على اشرف از بزرگترين و گرانمايه ترين نقّاشان جلد و قلمدان و قاب يا به طور كلّى نقّاشى روغنى است. همين جلد كه براى نى نامه ساخته و آراسته از برترين نمونه هاى هنر نقّاشى گل و مرغ و جلدآرايى است. گل و مرغ سازى كه از متناسب ترين كارمايه ها براى جلدآرايى و كارهاى روغنى است در عصر على اشرف رونق بسيار يافت و اين نقش خيال انگيز چنان چشم آشنا و زنده نما گشت[1] كه مايه مضمون پردازيهاى شاعرانه گرديد:
محويم به گلزار تو چون بلبل تصوير شاديم كه پرواز نصيب پر ما نيست
كرنليوس لوبرون نقّاش و پژوهنده هلندى در سال 1704 م/ 1115 ه مقارن با نخستين ساليان فعّاليّت على اشرف و دوران توجّه گروهى از هنرمندان و نقّاشان به فرنگى سازى و نقّاشى فرنگى با يكى از نقّاشان مشهور اصفهان كه از او نام نبرده در كارگاه و نقّاشخانه او در اصفهان ديدار نموده است. توصيف دقيقى كه لوبرون از طرز كار نقّاش در سفرنامه خود نموده[2] از اسناد مهم و قابل توجّه در بررسى تاريخ نقّاشى ايران است. لوبرون ضمن يادداشتهاى خود با بينش انفعالى يك غربى در نگاه به فرهنگ و هنر شرق نوشته است كه نقّاش از روى باسمه هاى دست رنگ چاپ فرنگ به نقّاشى گل و مرغ مى پرداخت و آن گاه با ديدگاه رنسانسى خود بر اساس قوانين عينى و ظاهرپرداز فنون نقّاشى فرنگى در آن عصر خرده هايى بر كار او گرفته است. آنچه لوبرون به نظر خود از اسباب نقص و ضعف كار نقّاش دانسته در واقع وجه امتياز هنر سنّتى و اصيل شرقى است. نقد و نظر در باب فنونى كه لوبرون هنروران ايرانى را بى بهره و غافل از آنها پنداشته در آن زمان هم در فرهنگ هنرى ايران بى سابقه نبود و اين نوع مباحث نظرى استطرادا در متون و اسناد مكتوب هم انعكاس يافته است.[3]
گل و مرغ سازى برخلاف مشهور از پديده هاى دوره صفوى و برگرفته از نقّاشى فرنگى نيست. در متنهاى پيش تر از دوره صفوى نيز به مناسبت از نقّاشيهاى گل و مرغ و انواع مشابه آن در نقّاشى چين ياد شده است.[4]
اما نكته مهم تر در اين است كه نقش مايه گل و مرغ، به ويژه مرغ برگ گل گرفته در منقار، كه مشخّصه و حالت نوعى و «تيپيك» گل و مرغ در نقّاشى سنّتى است و مانند اين تصوير حافظانه: بلبلى برگ گلى خوشرنگ در منقار داشت ... سيماى خيالى گل و بلبل در شعر و ادب فارسى، در دوران استيلاى اسلام در سيسيل، از ديوار نگارهاى بناهاى اسلامى در پالرمو و نقش زربفتها و كتاب آراييهاى ايرانى اقتباس شده و به هنر و نقّاشى غرب راه يافته است. مونره دوويلار ضمن مطالعاتى گسترده در اين زمينه به مقايسه تصويرى نقش مايه هاى ايرانى گل و مرغ در پالرمو و چگونگى تأثير آنها بر نقّاشى غرب پرداخته است.[5]
على اشرف را شاگرد محمّد زمان، نقّاش معروف فرنگى ساز و فرنگستان رفته، يا محمّد على پسر محمّد زمان دانسته اند.[6] تعلّم على اشرف نزد محمّد زمان يا محمّد على بيشتر بدان سبب تصوّر شده كه در سجع رقم شاخص او «ز بعد محمّد على اشرف است»، كه به طرز رقمهاى مسجّعى است به ايهام تناسب كه در دوره صفوى براى اظهار تشيّع و تولّا رايج شده بود، على در آغاز و انجام دو نام (محمّد- على- اشرف) جزء مشترك و در پيوسته با نام مركّب شاگرد و استاد تلقى شده است. البته بدون تصوّر اين اشتراك و اندراج دو نام هم محمّد را بى هيچ وجه امتياز و به تنهايى بر هويّت چند استاد ديگر نيز حمل و تطبيق مى توان كرد. به هر تقدير به نظر نمى رسد سجع رقم على اشرف ايهام خاصّى به نام استاد داشته باشد و از انواع رقمهاى سجع دار عادى تولّايى در آن زمان است. كاربرد سجعهاى معروف به استاد- شاگرد سنّت و رويّه اى خاصّ داشته و در دوره هاى نوآموختگى و شاگردى به كار برده مى شد كه اينك مجال و مناسبت توضيح و تفصيل در اين باب نيست.
آثارى كه به نام على اشرف معرّفى شده است از دهه دوم قرن دوازدهم تا به دهه هشتم مى رسد كه به علل و دلايلى كه در سرآغاز گفته شد بدون دقّت نظر كارشناسانه و كسب اطمينان از اصالت آنها قابل استناد نتواند بود. رقمهاى على اشرف بر قلمدانها، قاب آينه ها و جلدهاى روغنى اواخر سده دوازدهم به بعد ساختگى است و نامعتبر، زيرا از قديم چنانكه اعتماد السلطنه هم در كتاب المآثر و الآثار (ص 219) اشاره كرده آثار على اشرف در بين خواصّ خواستاران زياد داشته و به بهاى هنگفت دادوستد مى شده و اين رونق عاملى مهمّ گرديد در جعل آثارى سبك مايه كه به نام او عرضه و پذيرفته مى شود.
برخى از نفيس ترين كتابهايى كه به دست على اشرف جلدنگار شده به كلك محمّد هادى زرنشان گرديده است و اين دو استاد در دستگاه ميرزا مهدى خان با يكديگر همكارى داشته اند. بعضى از جلدهاى كار على اشرف هم به خطّ رنگه نويس احمد نيريزى، خوشنويس نامدار، موشّح است.[7]
يكى از شاهكارهاى مشترك على اشرف و محمّد هادى جلدآرايى و تذهيب مرقّعى است كه به دستور ميرزا مهدى خان از نقّاشيها و قطعات پراكنده گرد آمده بود و درباره آن پيش تر سخن داشتم. ايوانف، گرك، آكى موشكين ويراستاران آلبوم نقّاشيهاى ايران و هند از سده 16 تا 18 م، بدون آنكه به اهميّت و مقام هنرى پديدآورندگان مرقّع درست پى برده باشند در سال 1963 م قطعاتى از مرقّع را در آن مجموعه منتشر ساخته اند.[8] در حدّ كاردانى و درك و شناخت اينان از هنر ايران همين بس كه در چاپ قطعات و برگهاى منتخب مرقّع شاهكارهاى زرنشان محمّد هادى از حاشيه قطعات حذف شده است! سرانجام پس از سالها كه «دفتر ما در گرو صهبا بود» مرقّع ميرزا مهدى خان با نام برساخته و نابهنجار مرقّع سن پيترزبورگ به صورت چاپ عكسى و در كيفيّتى نزديك به اصل در سال 1996 انتشار يافت[9] و هم زمان خود مرقّع در موزه متروپوليتن و مراكز هنرى چند كشور ديگر به نمايش گذاشته شد.
مرقّع ميرزا مهدى خان از آثار شاخص و ممتاز هنر كتاب آرايى ايرانى است. در توصيف مرقّع و ستايش از ميرزا مهدى خان قصيده اى تمام تاريخ كه نزد اهل فن اين نوع ماده تاريخ سازى معروف به «معجزيّه مورّخه» است در قاب بندى حاشيه دفّه يا لت جلد نگاشته شده است. شاعر از هر مصراع و نيم بيت به حساب جمل سال 1147 ه را كه تاريخ پايان كار كتابگرى است به مهارت برآورده است.
على اشرف از افشارهاى اورميه بوده است، برادر الله وردى نقّاش. آقا ابو الحسن نقّاش باشى افشار نقّاش و قلمدان ساز معروف دوره قاجار فرزند همين الله وردى است و چنانكه در كتاب المآثر و الآثار آمده: «ما بين قلمدانها و جلدهاى كار او و كارهاى عمّش على اشرف نقّاش افشار مشهور تميزى نبود مگر آنكه ارقام از صاحب صنعت اعلام مى كرد».[10]
رضا فرزند على اشرف نيز در راه پدر مى پوييد و ميراث دار هنر موروث بود. از آثار او تاكنون دو قلمدان ديده شده است با رقم «ز بعد على اشرف آمد رضا» و «رضا ابن مرحوم على اشرف».
آقا صادق و آقا باقر و استاد محمّد نقّاشان و قلمدان سازان نامدار از شاگردان مبرّز على اشرف بودند كه به احترام استاد در نوقلمى و شاگردپيشگى «صادق از لطف على اشرف شد» و «باقر از بعد على اشرف بود» و «صنع محمّد ز على اشرف است» رقم مى كرده اند.
-----------------------------------------------------
[1] مقايسه شود با توصيف ميرزا جلالا از نقش گل و مرغ در نامهها و نوشتههاى ميرزا جلالا (تهران، 1374)، ص 214- 211.
[2] 8171 ,vol I ,pp 222 -322 .803 -903 ;voyages de corneille le brun par la moscovi en Perse ,II vol L ,Amsterdam ,The Travels of Cornelius Le Brun Through Muscovy end persia ,london ,7371 ,pp
[3] ثعالبى: ثمار القلوب (قاهره، 1965 م)، ص 545- 544؛ ابن حجّة الحموى: ثمرات الاوراق (قاهره، 1371 ه)، ص 148؛ مثنوى، دفتر اوّل (ليدن، 1925 م)، ص 170، دفتر سوم، ص 77؛ صادق بيك:
قوانين الصّور (نسخه خطى).
[4] مسعودى: مروج الذّهب (بيروت، 1966 م)، ج 1، ص 173؛ سراج الدين الوردى: خريدة العجائب (قاهره، 1939 م)، ص 53.
[5] id antalap alleppac alled otiiffos la enamlusum erutcip el: terennom, dralliv ed. 1950, amor, omrelap.
[6] يحيى ذكاء: «طرز رقم زدن»، در نگاهى به نگارگرى ايران (تهران، 1352)، ص 104؛ اديب برومند:
هنر قلمدان (تهران، 1366)، ص 102- 101؛ و
. 61 p, 1980, siraP, selbuort sed spmet ud stelfeR noinU'l ed erutircE: eldA. hC
[7] مظفّر بختيار: «احمد نيريزى» در نشريه كتابدارى، دفتر يازدهم (1366)، ص 102- 91.
[8] te senneidnI serutainim sed mubla:. f. o nikhsumikA,. V. T kerG,. A. A vonavI. 1962, wocsom, elceis IIIvx ud snasrep
[9] . 1996, onaliM, etrA odranoeL, aqqaruM grubsreteP. tS ehT: noitadnuoF HCRA
ويراستاران پيوستى شامل مقالاتى درباره تاريخچه و بررسى آثار هنرى مرقّع ضميمه كتاب ساخته اند.
در اين نوشته ها ارزشهاى اصلى و قابل توجّه آثار هنرى مرقّع همچنان ناشناخته و نانوشته مانده است.
تعدادى از آثار على اشرف و محمّد هادى به صورت دقيق در اثر زير به چاپ رسيده است:
drofxO noitadnuoF rooN ehT, sdnaL cimalsI eht fo reuqcaL: ). de( nailuJ, ybuR. 1996, nodnoL, sserP ytisrevinU
[10] محمّد حسن خان اعتماد السلطنه: المآثر و الآثار (تهران، 1307 ه)، ص 219.