برنامه تکامل روحی انسان در علم و عمل

آیت الله حسن رمضانی
آیت الله حسن رمضانی

بسم الله الرحمن الرحيم
همان طور كه واضح است انسان داراي دو بعد است. يكي بعد جسم ، و ديگري بعد روح كه در هر يك از دو بعد ياد شده براي او رشد و تكاملي يا سقوط و انحطاطي متصوّر است.
رشد يا انحطاط جسماني انسان مرهون بهره مندي يا محروميـّت وي از خوردنيها و آشاميدني ها و ديگر نيازمنديهاي مادي است ، ولي تكامل يا سقوط روحي وي مرهون بهره مندي يا محروميـّت او از علم و عمل خالصانه است . چرا كه ـ همان طور كه در جاي خود به اثبات رسيده است ـ علم و عمل هر دو جوهرند و انسان ساز و مانند مصالح ساختماني ـ كه در ساختار وجودي بنا و قوام عيني آن دخيل است ـ در عمران و آبادي شخصيـّت انسان و شكل گيري حقيقت وي به طور مستقيم مؤثرند .
البته لازم به ذكر است مراد از علم ، علوم و معارف انساني و مراد از عمل ، اعمال و رفتارهاي تربيتي در حوزه هاي اخلاق ، تدبير منزل و سياست مُدُن است .
انسان ها همان طور كه در رشد جسماني خويش ممكن است به دو صورت عمل كنند يكي به صورت معمول و متعارف ( هر گاه تشنه شدند آب بنوشند و هر وقت گرسنه شدند غذا  بخورند و هر وقت خوابشان گرفت بخوابند … ) و ديگري به صورت مخصوص و متعالي ( روي حساب بنوشند و بخورند و حساب شده بخوابند و استراحت كنند ) كذلك در رشد روحاني خويش ممكن است نيز به دو صورت عمل كنند يكي به صورت معمول و متعارف ( هر وقت ميلشان كشيد درس بخوانند و هر وقت حوصله داشتند عمل كنند و هر طور دلشان خواست درس بخوانند و هر جور سيلقه شان گرفت عمل كنند و … ) و ديگري به صورت مخصوص و متعالي ( طبق برنامه خاصّ درس بخوانند و بر اساس طرح مخصوص عمل كنند ) .
بي ترديد رشد و تكامل انسان چه در بُعد جسم و چه در بُعد روح اگر به صورت مخصوص و متعالي صورت گيرد در مقايسه با رشد و تكامل وي كه به صورت معمول و متعارف واقع شود ، بهتر ، جامعتر ، اصيلتر و منسجم تر ، و مراعات اين امر در خصوص كسي كه خود مي خواهد مربـّي ديگران باشد ضروري تر و لازم تر است .
ناگفته پيداست رشد و تكامل روحي انسان مانند رشد و تكامل جسماني وي اگر بخواهد به صورت مخصوص و متعالي محقّق شود هم طرح و برنامه مي خواهد و هم مربـّي و كارشناس .

طرح و برنامه تكامل روحي انسان در دو بخش قابل تنظيم و ارائه است:
الف ) بخش علم  
ب ) بخش عمل

زيرا هر گونه كه خاطر نشان شد عمران و آبادي شخصيـّت واقعي انسان مرهون علم وعمل وي است بلكه به حق مي توان ادعا كرد انسان عبارت از علم و عمل خويش است و جز اين حقيقتي ندارد . اين مطلب علاوه بر اينكه با ادلّه و براهين عقلي در جاي خود به اثبات رسيده است ، مفاد ظاهر بلكه صريح برخي از آيات و روايات و ديگر متون ديني و اسلامي است كه جهت تيمـّن و تبرّك بدو مورد إشاره مي شود :

1ـ يا نوح إنه ليس من اهلك إنه عمل غير صالح، خداوند خطاب به حضرت نوح (عليه السلام) راجع فرزندش مي‌فرمايد : اي نوح او عضو خانواده تو نيست چرا كه او (( يكپارچه )) عمل غير صالح است .

2ـ قال الصادق (عليه السلام): من تعلّم لله و عمل لله و علم لله دُعِيَ في ملكوت السموات عظيماً.
امام صادق (عليه السلام)  فرمود : هر كس دانش را براي خدا فرا گيرد و به كار بندد و به ديگران آموزش دهد به عظمت ملكوتي نايل خواهد شد .

بنا بر اين عظمت ملكوتي إنسان كه همان تكامل روحي وي است جز با علم و عمل خالصانه حاصل نمي شود . و كسي كه مي خواهد به كمال انساني خويش برسد از مصروف داشتن همّ خود در كسب دانش و عمل صالح ناگزير است .

در همين جا لازم است تأكيد شود بعد علمي انسان نسبت به بعد عملي وي از تقدّم طبعي و ذاتي و زماني برخوردار است چرا كه بنا بر فرمايش إمام علي (عليه السلام) به كميل :« يا كميل ! ما من حركة إلا و أنت محتاج فيها إلي معرفة »

پس هيچ حركتي نيست مگر اينكه انسان در آن به علم و معرفت نيازمند است و نيز بنا بر فرمايش حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلّم)« العلم أمام العمل»، علم پيشاپيش عمل و جلودار وي است.

و بنا بر قول مولوي در مثنوي :

اي برادر تو همه انديشه اي / ما بقي خود استخوان و ريشه اي
گر بود فكرت گلي تو گلشني / ور بود خاري تو هيمه گلخني

به هر تقدير ، قلّه اي كه انسان در بعد علم بايد بدان دست يابد ، در نورديدن مرزهاي محسوس و رسيدن به جهان نامحسوس كه از آن به « عالم غيب » تعبير مي گردد ، و باور كردن آن است و قلّه اي كه وي در بعد عمل بايد صعود كند گذشتن از اعمال طبيعي و غريزي و رسيدن به أعمال صالح مشروع و معقول ، چه فردي و چه جمعي ، و چه در محيط خانه و خانواده و چه در صحنه شهر و اجتماع است .

بي شكّ انساني كه در دو بعد علم و عمل به دو قلّه ايمان و عمل صالح دست يابد توانسته است به انساني موفّق ، مثمر ثمر و به بار نشسته بدل شود . درست بر خلاف إنساني كه از ايمان و عمل صالح بي بهره است چرا كه چنين فردي خسران أبدي و حسرت سرمدي را نصيب خود خواهد ساخت . همان طور كه قرآن مي فرمايد : والعصر إن الإنسان لفي خسر إلا الذين آمنوا و عملوا الصالحات (قسم به زمانه كه آدمي در زيان كاري است جز آنان كه أهل ايمان و عمل صالح اند)

* طرح و برنامه تكاملي انسان در بخش علم و معرفت    
انسان در آغاز تولّد موجودي است داراي حس و حركت كه نسبت به علوم و معارف فقط قابليـّت پذيرش آنها را دارد و از هر گونه معرفت بالفعلي عاري و برهنه است . « والله أخرجكم من بطون امّهاتكم لا تعلمون شيئاً »، و از آنجا كه انسانيـّت إنسان به علم و معرفت و انديشه وي بستگي دارد ، مي توان او را در مرحله ي ياد شده إنسان بالقوّة و حيوان بالفعل دانست . لذا حكما از اين مرحله به « عقل هيولاني » تعبير مي كنند و مي گويند : نفس انسان در ابتداي تولّد به منزله مادّه اي است كه از هر گونه فعليـّتي عاري است و فقط قابليت پذيرش صورت هاي معقوله را دارد .
ولي بعد از آنكه مرحله مزبور با بكارگيري حواسّ ظاهري و قواي باطني و كسب بديهيـّات طيّ شد كم كم در او ملكه استنباط نظريات از بديهيـّات پديدار مي گردد و بدين ترتيب شخصيـّت إنساني وي شكل گرفته و رفته رفته با استنباطات و استنتاجات جديد بر اندوخته هاي علمي خويش مي افزايد و اين روند اگر بر مبنا و اصول صحيح ادامه يابد مي رود كه انسان را به عقول و مفارقات مرسله ملحق سازد و وي را به اوج كمالات انساني برساند كه حكما از اين مراحل « عقل بالملكه » و « عقل بالفعل » و « عقل مستفاد » و « اتّصال به عقل فعـّال » نام مي برند .
حال بايد ديد كه راه ياد شده چگونه بايد طي شود تا مقصود اصلي حاصل آيد . لذا گوئيم آنچه كه قبل از هر چيز بر شخص جوياي كمال لازم است مجهـّز كردن خويش به نظام فكري منسجم است كه با فرا گرفتن علم شريف منطق اين امر را مي توان عينيـّت بخشيد .

عمده ي كتاب هايي كه در اين زمينه بايد خوانده شود سه كتاب است:

الف ) المنطق تأليف شيخ محمد رضا المظفّر
ب ) اشارات بخش منطق تأليف شيخ الرئيس ابو علي سينا همراه با شرح خواجه نصير الدين طوسي
ج ) برهان شفا تأليف شيخ الرئيس ابو علي بن سينا

بعد از آنكه مراحل بالا پيموده شد و انسجام فكري حاصل آمد نوبت به فرا گرفتن يك دوره حكمت متعارف كه از آن به « حكمت مشّاء » تعبير مي كنند مي رسد .

كتاب هايي كه اين مقصود را بر آورده مي كنند دو كتاب است كه هر دو تأليف ابن سينا است:

الف ) اشارات بخش فلسفه همراه با شرح خواجه نصير الدين طوسي
ب ) الهيـّات شفا

بعد از فرا گرفتن حكمت مشّاء بايد به تحصيل حكمت إشراق كه عمدةً  به حكمت مشّاء نظر انتقادي دارد همـّت گماشت .

كتابي كه در اين قسمت خوانده مي شود كتاب حكمة الإشراق تأليف شيخ شهاب الدين سهروردي همراه با شرح قطب الدين شيرازي است .

پس از آنكه مباحث حكمي چه مشائي و چه إشراقي تحصيل شد نوبت به فراگرفتن عرفان نظري مي رسد . چرا كه حكمت علي رغم همه طول و عرضش قصوراتي دارد كه جز با قدم عرفان جبران نمي شود .

حكمت راه را براي عرفان باز مي كند همان گونه منطق راه را براي حكمت . پس نمي توان به حكمت و فراگيري آن بسنده كرد و بنا بر فرمايش حافظ :
حديث از مطرب و مي گو و راز دهر كمتر جو / كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معمـّا را

به هر تقدير ، عمده كتاب هايي كه در زمينه عرفان نظري خوانده مي شود سه كتاب است:

الف ) تمهيد القواعد تأليف صائن الدين بن تركه اصفهاني
ب ) شرح فصوص الحكم تأليف داوود بن محمود قيصري
ج ) مصباح الأنس تأليف ابن فناري

بي ترديد كسي كه ترتيب ياد شده را در فراگيري علوم و معارف انساني دقيقاً مراعات كند و مراحل مزبور را همان طور كه گفته آمد تحت إشراف و تعليم كارشناس مربوطه بپيمايد ، درخت وجوديش در بعد علم و معرفت به بار نشسته و در فهم حقايق و دقايق هستي به اندازه وسع خود معطّلع نمي ماند .

اين روش همان روشي است كه بالأخرة سر از حكمت متعاليه آخوند ملّا صدرا در آورد و انسان را لايق نشستن سر آن مائده و بهره بردن از افكار بلند آن يگانه مي كند . چه اينكه خود آن بزرگوار بعد از پيمودن راه و روش مزبور توانست به قلّه رفيع حكمت متعاليه صعود كند و به معارف عقلي ذوقي و حقايق فلسفي عرفاني دست يابد .

البته در پايان اين قسمت اين نكته را نيز بايد افزود و خاطر نشان كرد كه آنچه در بيان مراحل كسب علوم و معارف مذكور افتاد حد ايده آل آن است و براي كسي كه از هر جهت خود را مهيـّاي دست يابي به آن هدف بلند كرده است و از هر حيث زمينه برايش فراهم وهمه موانع مزاحمات از سر راهش بر طرف شده لازم و مفيد است . و گرنه مي توان با توجـّه به شرايط و اوضاع طالب در برنامه مزبور تخفيفاتي قائل شد كه آن هم بايد با مشورت با استاد و طبق نظر متخصّص در فنّ صورت گيرد .

* طرح و برنامه تكامل روحي انسان در بخش عمل
همان طور كه پيداست انسان ها معمولاً محكوم طبيعت و غريزه خويش اند و كارها و تروك أعمال خود را بر أساس كشش هاي طبيعي يا كراهت هاي غريزي انجام مي دهند. شخص سالكي كه مي خواهد به كمال انساني خويش نايل آيد، نخستين كاري كه بايد بدان تن دهد اين است كه خود را از اين محكوميت نجات بخشد و به اقتضاي « قل الله ثم ذرهم في خوضهم يلعبون » پشت به همه و رو به دوست، ديگران را به طبيعتشان تنها گذارده و دست طبيعت خود را از حكومت و سلطنت بر عقل و ساير قوا كوتاه كند و خواسته هاي او را تحت كنترل شرع و عقل در آورد.
بي ترديد إنسان سالك جهت تحقـّق بخشيدن به امر ياد شده مي بايست برخي از كارها را كه بدانها ميل دارد ترك كرده و بر انجام برخي از كارها كه از ‌آنها كراهت دارد اصرار ورزد ، كه «و عسي أن تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عسى ان تحبوا شيئا و هو شر لكم ».
البته بايد تأكيد كرد آنچه در اين ميان از اهمّيّت فوق العاده اي برخودار است ترك أمور مزاحم و دست كشيدن از أعمال منافي كمال است . لذا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم خطاب به ابوذر (عليه الرحمة) فرمود : « يا اباذر كن بالتقوى أشدّ اهتماما منك بالعمل »، اي اباذر ! بايد كوششي كه در مراعات تقوا إعمال مي كني از كوششي كه در انجام ساير أعمال به خرج مي دهي بيشتر باشد . و نيز بر همين اساس است كه امير المؤمنين علي بن ابيطالب( عليه السلام) فرمايد: « اجتناب السيئات أولي من اكتساب الحسنات »، دوري از بديها بر كسب خوبي ها مقدم است.
در توضيح مطلب فوق گوييم: همان گونه كه فرد مريض بدون مراعات پرهيز روي صحت و سلامتي را نمي بيند ـ گرچه از قوي ترين و مؤثّرترين داروها استفاده كند ـ شخص سالك نيز بدون مراعات تقوا و پرهيز از كارهاي منفي روي معرفت و سعادت را نخواهد ديد ، هر چند پر مشقّت ترين و مشكل ترين اعمال را انجام دهد .
از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلّم) روايت شده كه آن جناب فرمودند: « إنّكم لو صلّيتم حتّي تكونوا كالحنايا و صمتم حتّي تكونوا كالأوتار ما ينفعكم ذلك إلّا بورع »، به درستي كه اگر از كثرت نمازگزاردن همچون كمان خميده و در اثر روزه داشتن چون زه كمان باريك گرديد آن نمازها و اين روزه ها به حالتان مفيد نخواهند بود جز آنكه تقوا پيشه سازيد و از محرّمات و بديها دوري كنيد .

مولوي در مثنوي مي گويد :
ما در اين انبار گندم مي كنيم   / گندم جمع آمده گم مي كنيم
مي نينديشم آخر ما به هوش   / كين خلل در گندم است از مكر موش
موش تا انبار ما حفره ز دست   / وز فنش انبار ما ويران شد است
اول اي جان دفع شرّ موش كن  / و آنگهان در جمع گندم كوش كن
بشنو از اخبار آن صدر صدور       / لا صلوة تمّ إلّا بالحضور
گرنه موشي دزد در انبار ماست / گندم أعمال چل ساله كجاست
ريزه ريزه صدق هر روزه چرا       / جمع مي نايد در اين انبار ما ؟

طبق ابيات فوق مَثَل كسي كه بدون اجتناب از معاصي در بجا آوردن اعمال عبادي مي كوشد مَثَل كسي است كه بدون دفع شرّ موش دزد، گندم ها را ذرّه ذرّه انبار مي كند ؛ لذا همان طور كه جمع گندم با وجود آفتي چون موش جز رنج و زحمت حاصلي ندارد به جا آوردن أعمال عبادي نيز ـ با ابتلاي به معاصي ـ جز خستگي و تعب حاصلي نخواهد داشت ؛ زيرا گناهان مانند موش ها به جان گندم أعمال افتاده و همه را تباه و نابود مي سازند .

بنابراين در بعد عمل ، تقوا و پرهيز از ناپاكيها ، دوري و اجتناب از بديها بر هر عملي مقدّم است و انسان سالك بيش از آن كه در انجام خوبيها مي كوشد بايد بر دوري از بديها اهتمام ورزد .

جهت آشنايي بيشتر با مطالب ياد شده و شناخت چگونگي و كيفيّت تحقّق بخشيدن به آن مي توان به كتاب « گام نخستين » تأليف نگارنده مراجعه كرد .

پس از آنكه سالك بر ترك محرمات و مكروهات همّت گماشت و با جدّيت تمام وجود خويش را از رذايل أخلاقي تخليه كرد و با بكار بستن شرعيّات و بجا آوردن واجبات و مستحبّات ظاهر و باطن خود را جلا بخشيد كم كم شجره طوباي  وجودش به بار نشسته و به كمالات و فضايل انساني متحلّي مي شود .

بديهي است انسان در پيمودن مراحل سه گانه ياد شده « تخليه و تجليه و تحليه » از راهنمايي و دستگيري استاد راهنما كه از او به الفاظي چون « پير » يا « مراد » و يا « شيخ » تعبير مي شود ، و همراهي و مصاحبت دست همراه كه از او به « رفيق راه » تعبير مي گردد بي نياز نيست . بلكه بدون اين دو ، مخصوصاً استاد نمي تواند راه را ـ آن طور كه بايد ـ بپيمايد و به مقصد و مقصود خويش نايل آيد . چرا كه بدون استاد راه را گم مي كند و بدون رفيق به وحشت يا ملالت تنهايي گرفتار آيد .

به كوي عشق منه بي دليل راه قدم / كه من بخويش نمودم صد اهتمام و نشد    «حافظ»

******
قطع اين مرحله بي همرهي خضر مكن / ظلمات است بترس از خطر گمراهي      «حافظ»

سؤالي كه در اينجا مطرح است اين است كه جهت رسيدن به شيخ كامل مكمّل يا دوست و رفيق همراه بايد چه چاره اي انديشيد ؟

در جواب گوييم: انسان سالك براي وصول به مقصود ياد شده بايد دستورات زير را به كار بندد .
الف ) با تضرّع و زراي نيمه شب از هادي مطلق مدد جويد .
ب ) با صداقت و جديّت تمام در طلب مراد بكوشد .
ج) بر خلاف آنچه مي داند عمل نكند .
بي شك اگر آدمي به دستورات فوق پايبندي خود را نشان دهد و عملاً ثابت كند در معامله با ملكوت روراست و صادق است ، طبق وعده خداوند آنجا كه فرمود : « والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا »، مقدمات كار خود بخود فراهم آمده و اسباب رشد و تعالي يكي پس از ديگري محقّق خواهد گشت .
از بعضي از مشايخ نقل شده كه آن جناب فرمود : همانطور كه مرغ دانه هاي گندم را با حرص و ولع تمام از لابلاي خاك ها و ريگهاي فراوان يكي يكي بر مي چيند و در خود هضم مي كند ، شيخ كامل مكمّل نيز انسان هاي مستعدّ لايق را از لابلاي انبوه افراد گزينش مي كند و آنها را تربيت كرده و هر يك را به كمال خاصّ خويش مي رساند و اگر تا كنون چنين نشده سرّش اين است كه مقدّمات مزبور فراهم نگشته و شرايط لازم تحقّق نيافته است .

آب كم جو تشنگي آور بدست / تا بجوشد آبت از بالا و پست        «مولوي»

طبيب عشق مسيحا دمست و مشفق ليك / چو درد در تو نبيند كرا دوا بكند      «حافظ»

در پايان اين مقاله مناسب است به دو كتاب كه براي انسان هاي مستعدّ حاوي دستور العمل هاي خوب و مطمئن اند إشاره شود .

الف) مفتاح الفلاح تأليف شيخ بهايي
ب) المراقبات تأليف حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

منبـــــع : پایگاه اطلاع رسانی حضرت استاد حسن رمضانی

Share