شهادت مظلومانه وارث عاشورا، زین العابدین، سید العابدین، زین الصالحین، امام سجاد(علیه السلام) تسلیت باد.
امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام مشهور به سجاد ، ایشان چهارمین امام شیعیان و فرزند گرامی امام حسین (علیه السلام) و حضرت شهربانو می باشند ، مادر امام سجاد علیه السلام دختر یزدگرد، پسر شهریار پادشاه ایران است .[1]
از کنیه های حضرت ابوالحسن، ابوالحسین، ابومحمّد و ابوعبدالله است و از القاب ایشان زین العابدین، سیدالساجدین، سجاد، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علی اکبر را می توان نام برد [2]
امام صادق (علیه السلام) می فرماید : علي بن الحسين در ۵۷ سالگي در سال ۹۵ هجري وفات يافت و بعداز امام حسين ۳۵ سال زندگي كرد. [3] ایشان در طول دوران امامت خویش همواره تلاش می کرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد ، ایشان هر گاه آب می نوشیدند به یاد پدر بود و بر مصایب امام حسین (علیه السلام) گریه می کردند و اشک می ریختند. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است، «امام زین العابدین(علیه السلام) سال ها بر پدر بزرگوارش گریه کرد، در حالی که روزها روزه بود و شبها به نماز می ایستاد، هنگام افطار که غلام حضرت برای ایشان آب و غذا می برد، و عرض می کرد بفرمایید، حضرت می فرمود: فرزند رسول خدا گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا تشنه کشته شد! و پیوسته این سخن را تکرار می کرد و گریه می کرد به گونه ای که اشکهای آن حضرت با آب و غذایش مخلوط می شد. پیوسته این گونه بود تا رحلت فرمودند.» [4]
پس از واقعه کربلا و البته آشکار شدن بخشی از فضایل و مکارم اخلاقی نزد مردم ، امام (علیه السلام) در دلها و عواطف مردم جا گرفته بود. این وضع بر امویان دشوار بود و در بین آنها ولیدبن عبدالملک کینه امام را به شدت در دل می پروارند ، این بود که وقتی زمام سلطنت را به دست گرفت ، دستور شهید کردن امام را صادر نمود لذا زهر کشندهای به مدینه فرستاد و به عواملش دستور داد تا این زهر را به امام بخوراند و آن نانجیبان دستور ولید را عملی کردند. زهر در بدن نازنین امام کارگر شد و بدین وسیله حضرت در مدینه طیبه به شهادت رسید.[5] پیکر مطهر امام سجاد (علیه السلام) در قبرستان بقیع در کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی علیه السلام به خاک سپرده شد [6]
پی نوشت :
[1] . عیون اخبار الرضا ج2، ص128
[2] . ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج4،ص386
[3] . اصول كافي،ج2، ص372
[4] . سید بن طاووس، اللهوف ، ص 290
[5] . شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص 143
[6] . المفید، الارشاد، الجزء الثانی، ص138
مطالعه بیشتر در :