدنم نیست و همون موقع اونارو تو خط مقدم جا گذاشته بودم و در نهایت منو اعزام کردند خونمون پیش مادرم؛ مادرتنهام رو صندلی مشغول عبادت بود. منم روی ویلچر همه اش اونو نگاه می کردم؛ مادرم لبخند زد و گفت: بیا پسرم مثل بچگیا کنارم بشین و نمازتو بامن بخون: من روی صندلی و تو روی ویلچر...
من آرزوی خدمت و پرستاری مادرم رو داشتم ولی سالهاست که اون پرستار منه!!!
ولی یه درس گرفتم؛ یه درس بزرگ، مهم نیست ما چی میخوایم مهم اینه که رضای خداوند چی باشه؛
و یه درسم از مادرم گرفتم، بهترین راه برای رفع دلتنگی، فقط راز و نیاز با خداست، آخه مادرم هیچ وقت غمش رو با کسی در میون نمیزاره الا با خدا اونم روی صندلی بندگی...
نویسنده و عکاس: اسماء رشیدی رشنو
دیدگاهها
کار زیبا و خاص
In reply to کار زیبا و خاص by Pixel
چ., 02/28/2018 - 20:24ممنون از نگاه خاص و زیباتون زنده باشین دوست عزیز
سلام ، عالیه اشکم در اومد، جانبازا شاید از شهدا یجورایی بیشتر حق گردنمون داشته باشن، مادر و همسر شهدا و جانبازا که جای خود، بازم برا جانبازا بنویس که خوب مینویسی ....
In reply to سلام ، عالیه اشکم در اومد، by رضوان
چ., 02/28/2018 - 20:27سلام علیکم...تشکرازشما..جانبازان و شهدا خیلی ب گردنمون حق دارم...سعیم اینه باقلمی هرچند کوتاه وناقابل ذره ای از زحماتشون رو جبران کنیم ..البته جبران ناپذیره..زنده باشین ممنون از کامنت زیباتون
متنش عالیه
In reply to متنش عالیه by امین
پ., 03/01/2018 - 01:01سپاس دوست عزیز
بسیار زیبا مثل همیشه.موفق باشید
In reply to بسیار زیبا مثل همیشه.موفق by نازنین
پ., 03/01/2018 - 01:02نگاهتون زیباست..تشکر از وجودتون.مانا باشید
بسیار عالی ، موفق باشید
In reply to بسیار عالی ، موفق باشید by Mh_nadali
پ., 03/01/2018 - 01:00زنده باشین دوست عزیز..متشکرم
زیبا هم عکسش هم متنش
In reply to زیبا هم عکسش هم متنش by Sardar
جمعه, 03/02/2018 - 16:58ممنون ازشما ک وقت گزاشتین و نظردادین..متشکرم
این کارتونم مثل بقیه کاراتون عالیه متنش خیلی قشنگه
In reply to این کارتونم مثل بقیه کاراتون by p.r
چ., 03/07/2018 - 10:18سلام..ممنونم ک باکامنتهای قشنگتون بهم انرژی مثبت میدین..موفق باشین
زیبا
In reply to زیبا by Abowlfazl.mobi…
چ., 03/07/2018 - 10:18تشکر از نگاه زیباتون..
هم متنش عالی هم عکسش مرسی دوست عزیزکارات واقعا عالیه
هم متنش عالیه هم عکسش مرسی دوست عزیزبابت کارایه زیبات
In reply to هم متنش عالیه هم عکسش مرسی by مریم
ی., 03/11/2018 - 20:47ممنون دوست گرامی.منت گذاشتین..شمازیبا میبینین..درپناه اقا امام زمان
همه کاراتون عالیه دوست عزیزم دست مریزاد، انشاا.. موفق باشید.
افزودن دیدگاه جدید