سیوطی و روش مطالعه آن / حجت الاسلام وکیلی
در این نوشتار به سوال اینکه سیوطی را باید چگونه مطالعه کرد؟ پاسخی کاربردی توسط حجت الاسلام و المسلمین وکیلی داده شده است.
پیشنهادی: کتاب بدایه النحو [دانلود فیلم آموزشی کامل + کتاب]
نکاتی درباره خواندن سیوطی
در خواندن سیوطی رعایت چند نکته ضروری است:
1. طلبه باید در هنگام خواندن سیوطی سعی کند که علم نحو را در ذهنش تثبیت نماید. یعنی نگاه کامل و جامعی به کل مباحث نحو داشته باشد. سیوطی آخرین مرتبه ای است که در دوره طلبگی تان نحو می خوانید و حفظ می کنید. وقتی وارد مغنی می شوید، بیشتر می خواهید اجتهاد کنید. نه اینکه از حفظ کنید. فضا در آنجا تغییر می کند. الآن که سیوطی می خوانید، به این حساب بخوانید که این آخرین دوری است که نحو را کامل می خوانید.
یک راه تثبیت نحو اینست که آن مقدار از نحو که خوانده دوره کند و مطالب هدایه و صمدیه را در ذهن منظم نماید. طبیعتاً بدین صورت، مباحث نحوی که قبلاً حفظ کرده، در ذهنش تثبیت می شود.
راه دیگر تثبیت، ممارست بر متن «الفیه» است که بسیاری از بزرگان امر به حفظ الفیه فرموده اند.
2. کار دوّمی که باید در کتاب سیوطی انجام دهید، آشنا شدن با استدلال کردن است. سیوطی کتاب نیمه استدلالی است و با هدایه و صمدیه تفاوت دارد. زیرا هدایه و صمدیه کتاب غیر استدلالیند. کتاب های نیمه استدلالی، کتابهایی هستند که مقداری در آنها مباحث استدلالی هم ذکر شده است. البته اینطور نیست که ادلة هر مسئله ای دانه به دانه بررسی شود. از میان هر چند مسئله، به صلاحدید نویسنده، چند دلیل بررسی می شود.در کتابهای نیمه استدلالی، باید زمینه ورود به کتابهای استدلالی آینده را فراهم کنید.
یعنی باید در کنار حفظ مطالب، توانایی استدلال کردن، نقد کردن، بررسی کردن را نیز پیدا کنید تا وقتی وارد مغنی می شوید، آمادگی استدلال کردن را داشته باشید.
مباحث استدلالی را باید در قالب مباحث منطقی ریخت. صغری کبری کرد و سپس در مورد آن بحث نمود. این مباحث را در مباحثه باید طوری بیان کنید که طرف مقابل قانع شود و احساس کند که مطلب شما صحیح است. کسی که مباحثه می کند، باید هدفش این باشد که حرف کتاب را خوب تقریر کند، گویی حرف حق است، حتی اگر قبول نداشته باشد. طرف مقابل هم باید تا جایی که می تواند، به این حرف اشکال کند. باید کم کم ذهن را عادت دهید که هر وقت به بحث استدلالی رسیدید، در مقابلش «چرا» بگذارید.
فرض کنید که در شرح: «کلامُنا لَفظٌ مُفیدٌ» می گوید «النّارُ حارّةٌ» لفظ مفید نیست. کسی می گوید: لفظ مفید یعنی چه؟ «النّارُ حارّةٌ» لفظ مفید است یا نه؟ هم بحث شما می گوید: النّارُ حارّةٌ، لفظ مفید نیست. چون همه می دانند. شما باید فوری بپرسید چه ربطی دارد؟ مگر مفید بودن به این است که انسان نداند؟ باید بحث را آنقدر ادامه دهید تا به مسائل بدیهی برسد. در مقابل مباحث شما مجبور می شود مفید را توضیح دهد. بگوید : «مفید یعنی آنچه که اطلاعی را که از قبل نداشته ای به تو بدهد. پس آنچه از قبل می دانستی مفید نیست.»
باید در مقابل هر کلمه ای (به چه معنی) بگذاریم. اینجا می گوید (مفید) شما می گویید: (مفید) یعنی چه؟ در مقابل هر جمله نیز چرا بگذارید. می گوید این مفید نیست، بگویید: چرا؟ در مقابل هر مفهومی که پیچیده است، یک (یعنی چه) و در مقابل هر استدلالی هم یک (چرا) بگذارید. این راه طبیعی فکرکردن است. البته این بدان معنا نیست که جلوی تک تک کلمات کتاب (یعنی چه) بنویسید، بلکه باید به مقدار متعارف و در حدّ کتاب نیمه استدلالی انجام شود. از شما توقّع نیست که وقتی سیوطی تمام شد، بتوانید راجع به تمام مباحث نحو استدلال کرده و ارزیابی کنید.
پس کار دوّم آماده شدن برای مباحث استدلالی است؛ یعنی اول حفظ و دوّم پرورش ذهن و استدلال.
3. کار سوّم آشنایی با نظم و نثر عربی است، زیرا متن سیوطی سخت است. متن «صمدیه» نسبت به «هدایه» سخت بود و متن سیوطی نسبت به صمدیه سخت تر است. سؤال این است که چرا سیوطی را انتخاب کرده اند؟ چون یکی از توانایی های لازم برای طلبه آشنا شدن با متن های سخت است. اگر به جای سیوطی به شما «القواعد الأساسیّه» یا «مبادی العربیه» آموزش دهند، شما هیچ وقت متن سخت را متوجه نمی شوید و تا آخر طلبگی مجبور می شوید متن های آسان بخوانید، در حالی که خیلی از کتابهای نوشته شده، متن های پیچیده دارد وشما باید حتماً توانایی فهم متون پیچیده را پیدا کنید. متن سیوطی چون شرح مزجی است ـ شرح مزجی یعنی شرحی که متن را لا به لای خود جای داده است. ـ مانند همه شرح های مزجی پیچیدگی خاصی دارد، در شرح های چون می خواهند متن را به سختی، وسط عبارتها جای داده، نکات آن را توضیح دهند طبیعةً متن سخت و مغلق می شود. پس شما باید روی متن سیوط کار کنید. زیرا خود متن خصوصیت دارد. نگویید مطلب را فهمیدیم، عبارت مهم نیست. باید عبارت را هم دقیق فهمید.
کلماتی که سیوطی در شرح بکار می برد، روی حساب و کتاب است. مثلاً اول سیوطی، می گوییم، «واستعین الله فی الألفیه، مقاصد النحو بها محویه» سیوطی می نویسد: «استعین الله فی أُرجُوزه ألفیه» یک «ارجوزه» این وسط اضافه می کند. باید فکر کنید که چرا اضافه کرده است؟ باید نکات و ظرایف کتاب را در بیاورید، چون نویسندة کتاب انسان دقیقی است. پس اوّلاً متن را باید خوب بفهمیم. و ثانیاً روی نکات متن خوب فکر کنیم.
4. چهارمین کاری که در سیوطی باید انجام داد، آشنایی با زبان شعر است. زبان شعر هم دو بخش دارد: شعر عرب فصیح (جاهلی و مخضرم و اسلامی)؛ و شعر مولِّدین. شعر فصیح جاهلی متعلق به قبل از اسلام است و آن گروه که زمان جاهلیت و اسلام، هر دو را درک کرده اند، شعرای مُخَضرم هستند. و آنهایی که تا نیمة قرن دوم بعد از اسلام بودند، شعرای اسلامی می باشند که شعر این سه گروه حجّت است و به عنوان شاهد آورده می شود. ولی شعر مولّد متعلَق به پس از نیمة دوّم قرن دوّم است. زبانشان با عرف فصیح یک مقداری فرق می کند، مانند شعرهای الفیه که در قرن هفتم نوشته شده است. شعرهایی که در کتاب سیوطی برای استدلال می آید، متعلق به شعرای جاهلی و مخضرم و اسلامی است.
کسی که می خواهد ادبیاتش قوی شود چاره ای جز أنس با شعر ندارد، زیرا اوّلاً بخش عمده ای از میراث ادبی عرب در اشعار است. از این رو شعرخوانی برای قوّت ادبیات لازم است. دیگر آنکه بخش مفصلی از میراث اسلامی ما شعر است؛ مثلاً تاریخ طبری، سیره ابن هشام پُر از شعر است. بخش مفصلی از استدلال غدیر، اشعار شعرایی است که در مورد حدیث غدیر شعر گفته اند. شما باید توانایی خواندن شعر عربی را داشته باشید. تا ارتباطتان با میراث اسلامیمان بریده نشود. به همین جهت، طلبه باید شعر خواندنش خوب باشد و شعر خواندن خوب را از سیوطی شروع کند.
یکی از چیزهایی که در سیوطی باید روی آن سرمایه گذاری کنید، کارکردن روی اشعار است. باید خوب زیر و بَم اشعار را در آورید. وقتی یک شعر را می خوانید باید معنای آن را راحت متوجه شوید؛ هم اشعار متن کتاب و هم اشعار الفیه.
بزرگان می فرمودند که حتی المقدور، شواهد شعری را حفظ کنید. حفظ کردن اشعاری که به آن «شواهد شعریه» می گویند خیلی مهمّ است. برای این کار باید کتابهائی مثل «جامع الشواهد» کنار دستتان باشد و حتماً مراجعه کنید. لغاتش را بیابید تا در بحث بتوانید خیلی خوب بخوانید و معنی کنید.
اگر خواستید از طلبه ای امتحان بگیرید و ببینید که نحوش را خوب خوانده است یا نه؟ کتاب را باز کنید و بگویید این شعر را بخوان و معنی کن. اگر کسی توان معنی کردن شعرها را داشته باشد معمولاً نشانه این است که ادبیاتش را خوب خوانده است.
از این گذشته باید الفیه را خوب فهمید؛ انس با الفیه غیر از آنچه سابقاً گفته شد که موجب تثبیت نحو است، دو فائده دیگر نیز دارد:
اول اینکه قوت شعرخوانی را زیاد می کند، ثانیاً فایده مهم آن این است که الفیه در ادبیات عرب، یک محور است. متنی است که بسیاری از افراد، آن را شرح کرده اند. خیلی از کتابهای ادبی شرح «الفیه» است. حتی کتابهای نحوی مثل «نحو الوافی» که شرح الفیه نیست، بر اساس الفیه نوشته شده است. و می گوید که ما مباحث را به ترتیب الفیه طرح می کنیم و در آخر هر بحث می گوید: این بحث بر اساس این چند بیت الفیه بود
از این رو خوب است که در بحث، الفیه خیلی دقیق ترجمه شود شما باید به عنوان یک طلبة سیوطی خوان، بتوانید هر بیت الفیه را دقیقاً ترجمه کنید و بکویید که دقیقاً چه مطلبی را می گوید.
در بحث، سیوطی را که بحث می کنید، الفیه را هم مباحثه کنید. آیت الله حجت دأبشان این بود. در درس از روی الفیه می خواندند و الفیه را جدا از متن دقیق ترجمه می کردند. یکی از سفارشاتی که بسیاری از بزرگان می فرمودند، حفظ الفیه بود. یکی از فواید حفظ کردن الفیه، مأنوس شدن با الفیه است. طلبه باید اینقدر با الفیه مأنوس باشد که هر بیت از آن را خواندند، بداند چه می گوید. به خاطر همین شما باید الفیه را دور کنید. و برای انجام این کار انسان باید بتواند الفیه را به راحتی بخواند و بفهمد.
در تاریخ نوشته اند: «برخواندن «ألفیّة ابن مالک» مواظبت داشت، و بعضى مبالغه نموده مىگویند: بعد از نمازهایش «ألفیّه» مىخوانده است و آنرا بجاى تعقیب مىشمرده است».
پس کار چهارم، انس با شعر است. که انس با شعر دو بخش دارد: اشعار فصیح و اشعار مولَد که الفیه باشد. کارکردن بر روی الفیه هم سه فایده دارد. یکی آشنایی با نحو است و یکی آشنائی با شعر و دیگری محور بودن خود آن در ادبیات.
5. پنجم: شما وقتی سیوطی می خوانید، باید اطلاعاتتان را از لغات عرب افزایش دهید: کتاب سیوطی پر از کلمات سخت است. در مرحلة اول باید معنای این کلمات سخت را خوب یاد گرفت. ثانیاً معانی آن را حفظ کرد. بزرگان می فرمودند: کسی که سیوطی می خواند، باید معانی کلماتی را که در اشعار بکار رفته حفظ کند. باید سیوطی که تمام می شود، مقدار زیادی از کلمات عربی را همراه آن یاد گرفته باشید.
6. ششم، آشنایی با کُتُب لغت است. لازم است در هنگام خواندن سیوطی، به لغت نامه هایی مثل «المعجم الوسیط» و «اقرب الموارد» و ... مراجعه کنید تا روش کار با آن را بیاموزید. خودتان را عادت ندهید که فقط «جامع الشواهد» را نگاه کنید. سعی کنید به غیر از جامع الشواهد به کتابهای دیگری هم مراجعه کنید. این موضوع مهمی است که انسان، با لغت نامه ها سرو کله بزند. این از کارهایی است که باید ضمن سیوطی شروع شود.
7. هفتمین کار، تمرین است. تمرین به تجزیه و ترکیب کردن است. برای این کار نمونه هایی از آیات قرآن یا تمرین های کتابهای دیگر مثل مبادی العربیه مناسب است. یک کار آسان تر هم این است که متن الفیه را تجزیه و ترکیب کنید. اگر در کتابهای سیوطی خطی دیده باشید، همیشه زیر آن شعرهای الفیه تجزیه و ترکیب شده است. تمرین کردن نحو به صورت تجزیه و ترکیب یکی از کارهای خوب است.
8. هشتم: آخرین کار، مراجعه به شرح ها و حاشیه هاست. شرح ها و حاشیه ها دارای انواع و اقسامی است. الفیه و سیوطی، شرح و حاشیه زیاد دارد. شما باید به مقدار توانایی، از شرح و حاشیه بخوانید. تجربة شخصی بنده این است که مجموعة شرح و حاشیه های اصلی سیوطی را جلوی خود بگذارید و به ترتیب شروع کنید. هر مدتی یکی از آنها را بخوانید. البته شرح مرحوم آقای مدرس (مکررات) تا آخر سیوطی مفید است. غیر از مکرّرات کتابهای دیگر را به ترتیب از آسان به سخت نگاه کنید. مثلاً یک ماهی سعی کنید تا همراه سیوطی، شرح ابن عقیل را هر روز بخوانید. شرح ابن عقیل خیلی آسان است. ولی مهم این است که شما عادت کنید متن دیگری را هم بخوانید. ماه اول که تمام شد، سطح شما کمی بالاتر می آید. دیگر شرح ابن عقیل کافی نیست. در این صورت، «أوضح المسالک» ابن هشام را بخوانید. این کتاب هم شرح الفیه می باشد. آن هم تقریباً از سیوطی، آسان تر است.
قدم سوّم شرح ابن ناظم است. ابن ناظم، پسر ابن مالک است و اولین کسی است که الفیه پدرش را شرح کرد. این سه کتاب، تقریباً آسان هستند؛ به خصوص ابن عقیل و أوضح المسالک.
قدم چهارم، شرح «اُشمُونی» است. سطح آن مقداری از سیوطی بالاتر است. البته چون شرح مزجی نیست متن آن روان است، ولی مطالب اضافة زیادی دارد.
حدود یک ماه، یک ماه و نیم که شرح أشمونی خواندید آخرین قدم مثلاً می شود «التصریح علی التوضیح». التصریح علی التوضیح، شرح أوضح المسالک است. تقریباً مفصل ترین شرح الفیه می باشد.پس از اتمام آن، قدم آخر «النحو الوافی» است. یعنی کسی که سیوطی می خواند، در مدت یک سالی که مشغول به خواندن است، باید این شش هفت جلد کتاب را ببیند و در هر کدام چرخی بزند. کتاب های دیگری نیز هست. آنچه عرض شد به عنوان نمونه بود. به هر حال یکی از وظایف مهم شما آشنایی با کتابهای مهم نحوی است. هر کدام از اینها یک نوع مطلب دارند که آن یکی ندارد. اگر با اینها آشنا نباشید، بعداً برای تحقیق نمی دانید به کجا مراجعه کنید. باید کتابهای نحوی و نویسنده های آنها و سبک آن ها را بشناسید. این امور با ممارست داشتن و خواند کتب به دست می آید.
نباید شروح را جلوی خود بگذارید و همه را نگاه کنید. این بیشتر سبب متحیرشدن انسان می شود. باید اطلاعات را منظم وارد ذهن خود کنید. مقید باشید که به صورت منظم، روزی یکی از اینها را مطالعه کنید و آهسته آهسته جلو بروید.
اگر زمانی احساس کردید اشمونی برایتان بس است و نمی خواهید بیشتر از این جلو بروید، به خودتان فشار نیاورید. لازم نیست حتماً به نحو الوافی برسید. آنقدر باید بخوانید که خواندن آن کتاب برایتان روان و ساده شود. و اگر زودتر به نحو الوافی رسیدید، التصریح و نحو الوافی را تا آخر سیوطی دنبال کنید.
در خواندن شرح و حاشیه، دو مطلب را باید مد نظر قرار دهید:
یکی اینکه به وقتتان نگاه کنید؛ به طور مثال اگر برنامة شما برای سیوطی روزی یک ساعت مطالعه است، این روزی یک ساعت را باید تقسیم کنید. طبق اولویت، کارها را از اول انجام دهید. این یک ساعت نباید بیشتر شود. باید بعد از یک ساعت کتاب بسته شود. اولویت های ما در قدم اول فهمیدن خود سیوطی و الفیه، در قدم دوم تمرین و در قدم سوم حاشیه و شرح خواندن است. شما هر روز باید سه کار انجام دهید: سیوطی؛ تمرین؛ حواشی.
سیوطی را که خوب خواندید و تمرینات را هم انجام دادید، ممکن است ده دقیقه وقت اضافه بیاورید. این ده دقیقه را حاشیه بخوانید. اصلاً خود را مقیّد نکنید که هر روز باید مقدار زیادی شرح و حاشیه نگاه کنید. همین ده دقیقه، ده دقیقه ها انسان را رشد داده و پیش می برد. فقط خود را مقیّد کنید که روزی یک ذره هم که شده حاشیه بخوانید.
مطلب دوّم اینکه نباید توقع داشته باشید که از أول تمامی شروح را بفهمید. اگر ده دقیقه وقت دارید، به همان مقدار وقت دو سه خط از «اشمونی» را مطالعه کنید و مطمئن باشید که بعد از دو سه هفته، این دو خط به ده خط تبدیل می شود. قاعده کلی در درس خواندن این است که انسان خود را عادت دهد به اینکه لقمة جویده بر ندارد و خود را به تلاش کردن و ترقی عادت دهد. این خیلی مهم است. اینکه برزگان ما سفارش به پیش مطالعه می کردند، فایده اش همین است که شما خود تلاش می کنید و مطلب را به دست می آورید. این مهم است.در ورزشهای رزمی می گویند وقتی بدن سازی می روید آن نیم ساعت و چهل دقیقه اول فایده ندارد. بلکه آن نیم ساعت آخر است که انسان را رشد می دهد. آنجایی که به او فشار می آید.
شما وقتی که مطلب را بلدید و راحت می خوانید هیچ وقت شما را رشد نمی دهد. شما باید خودتان را عادت دهید که به ذهنتان فشار بیاورید. اگر روزی ده دقیقه هم به خودتان فشار بیاورید رشد می کنید. مثلاً روزهای اول در ده دقیقه دو خط «اُشمونی» می خوانید. پس از یک ماه مطمئن باشید در ده دقیقه ده خط اشمونی می خوانید. خیلی از طلاب روز اول که اشمونی را باز می کنند و می بینند متوجه نمی شوند ناامید می شوند و کتاب را کنار می گذارند و هیچ وقت نمی خوانند. و در نتیجه تا آخر نیز هیچ وقت نمی خوانند. این افراد مغنی هم که بخوانند دیگر حاشیه هایش را نمی خوانند. مطوّل هم که بخوانند، حاشیه هایش را نمی خوانند. یعنی همیشه مصرف کننده اند. یعنی همیشه عادت می کنند که بروند سر کلاس و استاد بگوید و ایشان حفظ کنند. یک ضرب المثل طلبه های قدیمی دارند که می گویند النقَّال کالبقَّال. نقّال یعنی کسی که کارش این است که یکی می گوید و او هم نقل می کند. خودش چیزی تولید نمی کند. می گویند این طلبه نیست . بقّال است. آدم باید خودش توانایی فهمیدن داشته باشد. و این هم با زحمت کشیدن بدست می آید. پس اصلاً احساس نکنید که حواشی سخت است و در سطح ما نیست. مرحوم حضرت علاّمه خیلی تأکید داشتند که استفاده از شرح فارسی برای طلبه ممنوع است. یکی از جهات مسأله همین است؛ چون شرح فارسی یعنی لقمة جویده خوردن. یعنی انسان به جای اینکه خودش را عادت به تفکّر کردن بدهد یک کتاب آماده را بردارد که زود بفهمد. شما باید خودتان را عادت دهید که مطلب را از دل کتاب بیرون بکشید. و اگر نشد کسی را بیابید و از او سؤال کنید. کسانی که به شرح فارسی عادت می کنند دیگر به خودشان فشار نمی آورند . درس را که می خوانند زود شرح را باز می کنند و از روی شرح می خوانند. در بحث هم ممکن است از کسی که شرح فارسی نخوانده بهتر بلد باشند. ولی فایده ندارد. چون ذهن او رشد نمی کند.
همه هشت کاری که عرض شد یک حداقل دارد و یک حداکثر. حد اقل لازمش را حتما انجام دهید. و برای انجام حداکثرش به مقدار باقی مانده از وقت خود نگاه کنید. ببینید از وقت یکساعتتان چقدر مانده است. و خود را مقیّد نکنید که به تک تک این امور بپردازید چون برداشتن بار اضافی همیشه برابر است با زمین گذاشتن بار. انسان اگر بیش از توانایی خودش، بر خودش باری را تحمیل کند، ممکن است یک روز و دو روز و چند روز تحمل کند ولی مطمئناً بعد از چند روز خسته می شود و دیگر درس نمی خواند. از اول به مقدار توانائیتان بار بردارید. اگر شما توانائیتان اینقدر است که سیوطی را یک ساعت مطالعه کنید، یکساعت مطالعه کنید، به مقدار یکساعت برنامه ریزی کنید. اگر توانائیتان این است که 45 دقیقه مطالعه کنید به همان مقدار برنامه ریزی کنید. فکر نکنید که باید شما هر هشت کار را کامل انجام دهید. سعی کنید اینها را با اولویت هایش به قدر توانایی تان انجام دهید. کلّیت آن این است که هر کسی باید در عمل رعایت افراط و تفریط را بنماید.