ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی / شاعر : شهریار
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی
شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحرکردی
الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی
نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی
هر دم چو توپ می زندم پشت پای وای
کس پیش پای طفل نیفتد که وای وای
راه گم کرده و با رویی چو ماه آمده ای
بزن که سوز دل من به ساز میگوئی
ز ساز دل چه شنیدی که باز میگوئی
شکفته ام به تماشای چشم شهلائی
که جز به چشم دلش نشکفد تماشائی
رندم و شهره به شوریدگی و شیدائی
شیوه ام چشم چرانی و قدح پیمائی