39. فضایل امیرالمؤمنین و رذایل دشمنانش
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی ( دامت بركاته ) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تــاریـخ 15/10/89 ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
فضایل امیرالمؤمنین و رذایل دشمنانش
فَأَنْقَذَكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی، وَ بَعْدَ أَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجَالِ، وَ ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ، أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطَانِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِینَ، قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا، فَلَا یَنْكَفِئُ حَتَّى یَطَأَ جناحهاصِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ یُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیْفِهِ، مَكْدُوداً فِی ذَاتِ اللَّهِ، وَ مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللَّهِ، قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، سَیِّدَ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً كَادِحاً، لا تأخذه فی الله لومة لائم وَ أَنْتُمْ فِی رَفَاهِیَةٍ مِنَ الْعَیْشِ، وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ، وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبَارَ، وَ تَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ تَفِرُّونَ عِنْدَ الْقِتَال؛
آنچه قرائت شد فرازی از خطبه مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها بود که بخش هایی از آن را قبلا خوانده بودیم. ابتدا عبارات تلاوت شده را ترجمه ای تحت الفظی می کنم و بعد در حدی که خدای متعال توفیق دهد توضیحاتی عرض می نمایم. تا این جا حضرت خطاب به مردم ضمن اشاره به اهمیت رسالت پیامبر و زحماتی که برای هدایت مردم متقبل شدند فرمودند: شما در شرایط بسیار سختی بودید. وضعیت اقتصادی شما به حدی ضعیف بود که حتی آب آشامیدنی سالمی نداشتید و غذایتان بسیار غذای پستی بود. در دنیا جایگاه و اعتباری نداشتید و از لحاظ فرهنگی در نهایت پستی زندگی می کردید.
توصیف علی از زبان فاطمه سلام الله علیهما
فَأَنْقَذَكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؛ خدای متعال به برکت پدرم محمد ﷺ شما را از این گرفتاری ها نجات داد. بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی؛ تعبیر «بعد اللتیا و التی» یعنی شما نجات پیدا کردید ولی نه به سادگی بلکه بعد از حوادث فراوان. بعد برای اشاره به تفصیل برخی از آن حوادث می فرمایند: از وقتی که پیغمبر مبعوث به رسالت شدند تا زمانی که شما را نجات دادند مشکلات فراوانی را تحمل کردند؛ از جمله این که: مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجَالِ؛ به مردان دلاوری مبتلا شد که با او جنگیدند. وَ ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ؛ گرگان عرب و سرکشان یهود و نصاری به جانش افتادند. باید برای نجات شما در مقابل همه این ها مقاومت می کرد. بعد به آیه 64 از سوره مائده اشاره می کنند و می فرمایند: «كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ؛ هر آتش جنگی که آن ها افروختند خدای متعال آن آتش را خاموش کرد» اما چگونه؟ أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطَانِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِینَ؛ هرجا شاخ شیطان ظاهر شد یا درندگان مشرک دهان ها یشان را باز کردند که شما را ببلعند پیغمبر برادرش علی را در دهان این درندگان انداخت تا شما سالم بمانید. «لهوات» گوشت های ته حلق است. لَا یَنْكَفِئُ حَتَّى یَطَأَ جناحها بِأَخْمَصِهِ؛ وقتی علی در دهان آن ها می افتاد آن ها را رها نمی کرد و در مقابلشان تسلیم نمی شد تا این که زیر قدم های خود لگدمالشان می کرد. وَ یُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیْفِهِ؛ و آتش افروخته را با شمشیر خود خاموش می کرد. مَكْدُوداً فِی ذَاتِ اللَّهِ وَ مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللَّهِ؛ وقتی پای کار خدا به میان می آمد علی سر از پا نمی شناخت و هیچ نیرویی را برای خودش ذخیره نمی کرد. هر زحمتی بود تحمل می کرد و هر رنجی بود به جان می خرید. چند روایت از رسول خدا ﷺ در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که در آن ها تعبیر «فی ذات الله» به کار رفته است. شیعه و سنی نقل کرده اند که: علی ممسوس فی ذات الله،[بحارالانوار، ج39 ص313] و نیز نقل شده است که: علی خشن فی ذات الله،[بحارالانوار، ج21 ص373] و این جا می فرمایند:مکدودا فی ذات الله؛ یعنی علی در امر خدا کوشا بود. قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ؛ در این جا حضرت بر صفت «قریب» به خصوص تکیه می کنند؛ چراکه امیرالمؤمنین علیه السلام هم قرابت نسبی با پیغمبر داشت و پسر عموی رسول خدا بود و هم قرابت سببی داشت و داماد پیغمبر بود. این قرابت مخصوص علی بود.
توجه بفرمایید! حضرت زهرا سلام الله علیها در این جا که می خواهد بفرماید پدرم چگونه شما را از بدبختی ها نجات داد، شروع به توصیف امیرالمومنین علیه السلام می کنند. می فرمایند: پدرم شما را نجات داد؛ اما به وسیله کسی که این اوصاف را دارد؛ سَیِّدَ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ؛ سرور اولیای خداست. مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً كَادِحاً؛ کسی است که آستین ها را بالا زده و با کمال خیرخواهی، با کمال کوشش و با نهایت سعی و تلاش آماده هر نوع فعالیتی است. «مشمر» یعنی آستین بالا زده و مهیا شده برای ورود در کار. لا تأخذه فی الله لومة لائم؛ در مورد امر خدا هیچ ملامت گری نمی توانست او را از کار خودش باز دارد.
توبیخ راحت طلبان
در ادامه حضرت زهرا سلام الله علیها خطاب به همین مسلمانانی که در مسجد جمع شده اند و حضرت مشغول خطبه خواندن برای آن ها هستند می فرمایند: پیامبر بوسیله برادر و پسرعمّش علی صلوات الله علیهما این چنین به اسلام و شما مسلمانان خدمت کردند. اما شما چه کردید؟ وَ أَنْتُمْ فِی رَفَاهِیَةٍ مِنَ الْعَیْشِ؛ شما به فکر راحتی و زندگی مرفه خودتان بودید، وَادِعُونَ؛ راحت لمیده بودید و استراحت می کردید،فَاكِهُونَ؛ مشغول شادی و مزاح و خوشگذرانی بودید، آمِنُونَ؛ احساس خطری نمی کردید.
جانباز جنگ احد
داستان جنگ های علی همه عالم را پر کرده است و چیزی نیست که نیاز به شرح داشته باشد؛ ولی چون در خطبه اشاره شده اجمالا عرض می کنم که تنها در جنگ احد، بر تن امیرالمومنین هشتاد زخم از ضربه شمشیر و نیزه نشست. زنان زخم بند که بدن علی را زخم بندی کرده بودند می گفتند: ما پارچه را از یک طرف زخم وارد می کردیم و از طرف دیگر بیرون می کشیدیم ولی علی اصلا اظهار درد نمی کرد. چه صبری است صبر علی! در حالی که پیغمبر با تنی مجروح بر زمین افتاده بود یکی یکی اصحاب را به اسم صدا می زد و می فرمود: «من این جا هستم؛ به کمک من بیایید!» ولی آن ها از معرکه فرار می کردند تا خودشان را نجات دهند! قرآن هم به این جریان اشاره دارد و می فرماید: «وَالرَّسُولُ یَدْعُوكُمْ فِی أُخْرَاكُمْ؛[سوره آل عمران، آیه 153] شما پا به فرار گذاشتید در حالی که پیغمبر پشت سر شما افتاده بود و شما را صدا می زد.» فقط علی بود که به یاری رسول خدا آمد و هشتاد ضربه را تحمل کرد تا پیغمبر را نجات دهد.
تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ؛ اما شما نه تنها کاری نمی کردید بلکه منتظر بودید ببینید چه بلایی بر سر ما می آید؛ منتظر بودید که حوادثی به ضرر ما اتفاق بیافتد. وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبَارَ؛وقتی کسی در حادثه ای جایی پناه گرفته و از دور مواظب است ببیند چه حادثه ای اتفاق می افتد، این حالت را «توکف خبر» می گویند. حضرت می فرمایند: علی با هشتاد ضربه شمشیر و نیزه بر زمین افتاده بود و شما سَرَک می کشیدید ببینید کار به کجا می انجامد.وَ تَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ تَفِرُّونَ عِنْدَ الْقِتَال؛ آن جایی که باید پیش می رفتید عقب نشینی می کردید و وقتی دعوت به جنگ می شدید فرار می کردید. این وضع شما بود و آن وضع پدر و پسر عمّم! تا آن که بالاخره خدا اسلام را پیروز کرد و شما را نجات داد.
علی سرّ خطبه فاطمه سلام الله علیهما
برای این که تا اندازه ای با این بیانات آشنا شویم باید صحنه ای را که این سخنرانی در آن واقع شده درست مجسم کنید. حدود دو ماه از رحلت پیامبر گذشته است که حضرت برای خطبه خواندن به مسجد آمده اند. مردم به اصطلاح مصیبت زده اند و پیغمبری را که چنین عزت و سعادتی به آن ها بخشیده است از دست داده اند. از این پیغمبر یک دختر به جا مانده است و خبر داده که می خواهم برای شما صحبت کنم. آن ها هم جمع شده اند تا صحبتش را بشنوند. در چنین شرایطی باید چه بگوید؟ اگر شرایط، عادی باشد قاعدتا باید یادی از پدر کند و به مردم هم تسلیت بگوید و از خداوند برای خود و آن ها طلب اجر کند و به مردم نصحیتی نماید. اما حضرت می فرمایند: «پدر و شوهر من برای نجات شما می جنگیدند و شما پا به فرار می گذاشتید و خیلی راحت خوابیده بودید!» البته همه آن ها این گونه نبودند و بالاخره در میانشان کسانی هم بودند که می جنگیدند؛ اما روشن است که غالب مخاطبان آن گونه بودند که حضرت می فرمایند. وقتی حضرت این گونه آن ها را توصیف کرد کسی اعتراض نکرد و نگفت: «چرا به ما توهین می کنی؟ ما چه قدر زحمت کشیدیم جنگ کردیم جهاد کردیم پدرت را یاری کردیم و ...»؛ بلکه همه آرام گوش می کردند. هیچ کسی نقل نکرده که کسی اعتراض کرده باشد؛ بلکه در برخی نقل ها آمده است که متصدیان امر گفتند: «آنچه گفتی درست است؛ اما ما برای این کار عذری داشتیم!» اگر انسان این صحنه را درست مجسم کند برای او روشن می شود که هدف حضرت از بیان این خطبه رسیدن به فدک و مال دنیا نبوده است.
البته ما به بیش از این معتقدیم؛ ما معتدیم که حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین کم بیش از سرنوشت خودشان خبر دارند. مخصوصاً با توجه به این که پیغمبر اکرم به حضرت زهرا سلام الله علیها فرموده بودند که: «تو اول کسی هستی که به من ملحق می شوی» حضرت می دانستند که عمرشان خیلی طولانی نخواهد بود. حال که حضرت می دانند چند روزی بیشتر از عمرشان باقی نمانده، و تنی رنجور و بیمار دارند و پهلو و صورتشان مجروح است و غصه رحلت پدر دلشان را آزرده، آیا در چنین حالتی دنبال این اند که پولی به دست آورند و نانی بخورند؟! هدف حضرت زهرا سلام الله علیها چیست که در چنین حالتی اصحاب پدرش را که بسیاری از آن ها از بنی هاشم و قریش و از اقوام حضرت بودند با آن تعبیرات تند مخاطب قرار می دهد؟ چرا این چنین به تفصیل به خدمات پدر و شوهرش اشاره می کند؟ پیداست که تنها مسأله این نیست که مزرعه ای از ایشان گرفته شده و می خواهند آن را پس بگیرند. آیا کسی که رسول خدا به او گفته است: «تو اولین کسی هستی که به من ملحق می شوی و حیاتت طولی نمی کشد» این همه زحمت به جان می خرد تا مزرعه ای را پس بگیرد؟! ثانیا آیا راه پس گرفتن مزرعه این است که بیاید این گونه مردم را توبیخ کند؟! شاید خیلی راه ساده تری داشت. کافی بود بگویند: «من دختر پیغمبرم! احترام پیغمبرتان را نگه دارید و نان ما را قطع نکنید!» شاید اگر به این زبان می گفتند خیلی مخالفت نمی کردند؛ دست کم عده ای از مسلمانان با ایشان همراهی می کردند و می گفتند: «این که چیزی نیست اگر مال خودمان هم بود از آن می گذشتیم.» اما وقتی حضرت با این زبان توبیخ سخن می گویند انسان مطمئن می شود که این داستان فقط برای گرفتن یک مزرعه نبوده و مسأله چیز دیگری است.
فاطمه می دید که مسیر رسالت و هدایت پیغمبر و آن راهی که خدای متعال به وسیله پیغمبر برای سعادت انسان ها باز کرده در حال منحرف شدن است. نگرانی و ترس فاطمه از این انحراف بود. اما برای این که در این فرصت کوتاه به همه بفهماند که حق با اوست و راهی که دیگران می روند اشتباه است، باید کاری کند کارستان! باید کاری کند که داستانش تا آخر بماند. باید ثابت کند که علی است که لیاقت جانشینی رسول خدا را دارد و دیگران این صلاحیت را ندارند. از این رو داستان فدک را پیش کشید تا ثابت کند که این ها نه صلاحیت قضاوت دارند و نه از قرآن و نه از مسائل شرعی بهره ای برده اند و نه سابقه درخشانی در زمان پیامبر و در زمان جنگ ها دارند.
ویژگی های جانشین پیامبر
در هیچ یک از تواریخ نیامده که یکی از این سرانی که در آن زمان معروف بودند شجاعتی به خرج داده باشند و یا مشرکی را کشته یا زخمی کرده باشند. در جنگ احد یک نفر نقل نکرده است که یکی از این اشخاص یک شمشیر زده باشد! این سابقه و این معلومات ثابت می کند که اینان به درد این کار نمی خورند. کسی که جانشین پیغمبر می شود باید بتواند احکام پیغمبر را اجرا کند. فاطمه باید عملا نشان دهد که این ها صلاحیت اجرای این احکام را ندارند؛ چون علمش را ندارند.
مگر این خانواده همان کسانی نبودند که سه روز روزه گرفتند و نان افطار را به یتیم و فقیر و اسیر دادند و با آب افطار کردند؟ آیا چنین افرادی غصه شکم بچه یشان را می خورند؟! همه این ها مقدمه بود برای این که مردم را متوجه اشتباهشان کنند و به آن ها بفهمانند که اگر بناست انتخاب هم کنید بر اساس معیار صحیح انتخاب کنید. از این رو کلام را چنان شروع کردند که هم عواطف مردم تحریک شود و هم احساس مسئولیت کنند. در این خطبه جهات روان شناختی، بسیار عالی رعایت شده است تا مردم را آماده پذیرش حق کنند. این ها مقدمه برای ترسیم راه صحیح نبوت و رسالت و شناساندن معیارهای صحیح حاکم اسلامی و ادامه دهنده راه پیامبر است. مسأله فدک و امثال آن بهانه ای برای طرح این مسائل بود. ان شاءالله اگر خدا توفیق دهد بقیه خطبه را در جلسات آینده تلاوت می کنیم تا از برکات این خطبه شریف، بیشتر بهره مند شویم.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
افزودن دیدگاه جدید