رفتن به محتوای اصلی

ترجمه و شرح دعای ندبه - الحمد لله الذی لا اله الا هو

تاریخ انتشار:

ترجمه و شرح دعای ندبه - الحمد لله الذی لا اله الا هو

ترجمه :ستایش خداوندی را سزا است که هیچ معبود بحقی جز ذات مقدس او نیست.
شرح : بدانکه حمد در برابر احسان اختیاری است. ولی مدح ستایش بر مطلق احسان و نیکی است. و شکر ستایش در برابر نعمت می باشد. خواه بزبان باشد، که آن را ثنا گویند. و یا بقلب که اعتقاد به صفات نیک نعمت دهنده داشته باشد. و یا بسایر أعضاء و جوارح، که آن تحمل زحمات اطاعت و فرمانبری نعمت دهنده باشد. حاصل آنکه شکر، عملی است در مقابل نعمت منعم. و چون هر کمالی از رشحات فیض کمالات حضرت حق است، و کمال حضرت حق تعالی مفیض کمال هر موجودی است، پس ستایش کمال هر موجودی بازگشت بستایش کمال حضرت أحدیث است. لذا بصورت جمله الحصاریه گفته می شود الحمدلله که تمام افراد حمد مختص است به خداوند متعال، و ستایش هر حمد کننده نسبت بهر محمودی ستایش خداوند است، خواه حمد کننده التفات باین مطلب داشته باشد و خواه غافل باشد.

حمد را هم مراتبی است:

اول- حمد و ثنای حضرت حق بر کمالات ذاتیه خود. چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: لا احصی ثناء علیک کما اثنیت علی نفسک.[فیض القدیر تحت رقم 1529. از مسند این حنبل و سنن اربعه، و در طریق خاصه نیز نقل شده است.] یعنی: من نتوانم ثنای تو را نمایم آن نحوی که تو بر ذات مقدس خود ثنا گوئی
دوم- حمد و ثنای ملائکه مقربین عالم أعلی و آسمانها.
سوم- حمد و ثنای افراد انسان در برابر نعمتهای ظاهری و باطنی.
چهارم- حمد و ثنای سایر موجودات که هر یک با زبان خویش در مقام ستایش حضرت حق می باشند و ان من شی ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم -[اسراء آیه 44]- یعنی: و هیچ موجودی نیست مگر اینکه تسبیح و ستایش او را می کند ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید وتمام موجودات عالم هر یک بزبانی ستایش حق تعالی را می کنند.

آنچه در چشم جهان بینت نکو است - عکس حسن و پرتو احسان اوست
گر بر آن احسان و حسن ای حق شناس - و زتو روزی در وجود آید سپاس
در حقیقت آن سپاس او بود - نام این، و آن لباس او بود

الله اسم علم است برای آن وجود مقدس که جامع جمیع صفات کمالیه و جمالیه، و منزه از صفات ممکنات است. و لذا تمام أسماء و صفات حق در لفظ الله بطور اجمال جمعی مندرج است. و کلمه الله نزدیکترین أسماء باسم أعظم است.

در کتاب توحید صدوق از أمیر المؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: ان قولک الله اعظم اسم من أسماء الله و هو الاسم الذی لا ینبغی ان یسمی به غیر الله... یعنی: محققاً گفتار تو به لفظ الله بزرگترین اسمی است از أسماء الهی، اسمی است که شایسته نیست غیر از خدا- نام مخلوق- بدان نامیده شود.

البته این اسم مبارک مختص به ذات واجب الوجود است. در تفسیر صافی از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمود: ... آنها أقرب الی اسم ألاعظم من ناظر العین الی بیاضها یعنی: کلمه الله نزدیک ترین اسم است باسم أعظم که از ناظر چشم به سفیدی چشم نزدیکتر است.[این روایت در تفسیر سوره حمد تفسیر صافی از توحید صدوق، و تفسیر عیاشی نقل شده است . و درباره تسمیه است، نه خصوص کلمه الله و لذا ضمیر آن مؤنث آورده شده، ولی چون کلمه الله أصل و پایه تسمیه است، لذا منظور روایت هم توجه دادن مخاطب است به کلمه الله و مقصود و منظور مؤلف هم همین بوده است]

لا اله الا هو این جمله در مواضع متعددی از قرآن آمده، و از أشرف آیات قرآنی است، که دلالت بر یگانگی ذات خداوند دارد. و رکن أعظم اصول دین می باشد. در کتاب توحید صدوق از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود من قال لا اله الا الله مخلصاً دخل الجنة هر کس که از روی اخلاص- این کلمه- لا اله لا الله را بر زبان آورد بهشت شد بعد فرمود: گفتن از روی اخلاص آن است که او را از معاصی باز دارد.

و نیز در کتاب توحید در تفسیر کلمه الله از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: حرف ألف کلمه الله اشاره به نعمت های ما می باشد، که خداوند به خلق خود عطا فرموده، و لام اشاره باین است که خداوند خلق خود را به ولایت ما الزام نموده. راوی گوید سپس من سؤال کردم از حرف هاء آخر کلمه، امام فرمود: اشاره است به اینکه خوار و ذلیل است هر که مخالفت کند محمد و آل محمد را.[در توجه این روایت و امثال ان به پاورق ص 26 مراجعه کنید]

تنبیه- ذکر کلمه هو در مجلد لا اله الا هو که نفرمود لا اله الا الله و از اسم ظاهر به ضمیر عدول کرد، مشتمل بر أسرار معنویه است، که بیان آن مناسب با وضع این تألیف نیست. در اینجا فقط بذکر اجمالی از آن اکتفاء می کنیم.

بدان که هر اسمی از أسماء خداوند متعال مثل: علیم، قدیر، مرید و و و دلالت دارد بر اتصاف ذات أحدیث بآن صفت. مثلاً علیم دلالت بر علم، و قدیر بر قدرت، و مرید بر اراده و همچنین است سایر أسماء. و أما لفظ ضمیر هو اشاره بذات أحدیث من حیث الذات است، و لذا گفته شده که لفظ هو أخص از لفظ الله است که دلالت بر ذات دارد به لحاظ الوهیت آن، و بهمین جهت گفته شده که جمله لا اله الا هو عماد و ستون توحید است.

در تفسیر برهان[مؤلف تفسیر برهان سید هاشم بحرانی این سلیمان بن اسماعیل از علمای قرن یازدهم هجری است. که صاحب تألیفاتی است. از جمله غایة المرام که به فارسی بنام کفایة الخصامترجمه شده است. و أصل این روایت در توحید صدوق است. و مرحوم مجلسی آن را در بحارالانوار (بنا به چاپ جدید مجلد 3 ص 222 و مجلد ص 310.)] از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که فرمود: یک شب قبل از جنگ بدر خضر را در خواب دیدم، و گفتم چیزی به من تعلیم کن که بوسیله آن بر دشمنان پیروز شوم. گفت: بگو: یا هو من لا هو الا هو و چون صبح شد، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم، و آن داستان را برای آن حضرت نقل کردم. آن حضرت فرمود: یا علی اسم أعظم را آموخته ای و روز بدر هم پیوسته این کلمات ورد زبانم بود.

برچسب‌ها

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا