روشهای تبلیغی پیامبر اکرم (ص)
1– تبلیغ قبل از بعثت
1-1 تبلیغ علیه خرافات :
پیامبر چهار سال داشت و هنوز نزد حلیمه سعدیه {مادر رضاعی اش}زندگی می کرد . روزی به حلیمه پیشنهاد فرمود که همراه برادران رضاعی خود به صحرا برود.
حلیمه نقل می کند: فردای آن روز محمد را شستشو دادم و به موهایش روغن زدم ، به چشمانش سرمه کشیدم و برای اینکه دیوهای صحرا به او صدمه نرسانند یک مهره یمنی که در نخ قرار گرفته بود به گردنش آویختم . آن حضرت مهره را از گردن در آورد و به من فرمود: « مهلا یا اماه فان معی من یحفظنی » مادر جان ! آرام باش ! خدای من که همواره با من است ، نگهدار و حافظ من است.[13]
دیده می شود که مبارزه پیامبر(ص) علیه خرافات ، همچنان که بعد از بعثت انجام می گرفت قبل از بعثت هم صورت می گرفته است.
1-2 اظهار نفرت از لات و عزی :
حضرت محمد (ص) دوازده ساله بود که همراه عموی بزرگوارشان ابوطالب عازم شام شد تا این که در منطقه ای به نام بصری رسیدند و در آنجا فرود آمدند . راهبی مسیحی ، به نام « بحیرا » زمانی که پیامبر را دید ، در سیمای حضرت نشانه هایی مشاهده کرد که فریفته پیامبر(ص) شد . به ابوطالب گفت : این طفل آینده درخشانی دارد و .. . راهب مسیحی بود و چون کاروان تجاری از مکه رفته بود ، تصور راهب این بود که آنان بت پرست هستند و از همین رو پیامبر(ص) را مخاطب قرار داد و گفت : ای پسر ، تو را به لات و عزی سوگند می دهم که آنچه از تو می پرسم ، پاسخ بدهی ! پیامبر فرمود : مرا به لات و عزی سوگند مده که چیزی در نظر من مبغوض تر از این دو نیست . بحیرا گفت : پس تو را به خدا سوگند می دهم ، سئوالات مرا پاسخ ده . حضرت فرمودند : هر چه می خواهی بپرس ... .[14]
1-3 انزجار از لات و عزی :
وقتی که پیامبر (ص)، اموال تجاری خدیجه (س) را جهت فروش به شام می برد ، خدیجه (س) « میسره » یکی از غلامان مورد وثوق خودش را همراه پیامبر(ص) فرستاد ، تا اوضاع را از دور مراقبت کند و گزارشی مفصل برای او تهیه نماید .
زمانی که پیامبر (ص) به مکه بازگشت ، میسره در ضمن گزارش سفر و عملکرد پیامبر(ص) به خدیجه (س) گفت : محمد امین بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا نمود ، تاجر به امین گفت : به لات و عزی سوگند بخور ، تا من سخن تو را بپذیرم . امین در پاسخ او چنین گفت : پست ترین و مبغوض ترین موجودات پیش من ، همان لات و عزی است که تو آنها را می پرستی . [15]
از این دو مورد ، یک مطلب استفاده می شود که پیامبر در زمان نوجوانی و جوانی ، یکتا پرست بوده و در راستای نفی بت ها سخن می گفته و مبارزه اش ، علنی بوده است .
1-4 رعایت قوانین جنگی :
رسول اعظم (ص) در سنین جوانی و یا نوجوانی، در چهارمین جنگ فجار همراه عمو های خود به شرطی شرکت می کند که: آنها از ستم، تجاوز ، قطع رحم و بهتان خودداری کنند تا من در کنارشان باشم . آنها می پذیرند و آن حضرت شرکت می ورزد .[16]
1-5 نتیجه عمل پسندیده ، نفوذ در قلب ها است:
« ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا . »[17] کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ، خداوند رحمان ، محبت آنها را در دلها می افکند.
رسول خدا ، همواره عمل نیک انجام می داد و آراسته به نیکی ها بود . کردار و رفتار شایسته اش ، سبب گردید تا مورد اعتماد مردم قرار بگیرد و به « محمد امین » معروف شود .
حضرت خدیجه (س) ، در امر تجارت، از پیامبر(ص) تقاضای همکاری نمود و پس از مدتی زمینه ازدواج آنها فراهم گردید. خدیجه(س) خطاب به رسول اکرم(ص) اظهار داشت : چیزی که مرا شیفته تو نموده است ، همان راستگویی ، امانت داری و اخلاق پسندیده توست . [18]
1-6 جلب اعتماد و پذیرش حکمیت :
هنگامی که مردم در گفتار و کردار شخصی ، مغایرت ببینند، هرگز اعتماد به سخن او نخواهند کرد. « اتا مرون الناس بالبر و تنسون انفسکم » .[19] آیا مردم را به نیکوکاری دعوت می کنید ولی از خودتان غافلید .
« لم تقولون ما لا تفعلون »[20] چرا حرفی می زنید که خودتان به آن عمل نمی کنید.
مردی همراه پسرش خدمت پیامبر(ص) مشرف شد؛ عرض کرد که پسرش بسیار خرما می خورد. از حبیب خدا تقاضا کرد که به پسرش، توصیه نماید تا زیاد خرما نخورد. پیامبر(ص) فرمود: پسرت را فردا بیاور! مرد همراه پسرش، فردا خدمت پیامبر(ص) رسید و رسول خدا به آن پسر توصیه نمودند که زیاد خرما نخورد. مرد پرسید که یا رسول الله! چرا دیروز این توصیه را نفرمودید؟ پیامبر(ص) فرمود: که دیروز خودم، خرما خورده بودم .
تبلیغ کننده ، آنچه را که تبلیغ می کند ، باید خود انجام داده باشد و در صورت عدم انجام آن ، تبلیغش تاثیری نخواهد داشت .
در زبان پارسی همین سیره تبلیغی پیامبر (ص) ، ضرب المثلی شده است که : « رطب خورده ، منع رطب چون کند » . در هنگام نصب « حجر الاسود » سران قریش دچار اختلاف شدند و هر یک از قبایل می خواست افتخار نصب را به قبیله خود اختصاص دهد و از همین رو اختلاف بین قبایل قریش ظهور کرد و همه آماده جنگ شدند .
سرانجام به توافق رسیدند اولین نفری که از باب بنی شیبه وارد مسجد الحرام شود ، او را به حکمیت برگزینند. در انتظار چنین شخصی بودند که چشمشان به سیمای محمد امین افتاد و همگان اظهار داشتند که او بهترین قضاوت را خواهد نمود و نسبت به حکمیت او رضایت دادند .
به دستور پیامبر(ص)، جامه ای را پهن کردند و پیامبر حجر الاسود را در آن گذاشت و فرمود رئیس هر قوم گوشه ای از آن جامه را بگیرد تا آن که به محل نصب حجر رساندند. آنگاه خود پیامبر حجر الاسود را برگرفت و در محلی که باید قرار داده می شد ، نصب نمودند . با چنین تدبیر و درایتی، غائله ختم گردید. [21]
نتیجه کلام این که پیامبر گرامی اسلام از دوران کودکی تا چهل سالگی و زمان بر انگیخته شدن و بعثت ، مبلّغ موفقی بوده اند و همگان نسبت به رفتار و گفتار و موضع گیری های ایشان، حسن اعتماد داشته و به وی لقب « امین » داده بودند .
حضرت در سال های نزدیک به نبوت از مردم کناره می گرفت و به پرستش خدا می پرداخت. سالی یک ماه در کوهی به نام «حراء» عبادت می کرد ، پس از سپری شدن ماه عبادت ، به مکه می آمد و پیش از آن که به خانه برود هفت بار یا بیشتر کعبه را طواف می کرد ، سپس به خانه خود می رفت. در یکی از همین سال های گوشه گیری وی در حراء بود که، به پیغمبری مبعوث گردید. [22]
2- از بعثت تا هجرت :
2-1 تبلیغ پنهانی پیامبر (ص)
مقطعی که دعوت پیامبر به صورت مخفی انجام گرفت، از بعثت آن حضرت آغاز گردید و به مدت سه سال ادامه یافت. بعضی از مورخین چهار و یا پنج سال نیز گفته اند.[23] باید توجه داشت که دعوت پنهانی نیز در دو مرحله انجام گرفته است :
2-1-1 دعوت از اهل خانه :
وقتی که پیامبر (ص) مبعوث به رسالت شدند، روز دوشنبه بود. پس از فرود از کوه حراء و بازگشت به منزل، حضرت خدیجه (س) به دعوت همسرش پاسخ مثبت داد و به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر گواهی داد. روز سه شنبه ، یک روز پس از بعثت بود که پسر عموی پیامبر (ص) علی ابن ابیطالب (ع) ایمان آورد . در این هنگام علی (ع) تحت سرپرستی پیامبر قرار داشت و جزء خانواده آن حضرت به حساب می آمد.
سومین نفر عضو خانواده پیامبر ، زید بن حارث بود که مسلمان گردید که او فرزند خوانده پیامبر بود. بعضی گفته اند که بعد از علی ابن ابیطالب(ع) و زیدبن حارثه، ابوذر اسلام آورد و برخی گفته اند که ابوبکر پیش از ابوذر سپس عمر بن عبسه و بعد خالدبن سعید بود. [24] پیامبر روز دوشنبه مبعوث شد و علی روز سه شنبه نماز کرد.[25]
2-1-2 دعوت مخفی از عناصر مورد اعتماد:
افرادی که در این مرحله پس از شناسایی، دعوت شدند و اسلام را پذیرفتند از این قرارند: ابوبکر، زبیربن عوام، عثمان بن عفان، سعد بن ابی وقاص[26]، ابوذر غفاری، یاسر، سمیه، عمار، بلال، جعفر ابن ابیطالب، خباب بن ارت، حمزه، عبد الله مسعود، ارقم بن ابی ارقم و ... [27]
شرایط زمانی و مکانی، موجب گردید که دعوت پیغمبر به صورت مخفی انجام گیرد. افرادی که زمینه پذیرش اسلام در آنها وجود داشت، مورد شناسایی قرار می گرفت و سپس از طریق دوستان مسلمان آنها دعوت می شدند و به محضر پیامبر(ص)، آورده می شدند تا اظهار مسلمانی نموده و به جمع آنان بپیوندند.
افرادی که ایمان می آوردند ، تحت آموزش قرار می گرفتند تا به عنوان کادر ورزیده به تبلیغ بپردازند و در آینده بتوانند مسئولیت های سنگین و خطیر را به خوبی انجام دهند و با مشکلات پنجه نرم کنند، و چون بنیان مرصوص همیشه استوار و محکم و پایدار بمانند.
تعدادی که در طی دعوت مخفی، مسلمان شدند به چهل نفر رسیدند که بیشتر آنان از طبقات پایین و متوسط جامعه بودند و همواره مورد آزار و اذیت و شکنجه مشرکان قریش قرار می گرفتند.[28] برخی شمار مسلمانان را در این مقطع زمانی قریب پنجاه نفر دانسته اند.[29]
مشرکین کلیه رفت و آمدها را کنترل می کردند و به آزار مسلمین دست می زدند. پیامبر(ص) و یارانش به هنگام نماز و پرستش خدا، از مردم پنهان می شدند و در شکاف کوه ها و جاهای دور از رفت و آمد نماز می گزاردند، اندک اندک اسلام در مکه پراکنده شد.[30]
با آنکه مسلمان ها که برای رفت و آمد به دره ها پناه می بردند و اصول پنهان کاری و تقیه را مراعات می کردند، روزی مشرکان ایجاد مزاحمت نموده و سعد بن ابی وقاص مجبور شد با استخوان فک شتر، مردی از مشرکان را زخمی کند. پس از این واقعه بود که پیامبر اکرم(ص) به یاران خود دستور داد تا در خانه ارقم بن ابی ارقم مخزوی بروند و در آنجا به عبادت مشغول شوند.
سرای ارقم نخستین پایگاه سری مسلمانان گردید. رسول خدا(ص) به صورت پنهانی با یاران خویش در سرای ارقم نماز می گزارد. تعداد کسانی را که در سرای ارقم مسلمان شدند از هشت تا بیست و پنج نفر گفته اند.[31] درمدت زمانی که سرای ارقم محل عبادت مسلمان ها بوده اختلاف است، و آن را از یک ماه تا چهار سال نوشته اند.[32] آنچه مسلم است، پناه بردن مسلمانان در خانه ارقم قبل از علنی شدن دعوت بوده و بعد از آن، دعوت شکل علنی به خود می گیرد.[33]
محمد ابو زهره نظرش این است که در زمان دعوت پنهانی ، تعداد مسلمانان به هشتاد و سه نفر رسید. [34]
در مدت دعوت مخفی، به فرد سازی پرداخته می شد و افراد به پرستش خدای یگانه دعوت می گردیدند. این روش تبلیغی پیامبر، برای سران قریش حساسیت برانگیز نبود و چون روش پیامبر، تبلیغ گام به گام بود و از مرحله سری بودن به مرحله علنی گام نهاد، برخورد مشرکان نیز تغییر یافت. آنها موقعیت خدایان و منافع خویش را در خطر دیدند و به ساماندهی و بسیج توان خود اقدام نمودند.
2-2 تبلیغ آشکار خویشاوندان
سه سال از بعثت پیامبر (ص) و دعوت سری آن حضرت گذشته بود که آیه « و انذر عشیرتک الاقربین »[35] یعنی: خویشاوندان نزدیک خود را از عذاب الهی بترسان. برای دست زدن به یک برنامه انقلابی گسترده نازل شد.
باید از حلقه های کوچکتر و فشرده تر شروع می کرد، و چه بهتر اینکه پیامبر (ص) دعوت را از بستگانش شروع کند، که هم سوابق پاکی او را بهتر از همه می شناسند و هم پیوند خویشاوندی نزدیک ایجاب می کند که به سخنانش بیش از دیگران گوش فرا دهند، و از حسادتها و کینه توزیها و انتخاب موضع خصمانه، دورترند. [36]
پیامبر(ص) خویشاوندان خود را در خانه ابوطالب دعوت کرد. پس از صرف غذا هنگامی که پیامبر(ص) می خواست ماموریت خود را ابلاغ کند، ابولهب با گفته های خود زمینه را از میان برد، لذا فردای همان روز دعوت مجدد به عمل آمد و به آن ها غذا داده شد. پیامبر (ص) بعد از صرف غذا فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا سوگند هیچ جوانی را در عرب نمی شناسم که برای قومش چیزی بهتر از آنچه من آورده ام آورده باشد، من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام و خداوند به من گفته که شما مرا در این کار یاری خواهید کرد، تا برادر، وصی و جانشین من باشید
جمعیت همگی سرباز زدند. علی(ع) که از همه کوچکتر بود برخاست و عرض کرد : ای پیامبر خدا! من در این راه یار و یاور توام ، پیامبر(ص) دست بر گردن علی(ع) نهاد و فرمود : « ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه » این برادر و وصی و جانشین من در بین شماست، سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید. [37]
قندوزی به نقل از علی(ع) نوشته است که چون آیه « وانذر عشیرتک الاقربین » نازل شد پیامبر (ص) فرمود : چه کسی از شما با من بیعت می کند تا برادر و رفیقم در بهشت باشد؟ من قیام کردم و کس دیگری قیام نکرد... تا اینکه در مرحله سوم تکرار شد و پیامبر فرمود: « هو اخی و صاحبی فی الجنه » . او برادرم و رفیقم در بهشت است.[38]
بیعت علی (ع) در یوم الدار با ایمان آن حضرت در روز بعد از بعثت، منافاتی ندارد . روایت ذکر شده را قندوزی از امیر المومنین(ع) نقل می کند که حاکی از بیعت در یوم الدار است. سخن دیگری از مولا است که حاکی از پذیرش اسلام در آغاز بعثت دارد.
قال علی (ع) : « و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله (ص) و خدیجه و انا ثالثهما »[39] در آن روزها ، در هیچ خانه ای اسلام راه نیافت ، جز خانه رسول خدا (ص) که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم.
پی نوشت:
[14] - الگوی برتر ، ص 131،
تحلیلی از تاریخ اسلام، دکتر سید جعفر شهیدی ، نهضت زنان مسلمان ، تهران ، 22 بهمن 1359، جلد اول ، ص 28
[15] - فروغ ابدیت ، ج 1،ص 192
[16] - الگوی برتر ، ص 133
[17] - قرآن ، مریم ، 96
[18] - فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی ، بوستان کتاب قم ( انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ) چاپ هفدهم 1380 ، جلد 1 ، ص 190
الگوی برتر ، ص 134
[19] - قرآن، بقره ، آیه 44
[20] - قرآن ، صف ،آیه 2
[21] - الگوی برتر ، ص 135،
تحلیلی از تاریخ اسلام ، ج 1، ص 1-30
[22] - تحلیلی از تاریخ اسلام ، ج 1 ،ص 2-31
[23] - پژوهشی در سیره نبوی ، گروه پژوهشکده حوزه و دانشگاه، شرکت چاپ و نشر –بین الملل وابسته به موسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ اول ، زمستان 1382،ص 14
[24] - تاریخ یعقوبی ، احمد بن ابی یعقوب ، ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، تهران ، 1347، ج 1، ص 379،
رحمت عالمیان ( حضرت محمد المصطفی) فضل الله کمپانی ، دار الکتاب الاسلامیه ، تهران ،چاپ اول ، ص 203
[25] - تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ، 1352، ج سوم ، ص 864
[26] - تحلیلی از تاریخ اسلام ، جلد 1
[27] - الگوی برتر ، ص 143
[28] - پژوهشی در سیره نبوی ، ص 14
[29] - الگوی برتر ، ص 142
[30] - تحلیلی از تاریخ اسلام ، ج 1 ، ص 39
[31] - پژوهشی در سیره نبوی ، ص 8-16
[32] - پژوهشی در سیره نبوی ، ص 15
[33] - پژوهشی در سیره نبوی ، ص 21
[34] - خاتم پیامبران ، محمد ابو زهره ، ترجمه حسین صابری ، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ، مشهد ، چاپ اول : 1373 ، ج 1 ، ص 619
[35] - قرآن ، شعرا ، آیه 214
[36] - تفسیر نمونه ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران ، تیرماه 1361 ، ج 15 ، ص 7-366
[37] - همان، ص 372.
[38] - ینابیع الموده ، شیخ سلیمان قندوزی حنفی ، منشورات موسسه الاعلمی للمطبوعات ، بیروت ، لبنان ، الطبعه الاولی 1418 هـ ، ص 123 باب 31
[39] - نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی ، انتشارات الهادی ، چاپ 23 ، قم ،تابستان 82.