10- علی اکبر وحیدی همدانی «دانشور فروتن» * * * سید حسن نقیبی

10- علی اکبر وحیدی همدانی «دانشور فروتن» * * * سید حسن نقیبی

حاج شیخ علی اکبر وحیدی فرزند شیخ محمدباقر نوه ملاعلی صالحی همدانی(1) دانشمندی پرهیزکار، فقیه، اصولی، ادیب، ساده زیست و بی ریا بود.

در دی ماه 1308 خورشیدی برابر 27 رجب 1348 قمری در روستای سایان(2) از توابع رزن(3) همدان به دنیا آمد.

1- 1. نام خانوادگی پدر وی صالحی بود. در زمان رضاشاه (1304-1320ش) که تبلیغات علیه روحانیت شدت داشت وقتی مامور ثبت احوال برای دادن شناسنامه به محل می آید، محمدباقر برای فرزندانش شناسنامه درخواست می کند.مامور می گوید: چون نام خانوادگی من صالحی است؛ و تو آخوندی! به فرزندانت فامیل صالحی نمی دهم. ناگزیر شیخ محمدباقر برای خود و فرزندانش نام خانوادگی وحیدی را برمی گزیند و شاید منظور آن مرحوم از این عنوان اشاره بوده که روحانیت در زمان رضاشاه غریب و وحید مانده است.

2- 2. سایان روستایی است مشهور و زیبا در 15 کیلومتری رزن، و قلعه ای آنجابوده که صاحب آن خورشید خانم نام داشته است. مرحوم حاج سید احمد درجزینی، متخلص به «کوثر» ذکری از آن به میان آورده و گوید: قلعه سایان سفید و باصفا برج خورشید است تخم جم قرین(تاریخ مفصل همدان، ج1،ص282)

3- 3. رزن که مرکز بخش درجزین و شهرک خوبی است، اکنون مرکز فرمانداری شده است و حدود دویست و دو آبادی دارد این مرکز که قسمتی از آبادیهای پیشخور و شراء و سردرود را در برمی گیرد، منطقه ای است سردسیر و محصولاتش: گندم، جو، حبوبات، سیب زمینی و انگور و غیره می باشد. کوثر درجزینی در اشعار درجزینیه اش گوید: از فراوانی آبار و عیون در بساتین شد رزن خلدبرین این شهر در 284 کیلومتری غرب تهران واقع شده است.(همان، ج 1، ص 267، 278).

 

آغاز تحصیل

وی خواندن و نوشتن و برخی کتابهای فارسی از جمله معراج السعاده نراقی (1244ق) را نزد پدر بزرگوار خود آموخت. آموزه های سعادت بخش کتاب مزبور را شیره جان خویش نموده، به موازات تحصیل دانش، در مدارج اخلاق نیز به فراگرفتن بینش پرداخت. در 9 سالگی پدر را که تکیه گاه فراز و نشیب زندگانی و مشوق فراگیری علوم و کمالات وی بود، از دست داد.

ناگزیر به کارهای رایج روستا مثل دامداری و کشاورزی، علف چینی، جمع آوری هیزم، آبیاری و جز آن پرداخت و در ضمن؛چون دلداده فراگیری فضیلت بود از تحصیل دانش غفلت نورزید، گلستان و چند کتاب فارسی دیگر را در مکتب یا نزد عموی خود مرحوم حجه الاسلام حاج میرزا رضا صالحی(1) فراگرفت.

در 14 سالگی بر اثر فشار زندگی و نبودن راه درآمد _ که افزون بر هزینه زندگی خود باید سه خواهر و مادرش را نیز اداره کند _ مکتبی در زادگاهش جهت آموزش قرآن و کتابهای فارسی دایر نمود، و به مدت چهار سال با تلاش و کوشش مکتبداری کرد، تا روزی مردی روشن ضمیر و نیک اندیش به نام سلیمان به وی گفت:«عمو! برو برای خودت درس بخوان، این مکتبداری برای تو فایده ای ندارد.»

1- 1. وی که عالمی مورد احترام اهالی سایان بود و سالیان درازی با خلق نیک و سیرت پسندیده و بیانی شیوا به وظیفه ارشاد اشتغال داشت، در اواخر عمر به قم آمده سرانجام شب دوشنبه 13 فروردین سال 1358 شمسی برابر 4 جمادی الاول 1399 قمری زندگی را بدرود گفت و پیکرش در قبرستان بقیع قم به خاک سپرده شد.

 

نوجوان پاک نهاد که دل در گرو تحصیل دانش داشت و جداً از ترک تحصیل رنج می برد، سخن ناصح صالح را پذیرفته، راهی مدرسه علمیه شاهنجرین (1) شد، و نزد مرحوم حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج میرزا حسن رازینی(2) و فرزندانش به فراگیری دانش پرداخت.

1- 1. از روستاهای مشهور درجزین است که به لطافت هوا و فراوانی آب و کثرت درختان شهرت دارد. چندین چشمه از زیر کوهی که این روستا در دامنه آن واقع شده جاری می شود و آبادیهای دیگر را مشروب می کند مرحوم کوثر در این باره می گوید: از سراب پنج نهر و پنج ده آب خیزد از ده شاهنجرین این روستا تقریبا در 18 کیلومتری شرق رزن واقع شده و کارخانه سیمان هگمتانه در دامنه کوه آن قرار دارد. در عصر اخیر دانشمندانی چون: حاج ملا طاهر (1364ق) و فرزندش حاج شیخ ابوالقاسم ربّانی (1364ش) و حاج میرزا غلامحسین فرزند حاج محمد تقی شاهنجرینی (1416ق) از آنجا برخاسته اند. تاریخ مفصل همدان، ج 1، ص 312.

2- 2. حاج میرزا حسن فرزند رجبعلی فرزند حاج علی خان در سال 1315 قمری در قریه رازین به دنیا آمد و پس از آموختن علوم ابتدائی به همدان رفته، در مدرسه زنگنه تا سال 1341 ق نزد علمای بزرگ به کسب دانش پرداخت و در این سال به قم عزیمت نموده از محضر آیات بزرگ: یثربی کاشانی و سید محمد تقی خوانساری و حاج شیخ عبدالکریم حائری بهره برد، ضمنا سطوح متوسطه و عالی را تدریس نیز می کرد. سال 1351 ق به روستای شاهنجرین رفته حوزه علمیه آنجا را اداره نمود، پس از سال 1360 ق. به همدان منتقل شد و در مسجد محله امامزاده یحیی امامت نموده و مردم از مقام علمی و اخلاقی وی بهرمند شدند. سرانجام در تاریخ 1/2/1361 ش در قم جهان را بدرود گفته در قبرستان وادی السلام به خاک سپرده شد، نویسنده این سطور بارها و بارها تواضع و اخلاق کریمانه آن بزرگ مرد را شاهد بوده. تاریخ مفصل همدان، ج2، ص259.

 

با گذشت چهار یا پنج ماه دیگر روح بلند وی آنجا را شایسته خود ندید؛ زیرا محیط کوچک و گرفتاریهای روستا مانع رشد سریع وی بودند. از این رو برای ادامه تحصیل راهی همدان شده، در مدرسه آخوند(1) و سپس در مدرسه دامغانی(2) اقامت گزید. پس از خواندن کتابهای سطح از درسهای مرحوم آخوند ملاعلی همدانی(3) و حاج شیخ ابوالقاسم شاهنجرینی(4) و حاج شیخ محمدعلی دامغانی(5) بهره گرفت.

1- 1. مدرسه آخوند در خیابان شورین سابق ( شهداء فعلی) همدان واقع است. بانی اول آن آخوند ملامحمد حسین فرزند احمد شریف معروف به آخوند ملاحسین (متوفی 1270 ق.) بوده و سپس مرحوم ملاعلی معصومی فرزند ابراهیم (متوفی سال 1357ش) معروف به آخوند ملاعلی همدانی بنا را توسعه داد، در این اواخر یکی از افراد نیکوکار همدان ساکن تهران به نام حاج تقی علاقبندان این مدرسه را با مهندسی جدید به صورت بسیار آبرومندی تجدید بنا کرد. تاریخ مفصل همدان، ج 2، ص 286.

2- 2. مدرسه دامغانی: در خیابان باباطاهر (عریان) قرار دارد، و آن را عالم بزرگوار مرحوم حاج شیخ علی دامغانی (متوفای 1362ق) فرزند عبداللّه ساخته و خود تدریس می کرد، و جنازه وی در یکی از حجره های آن مدفون است. همان، ج 1، ص 211.

3- 3. آخوند ملا علی معصومی فرزند ابراهیم در سال 1313 قمری در روستای وفس رزن همدان به دنیا آمد، و در نوجوانی از اساتید بزرگ همدان چون: شیخ علی دامغانی و شیخ علی گنبدی (1369ق) بهره برد سپس به تهران رفته از محضر حاج شیخ محمدرضا تنکابنی (1385ق) و آخوند ملا محمدهیدجی (1339ق) صاحب شرح منظومه سبزواری استفاده کرد، سال 1340 به قم آمده در درس حاج آقا جواد ملکی تبریزی و حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت جست.سال 1350 ق به دستور مرحوم حائری به همدان رفته و زعامت حوزه علمیه را به دست گرفت. و شعبان 1398 زندگانی را بدرود گفته جنازه اش در قبرستان شهدای شهر(واقع در خیابان سیلو: جاده همدان به ملایر) به خاک سپرده شد.

4- 4. حاج میرزا ابوالقاسم ربّانی فرزند حاج ملّا طاهر شاهنجرینی در سال 1309 ق در قریه شاهنجرین (بالا) معروف به وسمق دیده به جهان گشود،دروس ابتدائی را نزد پدر آموخت، سپس مدت 6 سال از اساتید همدان بهره برد. پس از آن مدت چهار سال از دانشوران تهران: چون حاج شیخ مسیح طالقانی و سید محمد تنکابنی در فقه و اصول، و آقا میرزا حسن کرمانشاهی و آخوند محمد هیدجی زنجانی در معقول و فلسفه کسب فیض نمود. سال 1338 ق به همدان بازگشته در مدرسه بزرگ زنگنه به تدریس پرداخت، همان سال به نجف اشرف عزیمت کرده به مدت 8 سال از محضر آیات: حاج میرزا حسین نائینی و حاج آقا ضیاء الدین عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی بهرمند شد. و پس از اخد اجازه اجتهاد از بزرگان آن دیار مقدس به زادگاه خویش بازگشت و مدرسه علمیه شاهنجرین را بنیان نهاده مشغول تدریس شد، پس از مدتی در اثر حوادث، وضع مدرسه به هم خورد، آن مرحوم به همدان منتقل شده در مسجد محله ذوالریاستین اقامه جماعت نموده به تدریس پرداخت و گاهی در مدرسه آخوند نیز تدریس می کرد، پس از شهریور 1320 ش مدرسه زنگنه که به اشغال فرنگیان در آمده بود، آزاد شد و در اختیار صاحب ترجمه قرار گرفت. سرانجام به علت پیری و کسالت به تهران منتقل و نزد فرزندان دانشمندش تحت درمان واقع شد. در تاریخ 11/8/1357 ش برابر اول ذیحجه 1398 قمری زندگانی را بدرود گفته جنازه اش در قبرستان دارالسلام خاکفرج قم به خاک سپرده شد.

5- 5. آیت اللّه حاج شیخ محمدعلی دامغانی از دانشمندان معروف همدان در روز 21 ماه ذیقعده سال 1324 در همدان به دنیا آمد. پس از فراگرفتن سطوح اولیه از محضر پدر بزرگوار خود و اساتید مدرسه زنگنه چون: حاج شیخ حسین شورینی و میرزا ابراهیم خلیلی در سال 1348 قمری به قم عزیمت نموده از آیت اللّه سید صدرالدین صدر و آیت اللّه میرزا محمد ثابتی همدانی بهره برد، سپس در درس خارج آیت اللّه حائری و حاج شیخ محمد علی قمی شرکت جست. و پس از مرگ قمی وارد حوزه درس آیت اللّه سید محمد حجّت کوه کمره ای و حاج سید محمد تقی خوانساری گردید. پس از ده سال اقامت در قم به همدان بازگشت و پس از در گذشت پدر بزرگوارش مدرسه دامغانی را بنیان نهاده مشغول تدریس شد. سرانجام سال 1400 ق. زندگانی را بدرود گفته در کنار قبر پدر به خاک سپرده شد. تاریخ مفصل همدان، ج3، ص241؛ گنجینه دانشمندان، ج 7، ص 409؛ آثار الحجه، ج 2، ص 382.

در تاریخ 19/12/1332 ه.ش. با دختر مرحوم حجه الاسلام آقای محمّدی(1) ازدواج کرد. سال 1337 ش. با خانواده خود همراه مرحوم آخوند همدانی راهی نجف اشرف شده از محضر بزرگانی چون آیات بزرگوار: سید عبداللّه طاهری شیرازی،(2) سید ابوالقاسم خوئی(3)،

1- 1. آقا شیخ محمد حسین فرزند مرحوم حجّه الاسلام شیخ نادعلی سال 1294 ش در روستای پشتجین همدان به دنیا آمد، پس از فراگیری مقدّمات از پدر بزرگوار خود عازم همدان شده از اساتید آنجا بهره برد سپس وارد فرهنگ (آموزش و پرورش) شد و به عنوان آموزگاری متدیّن به آموزش و تربیت اسلامی نونهالان پرداخت. نامبرده دارای اخلاق نیک و سیرتی حمیده بود، سرانجام زمانی که دوران بازنشستگی را در قم سپری می کرد در 23 آبان 1357 زندگی را بدرود گفت، و جنازه اش در قبرستان بقیع قم به خاک سپرده شد.

2- 2. آیت اللّه سیّد عبداللّه طاهری فرزند سید محمد طاهر بن محمدعلی: سال 1309 ق در شیراز دیده به جهان گشود، پس از فراگیری مقدمات دانش، در سال 1339 رهسپار نجف اشرف شده از محضر آیات: اصفهانی، نائینی، عراقی بهره برد پس از مدتی به شیراز بازگشت و حوزه علمیه تشکیل داد. سال 1354 ق بار دیگر به نجف برگشته به تدریس و تربیت دانش پژوهان پرداخت، تا پس از سال 1350 ش همچون بیشتر بزرگان ایرانی ناگزیر عراق را ترک گفته در شهر مقدس مشهد سکنی گزید، و به تدریس پرداخت تا سالهای پس از انقلاب اسلامی ایران در جوار حضرت امام رضا(ع) از دنیا رفته به خاک سپرده شد. در نجف و مشهد مدرسه و درمانگاه تاسیس نمود. موسوعه النجف، ج 12، ص 94؛ معجم رجال الفکر، ص266.

3- 3. آیت اللّه سیّد ابوالقاسم فرزند سید علی اکبر(1317 - 1413ق) از اساتید و زعمای بزرگ و معروف نجف اشرف .

سید محسن حکیم(1)، و به ویژه سید محمود شاهرودی(2) بهره برد. و به مقام والای اجتهاد نائل آمد، به گونه ای که مرحوم شاهرودی در 20 رجب سال 1390 ه.ق برای وی اجازه اجتهاد نوشته چنین بیان داشت:

«از جمله کسانی که خداوند متعال بر او منت نهاده و بر تحصیل دانش توفیقش داده، دانشمند پرهیزکار و فاضل پارسا و نیکوکار حجه الاسلام حاج شیخ علی اکبر وحیدی همدانی است - فیض او با دوام باد- که با دقّت و ژرف اندیشی و تحقیق در درسهای اصولی و فقهی ما حاضر گشته، و نفس شریف خویش را در ضبط دانش رنج داده، و تلاش و کوشش نموده تا - سپاس خدای را- به مقام اجتهاد دست یازیده است، بنابراین لازم است به احکامی که استنباط می کند عمل نماید، به همان روش که بین بزرگان مرسوم است».(3)

در روز دوّم فروردین ماه 1345 شمسی برابر 28 ذیقعده 1385

1- 1. آیت اللّه سید محسن فرزند حاج سید مهدی طباطبائی حکیم (1306 - 1390 ق) از مراجع بزرگ نجف اشرف.

2- 2. آیت اللّه حاج سیّد محمود شاهرودی فرزند سید علی حسینی از مراجع بزرگ نجف در سال 1301 ق در یکی از روستاهای شاهرود به نام: قلعه آقا عبداللّه به دنیا آمد، قرآن و فارسی را در زادگاه خود فراگرفت سپس به بسطام رفت و صرف و نحو و معانی و بیان را آموخته راهی مشهد شد. سال 1328 عازم نجف اشرف شد، مدّت کمی درس آخوند خراسانی را درک نمود، سپس از دروس دیگر بزرگان چون آقا ضیاء الدّین عراقی و به ویژه آیت اللّه نائینی بهره برد، پس از آن خود جلسات درس تشکیل داد. سال 1394 ق در 93 سالگی جهان را بدرود گفت، و جنازه اش در مقبره ای در دالان پشت رواق امیرمؤمنان به خاک سپرده شد. مستدرک اعیان الشیعه، ج1، ص219؛ اختران تابناک، ج 1، ص 512؛ موسوعه النجف، ج 12، ص66.

3- 3. به جهت اهمیّت موضوع خود عبارت را می آوریم:«... و ممّن منّ اللّه تعالی علیه و وفقه له هو العالم التقی و الفاضل الزّکی حجه الاسلام الحاج الشیخ علی اکبر الوحیدی الهمدانی - دامت افاضاته، قد حضرابحاثنا الفقهیه والاصولیه حضور تحقیق و تعمق و تدقیق و اتعب نفسه الشریفه فی ضبطه، و جدّ و اجتهد، حتّی حاز - بحمداللّه - مقام الاجتهاد، فله العمل بما یستنبطه من الاحکام علی النهج المألوف بین الاعلام...»

 

قمری از مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی(1) صاحب کتاب«الذریعه» اجازه روایتی دریافت نموده که وی را در آن به «دانشمندی فاضل، استادی کار آزموده، سرآمد همگنان که سرمایه عمرش را بذل نمود، ثقه الاسلام» توصیف کرده است.(2)

سال 1350 ش. که صدام «دیکتاتور عراق» و حزب بعث به دستور اربابان خود ایرانیان را از عراق اخراج می کرد، مرحوم وحیدی را در راه کربلا دستگیر نموده به ایران فرستادند، و سپس خانواده اش به ایران آمده در قم به وی ملحق شد. وحیدی در قم جلسات درس برقرار کرد. سال 1353 ش. از طرف آیت اللّه سید محمّدرضا گلپایگانی جهت تدریس و سرپرستی حوزه علمیه به شهرستان دورود لرستان اعزام شد و تا سال 1358 ش. در آن خطه به خدمات ارزنده خود ادامه داد.

او برای پیشرفت و تثبیت انقلاب مقدس اسلامی تلاش و کوشش فراوان نمود، زیرا آن مرحوم - در سال های اواخر حضورش در نجف اشرف - در درسهای امام راحل حاضر شده از نظریه های مقدس وی آگاه بود.

مرحوم حاج شیخ علی اکبر وحیدی در جریان انقلاب اسلامی سرپرستی کمیته انقلاب اسلامی دورود را بر عهده گرفت و در حفظ امنیت عمومی و حمایت از انقلاب اسلامی تلاش فراوان داشت.

وی که دارای روحی لطیف و حسّاس بود و بخصوص در موضوعات و مسائل دینی، دیدن کوچکترین عملی بر خلاف دین یا انقلاب از هر کس یا هر مقامی، روح وی را آزار می داد، بالاخره در اثر تلاش و کوشش فراوان و ناملایمات و گرفتاریهای شدید بیمار شده به قم بازگشت، اما باز کم و بیش جلسات درسش ادامه داشت، و در مسجد امام حسین علیه السلام منطقه نیروگاه قم اقامه جماعت می کرد.

1- 1. دانشمند و محقق سترگ آیت اللّه حاج شیخ محمد محسن آقا بزرگ (1293-1389ق) فرزند علی. اعیان الشیعه، ج 10، ص47. ریحانه الادب؛ ج1، ص52؛ معارف الرّجال، ج2؛ ص186.

2- 2. عبارت وی چنین است:«العالم الفاضل، الماهر الباهر الباذل، ثقه الاسلام».

 

خدمات اجتماعی

آن مرحوم زمانی که جهت تبلیغ یا مناسبتهای دیگر به مناطقی می رفت، تلاش می کرد که به کارهای عام المنفعه یا حل اختلافات مردم رسیدگی کند. در روستای سایان (زادگاه خویش) با کمک اهالی مسجدی ساخت، حمامی را تعمیر و قناتی را لایروبی نمود.همچنین بین سایان و مزرعه (گیو درّه) راه روستائی احداث کرد. در شهرستان دورود لرستان مسجد جامع و حسینیه و مدرسه علمیه آیت اللّه بروجردی را توسعه داد. در نیروگاه قم حسینیه ای برای بانوان در طبقه فوقانی مسجد امام حسین علیه السلام بناکرد.

 

اخلاق نیک و سیره عملی وی

آیت اللّه وحیدی دارای خلقی نیک و رفتاری پسندیده و خصالی حمیده بود. اگر کسی او را عارف می نامید، یا به عارفان توصیف می کرد آزرده خاطر می شد. روزی در مجلس خصوصی - که صحبت از تهذیب نفس و کمالات انسانی و تعالی روحی بود - به بنده فرمود:

«در اوائل ورودم به نجف اشرف به ویژه هنگام تشرف به حرم مولی الموحدین امیرمؤمنان علیه السلام حالات روحی عجیبی به من دست می داد که تحمل آن برایم مشکل بود و روحم را آزار می داد، از خدا خواستم که این حالات بر طرف شود، بحمداللّه راحت شدم.»

کمتر لطیفه می گفت و از لطیفه گویی ظریف دیگران خوشحال می شد، به گفته خانواده اش:

«در جوانی نسبت به کارهای خانه با همسرش تشریک مساعی می نمود.»

به طور مرتب روزی یک جزء قرآن را می خواند، همواره پیش از اذان صبح بر می خاست و هیچگاه نماز شبش را ترک نمی کرد، و پس از نماز مدّتی به دعا و گریه و زاری می پرداخت. هر روز صبح به خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت، جز درس و بحث کمتر با مردم حشر و نشر داشت. به ویژه سالهای اخیر که دوست داشت در کنج خلوت زندگی کند، در عین حال اگر کسی بر او وارد می شد، با خرسندی از وی استقبال می کرد و مقدمش را گرامی می داشت. نگارنده این سطور که سالهای سال - چه در نجف اشرف و چه در قم - با وی رفت و آمد داشتم، در تمام این مدت ندیدم از ورودم یا ورود کس دیگری اظهار ناخرسندی کند، مراقب بود که در مجلس از کسی غیبت نشود. از بزرگان علم و دین به عظمت یاد می کرد، و در برابر آنان فروتن بود، و خود را کوچک می شمرد، و از زحمات و رنجهای آنان قدردانی می نمود، و تلاش و کوشش آنان را می ستود.

 

فعالیت های علمی، مذهبی، سیاسی

نامبرده در دوران زندگی خویش در عرصه های مختلف فعالیت نمود، که به طور فشرده یادآور می شوم:

1- در عرصه علمی: همچنان که یاد آور شدیم در 20 رجب سال 1390 ق. از آیت اللّه شاهرودی اجازه اجتهاد؛ و 7 صفر 1372 از مرحوم آیت اللّه آخوند همدانی، و 19 شعبان 1385 از آیت اللّه شاهرودی و 30 ربیع الاول از آیت اللّه خوئی اجازه امور حسبیه دریافت نمود، و نیز صبحگاه روز دوشنبه 28 ذیقعده 1385 از مرحوم علامه حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی (صاحب الذریعه) اجازه روایتی دریافت داشته است.

2 - در عرصه امور مذهبی: از زمانی که به لباس مقدس روحانیت در آمد در فرصتهای مناسب به سفرهای تبلیغی رفته، و همچون هزاران نفر پیام رسانانِ راهیان نور و هدایت به وظیفه شرعی خود عمل نمود.

3 - در امور سیاسی کشور: با شروع انقلاب شکوهمند اسلامی به صف مقدّم انقلابیون پیوست، و افکار و آراء بنیانگذار انقلاب امام راحل را بین مردم گسترش داد، و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آن سن و سال و وضعیت روحی و مزاجی؛ هم برای آمادگی رزمی و هم جهت تشویق جوانهای بسیجی، دوره اول نظامی را دید و در تاریخ 2/8/1359 گواهینامه پایانی از سازمان بسیج قم دریافت نمود، و پیش از آن در تاریخ 11/12/1357 کمیته مرکزی انقلاب اسلامی تهران تقدیر نامه ای به خاطر زحمات و مبارزات نامبرده در گذشته و حال برای وی ارسال نمود.

 

جبهه و جنگ

در طول جنگ نیز چندین بار به مناطق جنگی اعزام شد و به تبلیغ و راهنمائی رزمندگان اسلام پرداخت، که در این زمینه عکس های با دلاور مردان غیور ایران زمین از وی باقی مانده است.

 

رحلت جانگداز

سرانجام این روحانی عالیقدر، روز جمعه 28 ربیع الثانی 1419 قمری برابر 30 مرداد 1377 شمسی در بیمارستان کامکار زندگانی را بدرود گفت، و پیکرش پس از تشییع در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپرده شد.

 

تالیفات

آثار علمی متعددی از آن دانشور پارسا به یادگار مانده که بدین شرح است:

1 - کتاب الاجاره: تقریرات درس خارج فقه مرحوم آیت اللّه سید محمود شاهرودی است، در دو جلد که یک جلد آن به چاپ رسیده است.

2 - رساله ترتّب: تقریرات درس خارج اصول مرحوم آیت اللّه سید عبداللّه شیرازی است که مسأله ترتب کفایه الاصول مرحوم آخوند خراسانی را محور بحث قرار داده است. این رساله نیز در نود و اندی صفحه در نجف به سال 1378 قمری به چاپ رسیده است.

3 - کتاب الخمس: تقریرات درس آیت اللّه شیرازی.

4 - کتاب الزکاه: تقریرات درس آیت اللّه شیرازی.

5 - حقوق زن در اسلام.

6 - رساله کوچکی به نام راهنمای عقیده که آن را برای نونهالان نگاشته و منتشر شده است.

 

توضیحاتی درباره کتاب الاجاره

این کتاب همانگونه که گفتیم، تقریرات درس خارج فقه مرحوم آیت اللّه شاهرودی است که در آن، کتاب اجاره عروه الوثقی از آثار آیت اللّه سید محمد کاظم طباطبائی یزدی(1) را محور بحث قرار داده است. وحیدی در آغاز کتاب با عباراتی شیوا و جمله هائی زیبا _ با خضوع و خشوع و ادب و اخلاص _ آن را به امام عصر(عج) اهداء نموده و در صفحه بعد تقریظ استاد بزرگوارش را آورده است.

پیش از شروع به شرح مطالب، دو مقدمه در آن قرار داده است.

1 - برای تیمّن و تبرک به بیان پاره ای از آیات و اخباری که اساس و پایه اجاره هستند پرداخته است.

2 - در بیان اقسام فقه و اینکه اجاره از کدامیک از اقسام فقه می باشد؛ در این بخش همانند سایر فقهاء فقه را بر سه قسم عبادات، معاملات، احکام و هر کدام را به بخشهائی تقسیم نموده، و در پایان نتیجه می گیرد که اجاره از قرار دادهای قطعی اجتماعی است، که نوعی معاوضه و سبب مالکیت منافع می شود. وی سپس به شرح عبارات عروه پرداخته و نظریات استاد خود را بیان می دارد. افزون بر این در پانوشت کتاب توضیحاتی در مورد روایات، سند حدیث، آیات و اعلام ارائه می دهد.

ناگفته نماند که تقریرات اجاره در دو جزء می باشد، و کتاب حاضر جزء اول در 286 صفحه وزیری است، با 11 صفحه فهرست متن و حاشیه. به دستور آیت اللّه شاهرودی هزینه این جزء را آقای حاج محمد حسین کوشانپور پذیرفته است، و در دو هزار نسخه در مطبعه علمی تهران، در ماه صفر 1387 ق. به چاپ رسیده است.

1- 1. آیت اللّه سید محمد کاظم یزدی فرزند سید عبدالعظیم طباطبائی یزدی به سال 1247 ق در روستای کسنویه یزد دیده به جهان گشود، ابتدا در اصفهان نزد شیخ محمد باقر نجفی مسجد شاهی فرزند شیخ محمدتقی نجفی (1301ق.) و میرزا محمّد باقر خوانساری صاحب روضات الجنات (1313ق.) و دیگران بهره علمی برد. سپس در عتبات مقدسه از محضر اساتیدی چون: شیخ مهدی فرزند شیخ علی بن شیخ جعفر و شیخ راضی نجفی و میرزا بزرگ شیرازی بهره مند شد. و پس از در گذشت استادش شیرازی، فقیهی فرید و مرجعی وحید گشت، به گونه ای که در فقه جعفری کسی به پایه وی نمی رسید. سرانجام ساعت 5 شب سه شنبه 28 رجب 1337ق. جهان را بدرود گفت، و در همه کشورهای اسلامی: ایران، عراق، پاکستان، هند و غیره مجلس سوگواری برگزار شد. ر.ک: اعیان الشیعه، ج10، ص43؛ الاعلام، ج7، ص234؛ فوائد الرضویه، ص597؛ مکارم الاثار، ج4، ص1321؛ ریحانه الادب، ج6، ص391.

Share