اشعار قیصر امین پور

بادبان را ناخدا باد است / شاعر : قیصر امین پور

ساکت و تنها
چون کتابی در مسیر باد
می خورد هر دم ورق اما

زندگی را باید از سر سطر نوشت! / شاعر : قیصر امین پور

صبح خورشید آمد
دفتر مشق شبم را خط زد
پاک کن بیهوده است

از چشم هر شهید یک قطره اشک شوق بگیرید / شاعر : قیصر امین ور

 یاران به آفتاب بگویید:
صد پاره شو، هزار ستاره

این ابتدای سبزی او بود / شاعر : قیصر امین پور

این سبز سرخ کیست؟
این سبز سرخ چیست که می کارید؟
این زن که بود

هوای ناحیه ما همیشه بارانی است / شاعر : قیصر امین پور

 دلم قلمرو جغرافیای ویرانی است
هوای ناحیه ما همیشه بارانی است

محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید / شاعر : قیصر امین پور

 شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

دوباره بوی صدای بلال می آید / شاعر : قیصر امین پور

ز جاده های خطر بوی یال می آید
کسی از آن سوی مرز محال می آید

بر دل خون من دمی، دیده نظر نمی کند / شاعر : قیصر امین پور

بر دل خون من دمی، دیده نظر نمی کند

به اصل نسخه ی قاموس خود رجوع کنیم / شاعر : قیصر امین پور

بیا که حادثه ی عشق را شروع کنیم
ز شرق زخمی دل ناگهان طلوع کنیم

ای وای اگر ز پای نشینیم، وای ما / شاعر : قیصر امین پور

 آغاز شد حماسه ی بی انتهای ما
پیچید در زمانه طنین صدای ما