فصل هفتم: مسایل محرمات و واجبات متفرقه قلبى و بدنى
فصل هفتم: مسایل محرمات و واجبات متفرقه قلبى و بدنى
٢٩٣ - حرام است تکبر، یعنى خود را بزرگ دیدن و مؤ منان را حقیر داشتن. داشتن این صفت باطنى و منزجر نبودن از آن، گناه درونى است؛ چه، این گناه را مخل به عدالت بدانیم؛ یا آنکه چون گناه درونى است، مخل به عدالت ندانیم؛ چنانچه ظاهر کردن آثار آن در گفتار و کردار نیز حرام است، هر چند اصل وجود آن را حرام ندانیم.
٢٩٤ - حرام است حسد ورزیدن، یعنى داشتن این صفت و رضایت به بقاى آن، و اظهار آثار آن با گفتار و نوشتار و کردار.
٢٩٥ - حرام است یأس و نومیدى از رحمت حق تعالى؛ یعنى داشتن این حالت و ادامه آن، با قدرت بر ازاله؛ همچنین گفتار یا کردار که از آن حالت به نحو عمد نشأت مى یابد، چنانچه در مورد کبر گفته شد.
٢٩٦ - حرام است ایمنى و خاطر جمع شدن از غضب حضرت حق با بیانى که در یأس گفته شد.
٢٩٧ - حرام است سوءظن و بدگمانى نسبت به خداوند متعال، که مثلا معتقد شود نعوذ بالله در تقسیم اولاد یا اموال، بین او و دیگران مراعات عدالت نکرده است؛ و یا پاداش او را کمتر از دیگران، یا کیفرش را بیش از دیگران، یا مصیبت هاى او را فوق استحقاق قرارداد است؛ و غیر اینها. این گناه نیز از حالات باطنى است و گاهى منجر به کفر مى شود.
٢٩٨ - حرام است خشم باطنى و عدم رضایت قلبى به قضا و قدر الهى، خواه راجع به خودش باشد یا به دیگران، خاصه اگر تواءم با اعتراضات قولى باشد. این مسائل مورد اخلاف است.
٢٩٩ - حرام است سوءظن و بدگمانى به مؤ من در صورت ترتیب اثر قولى یا فعلى بر طبق آن.
٣٠٠ - حرام است تبعیت از ظن و عمل بر طبق گمان؛ خواه در اصول عقائد باشد یا فروع دین، و خواه بخواهد به وسیله آن تکلیفى بر خود یا دیگران ثابت کند یا تکلیف ثابت شده را اسقاط نماید؛ مثلا به ظن و گمان، حکم کند که فلان عمل، واجب و فلان عمل حرام است، یا فعلى که وجوب یا حرمت آن ثابت شده است، به ظن و گمان بگوید از عهده من ساقط شد.
٣٠١ - حرام است به شکل زن در آمدن مرد، به وسیله پوشیدن لباس هاى اختصاصى زن؛ و به شکل مرد درآمدن زن، به وسیله پوشیدن لباس هاى اختصاصى مرد، با اختلاف در مساله.
٣٠٢ - حرام است آرایش و زینت کردن مرد با طلا مانند: انگشتر، حلقه، گردن بند و حتى طلا کردن دندان هاى جلو به قصد زینت.
امور مذکور چه در حال نماز باشد، یا حالات دیگر، لکن اگر در حال نماز باشد نماز را هم باطل مى کند؛ و چه طلاى زرد باشد یا سرخ، و چه خالص باشد یا در آن مخلوطى از غیر طلا باشد؛ و هیچ یک از امور مذکور براى زنان حرام نیست.
٣٠٣ - حرام است هر نوع لباس ابریشم خالص بر مرد، حتى مانند عرغچین، دیستکش و غیره؛ چه در حال نماز یا در حالات دیگر، لکن در حال نماز، نماز را هم باطل مى کند، جز در موارد ضرورت. و همه اینها براى زنان حلال است.
٣٠٤ - حرام است هتک احترام و بى حرمتى به قرآن مجید و اسماء عظام خداوند و نام هاى مبارک پیامبر و ائمه علیهم السلام که گاهى کفرآور و گاهى فسق آور است.
٣٠٥ - حرام است هتک حرمت و اهانت به کعبه معظمه، مسجدالنبى صلى الله علیه و آله، مساجد دیگر و حرم هاى ائمه اطهار علیهم السلام؛ همچنین اهانت به کتب دینى مانند نهج البلاغة، صحیفه سجادیه، اصول کافى و وسائل الشیعه؛ همچنین اهانت به علما و فقهاى معروف به ورع و قداست. و اهانت به امکنه مذهبى مانند: حسینیه ها، تکایا و مزار امامزادگان معروف و محترم؛ و اهانت به ایام الله مانند شعبان و رمضان و اعیاد اسلامى و غیر اینها، به هر نحو از گفتار و رفتارى که انتزاع اهانت به دین اسلام و مقدسات مذهب تشیع شود.
٣٠٦ - حرام است استعمال هر نوع ظرف طلا و نقره، مانند سینى، بشقاب، قاشق، فنجان، قندان، قورى، نعلبکى، گلاب دان و غیره در خوردن و آشامیدن یا هر استفاده دیگر.
٣٠٧ - حرام است ساختن مجسمه هاى تمام نماى انسان یا حیوانات.
٣٠٨ - حرام است تتنجیم، یعنى اعتقاد با تأثیر ارادى و استقلالى اجرام آسمانى در حوادث کره زمین، و حکم کردن بر طبق آن.
٣٠٩ - حرام است غنا و آوازخوانى با کشش زیر و بم صدا و ترانه خوانى، که هر دو همراه با کلمات باطل و متناسب مجالس رقص و آلات طرب باشند.
٣١٠ - حرام است نواختن آلات طرف؛ مانند: دف، نى، تار، طنبور، ویالون، پیانو و غیره و گوش دادن با آنها؛ در صورتى که کیفیت نواختن متناسب مجالس لهو و رقص و طرب باشد.
٣١١ - حرام است دروغ گفتن عمدى به خدا و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام، بدون عذر شرعى، چه در روز ماه مبارک باشد یا اوقات دیگر. تفاوت این دروغ یا سایر دروغ ها آن است که قبح عقلى و حرمت شرعى این قسم شدیدتر است؛ و اگر در روز ماه مبارک رمضان باشد، روزه شخص را نیز باطل مى کند.
٣١٢ - حرام است عمل مقدمه حرام، یعنى کارى که به قصد رسیدن به حرام انجام گیرد هر چند خودش حلال باشد، مانند تحصیل مقدمات جاسوسى براى بیگانگان، یاد گرفتن کیفیت قماربازى، کیفیت ساخت مواد مخدر، کیفیت کلاهبردارى، تهیه مقدمات قتل نفس و جرح مردم و...
٣١٣ - حرام است تراشیدن ریش یا از ته زدن آن به طورى که پوست صورت پیدا شود و مساله محل اختلاف است.
٣١٤ - حرام است تسخیر اجنه مؤ من و فرشتگان و ارواح مؤ منین که سبب ایذاء و آزار آنها شود.
٣١٥ - حرام است ساختن خواب دروغین و نقل کردن آن؛ و این یکى از مصادیق دروغ است که جداگانه ذکر شده به لحاظ آنکه دروغ هاى متعدد و مرتبط است.
٣١٦ - حرام است انتحار و خودکشى کردن، که همانند کشتن دیگران است، مگر در موارد خاص اضطرارى.
٣١٧ - حرام است توطن و اقامت در امکنه و کشورهایى که سبب تغییر معتقدات اسلامى و اخلاق انسانى و عدم تمکن از انجام واجبات و ترک محرمات بشود.
٣١٨ - حرام است قمار یا برد و باخت، به هر شکل و با هر وسیله اى که باشد؛ چه با ابزارها و اوراق داخلى یا خارجى، و چه با وسایل جدید، یا وسیله هاى سنتى؛ حتى با تخم مرغ، انگشتر، به جنگ انداختن حیوانات، سبقت در پرش، وزنه بردارى، و مانند اینها که برد و باخت داشته باشد؛ مگر در موارد مجاز و مشروع نظیر: اسب دوانى، مسابقه با سایر وسایط نقلیه، مسابقه در تیراندازى و همه وسایل مشابه آن، که در موارد جنگ ابتدایى یا دفاعى قابل استفاده هستند. همچنین حرام است بازى کردن با وسایل و ابزارهاى مخصوص قمار، هر چند برد و باخت مالى در آن نباشد و این فرع اخیر مورد اختلاف است.
بنابراین واجب تبعى است شکستن و تغییر دادن آلات قمارى که در معرض استفاده است؛ و همچنین تغییر آلات لهو و طرب بلکه اتلاف یا تغییر همه آلات و ابزارهایى که فقط براى انجام نوعى از گناه تهیه شده و استفاده حلال قابل توجهى ندارد.
٣١٩ - حرام است بازى با شطرنج، گرچه بدون برد و باخت باشد، در صورتى که این وسیله به طور معمول در برد و باخت استعمال شود. و اگر در محیطى، فقط وسیله بازى هاى بدون برد و باخت باشد، نظیر مسابقه هوش یا اغراض دیگر، ظاهرا مانعى ندارد.
٣٢٠ - حرام است یاد دادن و یاد گرفتن هر عملى که سحر و جادو و شعبده بازى محسوب شود، مگر در موارد استثناء نظیر مهیا شدن براى معارضه با ساحران ضد حق و ابطال جادوهاى آنها.
٣٢١ - حرام است ایجاد مراکز فحشاء و منکر مانند کازینو و نحو آن.
٣٢٢ - حرام است تاءلیف، چاپ، نشر، نگهدارى و ترویج کتاب ها و نشریات باطل و گمراه کننده از حیث اعتقادات و اخلاق و اعمال؛ و حرام است انجام هر خدمتى در این راه دریافت هر اجرتى از این طریق.
٣٢٣ - حرام است یارى و کمک به ظالمان و ستمگران در اجراى ستم آنها، و یا جزو کمک کاران آنان شدن؛ گرچه خود ستم نکند و همچنین دریافت مال از این راه ها و تصرف در آن.
٣٢٤ - حرام است حضور در مجالسى که در آنها مشروبات الکلى و مواد مست کننده مصرف مى شود، گرچه خود استعمال نکند.
٣٢٥ - حرام است فتنه انگیزى میان دو نفر یا دو گروه یا بیشتر، که سبب عداوت و منجر به ضرب و جرح و قتل و فسادهاى دیگر بشود.
٣٢٦ - حرام است میل و اتکاء و اعتماد به ظالمان قلبا و عملا، در امور زندگى، گرچه کمک به ظلم آنها نکند.
٣٢٧ - حرام است سرقت یعنى دزدیدن مال غیر، مگر در مواردى خاص نظیر آنکه بدهکار عمدا با تمکن مالى، بدهى خود را نمى دهد و طلبکار هیچ راهى جز اخذ مال خود به نحو مخفى ندارد. در این فرض، سرقت وى به مقدار مال خود مانعى ندارد.
٣٢٨ - حرام است تهمت زدن به مسلمان بى گناه، یعنى نسبت دادن عمل زشت قبیحى به او بدون اینکه انجام داده باشد، یا به نسبت دادن راضى باشد.
٣٢٩ - حرام است سب مومن و فحش و ناسزا گفتن به او.
٣٣٠ - حرام است استهزا و مسخره کردن مومن.
٣٣١ - حرام است اسم قبیح و لقب زشت بر مومن نهادن.
٣٣٢ - حرام است اذیت و آزار مسلمان بدون مجوز شرعى.
٣٣٣ - حرام است راندن یتیم و مسکین از در، با خشونت و ایذا.
٣٣٤ - حرام است لعن کردن بر مومن زنده یا مرده با اختلاف در مساله.
٣٣٥ - حرام است سرزنش کردن مومن به جهت مصیبت یا داشتن عیب و نقص بدنى و مرض و غیره.
٣٣٦ - حرام است ظلم و ستم، بر هر انسان و بلکه هر حیوان بى آزار، ولى زدن و کشتن حیوانات موذى مانعى ندارد و گاهى واجب است.
٣٣٧ - حرام است قتل نفس، یعنى کشتن هر مسلمانى که خونش محترم است و ریختنش تجویز نشده است، و نیز کشتن هر کافر محقون الدم، مانند ذمى ها، معاهدها و امان داده شده ها، یعنى کسانى که در شرع اسلام به آنها مصونیت موقت یا پناهندگى داده شده است.
٣٣٨ - حرام است نگاه کردن به داخل خانه و مسکن مردم، از بالا یا از سوراخ در و دیوار، بدون رضایت آنان.
٣٣٩ - حرام است تجسس از عقاید قلبى و اسرار داخلى مومن به منظور ایذا و رسوا کردن او.
٣٤٠ - حرام است غیبت کردن از مومن غیر متظاهر به فسق، یعنى عیوب و نقایص او را آشکار کردن در صورت عدم رضایت او چه گفتار باشد، یا نوشتار، یا کردار یا طریق دیگر.
٣٤١ - حرام است نمیمه، یعنى سخن چینى و فتنه انگیزى میان دو نفر یا بیشتر، که منجر به بروز عداوت میان آنها یا مفاسد سرى دیگر شود.
٣٤٢ - حرام است نجوى به گناه، یعنى تبادل مطلب سرى درباره اضرار یا مسخره و استهزاى مؤ من یا راجع به معاصى دیگر؛ خواه به واسطه تکلم و صحبت در جاى خلوت باشد یا در حضور به نحو تکلم زیرگوشى، یا اشاره با الفاظ، یا اشاره به چشم و ابرو و امثال آنها.
٣٤٣ - حرام است اشاعه فحشاء، یعنى رواج دادن گناهان و کارهاى زشت در میان مؤ منین، خواه خود گناه را رواج دهد، و یا نسبت آن را به شخص بى گناهى شایع کند.
٣٤٤ - حرام است بابتداء به سلام، جواب سلام، دعا، طلب مغفرت براى کفار و خاصه مشرکان، بدون عذر شرعى و بدون حاجت و ضرورت، و همچنین ستمگرانى که تقوبتشان به ضرر اسلام و مسلمین است، با اختلاف در مساله.
٣٤٥ - حرام است پناه دادن به قاتل، محارب و جانى، به قصد جلوگیرى از اجراى حدود الهى درباره آنها و نیز انجام این کارها در لباس قانون.
٣٤٦ - حرام است مودت باطنى و دوستى قلبى با کفار، به مانند مودت با ارحام و دوستان مؤ من، و نیز دوستى عملى با آنها؛ و از این قبیل است ایجاد روابط حسنه فرهنگى، سیاسى، نظامى و اقتصادى با دولت هاى کفر و شرکت هاى کفر و شرک که طبعا سبب ضعف، یا به خطر افتادن دولت اسلامى و یا انحراف در عقاید و اعمال مسلمین مى شود، مگر در موارد تقیه و یا اقتضاى مصالح ملزمه، با ایمنى از مفاسد یا غلبه مصالح بر مفاسد.
٣٤٧ - حرام است مدح و تعریف باطل از شخص غیر مستحق، و نیز تعریف شخص مستحق به بیش از استحقاق.
٣٤٨ - حرام است منت نهادن به گردن کسى بعد از احسان و نیکى، با اختلاف در مساله.
٢٤٩ - حرام است فریب کارى و دغل بازى با مردم به وسیله خوردن مال یا کشیدن کار بى مزد از آنان.
٣٥٠ - حرام است خیانت در مشورت، یعنى عمدا به مشورت کننده راه خطا نشان دادن.
٣٥١ - حرام است خذلان مؤ من مظلوم، یعنى یارى نکردن او با وجود قدرت شخص و درخواست مظلوم.
٣٥٢ - حرام است نفاق قولى که گاهى کفرآور است و گاهى فسق آور. نفاق یعنى اظهار اسلام یا ایمان یا اظهار محبت و مودت یا امورى دیگر، در صورتى که باطن او بر خلاف آن است.
٣٥٣ - حرام است احتکار یعنى جمع آورى و نگهدارى طعام و سایر لوازم زندگى مردم، به قصد گران فروشى، با وجود نیاز مبرم مردم.
٣٥٤ - حرام است ترک حقوق همسایه که سبب ایذاء و آزار او شود، بدون غذر شرعى.
٣٥٥ - حرام مؤکد است احداث و تهیه کارنجات تولید انواع مسکرات و اقسام و مواد مخدر و انواع آلات قمار و وسایل برد و باخت و تولید و توزیع انواع تولیدات آنها، و هر نوع فعالیت در این راه، از قبیل کارفرمایى، کارمندى، کارگرى، اجاره دادن وسایط نقلیه، انبار و مغازه، و همچنین دریافت اجرت و استفاده مالى از این طریق؛ تا چه رسد به خرید و فروش و استعمال آنها. همچنین و حرام است مصرف کردن هر عایداتى که از این راه ها بدست بیاید.
٣٥٦ - واجب است از بین بردن وسایل و ابزارهاى مخصوص گناه، نظیر آلات قمار و برد و باخت، آلات لهو و طرب، وسایل ساخت مسکرات و مواد مخدر، وسایل دزدى و جیب برى، ادوات ساخت مواد منفجره و قتاله، مواد خطرناک شیمیایى و بالاخره تمام وسایلى که مصرفى جز گناه و ایذا ندارد، یا اگر دارد کم و نادر است، یا آنکه جلوگیرى از گناه توقف به اتلاف آنها دارد. تلف کردن این اشیاء مال هر کس باشد، در صورتى که مفاسد بزرگترى بر آن مرتب نشود، بر همه واجب است؛ و برخى از اجناس فوق موارد استثنا دارد.
٣٥٧ - واجب است بر هر مکلفى اجتناب از اطراف مشتبه به حرام؛ مثلا اگر بداند یکى از چند ظرف یا چند لباس نجس است، واجب است از همه پرهیز کند، یا همه را بشوید؛ یا اگر بداند یکى از این دو یا سه مال، ملک دیگران است، اما باید رفع شبه کند بعد تصرف کند.
٣٥٨ - واجب است بر هر مکلف احتیاط در اطراف مشتبه به واجب؛ مثلا اگر بداند یکى از دو نماز مغرب و عشاى فلان شب او فوت شده است، باید هر دو نماز را قضا کند؛ و یا اگر بداند به یکى از دو نفر بدهکار است، باید هر دو را راضى کند یا آن مقدار بدهى را به هر دو بدهد.
٣٥٩ - واجب است عمل به استصحاب، یعنى رعایت حال سابق؛ پس اگر چیزى بر کسى واجب یا حرام بود و حال شک مى کند که آن حکم عوض شده و یا باقى است، باید بر طبق سابق عمل کند. مثلا در سابق قضاى یک نماز بر او واجب بود و حال شک مى کند انجام داده یا نه، باید انجام دهد؛ یا لباسى مال مردم بود و حال شک مى کند هنوز هم مال مردم است یا نه، باید بگوید در حرمت خود باقى است.
٣٦٠ - واجب است اجتناب و دورى از نجاسات که ده قسم است: ١ - بول، ٢ - غائط، ٣ - منى، ٤ - مردار، ٥ - خون، ٦ - سگ، ٧ - خوک، ٨ - مایع مست کننده، ٩ - آب جو، ١٠ - کافر حربى. یعنى از آلوده کردن زندگى به آنها باید پرهیز گردد. مصرف کردن هر خوردنى و آشامیدنى که به این چیزها آلوده شده باشد حرام است. آلوده شدن لباس و بدن به اینها هم موجب بطلان نماز مى شود. علاوه بر این که آلودگى زندگى مسلمانان با اینها سبب فرار فرشتگان رحمت الهى و نزدیک شدن شیاطین مى شود.
٣٦١ - واجب است توبه کردن فورى از هر گناه؛ یعنى هر چه تاءخیر بیندازد، گناه پیش افزوده مى شود و وجوب توبه هم باقى است.
٣٦٢ - واجب است صدق و راستى در گفتار، خواه فتواى فقیه باشد، یا حکم والى و قاضى، یا شهادت شاهد، یا اقرار مقر، یا سخن هاى متعارف یا قضاوت هاى عادى درباره اشخاص و رویدادها، یا غیر اینها؛ و خواه گفتار به نفع گوینده یا ارحام یا دوستان او باشد، یا به ضررشان.
٣٦٣ - واجب است ختنه بر خود مرد پس از بلوغ، اگر قبل از آن توسط اولیاء انجام نگرفته باشد. چنانچه واجب است بر مردى که تازه مسلمان شده، گرچه پیر باشد.
٣٦٤ - واجب است جواب فورى سلام کننده، حتى اگر در حال نماز باشد؛ و جواب باید طورى باشد که اگر مانعى نباشد، سلام کننده بشنود؛ لکن باید جواب در حال نماز، به صیغه سلام علیکم باشد، گرچه سلام کننده به عبارت دیگر بگوید.
افزودن دیدگاه جدید