رفتن به محتوای اصلی

اللهم لک الحمد علی ما جری به قضاوک فی اولیائک

تاریخ انتشار:

اللهم لک الحمد علی ما جری به قضاوک فی اولیائک

ترجمه : (بار الها ستایش تو را سزا است بر آنچه از قضا و قدر درباره اولیائت و از نعمت و بلا و آسایش و رنج مقدر فرموده ای.)

شرح : وجه اختصاص حمد بذات أقدس الهی را سابقاً بیان کردیم. و در اینجا به تذکر این نکته می پردازیم که حمد و ستایش خداوند در تمام حالات، برای انسان لازم و شایسته است. چه در حال ابتلاء و گرفتاری، و چه در حال صحت و رفاهیت. زیرا هر آنچه از طرف حضرت أحدیت رسد ، مشتمل بر یک نوع مصلحت است. و از این نظر لازم است، در مصیبت و بلائی که به انسان روی می آورد، اثبات قدم بکار برد، و حمد و ستایش خدا را در نظر گیرد، همان طوری که سیره انبیاء و اولیای حق بوده، و انسان با داشتن چنین صفتی منافات ندارد که از ظلم ظالم متأثر شود و او را لعن کند ، و یا در مصیبتی محزون و گریان گردد.

در روایات است که جابربن عبدالله أنصاری در أواخر عمر خود که مبتلا به ضعف پیری، و ناتوانی بود، حضرت امام محمد باقر علیه السلام به عیادت او رفت، و از حالش جویا شد. جابر گفت: حالم بجائی رسیده که پیری را از جوانی و مرض را از صحت و مرگ را از زندگی بیشتر دوست دارم. و زنده بودنم را بر مرگ ترجیح نمی دهم. امام علیه السلام فرمود: حال من چنان است که اگر مبتلا به پیری شوم همان را دوست دارم، و اگر واجد نعمت صحت باشم همان را. و چون زنده ام و زندگی را به من عطا کرده می پسندم، و اگر دچار مرگ شوم همانرا خواهانم. جابر وقتی که این سخن را از آن حضرت بشنید، صورت او را بوسید و گفت: راست گفت پیغمبر که به من فرمود: جابر تو یکی از فرزندان مرا که همنام من است خواهی دید یبقر العلم کما یبقر الثر الارض (که می شکافد و واضح و روشن می کند مسائل مشکله علم را، همانند شکافتن گاو نر زمین را) بعد گفت: سلام مرا به او برسان. و اشاره به همین مقام نموده. کسی که چنین سروده:

گر آسوده ور مبتلا می پسندد - پسندیده ام آنچه او می پسندد
چرا دست یازم چرا پای کوبم - مرا خواجه بی دست و پا می پسندد

[شعر دیگری در همین معنی منسوب به بابا طاهر است که گوید :
یکی درد و یکی درمان پسندد - یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران - پسندم آنچه را جانان پسندد]

بحث علمی: به موجب آیات و أخبار وارده وجود موجودات و عروض بلایا و یا عطای نعمتها همگی ارتباط با قضا و قدر الهی دارد. و قضا در نزد علماء و حکماء عبارت از علم خداوند بوجود اشیاء و افعال است به نحوی که سزاوار است به نحو أحسن نظام ایجاد شود، و قدر هم عبارت است از وجود أشیاء و أفعال در خارج بهمان وجهی که در علم حق تقدیر شده است.[أصل قضا به معنای ایجاب و انجام، و قدر به معنای اندازه و تعیین است. و اصولاً وجود هر حادثه و واقعه، و همچنین شکل و اندازه آن تابع علت و سبب است، و از آن سرچشمه می گیرد. و این است أصل معنای قضا و قدر، که همان نظام علت و معلولی است، که در نظام خلقت جریان دارد، و از علم و اراده حق سرچشمه می گیرد. و شرح و تفسیر آن را استاد محقق و عالی قدر شهید مطهری- رضوان الله علیه- در کتاب انسان و سرنوشت بیان نموده است]

توهم نشود که أفعال حق هم همانند أفعال عباد محتاج به تصور است، تا در ایجاد آن محتاج به فکر باشد. در روایت[بحار الانوار مجلد 4 چاپ جدید ص 137 نقل از توحید صدوق و امالی طوسی] است که شخص راوی از حضرت ابوالحسن (امام موسی کاظم) علیه السلام درباره اراده خدا و اراده مخلوق از آن بزرگوار سؤال کرد، حاصل و مضمون جواب امام چنین است که: فرق است بین اراده خالق، و اراده مخلوق. اراده مخلوق ناشی از تصور عمل و سود و زیان آن، و ترجیح هر طرفی که نفع آن زیادتر باشد. که اگر انجام آن راجح و نفع در اقدام آن باشد، در انجام آن اقدام نماید. و اگر ضرر و فسادش زیادتر باشد آنرا انجام ندهد، و تصمیم بترک آن گیرد.

ولی اراده خداوند متعال مسبوق به تصور و تفکر نیست. و اراده اش عین ایجاد است. که باراده او محقق می شود. پس اراده همان ایجاد است، که فرمود: انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون - یس آیه 83- البته کار او وقتی که چیزی را اراده کند فقط همین است که بدان گوید: باش پس وجود یابد. و این تأخر، تأخر رتبتی است. و نیازی بفاصله و گفتن به زبان هم ندارد.

رفع شبهه: چنانچه گفته شود که اگر وقوع هر چیزی مسبوق بقضاء و قدر است، پس سعی و کوشش انسان چه فایده دارد؟ که اگر مقدر باشد، واقع خواهد شد. خواه اینکه انسان سعی کند یا نکند، و اگر هم مقدر نباشد، هر قدر کوشش شود نتیجه ندارد، و واقع نخواهد شد. جواب این شبهه بطریق اجمال آن است که مقدرات دو قسم است مطلق و مقید. چه بسا ممکن است وقوع آن أمر مقدر باشد، ولی با اقدام شخص در انجام مقدمات آن، که بدون اقدام شخص در انجام مقدمات آن، نیل به مقصود حاصل نشود.[چون قضا و قدر همان نظام علت و معلول و سبب و مسببی است که در نظام جهان حاکم است، که از جمله آن نظام اراده و اختیار انسان است، که مربوط به طرز فکر و انتخاب اوست که از صفات اخلاق و روحی و میزان تعقل و دوراندیشی انسان سرچشمه می گیرد]

برچسب‌ها

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا