بسم الله الرّحمن الرّحیم
آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1389.06.15 همزمان با شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان 1431 قمری ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
زکات پاک کننده جان و مال
... وَ الزَّكَاةَ تَزْكِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نَمَاءً فِی الرِّزْق؛[بحارالانوار، ج29 ص223]
حضرت زهرا سلام الله علیها در بخش دوم این خطبه شریف به حکمت تشریع تعدادی از عناوین برجسته در معارف اسلامی و قرآن کریم اشاره می فرمایند. حضرت در آغاز، ایمان را و بعد نماز را ذکر فرمودند و بعد به مسأله زکات می پردازند. در قرآن کریم هم نماز و زکات توأماً ذکر شده است. در کنار هم قرار گرفتن این دو موضوع می تواند اشاره ای باشد به این که انسان همان طور که باید نسبت به رابطه با خدا که یک رابطه درونی و قلبی است تلاش کند و این رابطه را با نماز تقویت کند، باید با بندگان خدا هم رابطه داشته باشد که البته آن هم غیرمستقیم رابطه با خداست؛ یعنی انسان وظایفی نسبت به بندگان خدا دارد که به خاطر اطاعت خدا باید آن وظایف را انجام دهد.
مفهوم زکات
کلمه زکات در اصل فرهنگ دینی اعم از اسلامی و غیر اسلامی، شامل هر نوع انفاقی می شود که به قصد اطاعت خدا انجام گیرد. در عرف ما زکات را به یک قسم از عبادات مالی اطلاق می کنیم که به اشیاء خاصی تعلق می گیرد؛ ولی نه در اصل لغت و نه در اصل فرهنگ عام اسلامی اختصاص به این حکم ندارد. زکات یعنی رسیدگی مالی به دیگران.
اسلام و توجه به همه ابعاد انسان
برخی افراد که در صدد تکامل روحی برآمده اند توجهشان را فقط معطوف به یک دسته از ارزش های اسلامی و الهی کرده اند و از سایر ابعاد وجود انسان و سایر احکام و ارزش های اسلامی غافل شده اند. در بسیاری از طوایف متصوفه راه تکامل را فقط توجه به خدا، ذکر، مراقبه و عباداتی از این قبیل می دانند و به مسائلی از قبیل جهاد، امر به معروف و نهی ازمنکر، رسیدگی به فقرا و ... چندان بهایی نمی دهند. کسانی که با معارف الهی و شیعی آشنا هستند می دانند که در اسلام به هیچ وجه این یک سو نگری مورد قبول نیست. به طور کلی ما باید نگاهمان به وجود مقدس پیغمبر اکرم و ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین باشد و بدانیم راه همان است که آن ها رفتند و در مقابل متصوفه باید گفت: انسان موجودی چند بُعدی است که در همه ابعاد باید به طرف خدا حرکت کند، نه فقط از راه دل؛ البته همه آن ارزش ها به نحوی با دل انسان سروکار دارد؛ ولی در شاخه های گوناگون منشعب می شود. اگر انسان فقط به یک دسته از عبادات توجه کند، یک بُعدی بار می آید. انسانی که فقط به یک جهت توجه می کند مانند موجود ناموزونی می شود که فقط یکی از اندامش رشد کرده است و این مورد رضای خدا نیست. انسان یک موجود چند بعدی است و همه آن ها باید در راه خدا به کار گرفته شود و رشد موزون و متناسب داشته باشند. شاید انتخاب این عناوین متعدد در خطبه حضرت که بعضی مربوط به عبادت های فردی و بعضی اجتماعی است، بعضی جنبه اثباتی دارد و بعضی جنبه نفی دارد، خود درسی است برای این که ما بدانیم اسلام فقط به یک بعد از ابعاد انسان توجه ندارد. هر چه را که خدا به ما عطا کرده و احساس می کنیم می توانیم زمینه رشد آن را فراهم کنیم باید همه آن ها را در راه خدا به کار گیریم. اولیای کامل سعی داشتند در عبادت هایشان تا آن جا که ممکن است تمام اندام هایشان را به خدمت بگیرند.
این یک نگرش جامع است که بدانیم باید همه وجودمان را صرف بندگی خدا کنیم و خدا در وجود ما چیزی نیافریده که هیچ فایده ای نداشته و مزاحم بندگی خدا باشد. بله، تزاحماتی بین فعالیت های اندام های مختلف یا بین بدن و روح ممکن است واقع شود که در این صورت باید طبق دستور خدا تعدیل شود.
حضرت زهرا سلام الله علیها برای زکات دو حکمت ذکر می کنند:
1. تَزْكِیَةً لِلنَّفْسِ ؛
زکات موجب پاک شدن و تمیز شدن روح انسان می شود. ممکن است سؤال شود که زکات چگونه موجب تطهیر و رشد روح می شود؟ کلمه «زکات» که با کلمه «تزکیه» هم خانواده است گویا در اصل لغت در مواردی به کار می رفته که زواید چیزی را می زدند و این کار موجب رشدش می شده است، مثل هرس کردن درخت که به آن تزکیه درخت می گفته اند. گویا زکات هم از همین ریشه گرفته شده است. انسان با دادن زکات، مقداری از مالش را جدا می کند و به دیگران می دهد و این مثل زدن شاخ و برگ های اضافی است که باعث رشد و مرغوبیت میوه می شود. این که زکات موجب فراوانی روزی می شود راحت تر فهمیده می شود تا این که بگوییم: زکات موجب تطهیر روح می شود. سرّ ارتباط زکات دادن با تطهیر روح در چیست؟
سرّ تطهیر جان با زکات
امور دنیوی و مادی که در اختیار انسان قرار گرفته است، اصالت ندارند و صرفاً برای انسان جنبه ابزاری دارند. برخلاف آن چه ما ده گرایان و منکرین خدا تصور می کنند، ما برای این خلق نشده ایم که فقط از لذت های دنیا استفاده کنیم. اصلاً کل زندگی دنیا سیر است و ما در سفریم. مقصد جای دیگری است. ما باید در این سیر در حدی که برای رسیدن به مقصد نیاز داریم توشه برداریم. دنیا خود بالاصاله هدف نیست. خدای متعال لطف کرده است و برای این که ما سعی کنیم از این نعمت ها استفاده کنیم لذتی هم در استفاده از آن ها قرار داده است. اگر لذت خوردن و آشامیدن نبود ما اهتمامی به آن ها نمی داشتیم و از بین می رفتیم و یا اگر غریزه جنسی نبود انگیزه انسان برای تشکیل خانواده و بچه دار شدن ضعیف می شد. خدای متعال گرایش به لذت های مادی و دنیوی را در وجود ما قرار داده است تا ما را وادار کند که زندگی مادی مان را تأمین کنیم و از این زندگی برای سعادت ابدی مان استفاده کنیم. اگر بخواهیم به آن سعادت ابدی و رضوان الهی برسیم باید این مسیر را طی کنیم؛ یعنی به قدری که خدا مقدر فرموده در این عالم بمانیم و با سختی های آن دست و پنجه نرم کنیم تا بتوانیم در سایه اطاعت خدا رشد معنوی پیدا کنیم. اقتضای این نگرش آن است که ما به دنیا به عنوان ابزار نگاه کنیم نه به عنوان هدف. هر قدر این باور در انسان بیشتر باشد در اعمالش بیشتر تجلی پیدا می کند؛ مثلاً به اندازه ای غذا می خورد که بتواند برای انجام وظایفش انرژی کسب کند و از پرخوری پرهیز می کند و یا درباره لباس خیلی به دنبال رنگ، هر روز یک مدل پوشیدن، اتو زدن و ... نمی رود؛ چون مقصود از لباس حفظ از سرما و گرما بود؛ البته خود زینت هم یکی از نیازهای انسان است و پوشیده بودن بدن آن هم با لباس مطلوب در اسلام لازم است؛ اما این که همّ انسان این باشد که لباس، آرایش و مو و صورتش، و ... را درست کند، به طوری که ساعت ها وقت او را بگیرد، با آن بینش خیلی سازگار نیست.
بالاخره انسان به تدریج در زندگی اجتماعی می رسد به این که اگر بخواهد لذت هایش تأمین شود باید پول داشته باشد؛ لذا به دنبال پول درآوردن می رود و اگر ایمان کافی داشته باشد سعی می کند در آمدش از راه حلال باشد. معمولا انسان به یک حد معینی قانع نمی شود و نیرو و وقت فراوانی را صرف پول درآوردن می کند. چیزی را که انسان با این زحمت پیدا می کند خیلی به آن دلبستگی پیدا می کند. وقتی به آن دلبسته شد، اولاً: قوای فکری، عاطفی و احساسی اش به همان جهت سوق داده می شود. حال اگر به او بگویند: پولی را که به دست آورده ای به دیگران انفاق کن! این کار برای او خیلی خیلی سخت است؛ حتی دادن خمس و سایر واجبات آن هم برای انسان سخت است. این تعلقی است که انسان به امور دنیا پیدا می کند و این خیلی خطرناک است و اگر رشد کند می تواند انسان را به کفر بکشاند، همان طور که خیلی ها را کشانده است. لااقل فکر انسان را مشغول می کند و باعث می شود آن وقتی را که باید صرف عبادت و رشد معنوی کند، صرف نقشه کشیدن برای درآمد بیشتر کند. این آلودگی و نکبتی روحی است که بزرگ ترین سد راه تکامل انسان می شود. مثل پرنده ای می ماند که به پایش سنگی ببندند. هرچه این سنگ بزرگ تر باشد بیشتر مانع از پرواز می شود. پرنده هنر پرواز و ابزارهای آن را دارد؛ اما سنگ مانع می شود. انسان عقل و شعور و معرفت دارد و تعلیمات انبیاء را دیده است و می داند سعادت ابدی در بهشت است و این دنیا بازیچه ای بیش نیست (إِنَّمَا الحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ)؛[سوره محمد، آیه 36] اما در عمل فراموش می کند. اگر اسکناسی را گم کند خواب از چشمش می رود و در نماز هم فکرش مشغول می شود. این ها نشانه تعلق به دنیاست. آیا چنین کسی حال عبادت پیدا می کند؟ آیا می تواند سحرخیز باشد و با نشاط در پیشگاه خدا راز و نیاز کند؟ این تعلق، آلودگی روحی است.
انفاق دوست داشتنی ها
چه کنیم تا از این آلودگی پاک شویم؟ دوای آن در این آیه شریف بیان شده است که می فرماید: لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ؛[سوره آل عمران، آیه 92] اگر می خواهید پاک شوید باید کمی از چیزهای زیادی را بزنید و هرس کنید. باید مقداری از پول هایی را که جمع کرده اید به دیگران بدهید، و گرنه دلبستگی ها نمی گذارد پیش بروید. دلبستگی ها سنگی است که به پای شما بسته شده است؛ اگر می خواهید پرواز کنید باید سنگ را باز کنید. پرداخت قسمتی از مال را خدا تحت عنوان خمس و زکات واجب کرده است؛ ولی راهش را هم باز گذاشته تا بیشتر انفاق کنید؛ البته انسان در هر کاری باید اعتدال را رعایت کند. به هر حال بهترین راه کم کردن تعلقات دنیوی کمک کردن به دیگران است. قرآن می فرماید: «هرگز به نیکی، سعادت و پاکی نخواهید رسید مگر این که از آن چیزهایی که دوست دارید انفاق کنید» نه چیزهایی که اسباب زحمت است و می خواهید دور بریزید. اتفاقاً قرآن روی این نکته تأکید دارد و می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذیهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ؛[سوره بقره، آیه 267] اى اهل ایمان! از قسمت هاى پاكیزه اموالى كه به دست آوردهاید، و از آنچه از زمین براى شما خارج ساختهایم انفاق كنید! و براى انفاق، به سراغ قسمت هاى ناپاك نروید در حالى كه خود شما حاضر نیستید آن ها را بپذیرید، مگر از روى اغماض و كراهت! و بدانید خداوند، بىنیاز و شایسته ستایش است.»
پس با دادن زکات دل از این آلودگی پاک می شود. قرآن خطاب به پیامبر می فرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِم بِهَا؛[سوره توبه، آیه 102] از مردم زکات بگیر تا با گرفتن زکات آن ها را پاک کنی.» دلبستگی به مال دنیا که مانع از علاقه به آخرت و انس با خدا و عبادت خدا می شود، با دادن زکات از بین می رود؛ لذا حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند: «وَ الزَّكَاةَ تَزْكِیَةً لِلنَّفْسِ؛ خداوند زکات را قرار داد تا دل و جان شما را پاک کند.»
در فرهنگ ما شایع شده که می گوییم: با دادن خمس و زکات مالت را پاک کن! این به خاطر این است که با وجود حقوق واجب الهی در میان اموال ما تصرف در مال حرام می شود و حرام نجس است و مال را نجس و پلید می کند؛ لذا می گویند: مالت را پاک کن! این تعبیر هم صحیح است؛ اما مسئله اصلی پاک شدن جان آدمی است.
2. وَ نَمَاءً فِی الرِّزْق؛
فایده دوم زکات، فایده ای دنیوی است و آن این است که با دادن زکات روزیتان هم در همین عالم وسیع می شود. اطاعت خدا و رعایت احکام الهی باعث می شود که خدای متعال باب رحمتی را به روی انسان باز کند به گونه ای که خود انسان هم نمی تواند حساب کند. قرآن می فرماید:وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ؛[سوره طلاق، آیات 2 و 3] تقوا باعث می شود که خدا روزی را وسیع کند. این پاداشی الهی است که خدا به انسان با تقوا می دهد. این یکی از دلائل زیاد شدن روزی به وسیله زکات است.
دلیل دیگر راهی است که مؤمنین با تجربه عملی به آن رسیده اند. بنده یکی از آقایان اهل علم را می شناسم که واقعا مظهر سخاوت و کرم است. من ندیدم کسی این قدر راحت بذل و بخشش کند. ایشان می گفت: هر وقت من این بخشش ها را داشته باشم سرمایه ام بی حساب اضافه می شود. نمونه اش این است که امسال صد رأس از میش های من دوقلو زاییدند. این را همه تجربه کرده ایم که وقتی زکات می دهیم بلا دفع می شود و مالمان برکت پیدا می کند؛ چرا؟ نمی دانیم.
تحلیل علمی آثار زکات
این معنا را برای کسانی که بیشتر به مسائل علمی توجه دارند و خیلی به مسائل تعبدی توجه نمی کنند، می توان به روش علمی توضیح داد. این یک مسئله اقتصادی است که پیشرفت اقتصادی جامعه مرهون این است که مصرف کننده بتواند از تولیدات استفاده کند. اگر تولید در جامعه زیاد شود، اما خریدار نداشته باشد نفعی برای صاحب سرمایه ایجاد نمی کند. در اقتصاد جهانی وقتی بخواهند اقتصاد رشد کند باید ابتدا فکر بازار خرید باشند. در کشورهای سرمایه داری سعی می کنند ـ گرچه برای فریب دادن مردم ـ قدرت خرید توده مردم موقتاً هم که شده بالا برود. مؤسسات اعتباری که در این قرن فروان شده اند به همین منظور وام در اختیار مردم قرار می دهند. این تاکتیکی است برای این که سرمایه دار هم سود بیشتری ببرد. در اقتصاد جهانی کشورهای پیشرفته صنعتی به عنوان کمک های علمی و اقتصادی و فرهنگی و بانکی و ... مؤسسات اقتصادی و اعتباری تأسیس می کنند و به کشورهای دیگر وام می دهند برای این که کالایشان به فروش برود. پس یکی از راه های رشد اقتصاد جامعه این است که به فقرا کمک شود تا قدرت خرید پیدا کنند. اگر قدرت خرید پیدا کنند باز نفعش به تولید کنندگان برمی گردد.
یکی از فایده های زکات این است که در جامعه برای مستضعفین قدرت خرید ایجاد می کند. گردش پول باعث رشد اقتصادی می شود. طبعاً آن هایی که پول بیشتری دارند باید مقداری از آن را به آن هایی که کمتر دارند منتقل کنند. پس هم از راه تجربه، هم از راه استدلال علمی و هم از راه بیان قرآنی ما می فهمیم که انفاق کردن باعث بهبود وضع اقتصادی می شود.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.