فصل سوم: خانواده و مصرف
زیر فصل ها
تأکید بر ارزش های صحیح مصرف خانواده وظیفه اصلی رسانه
مصرف کالای ایرانی اولویت اول خانواده
مصرف لوازم خانگی ایرانی و تأثیر آن بر اقتصاد ملی
خانواده و مدیریت مصرف
نقش زنان در مصرف کالای ایرانی
الگوی مطلوب مصرف خانواده
نقش رسانه در ترویج الگوی صحیح مصرف خانواده
تأکید بر ارزش های صحیح مصرف خانواده وظیفه اصلی رسانه
در فصل اول، به چگونگی نحوه تأثیر رسانه بر افراد جامعه و خانواده پرداختیم و بیان شد که نهاد خانواده به عنوان میانجی تأثیر پیام های رسانه عمل می کند. رسانه با قدرت اثرگذاری خود می تواند بر هنجارهای اقتصادی حاکم بر اعضای خانواده نیز اثر بگذارد. به این صورت که با تغییر دادن اولویت های فکری خانواده، هنجارهای حاکم بر خانواده را جهت می دهد.
طبق نظریه برجسته سازی، رسانه ها در انتقال پیام ها نوعی اولویت یا برجسته سازی به وجود می آورند. این نظریه باز هم اثر رسانه ها را در حوزه رفتار محدود می کند، اما با تأکید بر برخی موضوع ها می توانند بر اطلاعات مردم اثر بگذارند. به عبارتی، رسانه ها نمی توانند تعیین کنند که مخاطبان چه طور بیندیشند، ولی می توانند تعیین کنند درباره چه بیندیشند. مخاطب در این نظریه پویاست، اما مسئولیت جهت دهی به افکار مردم با رسانه هاست.
تأکید بر مسائل، تغییرات رفتاری به دنبال ندارد، بلکه تغییرات شناختی (اطلاعاتی) به وجود می آورد.
به طور کلی، رسانه ها با استفاده از دو شیوه «دروازه بانی» و «برجسته سازی» بر محتوای اخبار، اطلاعات و سرگرمی ها نظارت می کنند. دروازه بانی یا گزینش گری به این معناست که محتوای پیام های رسانه ای پس از عبور از ایستگاه های بازرسی و کنترل، حذف می شوند یا پس از اعمال تغییرات مورد نظر دروازه بانان از طریق رسانه ها ارسال می شود. عوامل اثرگذار بر محتوای رسانه ها ممکن است عوامل درون سازمانی، نظیر گزارشگران، نویسندگان و سردبیران یا عوامل برون سازمانی، همچون محدودیت های قانونی، اعمال نفوذ اشخاص حقیقی و حقوقی، صاحبان آگهی و سرمایه و گروه های فشار باشد. میزان اثر هر یک از این عوامل به میزان نفوذ آن در سازمان و نهاد رسانه بستگی دارد.
پس از دروازه بانی، برجسته سازی است که بر محتوای پیام های رسانه اثر می گذارد. عوامل درون سازمانی و برون سازمانی، نه تنها به گزینش محتوای رسانه می پردازند، بلکه توانایی تغییر ادراک افراد و سازمان دهی و شکل دهی به افکار مخاطبان خود را از طریق دست کاری محتوای پیام دارند که این همان کارکرد برجسته سازی ارتباط جمعی است.(1)
1- نظریه های ارتباطات، ص329.
پژوهشگران کارکرد برجسته سازی را در سه مرحله طرح می کنند: در مرحله اول، نهاد رسانه از میان موضوعات گوناگونی که از رسانه ها پخش می شود، مهم ترین موضوع را مشخص می کند و در مرحله بعدی، آن بخش از موضوع تعیین می شود که از نظر نهاد رسانه اهمیت ویژه ای دارد. در این مرحله، رسانهپیش زمینه افکار عمومی را آماده می کند و پس از اعمال نظرها و تغییرات، محتوا در قالب معیّن به مخاطب ارائه می شود که در این مرحله، رسانه افکار عمومی را سازمان دهی می کند و شکل می دهد. به این ترتیب، رسانه ها از طریق برجسته سازی، اولویت هایی را برای مخاطبان تعیین می کنند. پیام دست کاری شده بر افکار عمومی اثر می گذارد و در نهایت، افکار عمومی نیز تحت تأثیر رسانه در برابر موضوع مورد نظر رسانه واکنش نشان می دهد.(1)
این نظریه کاربردهای مفیدی نیز دارد. برجسته سازی بخشی از جریان ارتباط ما را تشکیل می دهد. برای مثال، در زمینه تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی، رسانه ها با برجسته سازی ارزش های صحیح اقتصادی، می توانند جهت فکری خانواده ها را مشخص کنند. صاحبان رسانه باید توجه داشته باشند برای کالاهایی بیشتر تبلیغ کنند که ساخت داخل کشور باشند و به ایرانی بودن کالاها در آگهی های بازرگانی توجه کنند. نوع تبلیغات بازرگانی که رسانه برای افراد جامعه به نمایش می گذارد، می تواند در جهت دهی و اولویت گذاری فکری خانواده ها و افراد جامعه در تهیه کالاها اثرگذار باشد. هنگامی که ارزش مصرف کالای ایرانی به وسیله رسانه ها برجسته شود، مصرف کالای ایرانی به اولویت اول خانواده ها در مصرف کالا تبدیل می شود و این باعث رشد تولید ملی خواهد شد.
1- نظریه های ارتباطات، ص330.
مصرف کالای ایرانی اولویت اول خانواده
به دلیل آنکه منابع درآمد خانواده محدود است، تهیه تمام کالاها و خدمات مورد نیاز خانواده ممکن نیست. بنابراین، خانواده باید از میان خواسته هایش
یکی را انتخاب کند. انتخاب، قلب اقتصاد خانواده است. بهترین انتخاب برای خانواده، انتخابی است که رضایت خاطر بیشتری برای خانواده به بار آورد. اقتصاددانان به جای رضایت خاطر، از اصطلاح علمیِ «مطلوبیت» استفاده می کنند. آنها می گویند، بهترین انتخاب، انتخابی است که مطلوبیت بیشتری برای خانواده ایجاد کند.
صرف نظر از اینکه درآمد خانواده چه قدر باشد، درآمد خانواده ها صرف خرید تعدادی کالا (نه یک کالا) می شود؛ یعنی خانواده درآمدش را صرف خرید فقط یک کالا نمی کند، بلکه آن را به خرید انواع کالاها اختصاص می دهد. مسلّماً خانواده می کوشد، کالاهایی را برای خرید برگزیند که مطلوبیت بیشتری برای خانواده داشته باشد. بنابراین، نحوه انتخاب کالاها برای خرید در خانواده، بر اساس مطلوبیتی است که آن کالا برای خانواده به ارمغان می آورد.
رسانه باید مصرف کالای ایرانی را به گونه ای تبلیغ کند که هنگامی که خانواده کالای ایرانی را برمی گزیند، از کار خود احساس مطلوبیت کند. رسانه با تأکید بر مطلوبیت خرید کالاهای ایرانی می تواند بر اولویت انتخاب کالا اثر بگذارد. در اینجا، الگوی ارتباطی رسانه که در ایجاد تغییر نگرش خانواده ها به انتخاب کالای ایرانی مؤثر است، الگوی تغییر نگرش لاویج و اشتاینر است. این الگو شش مرحله را نشان می دهد، که پیش از تلاش برای رسیدن به مرحله بعدی، باید مرحله قبلی را طی کرد. شش مرحله را می توان به سه جنبه تقسیم کرد: شناختی، عاطفی و کنشی. جنبه شناختی به آگاهی ما از موضوعات، جنبه عاطفی به نگرش ما به موضوعات و جنبه کنشی به رفتار ما در برابر موضوعات مربوط می شود.(1) از این الگو می توان به صورت های گوناگون استفاده کرد. برای نمونه، برنامه سازی ممکن است، تنها به تحصیل اثرهای شناختی علاقه مند باشد، اما برای تعیین اولویت خرید کالاهای ایرانی، رسانه به هر شش مرحله احتیاج دارد؛ این مراحل عبارتند از:
1- نظریه های ارتباطات، ص19.
1. آگاهی، 2. شناخت، 3. علاقه مندی، 4. ترجیح، 5. اعتقاد، 6. خرید.
دو مرحله آگاهی و شناخت، به بُعد شناختی؛ دو مرحله علاقه مندی به بُعد عاطفی و دو مرحله اعتقاد و خرید به بُعد کنشی مربوط است.
رسانه باید دقیقاً هر شش مرحله تغییر نگرش، از آگاهی تا خرید را اجرا کند تا هنگامی که خانواده به بازار می رود، بر اساس آگاهی و شناختی که قبلاً رسانه به او داده است، کالای ایرانی را بخرد. در ابتدا رسانه باید پیام هایی را که به بعد شناختی مربوط است، تنظیم و ارائه کند. در این مرحله، گیرندگان پیام های رسانه با نوع محصولات ارائه شده آشنا می شوند و نسبت به مزایای آنها آگاهی و شناخت کافی به دست می آورند. این آگاهی و شناخت بسیار مهم است؛ چرا که اگر مرحله شناخت و آگاهی به صورت درستی انجام نپذیرد، رسانه در مراحل بعدی دچار مشکل خواهد شد.
در مرحله بعدی، رسانه باید برای خانواده ها نسبت به مصرف کالاهایی که برای آنان تبلیغ می کند، احساس علاقه مندی و ترجیح نسبت به دیگر کالاها به وجود بیاورد، به طوری که خانواده ها احساس کنند کالاهای تبلیغ شده در رسانه، نسبت به دیگر کالاها ترجیح دارند. در واقع، در این مرحله، خانواده، نوعی رابطه عاطفی با کالای تبلیغ شده از طرف رسانه برقرار می کند.
در مرحله بعدی، رسانه برای اینکه خانواده ها را به سمت خرید کالاها تشویق کند، باید پیام های خودش را چنان تنظیم کند که خانواده نسبت به کالاهای تبلیغ شده در رسانه اعتقاد پیدا کند. مزایای استفاده کردن از کالاها برای خانواده ها باید چنان تشریح شود که خانواده تنها راه برطرف شدن نیازهایش را در خرید کالای تبلیغ شده در رسانه بداند. با چنین اعتقادی که برای خانواده به وجود می آید، خانواده ها کالاهای تبلیغ شده در رسانه را خواهند خرید. از طرفی، این خرید برای خود خانواده نیز مطلوبیت دارد.
مصرف لوازم خانگی ایرانی و تأثیر آن بر اقتصاد ملی
با افزایش تحریم ها علیه کشورمان، باید گفت اکنون کشور در شرایط ویژه ای قرار گرفته است که اگر در این شرایط، با این تحریم ها با دقت و هوشمندانه برخورد شود و سیاست های جانشین مناسبی برای برون رفت از آن در نظر گرفته شود، می توان به درستی در مقابل این تحریم ها ایستاد. یکی از این راهکارها، توجه به کالاهای داخلی است. در این بین، اگر به صورت اساسی به معضل امروزه کشورمان یا الگوی مصرف کالاهای خارجی نگاهی داشته باشیم، باید گفت چون الگوهای مصرف را نمی توان از نظام های ارزشی و هنجاری اجتماعی یا فردی که معرّف شخصیت مصرف کننده است جدا ساخت، باید در راه جانشین کردن مصرف کالاهای داخلی به جای خارجی کوشید.
آنچه مشخص است، اتکا به تولیدات داخلی یکی از راه های مهم مقابله با تحریم هاست. سال هاست کشور ما با معضلی به نام ترویج مصرف کالاهای خارجی روبه روست و حتی به فرهنگی تبدیل شده که کالای خارجی را بر کالای تولید داخل ترجیح داده است. برای رهایی از این دور باطل، جدا از توجه به دو عنصر مهم قیمت و کیفیت، باید در راه مصرف کالاهای داخلی بکوشیم؛ زیرا در حال حاضر کالاهای ایرانی در بیشتر موارد از کیفیتی نسبی برخوردار است، اما آنچه مشکل آفرین شده، تشدید فرهنگ استفاده از کالای خارجی است.
امروزه، برخی افراد همچنان استفاده از خودرو، لوازم خانگی و حتی مواد غذایی با مارک خارجی را امتیاز می دانند، اما معمولاً باید گفت اقتصادهای بزرگ تأکید بیشتری بر کالاهای داخلی خود دارند تا خارجی.
تهیه جهیزیه عروس از کالاهای ایرانی نیز می تواند بر رشد و پیشرفت این صنعت در کشور اثر بسزایی داشته باشد. بیشتر لوازم خانگی، هنگام تهیه جهیزیه خریده می شوند. خانواده هنگام خریدن این کالاها، باید ایرانی بودنشان را در نظر داشته باشد.
در این بین، نقش بانوان از دیگر افراد خانواده مهم تر است؛ زیرا معمولاً نوع کالا را بانوان خانه برمی گزینند.
خانواده و مدیریت مصرف
مصرف از ماده «صَرَفَ» به معنای محل صرف (خرج) کردن است و در اصطلاح اقتصادی، «مصرف عبارت از ارزش پول کالاها و خدماتی است که توسط افراد، خریداری و تهیه میشود».(1)
مصرف در میان متغیرهای اقتصادی به اندازهای اهمیت دارد که برخی اقتصاددانان، هدف نهایی از انجام فعالیتهای اقتصادی دیگر از جمله تولید، پسانداز و سرمایهگذاری را مصرف میدانند. چنان که کینز، یکی از اقتصاددانان نام دار چنین مینویسد: «غایت هر فعالیت اقتصادی مصرف است».(2)
نقش مصرف در اقتصاد بسیار مهم است، ولی نگاه اسلام به مصرف، نگاه غایی نیست. به بیان دیگر، نگاه اسلام به مصرف نگاه ابزاری است؛ زیرا در اسلام هدف نهایی از تمام فعالیتهای انسان که از جمله آنها فعالیتهای اقتصادی است نزدیکی به خداست. خداوند در قرآن میفرماید: «وَأَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنتَهَی؛ به درستی که پایان کار به سوی خداست». (نجم: 42)
1- احمد اخوی، اقتصاد کلان، ص151.
2- جان مینارد کینز، نظریه عمومی و اشتغال و بهره وری، ترجمه: منوچهر فرهنگ، ج1، ص131.
منظور از نزدیک شدن به خداوند، کاهش فاصله زمانی و مکانی نیست، بلکه «حقیقتی است که کمال نهایی انسان محسوب میشود و آن را [قرب خدا] مینامیم. مرتبهای است از وجود که در آن استعدادهای ذاتی مشخص، با سیر و حرکت اختیاری خودش به فعلیت میرسد».(1)
با توجه به این مقدمه، مصرف هر خانواده ایرانی باید به سمت و سویی هدایت شود که هدف نهایی (رضایت الهی) حاصل شود. اگر در این مسیر، خانواده بتواند مصرفش را متناسب با الگوی مصرف اسلامی و مطابق با منافع ملی سامان دهد، می تواند بر رونق تولید ملی نیز اثر بگذارد، به ویژه اینکه الگوی مصرف کنونی با منافع ملی و امکانات تولید و نیز درآمد و منافع بیشتر خانوادهها متناسب نیست. بیشک، ترک عادت الگوی مصرف کنونی و متناسب کردن آن با الگوی مصرف اسلامی، کار آسانی نیست.
با باور این نظریه که انسان توانایی تغییر سرنوشت خویش را دارد، میتوان با برخورد آگاهانه و تدابیر خردمندانه، بر عادتهای نادرست مصرف چیره شد. در این صورت، انسان و خانوادهاش به فضیلت بزرگی دست خواهند یافت.
در تعریف مدیریت اقتصادی خانواده، هر خانواده سازمان و بنگاه اقتصادی کوچکی تلقی شده است که به مدیریت بر منابع نیاز دارد که به بخش های مدیریت اقتصادی شرایط عادی، شرایط غیر عادی و بحرانی تقسیم می شود. همان طور که در خانواده، والدین باید مدیریت عاطفی، روانی و اجتماعی را برای ایجاد روابط دوستانه و رسیدن به تکامل اعضای خانواده بر عهده گیرند، در
1- محمدتقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ، ص68.
بحث هزینه کردن و ایجاد تعادل بین دخل و خرج نیز به مدیریت نیاز است. اهمیت مدیریت منابع اقتصادی در خانواده به اندازه ای است که مدیریت صحیح در این بخش به تحکیم بنیان خانواده، کاهش تنش ها و مشکلات خانوادگی و در نتیجه، رشد و توسعه اقتصادی کشور می انجامد.
معمولاً مشارکت پدر و مادر در مدیریت مالی خانواده، موفقیت خانواده در امور مالی و کاهش مشکلات اقتصادی را در پی دارد، اما بسیاری از جامعه شناسان معتقدند، زنان به دلیل دقت نظر در اداره امور مالی خانواده، موفقیت بیشتری دارند.
مدیریت اقتصادی خانواده در شرایط عادی باید بر اساس میزان درآمدهای هر یک از اعضای خانواده و هزینه ها تنظیم شود و در این میان، خانواده هایی موفق ترند که در این قاعده جایی را برای پس انداز و به اصطلاح «روز مبادا» در نظر بگیرند؛ زیرا به اعتقاد کارشناسان، برابری هزینه ها و درآمد نشان می دهد که خانواده بر اساس شرایط حال تصمیم گرفته است، اما اگر در مدیریت اقتصادی، جایی نیز برای پس انداز در نظر گرفته شود، آینده نگری خانواده را نشان می دهد که معمولاً این گونه خانواده ها کمتر دچار مشکلات مالی و اقتصادی می شوند و در مشکلات و پیشامدهای ناگهانی، پریشان نمی شوند.
در شرایط غیر عادی و بحرانی که هزینه های خانواده به دلایل مختلف از جمله بیماری، بی کاری و...، بیش از درآمد است، مدیریت بحران از پی آمدها و مشکلات ناشی از این حادثه یا واقعه می کاهد. در این وضعیت، خانواده هایی که آینده نگری را پیشه خود کرده اند، راحت تر از بحران می گذرند و خانواده هایی که پس اندازی نداشته اند، با مشکلات بسیاری روبه رو می شوند. بنابراین، در علم اقتصاد خانواده، مدیریت باید همراه با آینده نگری و پرهیز از هزینه های اضافی باشد.
هر خانواده ای ممکن است از منابع متعدد درآمد کسب کند که این درآمد محدود است؛ یعنی مقدار معیّنی است و به هر مقدار که اراده کند، در اختیارش نیست و در عوض، مخارجی دارد که برای انجام آن از درآمدهایش استفاده می کند. خانواده برای ادامه زندگی به کالاهای بسیاری نیاز دارد و باید درآمدش را به مصرف انواع کالاهای مورد نیازش مثل غذا، پوشاک، مسکن، آموزش، تفریحات و...، اختصاص دهد. درست است که نیازهای افراد بی نهایت است، اما درآمدهای خانواده محدود است و فقط تعداد محدودی از نیازهایش را می تواند برآورد.
در اینجا اولین سؤال در مبحث اقتصاد خانواده به وجود می آید و آن این است که: چگونه این درآمد را باید به مصرف انواع کالاها و خدمات اختصاص دهد؟ اصل هنر اقتصاد چگونگی تخصیص منابع محدودِ در دسترس برای تأمین نیازهای نامحدود انسان هاست. مدیریت منابع مالی خانواده از وظایف مهمی است که معمولاً بر عهده زنان مدیر و باتدبیر است. ما در طول زمان کالاهای بسیاری را مصرف می کنیم. برخی از این کالاها، مثل غذا و خوراک و پوشاک برای زندگی لازم و ضروری است و برخی دیگر مثل انواع تفریحات و تجملات و...، در مرحله بعدی ضرورت قرار دارد.
ضرورت مدیریت هزینه برای اقشار کم درآمد حیاتی تر است. افرادی که درآمد مناسبی دارند، اگر در هزینه کرد درآمد دچار خطا و اشتباه شوند، امکان جبران اشتباه ها را دارند، اما برای قشر کم درآمد، امکان جبران اشتباه سخت تر است. در گذشته، اصول ساده زیستی و توجه به مبانی ارزش های دینی در بسیاری از خانواده ها رعایت می شد و مردم زندگی راحت تری داشتند، اما متأسفانه امروزه به دلیل ظهور پدیده تجمل گرایی و چشم و هم چشمی و مصرف گرایی به جای ارزش های گذشته، خانواده ها و به ویژه قشر جوان، با مشکلات فراوانی، حتی در آغاز زندگی روبه رو هستند.
اولین پرسشی که برای هر فرد مطرح می شود، این است که کدام کالا را باید مصرف کند؟ در مصرف کالا به کدام ویژگی ها و مطلوبیت آن بیندیشیم و ارضای کدام نیاز را از مصرف یک کالا انتظار داریم؟ باید توجه داشت که به صورت طبیعی جواب هر کس به این سؤال ها متفاوت خواهد بود؛ زیرا نیازهای افراد بر اساس عادت ها، محل زندگی، سطح درآمد و... با هم فرق می کند. به این نکته نیز باید همیشه توجه داشت که در اولویت بندی نیازها، باید به نیازهای کل جامعه نظر داشت؛ یعنی وقتی تولیدکنندگان داخل کشور به حمایت از تولیداتشان نیاز دارند و این حمایت می تواند به رشد و پیشرفت کل کشور کمک کند، خانواده ها باید مصرف کالای ایرانی را نیز در اولویت قرار دهند و در مدیریت مصرفی که در خانه اعمال می کنند، این نکته مهم را نیز در نظر داشته باشند.
نقش زنان در مصرف کالای ایرانی
تغییر نگرش خانواده ها و استفاده از کالای ایرانی و حمایت از تولید داخلی ضرورت است و زنان می توانند در این زمینه راهبر باشند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از پیام نوروزی خود فرمود: «ما باید بتوانیم از کارِ کارگر ایرانی حمایت کنیم؛ از سرمایه سرمایه دار ایرانی حمایت کنیم، و این فقط با تقویت تولید ملی امکان پذیر خواهد شد. سهم دولت در این کار، پشتیبانی از تولیدات داخلیِ صنعتی و کشاورزی است. سهم سرمایه داران و کارگران تقویت چرخه تولید و اتقان در کار تولید است و سهم مردم که از همه اینها مهم تر است مصرف تولیدات داخلی است. ما باید عادت کنیم، برای خودمان فرهنگ کنیم، برای خودمان یک فریضه بدانیم که هر کالایی که مشابه داخلی آن وجود دارد و تولید داخلی متوجه به آن است، آن کالا را از تولید داخلی مصرف کنیم و از مصرف تولیدات خارجی به جد پرهیز کنیم، در همه زمینه ها، زمینه های مصارف روزمره و زمینه های عمده تر و مهم تر. بنابراین، ما امیدوار هستیم که با این گرایش، با این جهت گیری و رویکرد، ملت ایران در سال 91 هم بتواند بر توطئه دشمنان، بر کید و مکر بدخواهان در زمینه اقتصادی فائق بیاید».(1)
مقام معظم رهبری سهم مردم را در تحقق این شعار، مهم تر از بقیه می داند. نقش زنان نیز در میان مردم از همه مهم تر است و با توجه به جایگاهی که در خانواده و جامعه دارند، می توانند پیش تاز حمایت از تولید ملی باشند. نقش زن در اداره امور منزل نیز اهمیت خاصی دارد. زنان، گردانندگان اصلی خانه اند که از وسایل منزل بیشتر استفاده می کنند و معمولاً به همین دلیل، انتخاب و خرید لوازم منزل با نظر بانوی خانه صورت می گیرد. بنابراین، نقش زن خانه در خرید کالای ایرانی، پررنگ تر از نقش مردان است.
بانوان ایرانی می توانند نقش بسزایی در رونق اقتصاد کشور و روان تر کردن حرکت چرخ های صنعتی ایفا کنند و با خرید و البته «بالیدن» به خرید کالای ایرانی، «خرید کالای ایرانی» را به فرهنگ تبدیل کنند. حوزه آموزش، یکی از حوزه هایی است که زنان می توانند در آن نقش آفرین باشند. این آموزش می تواند هم در تربیت فرزندان و هم در نقش معلمان در مدارس صورت پذیرد. مادران می توانند فرزندان خود را از کودکی به مصرف کالاهایی تشویق کنند که در داخل تولید می شود و از فوایدش برای آنان بگویند تا کودکان بدانند چه قدر می توانند در توسعه و پیشرفت کشورشان مفید باشند.
1- روزنامه کیهان، 15/1/1391، ص3.
برای اصلاح الگوی مصرف باید تولیدات داخلی را جانشین محصولات خارجی کنیم و زنان و خانواده ها باید تصمیم بگیرند، برای تهیه وسایل خانه و جهیزیه فرزندانشان، از کالاهای داخلی استفاده کنند.
نقش رسانه ملی در این زمینه بسیار کلیدی است و القای استفاده از کالای ایرانی، در تمام برنامه ها ضرورتی است که احساس می شود. تبلیغات در عرصه فروش و مصرف کالا حرف اساسی را می زند. رسانه باید در رادیو و تلویزیون، فقط اجناس ایرانی را تبلیغ کند تا مردم با خرید اجناس ایرانی از تولید داخلی حمایت کنند.
بخش عمده ای از سبد کالای خانواده های ایرانی را خرید لوازم خانگی، از قبیل یخچال، تلویزیون، ماشین لباس شویی و... تشکیل می دهد. متأسفانه هم اکنون، مصرف کالاهای خارجی در میان مردم کشور رواج یافته است. بنابراین، باید به گونه ای برنامه ریزی و فرهنگ سازی شود که مردم به مصرف کالای داخلی، به ویژه در بخش لوازم خانگی، گرایش یابند. زنان در خانه نقش پررنگی دارند و اگر به سمت مصرف کالای داخلی گرایش پیدا کنند، می توانند این موضوع را برای دیگر اعضای خانواده نهادینه، و به شکوفا شدن تولید ملی کمک کنند. هم اکنون خانواده های بسیاری برای خرید جهیزیه دخترانشان به سمت کالاهای خارجی می روند، در حالی که باید این موضوع را برای مردم فرهنگ سازی کرد که خرید کالای داخلی به سود اقتصاد ملی و رونق گرفتن صنعت اقتصاد کشور است، اما چرا خانم های ایرانی به خرید کالاهای تولید داخلی تمایل ندارند؟ این امر به عوامل و دلایل مختلفی بستگی دارد:
1. کیفیت پایین برخی محصولات داخلی؛
2. اطمینان نداشتن به تولیدات داخلی؛
3. اطلاع رسانی نادرست در مورد تولیدات داخلی؛
4. اقبال عمومی به محصولات خارجی؛
5. آگاه نبودن از اهمیت استفاده از محصولات داخلی.
این روزها استفاده از کالا های خارجی، که اکثریت آنها مشابه داخلی دارند، روز به روز در حال گسترش است. به این ترتیب، صنایع ایرانی با مشکلات جدی مواجه شده اند. این در حالی است که کیفیت بسیاری از محصولات داخلی در سطح مطلوبی است و حتی با مارک های خارجی رقابت می کند، اما در حال حاضر، مصرف کالاهای داخلی به بی کلاسی و مطابق مد نبودن تعبیر می شود، در حالی که مد باید استفاده از کالاهای داخلی باشد.
در صورتی که آموزش لازم در این مورد به بانوان داده شود، می توان به حمایت از تولیدات داخلی و رونق بازار امیدوار بود. آگاهی بانوان در هدایت افکار دیگر افراد خانواده بسیار اثرگذار است و می تواند الگوی مصرف ایشان را تغییر دهد.
نخریدن کالای ایرانی به معنای ماندن تولیدات در انبارهاست و اینکه هزینه های صرف شده برای تولید، نه تنها به سود تبدیل نشده، بلکه با زیان نیز مواجه شده است. این اتفاق سبب می شود کم کم تولیدکنندگان برای تولید انگیزه ای نداشته باشند و برای فعالیت اقتصادی، سرمایه گذاری نکنند.
رسانه ها باید به خانواده ها بگویند که با خرید کالای ایرانی، چه خدمتی به کشور خود می کنند. در رادیو و تلویزیون، باید محدودیت های بیشتری برای تبلیغات کالاهای خارجی لحاظ و از تبلیغ کالای ایرانی، حمایت شود تا رسانه ملی کارکردی ضد توسعه ملی نداشته باشد.
بانوان، مدیریت اقتصاد خانواده را بر عهده دارند و با تدابیر درستی، از جمله استفاده از کالاهای ایرانی، آموزش به اعضای خانواده و تشویق آنها به خرید کالاهای داخلی، فعالیت در حوزه کارآفرینی و ایجاد مشاغل خانگی، نهادینه کردن فرهنگ صرفه جویی، الگوی صحیح مصرف و نهادینه سازی فرهنگ حمایت از تولیدات داخلی می توانند در عرصه تولید ملی نقش ارزنده ای داشته باشند.
تولید ملی و افزودن کیفیت تولید داخل به صورت جهادی بر عهده مردان و حمایت از تولید داخلی در خانواده ها بر عهده زنان است؛ زیرا مادران در خانواده نقش فرهنگ سازی را بر عهده دارند.
نقش بانوان در سال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی، تنها به خرید و مصرف کالاها محدود نمی شود، کارها و خدماتی که در خانه انجام می دهند، در رشد و توسعه اقتصاد خانواده و کشور اثرگذار است.
خانواده ای را در نظر بگیرید که شامل زن، شوهر و چند فرزند است. زن به خانه داری و شوهر به کار در مقابل دریافت حقوق یا مزد اشتغال دارد. زن با استفاده از نیروی کارش، وظایفی نظیر آشپزی و مراقبت از فرزندان را انجام می دهد. او در قبال انجام این خدمات مزد نمی گیرد یا به عبارت دیگر، نیروی کارش برای خانواده رایگان است، اما ارزش افزوده اقتصادی آن، که اگر در بازار صورت می گرفت محاسبه می شد، نصیب خانواده می شود. اگر درآمد شوهر برای تأمین کالاها و خدمات مورد نیاز خانواده کافی نباشد، معمولاً زنانِ این گونه خانواده ها، علاوه بر انجام وظایف مربوط به خانه خود، با انجام فعالیت هایی چون خیاطی و بافندگی، به تولید برخی کالاها و خدمات مورد نیاز خانواده می پردازند و برخی از آنها حتی با تولید کالا یا خدمات به منظور فروش در بازار، به درآمد خانواده کمک می کنند. در مقابل، اگر درآمد شوهر مناسب باشد، زنان خانه دار در این گونه خانواده ها حتی ممکن است بخشی از وظایف خانه داری خود را در قبال پرداخت مزد به بازار واگذارند.
زنان خانه دار، به ویژه در خانواده های کم درآمد، نیروی کار خود را به رایگان وقف عرضه خدمات مورد نیاز برای تأمین بخشی از نیازهای خانواده خود، مانند آشپزی، پرورش کودک و نظافت خانه می کنند. این نوع خدمات خانگی، با وجود ارزش افزوده اقتصادی بسیار آن در کشور، همان خدماتی هستند که به دلیل مبادله نشدن در بازار، در حساب های درآمد ملی کشورهای در حال توسعه ای چون ایران، که بخش بزرگی از زنان خانه دار هستند، به شمار نمی آید. در مقابل، در کشورهای توسعه یافته، که زن و شوهر شاغل، بخش قابل توجهی از این گونه خدمات، مانند خدمات طبخ غذا در رستوران ها یا خدمات نگه داری کودک در مهد کودک را با پرداخت هزینه آن از بازار می خرند یا به عبارتی، ارزش این خدمات به پول تبدیل می شود، ارزش افزوده اقتصادی آن در محاسبه درآمد ملی به حساب می آید. عمدتاً عرضه این گونه خدمات، مانند خدمات پرورش و نگه داری کودک با استفاده از نیروی کار صورت می گیرد و زنان متأهل، ساعاتی از نیروی کارشان را در بازار کار و در قبال دریافت مزد می فروشند. بنابراین، مجبورند برای پرورش و نگه داری کودک یا کودکان خود در این ساعات، نیروی کار شاغل در مهد کودک را به خدمت گیرند.
زنان خانه دار با عرضه برخی خدمات مورد نیاز خانواده، از مخارج مصرفی خانواده می کاهند. به این ترتیب، نقش زنان خانه دار را در تغییر رفاه خانواده می توان در قالب گزاره زیر بیان کرد:
زنان خانه دار با عرضه رایگان نیروی کار برای تأمین برخی خدمات کاری مورد نیاز خانواده، از مخارج مصرفی خانواده می کاهند. در نتیجه، خانواده با درآمد ثابت خود می تواند کالاها و خدمات بیشتری را بخرد و سطح رفاه خود را بیفزاید.
زن شایسته و برتر همه تلاش خود را برای جلب رضایت خاطر و فراهم ساختن آسایش و آرامش روان و نشاط درونی شوهر مبذول می دارد. از این رو، جز با زبان محبت و تکریم با همسرش سخن نمی گوید و همواره از خزانه دلش، کلام زرین و خوشایند و گفتار شفابخش و درمانگر روح و روان و آرامشگر جان را برمی گزیند، در فضای سرشار از عشق و شور و شعف و نشاط تقدیم همسر خود می کند. همانا رابطه او با شوهرش هر چه هست، زبان محبت است.
امام باقر(ع) می فرماید: «برای زن هیچ شفاعتی در پیشگاه پروردگارش به اندازه رضایت شوهرش ثمربخش و مفیدتر نیست».(1)
زن برتر با ابراز عشق و علاقه نسبت به شوهرش، دل او را همیشه شاداب و خرم نگه می دارد و به کسب و کار و زندگی علاقه مند و دل گرم و امیدوار می سازد. او شوهرش را به عالی ترین مقامات علمی، معنوی، اقتصادی و اجتماعی ارتقا می دهد و زمینه رشد و شکوفای او را در همه کارها فراهم می کند. شوهر نیز با این رفتار نیکو و شایسته همسر، حاضر است برای تأمین سعادت و رفاه خانواده، تا سر حدّ فداکاری کوشش کند. مطمئناً کمتر اتفاق می افتد که چنین مردی به مشکلات روحی و روانی مبتلا گردد.
صاحبان رسانه باید وظایف زن از دیدگاه اسلام را به خوبی بشناسند. شناخت کامل نسبت به این وظایف می تواند برنامه سازان رسانه را در جهت برنامه سازی متناسب با دستورهای اسلام، راهنمایی کند. در واقع، شناخت این وظایف مانند الگو و چارچوبی است که رسانه باید آن را رعایت کند و بر اساس این الگو برای خانواده ها برنامه سازی کند.
1- عباس قمی، سفینه البحار، ج1، ص561.
الگوی مطلوب مصرف خانواده
اسلام تأمین نیازهای معیشتی را در اولویت قرار داده است، اما به رعایت تعادل در مصرف بسیار تأکید کرده است؛ به گونه ای که از دیدگاه اسلام هم سخت گیری در مخارج مصرفی، ناپسند است و هم اسراف و تبذیر: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ...». (اعراف: 31)
امام علی(ع) به عاصم بن زیاد، که لباس ضخیم پوشیده و خانه و زندگی اش را ترک کرده بود، فرمود:
آیا از خانواده ات خجالت نمی کشی؟ آیا به فرزندانت رحم نمی کنی؟ آیا گمان می کنی خداوند چیزهای پاکیزه را بر تو حلال کرده، ولی دوست ندارد تو از آنها برداشت کنی؟ تو در پیشگاه خداوند کوچک تر از آن هستی! آیا خداوند نمی فرماید: و زمین را [با هزاران منفعت] برای [زندگانی] خلق مقرر کردیم که در آن میوه های گوناگون و نخل خرمای با پوشش است.(1)
در وسائل الشیعه، روایات متعددی با عنوان «استحباب التوسعه علی العیال» آمده است. در این روایات، به سخت نگرفتن در مخارج خانواده و ایجاد گشایش و فراخی در تأمین نیازهای معیشتی، تأکید شده است. برای نمونه، از امام رضا(ع) نقل شده است: «بر شخص صاحب مال واجب است بر مخارج زندگی خانواده وسعت بخشد».(2)
از دیدگاه اسلام، مقدار مصرفی که برای ادامه حیات انسان و حفظ نفس از ابتلا به بیماری ها و ناراحتی های بدنی و روحی ضرورت دارد، بر افراد واجب است. خداوند نعمت های پاک را حلال کرده و از تحریم و مصرف نکردنشان نهی فرموده است:
1- نهج البلاغه، خطبه 209.
2- محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص249.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ وَ کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُومِنُونَ». (مائده: 87 و 88)
خداوند نعمت ها را خلق نکرد تا متروک بماند و به بهانه پارسایی از آنها بهره برداری نشود.
تأمین مخارج مربوط به افراد تحت تکفل انسان واجب است. در این زمینه، باید شرایط جغرافیایی و اجتماعی، برای کمیت و کیفیت مصارف در نظر گرفته و نیازهای متعارف تأمین شود. سفارش های اکیدی در این باره از پیشوایان دینی وارد شده است.
«یَنْبَغِیْ لِلْرَجُلِ أنْ یُوْسَعَ عَلی عَیالِهِ لِئّلا یَتَمَنّوا مُوَته؛ سزاوار است مرد برای گشایش زندگی خانواده اش بکوشد تا [حداقل از گرسنگی] آرزوی مرگ نکنند».(1)
علاوه بر مصارف واجب، همچون موارد بالا و واجبات عبادی، مانند حج، زکات، خمس و...، مصرف های مستحبی نیز وجود دارد؛ مانند ایجاد زمینه رفاه عائله، خدمت و دستگیری از نزدیکان و مستمندان، آراستگی و استعمال بوی خوش و...، اما اسلام برای مصرف ها و مطلوبیت های مادی، حدی در نظر گرفته و محدودیت هایی قرار داده است.
اگر انسان در به کار گرفتن چیزی از حدود آن، خارج و بیش از تأمین نیازهای خود مصرف کند، اسراف و نکوهیده است. البته اسراف امری نسبی است که در جوامع مختلف، از نظر پیشرفت اقتصادی، رشد و رفاه، متفاوت است و در هر جامعه ای، بر حسب سطح متوسط رفاه آن جامعه، باید سنجیده شود. از نظر اسلام تبذیر نیز حرام است. در قرآن آمده است: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ؛ بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که خداوند اسراف کاران را دوست ندارد». (انعام: 141)
1- فروع کافی، ج6، ص444، ح13.
خداوند در جای دیگری می فرماید: «أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النّارِ؛ به راستی افراط گران همدم آتشند». (غافر: 43)
از امام صادق(ع) نیز روایت شده است: «اِنَّ السَّرَفَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ اِنَّ الْقَصْدَ یوُرِثُ الْغِنی؛ اسراف فقر می آورد و میانه روی، بی نیازی».(1)
برخی افراد با استفاده اسراف آمیز، سهم بیشتری از امکانات جامعه را مصرف و امکان استفاده عده ای دیگر را سلب می کنند. بنابراین، فقر اجتماعی به وجود می آید، اما تبذیر اتلاف کیفی است. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «إنَّ التَبْذِیرَ مِنَ الْاِسْرافِ».(2)
صرف مال در موارد غیر عقلایی و غیر مفید تبذیر است؛ چنان که خداوند متعال می فرماید: «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ؛ بنابراین، اتلاف بیهوده مال نیز ممنوع است». (اسراء: 27)
در اسلام، همه کالاها و خدماتی که استفاده و بهره بردن از آنها حرام شده، مانند خوردن گوشت خوک، سگ، مردار، حیوانات ذبح شرعی نشده، استفاده از آلات لهو و لعب، سحر، شعبده بازی، منکرات، فحشا و...، و همچنین مشاغل و کسب های کالا یا خدمات محرمه در ردیف مصارف حرام قرار می گیرد. مصرف اشیای زیان بار مانند سم نیز ممنوع است.(3)
افزون بر این، استفاده از برخی کالاها به گونه ای خاص، مانند استفاده از ظروف طلا و نقره، زیورآلات طلا برای مرد و پوشیدن لباس شهرت حرام است. هرچند اصل این کالاها حرام نیست، ولی چگونگی بهره گیری خاص از آنها به اعتبار مسائل ارزشی یا اجتماعی، ممنوع شده است.
1- وسائل الشیعه، ج12، ص41.
2- بحارالانوار، ج75، ص302.
3- سید روح الله موسوی خمینی، تحریر الوسیله، ج2، ص163.
گاهی مصالح سیاسی اجتماعی اقتضا می کند، مصرف برخی کالاهایی تحریم شود که از کشورهای غیر اسلامی وارد می شود. زمانی، دفاع از حدود و ثغور اسلامی، با نخریدن و مصرف نکردن کالاهای ساخت کشورهای دشمن انجام می گیرد و گاهی نیز با برهم زدن روابط تجاری.(1)
با توجه به این مطالب، می کوشیم الگوی مصرف صحیح خانواده را بررسی کنیم.
اولین راهِ یافتن الگوی مناسب مصرف این است که باورها و ارزش های خانواده را بسنجیم و ببینیم خانواده ها چه اندازه به مصرف کالاهای ایرانی، راغب هستند؟ اگر این نظام ارزش ها و باورهای خانواده در مصرف کالاها درست سنجیده شود، می تواند به برنامه ریزی برای تغییر ارزش های خانواده به مصرف کالای ایرانی کمک کند.
هر خانواده ای دوست دارد بهترین نوع غذا را مصرف کند، زیباترین لباس را برای اعضای خود به خود و در بهترین منزل زندگی کند و بارها سفر برود و...، اما مسلّم است که خانواده ها منابع و بودجه محدودی دارند و کمیابی برای بیشتر خانواده ها پدیده ای عمومی است. بنابراین، خانواده مجبور است با توجه به منابع محدود، یکی از خواسته هایش را انتخاب کند و به گونه ای تصمیم بگیرد که مجموع اعضای خانواده رضایت خاطر بیشتری داشته باشند.
اینکه چه مصرف کنیم، چه قدر مصرف کنیم، چگونه مصرف کنیم، چه کسی کار کند، چند ساعت کار کند؟ چگونه از درآمد، حداکثر استفاده را ببریم؟ چه چیزهایی را در منزل تولید کنیم و...، پرسش هایی است که هر روز در میان خانواده ها مطرح است و تصمیم گیری اقتصادی، مستلزم انتخاب درست و صحیح آنهاست.
1- سید روح الله موسوی خمینی، تحریر الوسیله، ج1، ص485.
انتخاب، قلب اقتصاد خانواده است. بهترین انتخاب، تصمیمی اقتصادی است. بدیهی است که این تصمیم گیری برای خانواده های مختلف، متفاوت است و با توجه به درآمد خانواده ها، ترجیحات و سلیقه های اعضای خانواده، نوع زندگی، سن و جنس اعضا و آداب و رسوم آنها تعیین می شود و هر خانواده، خود باید به بهترین انتخاب دست بزند. با برخورد آگاهانه، کسب دانش و فرا گرفتن اصول علمی اقتصاد خانواده، می توان بهترین تصمیم ها را به منظور دست یابی به اهداف بهتر اتخاذ کرد و زندگی بهتر و مرفه تری فراهم آورد.
خانواده در مصرف خودش باید به اقتصاد ملی نیز توجه داشته باشد و برنامه ریزی برای مصرف کالاهای مورد نیازش را بر اساس پیشرفت اقتصاد کل کشور تنظیم کند؛ یعنی خانواده باید بکوشد با انتخاب کالای ایرانی، هم مصرف خودش را مدیریت، و هم به رشد و پیشرفت اقتصاد ملی کمک کند.
اگر خانواده بتواند هم در انتخاب کالاهای مورد نظر خودش دقت کافی داشته باشد و هم بتواند در خرید کالاها، ایرانی بودن آنها را هم در نظر بگیرد، می تواند اقتصاد خودش را خوب مدیریت کند و در اقتصاد ملی اثرگذار باشد.
نقش رسانه در ترویج الگوی صحیح مصرف خانواده
رعایت تعادل در مصرف و توجه به مصرف کالاهای ایرانی، دو بحث بسیار مهم و جدی است که رسانه در ترویج الگوی مصرف خانواده باید به آن توجه، و خانواده ها را به خریدن کالای ایرانی تشویق کند. از طرفی نیز باید توجه داشته باشد که این تبلیغات سبب ترویج فرهنگ اسراف در جامعه نشود. در واقع، اگر رسانه نتواند بین این دو مقوله مهم تعادل ایجاد کند، شاهد رواج فرهنگ مصرف گرایی افراطی در جامعه خواهیم بود.
یکی از اثرهای مهم تبلیغات، تزریق ارزش های جدید به جامعه است. در شرایطی که جامعه ارزش های مشخص و معیّنی دارد، تبلیغات، اهداف و ارزش های جدید را گسترش می دهد. به این ترتیب، اهداف و ارزش های جدید از طریق اکثریت جامعه پذیرفته می شود و گسترش می یابد.
یکی از مشکلات تغییر ارزش ها به وسیله رسانه های همگانی، تغییر الگوی مصرف است. با وجود افزایش خانواده های مزد بگیر و ثابت بودن حقوقشان، کالاهای مصرفی بیشتری روز به روز وارد بازار و از طریق رسانه های جمعی تبلیغ می شود که این امر تعادل دخل و خرج خانواده ها را به هم می زند و افراد ناچارند، اضافه کاری کنند یا چند شغل داشته باشند تا بتوانند این تعادل بین دخل و خرج را برقرار سازند. به دلیل تلاش زیاد، فشار بسیاری را متحمل می شوند که به برهم خوردن تعادل روان و پریشانی تمام افراد خانواده منجر می شود. این امر مسائلی را برای خانواده ها به وجود می آورد، مانند نظارت نداشتن خردمندانه بر افراد خانواده از طرف سرپرست خانواده، رواج حس حقارت و خودکم بینی در اعضای خانواده و... . این خانواده ها در پی فشار رقابتی و چشم و هم چشمی با خانواده های مرفه، گاه به اقداماتی دست می زنند که به وخیم تر شدن اوضاع مالی شان می انجامد.(1)
یکی از شگردهای تبلیغات برای ایجاد یا تغییر ارزش ها و اقناع مخاطبان، الگوسازی است. برای نمونه، رسانه می تواند آگهی های سی ثانیه ای تهیه کند که اعضای خانواده به صورت دسته جمعی به بازار خرید می رود و کالاهای مورد نیازشان را از کالاهای ایرانی انتخاب می کنند. همچنین ساختن آگهی هایی که مثلاً زن خانه برای جلب رضایت شوهرش کالای مرغوب ایرانی خریده است و... .
1- اعظم رحیمی نیک، تئوری های نیاز و انگیزش، ص102.
مثال های ارائه شده، تنها به مصرف کالاها منحصر نمی شود، بلکه ارزش های خاصی، مانند حس نوع دوستی و... را نیز ایجاد یا تقویت می کند.
الگوهای ارائه شده در رسانه های همگانی یا تبلیغات مصرف کالاهای ایرانی، به دو دلیل اساسی اثرگذار است و سبب اشاعه یا تقویت ارزشی در جامعه می شود:
1. به این دلیل که رفتار تازه ای را می آموزند. برای مثال، زوجی که تازه ازدواج کرده اند، با دیدن مصرف دیگران از کالاهای ایرانی و رضایت آنان درمی یابند که چگونه می توانند با خرید و مصرف کالاهای ایرانی زندگی خوبی داشته باشند. آنچه سبب پیروی فرد از الگوهای ارائه شده در رسانه می شود، باور فرد به این موضوع است که او نیز می تواند با استفاده از کالاهای ایرانی، به همان مزایایی برسد که الگوی به نمایش درآمده در فیلم، از آنها برخوردار شده است.
2. الگوهای به نمایش گذاشته شده در رسانه ها، نماد و نشانه هایی هستند که از حقانیت و صحت رفتارهای معیّنی حکایت دارند. زمانی الگو اثر بیشتری دارد که از نظر احترام، قدرت و مقام در مرتبه بالایی قرار داشته باشد؛ به دلیل رفتاری که می آموزد، پاداش دریافت کند و الگو اطلاعات مفیدی درباره او بدهد.(1)
1- الیوت ارونسون، عصر تبلیغات، ترجمه: کاووس سید امامی، ص58.
واقعیت این است که رسانه های جمعی ارزش هایی را در جامعه منتشر می کنند که سبب نوآوری و تحرک اجتماعی، روانی و ذهنی در فرد می شود و وجدان کار را در او تقویت می کند که سرانجام افزایش مصرف را در پی دارد. اگرچه این نظریه کاربرد عمومی دارد، در اصل برای کشورهای جهان سوم و در حال توسعه، طراحی شده است. برای مثال، دانیل لرنر این نظریه را مطرح کرد که رسانه ها با افزایش سطح توقعات در پیام گیران، به تضعیف سنت ها و باورهایی می پردازند که بر سر راه مدرنیته مشکل ایجاد می کنند. وی معتقد است، رسانه ها با وسعت بخشیدن به افق دید پیام گیران، آنان را قادر می سازند با تحرک ذهنیِ ایجاد شده، نوع زندگی بهتری را برای خود و خانواده هایشان بطلبند. این نظریه با دیدگاه مک کلند، که توسعه را نتیجه تغییرات روان شناختی و جامعه شناختی در افراد دانست، هماهنگی دارد.(1)
دورکیم، نظریه پرداز اجتماعی، معتقد است شرایط اجتماعی مستحکم و پایدار بدون تضعیف سنت ها و ارزش های حاکم بر آن جامعه یا تزریق ارزش های جدید در آن، سبب کنترل و تنظیم آرزوهای بی حد و حصر افراد می شود. با از هم پاشیدن این سنت ها و ارزش ها یا تضعیف آنها با ارزش های جدید، راه کنترل و تنظیم خواسته ها و آرزوها در افراد جامعه از بین می رود و این امر سبب هرج و مرج و هنجارشکنی اجتماعی می شود.
شکل گرفتن آرزوهای بی حد و حصر بر نارضایتی اجتماعی می افزاید و سرانجام این نارضایتی های اجتماعی به اقدامات منفی، مانند اقدامات جنایی، خودکشی و... می انجامد.
مرتون، دیگر نظریه پرداز اجتماعی، معتقد است هرگاه بین اهداف گسترش یافته در سطح جامعه و هنجارها و ارزش های فرهنگی جامعه ای (نیازها و ارزش های اجتماعی) و امکانات موجود برای دسترسی به این اهداف در بستر هر قشر اجتماعی، تفاوتی فاحش وجود داشته باشد، جامعه دچار آنومی یا از هم گسیختگی فرهنگی می شود. جامعه معتدل، جامعه ای است که بین اهداف اجتماعی و فرهنگی و راه های پذیرفته شده عامه مردم برای دست یابی به آنها تعادل وجود داشته باشد و اگر این رابطه و تعادل به هم بخورد، هرج و مرج به وجود می آید.
1- جان تامپسون، رسانه ها و مدرنیته، ترجمه: مسعود اوحدی، ص231.
بنابراین، اگر عملکرد رسانه های جمعی به تغییر یا تضعیف ارزش های حاکم بر جامعه بینجامد، چه بسا به جای توسعه، سبب رکود و هرج و مرج در جامعه شود. از این رو، تغییر ارزش ها عملکردی دو سویه است که در ظاهر نشان دهنده پیشرفت و در باطن، ویرانگر است. صاحبان رسانه باید به این نکته مهم توجه داشته باشند.