گرچه انسان ها را ديوارهاى خانه ها از هم جدا مى کند و هر کس وارد محدوده خانه و زندگى خويش می شود، اما زندگى اجتماعى، افراد جامعه را به صورت اعضاى يک «خانواده » درمى آورد، که پيوسته با هم در ارتباط،رفت و آمد، برخورد و تعاون اند و نيازهاى متقابل به يکديگر دارند. ازاين رو، سايه هر کدام از دو همسايه، بايد آرام بخش ديگرى باشد و هريک زير سايه همسايه خود، احساس «امنيت »، «آسودگى » و «اعتماد» کنند.اين چيزى است که دستورهاى معاشرتى و اخلاقى اسلام بر آن تاکيد دارد.
امانت دارى يکى از صفات برجسته انسانى است و با متصف شدن به اين صفت ملکوتى است که مى شود اعتماد عمومى را جلب کرد و انسان هاى منحرف و غير مسلمان را به دور شمع فروزان اسلام گرد آورد و جامعه اى مطمئن ايجاد کرده و آنان را در مسير کمال پيش برد و رسيدن به چنين هدفى جز با عمل به دستورات اسلام حاصل نمى شود: «کونوا دعاة للناس بالخير بغير السنتکم[1]؛ امام(عليه السلام) مى فرمايد: مردم را به عمل خويش به حق دعوت نماييد نه به صرف گفتار.
در این که وسواس از القائات شیطان است هیچ کس تردید ندارد «الذی یوسوس فی صدور الناس»[1] پس منشأ و عامل وسواس شیطان است و تعقیب وسواس یعنی پیروی و فرمان برداری از شیطان!
عبدالله بن سنان می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم:
«رجلا مبتلی بالوضوء و الصلوة و قلت: هو رجل عاقل» «مردی است به وسوسه در وضو و نماز مبتلاست ولی او مرد عاقلی هست!»
« و اما من خاف مقام ربه ونهی النفس عن الهوی، فان الجنه هی الماوی.»[1]
« و کسی که بترسد از مقام پروردگارش و نفس را از هواپرستی منع کند بهشت جایگاه وی خواهد بود.»
پس برای معالجه هواپرستی چاره ای جز مخالفت و مبارزه با آن نداریم و حتی مواقعی که سر دوراهی قرار می گیریم با آن چیزی که به هوای نفس بیشتر نزدیک است باید مخالفت کنیم.
امید به آینده و امید به فضل و رحمت پروردگار از الطاف خفیه الهی است بی تردید آنچه به انسان تحمل سختی ها و مشکلات زندگی را می دهد امیدواری به نتیجه کار است.
انسانی که از همه چیز مأیوس است، بود ونبودش در جامعه یکسان است. این فرد ازنظر دینی نیز مطرود و مرتکب گناه کبیره شده است.
«الامل رحمة لامتی لولا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرا»[1]
دروغ گناه کبیره ایست که آثار سوء آن در همه ابعاد نمودار می گردد. چه از نظر فردی چه اقتصادی و زندگی شخصی را تحت تاثیر قرار می دهد. از محضر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) پرسیدند که مومن جبان «ترسو» است؟ فرمودند: بلی، عرض کردند. بخیل است؟ فرمودند: بلی. عرض شد دروغگو است؟ فرمودند: نه.[1]
حارث همدانی یکی از دوستان مخلص امام علی علیه السلام بود، روزی به حضور حضرت علی علیه السلام آمد، حضرت علی علیه السلام به او فرمود: برای چه به اینجا آمده ای؟
حارث: علاقه سرشاری که به شما دارم، برای دیدارتان آمده ام.
امام علی علیه السلام: آیا مرا دوست داری؟
حارث:آری، سوگند به خدا ای امیرمؤمنان.
از قيمتى ترين سرمايه ها و ميراثهاى حيات آدمى «ادب » است،حتى بالاتر از ثروت و سرمايه است (ادب مرد، به ز دولت اوست).
در برخوردها چيزى به زيبايى و جذابيت ادب نمى رسد. بايد آن را آموخت، به كار بست تا روابطى سالم و احترام آميز و پايدار ميان افراد، حاكم شود. اما همين واژه متداول و مشهور، گاهى تعريفى ناشناخته و حد و مرزى مبهم دارد. از اين رو مناسب است كه بر مفهوم وجايگاه و شرايط آن، تاملى مجدد داشته باشيم و بدانيم كه براستى «ادب چيست؟».