جنگ احد :
این پست حاوی متن بروشور احد که به معرفی کوه احد ، غزوه یا جنگ احد ، شهدای احد و فضیلت زیارت حضرت حمزه علیه السلام و شهدای جنگ احد می پردازد.
احد
احد نام مجموعه اى از کوه هاى بزرگ و کوچک در شمال مدینه است که حدود 6000 متر طول دارد. این کوه از شرق به غرب کشیده شده و فاصله آن تا مسجد نبوى پنج و نیم کیلومتر مى باشد.
رنگ عمومى آن قرمز متمایل به قهوه اى است.
حدفاصل شهر مدینه و کوه احد در گذشته به صورت دشتى مسطح و عموماً غیر مسکونى و تنها در چند نقطه مزروعى بوده است. اما امروزه به علت گسترش شهر، دشتى که مى توانست بسیارى از اسناد تاریخى مربوط به تاریخ مدینه و تجاوز قریشیان به مدینه را نشان دهد، به مرور زمان در لابلاى ساختمان ها به فراموشى سپرده شده است.
پیامبر ﷺ درباره کوه احد فرموده است: «هذا جَبَلُ احُد یحِبُّنا وَنُحِبُّهُ»؛ «این کوه احد ، ما را دوست دارد و ما هم آن را دوست داریم.»
در جنوب احد، کوه کوچکى قرار دارد به نام کوه رمات یا عینین و این همان تپه اى است که رسول خدا ﷺ تیراندازان را در جنگ احد بر روى آن مستقر ساخت و از آن جهت که در دامنه شمالى آن، دو چشمه آب وجود دارد، آن را عینین و یا عینان نیز خوانده اند.
غزوه یا جنگ احد
پیروزى مسلمانان در جنگ بدر و احتمال بسته شدن راه بازرگانى مردم مکه از طریق مدینه و عراق، مشرکان را سخت برآشفته ساخت و آنان به فکر تلافى و انتقام افتادند.
صفوان بن امیه و عِکرَمة بن ابى جهل به ابوسفیان پیشنهاد دادند که قریشیان هزینه جنگ را به عهده بگیرند و وى نیز موافقت کرد و در نتیجه با جمع آورى نیروهاى قوى رزمى و فراهم آوردن امکانات تسلیحاتى و مالى به سوى مدینه آمدند. عباس عموى پیامبر ﷺ که تا آن زمان در مکه بود، با ارسال نامه اى رسول خدا ﷺ را از این توطئه آگاه ساخت.
پیامبر ﷺ دو نفر نیروى اطلاعاتى به اطراف مدینه اعزام، و موقعیت قریشیان را شناسایى کرد. دشمن روز پنج شنبه پنجم شوال سال سوم هجرت از ناحیه وادى عقیق در شمال مدینه وارد منطقه احد شد و آنجا مستقر گردید.
لازم به تذکر است که مکه در ناحیه جنوب مدینه قرار گرفته و دلیل این که دشمن از شمال وارد مدینه شده، این بود که در دره طولانى و بزرگ وادى القرى که راه بازرگانى شام را به یمن متصل مى ساخت، هر قسمتى که امکانات زندگى وجود داشت قبائلى از عرب و یهود سکونت گزیده اطراف خود را با سنگ محصور ساخته بودند، از سوى دیگر مدینه از سه طرف به شکل نعل اسب در محاصره کوه ها و مناطق سنگلاخى قرار گرفته و در نتیجه ارتش دشمن ناچار بود مدینه را از جنوب به سمت شمال دور زده و از ناحیه شمال مدینه که زمینى هموار داشته و نخلستان هم در آن جا نبود و از این رو براى جنگ مناسب به نظر مى رسید وارد شود.
رسول خدا ﷺ پس از مشورت با اصحاب تصمیم گرفت از شهر خارج شود، لذا روز جمعه پس از اقامه نماز جمعه، با لشکرى بالغ بر یک هزار نفر از مدینه به سمت احد حرکت کرد و کوتاه ترین راه را انتخاب نمود و خود نیز زره پوشید. در ارتش رسول خدا ﷺ از جوان 15 ساله تا پیرمرد سالخورده وجود داشت.
بامداد روز هفتم شوال سال سوم هجرت، نیروهاى اسلام در برابر نیروهاى مهاجم و متجاوز قریش صف آرایى کردند. رسول خدا ﷺ اردوگاه لشکر خود را به گونه اى قرارداد که از پشت سر به یک مانع طبیعى؛ یعنى کوه احد محدود مى گشت و در سمت چپ لشکر نیز کوه کوچکى به نام «عَینین» که بعداً جبل الرماة لقب گرفت قرار داشت که از بالاى آن تمامى دشت اطراف را مى توانست زیر نظر داشته باشد و مدینه نیز پیش روى قرار گرفت.
سپس رسول خدا ﷺ عبداللَّه بن جبیر را با حدود 50 تیرانداز بر روى تپه مستقر ساخته، فرمود:
شما با پرتاب کردن تیر، دشمن را برانید و نگذارید از پشت سر وارد جبهه مسلمانان شده، ما را غافلگیر کنند. ما در نبرد غالب باشیم یا مغلوب، شما این نقطه را خالى نگذارید. دستور مؤکد پیامبر به تیراندازان که از جاى خود هرگز حرکت نکنند، حاکى از اطلاع کامل آن حضرت از اصول نظامى بود. سپس براى ارتشیان خطبه خواند و آنها را منظم کرد.
ارتش قریش
ابوسفیان نیز لشکریان قریش را که بیش از سه هزار نفر بودند به چند قسمت تقسیم کرد:
1- پیاده نظام زره پوش را در وسط قرار داد.
2- گروهى را به فرماندهى خالد بن ولید در سمت راست گذاشت.
3- دسته اى را به فرماندهى عکرمه در سمت چپ گمارد.
4- گروهى را نیز، که پرچمداران آنها بودند پیشاپیش ارتش قرار داد.
آغاز نبرد ( جنگ احد )
جنگ احد به وسیله ابوعامر که از فراریان مدینه بود آغاز شد. او از قبیله «اوس» بود که بر اثر مخالفت با اسلام از مدینه به مکه پناهنده شده بود.
پیروزى
چیزى نگذشت که در پرتو جانبازى سرداران رشید اسلام؛ مانند على بن ابى طالب ﷺ، حمزه عموى پیامبر، ابودجانه و مصعب، لشکر قریش اسلحه و غنایم خود را زمین نهاده و با فضاحت عجیبى پا به فرار گذاردند.
در گرما گرم جنگ هرگاه دشمن مى خواست، لشکر اسلام را دور زده و از پشت به آنان حمله کند، تیراندازان مستقر در جبل عینین آنان را با تیر زده، دور مى کردند لیکن با شکست دشمن متأسفانه، مسلمانان سلاح بر زمین نهاده، به جمع آورى غنایم مشغول شدند و به گمان خود کار را خاتمه یافته تصور مى کردند. نگهبانان نیز جز ده نفر از آنان بقیه فرصت را مغتنم دانسته با مخالفت با فرمانده خود از جبل الرمات پایین آمده به جمع آورى غنیمت پرداختند.
دشمن که چنین دید، از کمى نگهبانان سوء استفاده کرده با یک حمله چرخشى، تیراندازان باقى مانده را از پاى درآورد و از پشت سر به مسلمانان حمله کرد. خالد ابن ولید و عکرمة بن ابى جهل پس از تصرف نقاط حساس، فراریان خویش را به کمک طلبیدند و چیزى نگذشت که بر اثر از هم پاشیدگى صفوف مسلمانان، ارتش قریش بازگشته و از پیش رو و از پشت سر، سربازان اسلام را محاصره کردند و نبرد مجدداً آغاز شد.
شکست مسلمانان در جنگ احد
در این هنگام، وضعیت عجیبى در ارتش اسلام به وجود آمد، گروهى به صورت دسته هاى پراکنده به دفاع از خود و رسول خدا ﷺ پرداختند، گروهى پا به فرار گذاشتند و طولى نکشید که تلفات سنگینى بر مسلمانان وارد آمد و به ناگاه خبرى به دروغ منتشر شد که:
«الا قَدْ قُتِلَ مُحَمَّد»؛ «هان! اى مردم، محمد کشته شد.»
این خبر روحیه دشمن را تقویت و روحیه گروهى از مسلمانان را تضعیف نمود و کار بر مسلمانان دشوارتر شد، پیامبر که خود پیشانى اش زخم برداشته و دندانش شکسته بود با استقامتى بى نظیر از حریم اسلام دفاع مى کرد.
على علیه السلام فرمود: پیامبر ﷺ در میدان نبرد، نزدیک ترین فرد به دشمن بود و هر موقع کار جنگ سخت تر مى شد ما را پناه مى داد.
مدافعان رسول خدا ﷺ نیز چند نفر بیشتر نبودند.
على بن ابى طالب علیه السلام با تمام وجود گرداگرد رسول خدا ﷺ مى چرخید و با شمشیرش دشمنان را به کام مرگ مى فرستاد و از آن حضرت دفاع مى کرد. على علیه السلام خود فرموده است: هنگامى که ارتش قریش به سوى ما حمله آوردند، انصار و مهاجر راه خانه خود را گرفتند و من با هفتاد زخم از وجود آن حضرت دفاع کردم، سپس آن حضرت قبا را کنار زد و دست روى مواضع زخم که نشانه هاى آن باقى بود کشید. على بن ابى طالب علیه السلام آن چنان جنگید که شمشیرش شکست و این ندا در فضا پیچید:
«لا سَیفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لا فَتَى إِلَّا عَلِی»؛ «شمشیرى جز ذوالفقار و جوانمردى چون على نیست.»
ابن هشام تعداد کشته شدگان دشمن را 22 نفر ذکر مى کند که 12 نفر آنها به دست على بن ابى طالب به هلاکت رسیدند.
حمزه عموى پیامبر، ابودجانه، امّ عامر که نام وى نسیبه بود و ... از دیگر کسانى بودند که در اطراف رسول خدا ﷺ از آن حضرت دفاع مى کردند.
نتیجه کار جنگ احد :
جانبازى و فداکارى على بن ابى طالب علیه السلام و دیگر یاران رسول خدا ﷺ سبب شد که آن حضرت از خطر قطعى نجات یافت. پیامبر و همراهان آرام آرام به داخل شعب احد آمدند. مسلمانانى هم که در آن اطراف بودند از این که پیامبر ﷺ را زنده دیدند خوشحال شده، خود را در پیشگاه ایشان شرمنده یافتند.
على بن ابى طالب علیه السلام سپر خود را پر از آب کرد و رسول خدا ﷺ سر و صورت خود را شست و این جمله را فرمود: خشم خدا بر ملتى که صورت پیامبر خود را خون آلود ساختند.
هنگام نماز ظهر و عصر رسید، پیامبر ﷺ بر اثر ضعف مفرط نماز را نشسته خواندند و دیگران نیز اقتدا کردند.
دشمن نیز سر مست پیروزى صحنه جنگ را ترک کرده، به سوى مکه حرکت کرد.
مسلمانان بیش از سه برابر قریش کشته دادند. دشمنان برخى از جنازه هاى شهیدان را مثله کردند؛ یعنى گوش و بینى آنان را بریدند و در نتیجه صحنه دلخراشى بر میدان نبرد حاکم شد.
پیامبر ﷺ همراه با دیگر مسلمانان وارد میدان نبرد شدند، تا حدود هفتاد شهید را به خاک بسپارند. وقتى چشم آن حضرت بر پیکر مثله شده حمزه افتاد بسیار متأثر و منقلب شد. سرانجام رسول خدا ﷺ بر پیکر شهیدان نماز گزارد و آنان را یک یک و یا دو تا دو تا به خاک سپرد.
به هنگام غروب آفتاب، پیامبر ﷺ و یاران باقیمانده، در حالى که از خانه هاى بسیارى در مدینه ناله مادران داغ دیده و همسران شوهر از دست داده بلند بود به مدینه بازگشت.
منافقان و یهودیان مدینه از این شکست بسیار خشنود شدند و احتمال آن وجود داشت که دشمنان داخلى نیز به فکر ایجاد مزاحمت براى مسلمانان برآیند. رسول خدا ﷺ در چنین وضعیت حساس از طرف خداوند مأمور شد تا فرداى همان شب دشمن را تعقیب نماید. منادى پیامبر خبر را به مردم رساند و در شهر جار زد و فرمود تنها کسانى همراه ما بیایند که در جنگ احد شرکت داشتند.
رسول خدا ﷺ همراه با لشکریان خود حرکت کرده در هشت میلى مدینه در منطقه اى به نام «حَمراء الأسد» فرود آمد و شب هنگام دستور داد تا در تمام نقاط بیابان آتش روشن کنند تا دشمن تصور کند که قدرت و نیروهاى جنگنده آنها بیش از تعدادى است که در احد بوده است.
به هر حال آمدن پیامبر و استفاده از ابزار مختلف، ابوسفیان و لشکریان او را که تصمیم گرفته بودند دوباره به مدینه حمله کنند مأیوس ساخت و از فکر حمله بازداشت.
سرانجام نبرد احد باتقدیم هفتاد یا هفتاد و چهار و به قولى هشتاد و یک شهید پایان یافت و ما در این جا به نقل از سیره ابن هشام به هفتاد و چهار تن از شهداى احد اشاره مى کنیم.
شهداى جنگ احد
1- حمزة بن عبدالمطّلب
حمزه عموى پیامبر اسلام ﷺ است، او از شجاعان عرب بود و در جنگ بدر شرکت داشت و شیبه قهرمان قریش و تعداد دیگرى از آنان را از پاى درآورد. وى در جنگ احد نیز فداکارى هاى بسیار نمود و سرانجام توسط «وحشى» به شهادت رسید. پس از شهادتش، هند همسر ابوسفیان سینه حمزه را شکافت و جگر او را بیرون آورد و زیر دندانهایش گذاشت، و نیز جنازه اش را مثله کردند.
پیامبر ﷺ با دیدن این منظره به شدت گریست و عباى خود را روى او انداخت.
حمزه را اسداللَّه، اسد رسول اللَّه و سید الشهدا لقب دادند.
2- حنظله غسیل الملائکه
حنظله فرزند ابى عامر است. پدرش از دشمنان پیامبر و از عناصر بدخواه اسلام و از پایه گذاران مسجد ضرار بود، لیکن حنظله مسلمانى شایسته و با فضیلت بود، شبى که فرداى آن جنگ احد اتفاق افتاد مراسم عروسى حنظله برگزار شد، پس از رسیدن دستور جهاد، از پیامبر ﷺ یک شب را اجازه گرفته، روز بعد به میدان نبرد آمد و با رشادت کامل شمشیرى به طرف ابوسفیان رها کرد لیکن به او اصابت ننمود و سپس بر اثر نیزه دشمن از پاى درآمد و در سن حدود 24 سالگى به شهادت رسید. پیامبر گرامى فرمود: من مشاهده کردم که فرشتگان حنظله را غسل مى دادند و از این رو به «حنظله غسیل الملائکه» معروف شد.
3- عمرو بن جموح
وى چهار پسر خود را براى دفاع از اسلام به جبهه فرستاد و با این که خویشاوندانش او را از شرکت در جنگ منع مى کردند و پاى او نیز لنگ بود و جهاد از او برداشته شده بود، در عین حال خدمت رسول خدا ﷺ آمد و آرزوى شهادت کرد. پیامبر فرمود: خدا تو را معذور داشته است، لیکن او اصرار کرد و سرانجام پیامبر اجازه داد. موقع بیرون آمدن دعا مى کرد: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنی الشَّهادَةَ وَ لاتَرُدَّنی الى أَهْلِی»؛ «خدایا! توفیق ده در راه تو کشته شوم و به خانه باز نگردم.» سرانجام وى در نبردى قهرمانانه به شهادت رسید.
4- مصعب بن عمیر
وى از اشراف زادگان مکه بود که به پیامبر ﷺ ایمان آورد. در سال دوازدهم بعثت با آن حضرت بیعت کرد و از سوى رسول خدا ﷺ به عنوان مبلّغ به مدینه اعزام شد و توانست گروه بسیارى از مردم مدینه را به اسلام دعوت کند. قد و قامتى چونان پیامبر ﷺ داشت و تا لحظه شهادت در سن 42 سالگى به اسلام و رسول خدا ﷺ وفادار بود.
5- عبداللَّه بن جَحْش
عبداللَّه در مکه به پیامبر ایمان آورد، به حبشه هجرت کرد، سپس به مدینه مهاجرت نمود، خواهرش زینب بنت جحش است که به همسرى رسول خدا ﷺ درآمد. وى در حالى که بیش از چهل سال نداشت، در جنگ احد به شهادت رسید.
6- شَمّاس بن عثمان
وى از مهاجران به حبشه و مدینه و از مجاهدان بدر و احد بود. در احد مجروح شد و او را به خانه رسول خدا ﷺ آوردند. لیکن مداوا مؤثر واقع نشد و به شهادت رسید.
پیامبر دستور داد جنازه او را به احد برگردانده، در کنار دیگر شهدا دفن کردند. شماس هنگام شهادت 34 سال بیشتر نداشت.
7- عمرو بن مُعاذ
8- حارث بن انس
9- عُمارة بن زیاد
10- سَلَمَة بن ثابت
11- عمرو بن ثابت بن وَقْش
12- ثابت بن وَقْش
13- رفاعة بن وقش
14- حسیل بن جابر
15- ابوحذیفه یمان
16- صیفى بن قیظى
17- حَباب بن قیظى
18- عَبّاد بن سهل
19- حارث بن أوْس بن معاذ
20- إیاس بن أوس
21- عُبید بن تیهان
22- حبیب بن یزید
23- یزید بن حاطب
24- ابوسفیان بن حارث
25- قیس بن زبیده
26- مالک بن أمه
27- انیس بن قتاده
28- ابوحَیة بن عمرو
29- عبداللَّه بن جبیر (فرمانده تیراندازان در تپه رمات)
30- خیثمة بن خیثمه
31- عبداللَّه بن سَلمَه
32- سُبیع بن حاطب
33- عمرو بن قیس
34- قیس بن عمرو
35- ثابت بن عمرو
36- عامر بن مخلّد
37- مالک بن ایاس
38- ابوهبیرة بن حارث
39- عمرو بن مُطرف
40- اوس بن ثابت (برادر حسان بن ثابت)
41- انس بن نَضْر
42- قیس بن مخلّد
43- سلیم بن حارث
44- نعمان بن عبد عمرو
45- خارجة بن زید
46- سعد بن ربیع
47- أوس بن ارقم
48- مالک بن سنان (پدر ابوسعید خدرى)
49- سعید بن سُوَید
50- عتبة بن ربیع
51- ثعلبة بن سعد
52- ثقف بن فَروة
53- عبداللَّه بن عمرو
54- ضَمْره
55- نَوفَل بن عبداللَّه
56- عباس بن عباده
57- نعمان بن مالک
58- مجذّر بن ذیاد بَلَوى
59- عبادة بن الحساس
60- رفاعة بن عمرو
61- عبداللَّه بن عمرو بن حرام
62- عمرو بن جَموح
63- خلاد بن عمرو بن جَموح
64- ابوایمن
65- سلیم بن عمرو
66- عنتره
67- سهل بن قیس
68- ذَکوان بن عبدقَیس
69- عبید بن معلى
70- مالک بن ثمیله
71- حارث بن عدى
72- ایاس
73- ایاس بن عدى
74- عمرو بن ایاس
فضیلت زیارت حضرت حمزه و سایر شهداى احد
حضرت رسول ﷺ فرمود: «هر کس مرا زیارت کند وعمویم حمزه را زیارت ننماید، بر من جفا کرده است».
شیخ مفید قدس سره نقل کرده که پیغمبر ﷺ به زیارت قبر حمزه امر مى کرد و به زیارت ایشان و شهدا اهتمام داشت. حضرت فاطمه علیها السلام پس از رحلت رسول خدا ﷺ بر زیارت قبر آن بزرگوار مواظبت مى نمود. هر گاه به زیارت آن حضرت رفتى نزد قبرش مى گویى:
«السَّلامُ عَلَیک یاعَمَّ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ ، السَّلامُ عَلَیک یا خَیرَ الشُّهَداءِ، السَّلامُ عَلَیک یا اسَدَ اللَّهِ وَ اسَدَ رَسُولِهِ ، اشْهَدُ انَّک قَدْ جاهَدْتَ فِى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ ، وَ جُدْتَ بِنَفْسِک ، وَ نَصَحْتَ رَسُولَ اللَّهِ، وَ کنْتَ فِیماعِنْدَاللَّهِ سُبْحانَهُ راغِباً، بِأَبِى انْتَ وَ امّى، اتَیتُک مُتَقَرّباً الَى اللَّهِ عَزَّوَ جَلَّ بِزِیارَتِک، وَ مُتَقَرّباً الى رَسُولِ اللَّهِ ﷺ بِذلِک، راغِباً الَیک فِى الشَّفاعَةِ، ابْتَغِى بِزِیارَتِک خَلاصَ نَفْسِی مَتَعَوّذاً بِک مِنْ نارٍ اسْتَحَقَّها مِثْلِی بِما جَنَیتُ عَلى نَفْسی، هارِباً مِنْ ذُنُوبِی الَّتِی احْتَطَبْتُها عَلى ظَهْرِی ، فَزِعاً الَیک رَجاءَ رَحْمَةِ رَبّی ، اتَیتُک مِنْ شُقَّةٍ بَعِیدَةٍ، طالِباً فَکاک رَقَبَتِى مِنَ النَّارِ ، وَ قَدْ اوْقَرَتْ ظَهْرِی ذُنُوبِی ، وَ اتَیتُ ما اسْخَطَ رَبّی، وَ لَمْ اجِدْ احَداً افْزَعُ الَیهِ خَیراً لِی مِنْکمْ اهْلَ بَیتِ الرَّحْمَةِ، فَکنْ لِی شَفِیعاً یوْمَ فَقْرِی وَ حاجَتِی، فَقَدْ سِرْتُ الَیک مَحْزُوناً، وَ اتَیتُک مَکرُوباً ، وَ سَکبْتُ عَبْرَتِی عِنْدَک باکیاً ، وَ صِرْتُ الَیک مُفْرَداً، وَ انْتَ مِمَّنْ امَرَنِىَ اللَّهُ بِصِلَتِهِ، وَ حَثَّنِی عَلى بِرّهِ ، وَ دَلَّنِی عَلى فَضْلِهِ، وَ هَدانِی لِحُبّهِ ، وَ رَغَّبَنِی فِی الْوِفادَةِ الَیهِ ، وَ الْهَمَنِی طَلَبَ الْحَوائِجِ عِنْدَهُ، انْتُمْ اهْلُ بَیتٍ لا یشْقى مَنْ تَوَلّیکمْ ، وَ لایخِیبُ مَنْ اتیکمْ، وَ لایخْسَرُ مَنْ یهْویکمْ، وَ لایسْعَدُ مَنْ عادیکمْ».
در زیارت دیگر شهداى جنگ احد که در همان جا دفن هستند، چنین مى گویى:
«السَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلى نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلى مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ، السَّلامُ عَلى اهْلِ بَیتِهِ الطَّاهِرِینَ، السَّلامُ عَلَیکمْ ایهَا الشُّهَداءُ الْمُؤْمِنُونَ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا اهْلَ بَیتِ الْإِیمانِ وَ التَّوْحِیدِ ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا انْصارَ دِینِ اللَّهِ وَ انْصارَ رَسُولِهِ، عَلَیهِ وَ آلِهِ السَّلامُ ، سَلامٌ عَلَیکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ، اشْهَدُ انَّ اللَّهَ اخْتارَکمْ لِدینِهِ ، وَ اصْطَفاکمْ لِرَسُولِهِ، وَ اشْهَدُ انَّکمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ ، وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ عَنْ نَبِیهِ ، وَ جُدْتُمْ بِأَنْفُسِکمْ دُونَهُ ، وَ اشْهَدُ انَّکمْ قُتِلْتُمْ عَلى مِنْهاجِ رَسُولِ اللَّهِ ، فَجَزاکمُ اللَّهُ عَنْ نَبِیهِ وَ عَنِ الْإِسْلامِ وَ اهْلِهِ افْضَلَ الْجَزاءِ، وَ عَرَّفَنا وُجُوهَکمْ فِی مَحَلِّ رِضْوانِهِ ، وَ مَوْضِعِ اکرامِهِ مَعَ النَّبِیینَ وَ الصِّدّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ والصَّالِحِینَ ، وَ حَسُنَ اولئِک رَفِیقاً، اشْهَدُ انَّکمْ حِزْبُ اللَّهِ ، وَ انَّ مَنْ حارَبَکمْ فَقَدْ حارَبَ اللَّهَ، وَ انَّکمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ الْفائِزِینَ ، الَّذِینَ هُمْ احْیاءٌ عِنْدَ رَبّهِمْ یرْزَقُونَ ، فَعَلى مَنْ قَتَلَکمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکةِ وَ النَّاسِ اجْمَعِینَ ، اتَیتُکمْ یا اهْلَ التَّوْحِیدِ زائِراً وَ بِحَقّکمْ عارِفاً ، وَ بِزِیارَتِکمْ الَى اللَّهِ مُتَقَرّباً ، وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَرِیفِ الْأَعْمالِ ، وَ مَرْضِی الْأَفْعالِ عالِماً ، فَعَلَیکمْ سَلامُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَکاتُهُ، وَ عَلى مَنْ قَتَلَکمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ، اللَّهُمَّ انْفَعْنِی بِزِیارَتِهِمْ ، وَ ثَبِّتْنِى عَلى قَصْدِهِمْ ، وَ تَوَفَّنِی عَلى ما تَوَفَّیتَهُمْ عَلَیهِ، وَ اجْمَعْ بَینِی وَ بَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرّ دارِ رَحْمَتِک، اشْهَدُ انَّکمْ لَنا فَرَطٌ ، وَ نَحْنُ بِکمْ لاحِقُونَ».[1]
منبع: [1] مركز تحقيقات حج، جنگ احد (بروشور)، 1جلد، نشر مشعر - تهران، چاپ: 3، 1382.