تادیب عقل - احمق چه کسی است؟!
جلسه اول از مجموعه اخلاق ربانی، کتاب دوم، تأدیب عقل در بیانات حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی رضون الله تعالی علیه، با عنوان «احمق چه کسی است؟!»
بسم الله الرحمن الرحیم
از حضرت عیسی علیه السلام یک جمله ای نقل می کنند که می فرماید: «إنّی لا اُعجِزُ اَن مُعالِجَهِ الاَكمَة وَ الاَبرَص وَ اُعجِزُ عَن مُعالَجَةِ الاَحمَق»[1]؛ من از درمان و معالجۀ این کسانی که پیسی دارند و لال هستند، عاجز نیستم؛ من کور و کر و لال و امثال این ها را می توانم معالجه کنم؛ امّا از معالجۀ احمق عاجز هستم؛ یعنی، این قدر معالجۀ این رذیله مشکل است؛ چون چنین حالتی دارد که معتقد است «می داند»! چه کارش می توانی بکنی، در حالی که اعتقادش خلاف است و واقع را نمی داند؟!
پی نوشت:
[1]. جامع السعادات، النراقي، المولى محمد مهدي، الجزء : 1 صفحة : 147.
توضیحات بیشتر از کتاب نجاة المومنین در اصول دین و اخلاق آیة الله حاج ملا حسینعلی تویسرکانی :
علاج عملی جهل
و علاج عملی آن است که بعد از آن که فهمید نقص و مذمت جهل، و فضل و کمال و ممدوحیت علم را، باید دامن همت به کمر زند و رفع موانع، از اشتغال به امور دنیویه و التفات به امور دنیه را از خود نماید، و شب و روز مشغول تحصیل علم از اهل آن شود تا آن که فیاض علی الاطلاق افاضه علم به او فرماید و از مرض مهلک جهل مستخلص گردد؛ بحوله و قوته.
و جهل مرکب بدتر است از جهل بسیط؛ و علاج آن مشکل تر است، بلکه محکی از بعض اطبای نفوس، اقرار به عجز از معالجه آن است، چنان چه بعض اطبای ابدان اعتراف کرده اند به عجز از معالجه بعض امراض مزمنه.
و از حضرت عیسی (علی نبینا و اله و علیه السلام) مروی است که فرمودند:
أنا لا أعجز عن معالجة الاکمه و الابرص و أعجز عن معالجة الاحمق؛ (من) عاجز نیستم از معالجه کور مادرزاد و از معالجه کسی که به مرض برص مبتلا باشد، و لکن عاجزم از معالجه احمق.
و از اقراری که بعض علمای اخلاق نوشته اند: علاج او به ازاله سبب او است؛ زیرا که سبب او یا اعوجاج سلیقه است، یا خطا در استدلال است، یا عصبیت و تقلید و غیر آنها از موانع حصول علم و واقع.
و زوال اعوجاج سلیقه به تعلم علوم ریاضیه می شود از هندسه و حساب؛ و رفع خطا در استدلال می شود به رجوع به قوانین و قواعد مقرره در علم منطق، و به موازنه نمودن استدلال خود را به استدلال مشهورین به تحقیق و معروفین به استقامت سلیقه؛ و زوال عصبیت و تقلید به این می شود که قطع نظر از محبت دین پدری و مادری نموده و تخلیه تامه نموده و غرض او فهمیدن حق بوده باشد.
پس بعد از آن که تخلیه تامه نماید و دلیل را منطبق به قواعد منطق نماید و مع ذلک موازنه نماید فهم و استدلال خود را به فهم و استدلال معروفین از علما. امید از فیاض علی الاطلاق چنان است که ادراک حق و واقع را نماید و از مرض جهل مرکب مستخلص گردد.
دیدگاهها
سختی آدم شدن از سختی جان کندن یک انسان هنگام جان دادن با سر بریده شده بوسیله ی چاقوی کهنه هم بیشتر است منکه اینجور میفهمم و فقط آقا صاحب الزمان به دادمان برسد