بیا و پس بگیر انگشتری را / شاعر : یوسف رحیمی
غریبی، بی قراری، عصر جمعه
غریبی، بی قراری، عصر جمعه
رها از ما و من بودیم یک عمر
نمی شد آن همه اندوه تسکین
نه تنها زخم ها بی التیام است
دلِ عالم گرفت از هُرم آهت
مصیبت، طاقتش را سر می آورد
غم و درد و بلا کوچه به کوچه
بیاور با خودت نور خدا را