اثر گناه بر قلب
در قرآن و روایات، بسیار سخن از قلب به میان آمده كه منظور از آن، مركز فرماندهی و ادراكات است. قلب سلیم و پاك كانون تولید كارهای نیك است كه فرمودند قلب حرم خداست و به عكس قلب ناسالم و تاریك، كانون فساد می باشد و ما در راستای اطاعت خدا و دوری از گناه، باید توجه عمیق به پاك نگهداشتن قلب داشته باشیم. قلب انسان در اثر گناه و معصیت تبدیل به سخت ترین فلزات می شود یعنی تبدیل به فولاد می شود انسان وقتی گناه روی گناه انجام داد دیگر هیچ حرف حقی در قلبش فرو نمی رود كه قرآن می فرماید اگر ما این قرآن را به كوه ها نازل می كردیم كوهها متلاشی می شدند برخی از انسانها به قدری سنگ دل شده اند بر اثر گناه كه قرآن هم در قلب آنها اثر نمی كند با وجود دانستن فلان گناه، گناه است همین طور و مكرر مرتكب آن گناه می شود و صدای حق را نمی شوند كه قرآن در این باره می فرماید: كلا بل ران علی قلوبهم ما كانوا یكسبون[20]
نه این حرفها بهانه است، علت اصلی تكذیبشان این است كه در اثر اعمال زشتشان دلهایشان زنگار بسته. راغب در مفردات گفته است كه كلمه «رین» به معنای غبار و زنگ و یا به عبارتی، تیرگی است كه روی چیز گرانبهائی بنشیند یعنی گناهان مانند زنگی و غباری شد كه روی جلای دلهایشان را گرفت و آن دلها از تشخیص خیر و شر كور كرد. مفردات راغب، ماده «رین»
پس این «زنگ بودن گناهان بر روی دلهای آنان «عبارت شد از حائل شدن گناهان بین دلها و بین تشخیص حق، آن طور كه هست.
از این آیه شریفه سه نكته استفاده می شود:
اول اینكه: اعمال زشت نقش و صورتی به نفس می دهد و نفس آدمی را به آن صورت در می آورد. دوم اینكه: این نقوش و صورتها مانع آن است كه نفس آدمی حق و حقیقت را درك كند و میان آن و درك حق حائل می شود. سوم اینكه: نفس آدمی به حسب صبع اولیش صفا و جلائی دارد كه با داشتن آن حق را آن طور كه هست درك می كند و آن را از باطل و نیز خیر را از شر تمیز می دهد و همچنان كه در جای دیگر فرمود: و نفس و ماسویها فألهمها فجورها و تقوئها
و سوگند به نفس آدمی و آن كسی كه آن را منظم ساخته، سپس خیر و شر را به او الهام كرده است.[21]
به همین مناسبت دو روایت ذكر می شود كه گناه با قلب انسان چه می كند و معصوم از بهترین جملات استفاده می كند و توضیح كامل می دهد.
در اصول كافی به سند خود از زراره از امام باقر علیه السلام روایت آورده كه فرمودند: هیچ بنده ای نیست مگر آنكه در قلبش لكه ای سفید هست، وقتی گناهی بكند در این لكه سفید لكه ای سیاه پیدا می شود، اگر از آن گناه توبه كند آن لكه سیاه پاك می شود، و اگر همچنان به گناه خود ادامه دهد لكه سیاه زیاد می شود و زیاد می شود تا آن كه همه سفیدی را بپوشاند، همین كه سفیدی پوشیده شد، دیگر تا ابد صاحبش به سوی خیر برنمی گردد و این كلام خدای عزوجل است كه فرمود: كلا بل ران علی قلوبهم ما كانوا یكسبون.[22]
و از روضه الواعظین نقل شده كه گفت: امام باقر علیه السلام فرمودند: هیچ چیز قلب آدمی را به قدر گناه فاسد نمی كند. قلب وقتی با گناه آشنا شد، روز به روز بیشتر متمایل بدان می شود، تاجائی كه گناه بر آن چیره شود آن وقت است كه قلب زیر و رو گشته بالا و پائین می شود.
رسول خدا فرمود: وقتی مؤمن گناهی مرتكب شود لكه سیاهی در قلبش پیدا می شود، اگر توبه كند و دل از گناه بكند، و از پروردگارش طلب مغفرت كند، دوباره قلبش صیقلی و شفاف می شود و اگر زیادتر گناه كند آن لكه زیادتر می شود، این همان «رین» است كه خدای تعالی درباره اش در كتاب كریمش فرمود: «كلا بل ران علی قلوبهم كانوا یكسبون.[23]
بخش سوم
آثار گناهان در فرد و اجتماع
تمام گناهان در فرد و اجتماع آثار سوء دارد یعنی گناه هم به فرد ضرر می رساند كه قرآن می فرماید در سوره شوری آیه 30 و ما اصابكم من مصیبه فبما كسبت ایدیكم و یعضوا عن كثیر. یعنی و هر مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شما و خدا از بسیاری از گناهان در می گذرد.
هر چه كنی به خود كنی / گر همه نیك و بد كنی
گناهان نه تنها آثار فردی دارند كه عامل ذلت انسان می شود بلكه آثار اجتماعی هم دارد یعنی بعضی از گناهان در اجتماع هم آثار سوء دارد كه به نمونه هائی از آنها اشاره می كنیم به عنوان مثال قرآن می فرماید:
یمحق اللّه الرِّبوا و یرْبِی الصدقات و اللّه لایحب كلّ كفّار اَثیم.[24]
یعنی خدا ربا را كاهش و صدقات را افزون می كند و او هیچ كفران پیشه ی گناهكاری را دوست نمی دارد. كلمه مَحْق به فتح میم و سكون حاء به معنای نقصان پی درپی است به طوری كه آن چیزی كه «محق» می شود تدریجاً فانی شود و در مقابل كله «ارباء» كه مصدر فعل «یربی» است به معنای نمو و رو به زیادت نهادن است.
پس همچنان كه یكی از خصوصیات صدقات، این است كه نمو می كند و این نموّ، لازم قهری صدقه است و از آن جداشدنی نیست چون باعث جلب محبت و حسن تفاهم و جذب قلوب است و امنیت را گسترش داده و دلها را از اینكه به سوی غصب و دزدی و افساد و اختلاس بگراید، باز می دارد و نیز باعث اتحاد و مساعدت و معاونت گشته و اكثر راههای فساد و فنای اموال را می بندد و همه اینها باعث می شود كه مال آدمی در دنیا هم زیاد شود و چند برابر گردد و هم در آخرت.
همچنین یكی از خواص ربا كاهش مال و فنای تدریجی آن است چون ربا باعث قساوت قلب و خسارت می شود و این دو باعث بغض و عدالت و سوءظن می گردد و امنیت و مصونیت را سلب نموده، نفوس را تحریك می كند تا از هر راهی و وسیله ای كه ممكن باشد چه با زبان و چه با عمل، چه مستقیم و چه غیرمستقیم از یكدیگر انتقام بگیرند و همه اینها باعث تفرقه و اختلاف می شود و این هم راه های فساد و زوال و تباهی مال را می گشاید و كمتر مالی از آفت و یا خطر محفوظ می ماند.
همه اینها برای این است كه صدقه و ربا هر دو با زندگی طبقه محروم و محتاج تماس دارد زیر احتیاج به ضروریات زندگی، احساسات باطنی آنان را تحریك كرده و در اثر وجود عقده ها و خواسته ارضاء نشده آماده دفاع از حقوق زندگی خود گشته و هر طور كه شده در صدد مبارزه برمی آیند اگر در این هنگام به ایشان احسان شده و كمك های بلاعوض برسد احساساتشان تحریك می شود تا با احسان و حسن نیت خود آن احسان را تلافی كنند و اگر در چنین وضعی در حق آنان با قساوت و خشونت رفتار شود به طوری كه تتمه مالشان هم از بین برود و آبرو و جانشان در خطر افتد، با انتقام مقابله خواهند كرد و به هر وسیله ای كه دستشان برسد طرف مقابل را منكوب می سازند و كمتر رباخواری است كه از آثار شوم این مبارزه محفوظ بماند بلكه آنها كه سرگذشت رباخواران را دیده اند همه از نكبت و نابودی اموال آنان و ویرانی خانه ها و بی ثمر ماندن تلاشهایشان از قهر فقرا خبر می دهند.
جامعه مانند فرد است و امور اجتماعی نظیر امور فردی در همه احوال وجودی مثل همند مثلاً همان طور كه یك فرد از انسان حیات و زندگی و مرگ و افعال و آثاری دارد همچنین جامعه نیز برای خود حیات و ممات و عمر و اجلی معین و افعال و آثاری دارد و قرآن كریم ناطق به این حقیقت است مثلاً می فرماید و ما اهلكنا من قریتهه الاولها كتاب معلوم ما تسبقُ من امهٍ اجلها و ما یستأخرون.[25]
و بنابراین اگر یكی از امور فردی انسان در اجتماع رواج پیدا كند بقای آن امروز واكنش و تأثیرش نیز مبدّل می شود مثلاً عفت كه یكی از امور آدمی و خلاعت (بی عفتی) امر دیگری از آدمی است مادام كه فردی است یك نوع تأثیر در زندگی فرد دارد مثلاً آنكه دارای خلاعت و بی عفتی است مورد نفرت عموم قرار می گیرد و مردم حاضر نیستند با او ازدواج كنند و اعتمادشان نسبت به او سلب می شود دیگر او را امین بر هیچ امانتی نمی سازند این در صورتی است كه فرد بی عفت بوده و جامعه با او مخالف باشد.
و اما اگر همین بی عفتی اجتماعی شد یعنی جامعه با بی عفتی موافق گردید تمامی آن مخدورها از بین می رود و دیگر بقایی ندارد چون تمامی آن مخدورها مربوط به افكار عمومی و ناسازگاری آن امر با افكار عمومی بود و خلاصه از آنجائی كه عموم مردم بی عفتی را بد می دانستند از فرد بی عفت دوری می كردند و اما اگر همین بی عفتی عموم شد و در بین همه متداول گشت آن مخدورها هم كه شمردیم از بین می رود چون دیگر افكار عموم چنان احكامی ندارد.
البته این تنها در مورد احكام اجتماعی است و اما احكام وضعی و طبیعی بی عفتی به جای خود باقی است، نسل را قطع می كند و امراض مقاربتی می آورد و مفاسد اخلاقی و اجتماعی دارد از جمله مفاسد اجتماعیش این است كه انساب و دودمانها را درهم و رهم می سازد، انشعابهای قومی باطل می شود، دیگر قوائدی كه در این انشعابها هست عاید جامعه نمی شود پس آثار وضعی بی عفتی كه آثار سوء و مورد انزجار فطرت بشری است خواه ناخواه مترتب می شود و باید دانست كه آثار امور مربوط به انسان از نظر كندی و سرعت در امور فردی و اجتماعی مختلف است. مثلاً اثر فردی مشروبات الكی سریع و فوری است و آثار سوء اجتماعی آن به آن سرعت نیست پس از اینكه فرمود «یمحق اللّه الربوا و بر بی الصدقات» احوال ربا و صدقات و آثاری كه این دو دارند (چه نوعی و چه فردی) را بیان می كند و می فرماید محق و نابودی و ویرانگری از لوازم جدائی ناپذیر ربا است همچنانكه بركت و نمو دادن مال اثری ینفك صدقه است. البته قابل ذكر است كه تمام گناهان هم آثار فردی دارند و هم آثار اجتماعی كه قابل بحث و بررسی می باشد كه از حوصله این تحقیق و مقاله دور است.
بخش چهارم
ارتباط اعمال انسان با حوادث
برگرفته از تفسیرالمیزان
یكی دیگر از آثار گناهان این است كه گناهان با حوادث این عالم ارتباط دارد كه در قرآن و روایات ما تصریح به این امر شده است پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند یا علی! ما مِنْ خدش عود و لا نكبهٍ قدمٍ الا بذنب. یا علی هر خاری كه از چوبی به انسان می رسد و هر لغزش قدمی به اثر گناهی است كه از او سر زده است.[26]
پس بین اعمال انسان و حوادثی كه رخ می دهد ارتباط هست، البته منظور ما از اعمال تنها حركات و سكنات خارجیه ای است كه عنوان حسنه و سیئه دارند، نه حركات و سكناتی كه آثار هر جسم طبیعی است، به آیات در این رابطه توجه فرمائید.
و ما اصابكم من مصیبه فیما كسبت ایدیكم و یعفوا عن كثیر.
و آنچه مصیبت كه به شما می رسد به خاطر كارهائی است كه به دست خود كرده اید البته خدای تعالی از تاثیر بسیاری از كارهای شما جلوگیری می كند.[27]
یا می فرماید:
ان الله لایغیر ما بقوم، حتی یغیروا ما بانفسِهم و اذا اراد الله بقوم سُوءً فَلا مَرَدَّله.
به درستی كه خداوند نعمت هیچ قومی را سلب نمی كند و وضع آنان را تغییر نمی دهد تا خودشان وضع خود را تغییر دهند و چون خدا برای قومی بدی بخواهد دیگر برگشتی بر این نیست.[28]
و این آیات ظاهر در این است كه میان اعمال و حوادث تا حدی ارتباط هست، اعمال خیر و حوادث خیر و اعمال بد و حوادث بد.
و در كتاب خدای تعالی دو آیه هست كه مطلب را تمام كرد. و به وجود این ارتباط تصریح نموده است یكی از آیات شریفه این است و لو ان اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم بركاتٍ من السماء و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا یكسبون.
اگر اهل بلاد ایمان می آوردند و تقوا پیشه می كردند ما بركت های از آسمان بر آنان می گشودیم، و لیكن تكذیب كردند و ما به جرم این عادتشان گرفتیم.[29] و دیگر آیه ظهر الفساد فی البر و البحر بما كسبت ایدی الناس لِیذیقهم بعض الذی عَمِلوا، لعلهم یرجعون:
فساد در خشكی و تری زمین اثر پیدا شد به خاطر اعمالی است كه مردم كردند، تا خدا بعضی از آنچه را كه كردند به ایشان بچشاند تا شاید برگردند.[30]پس معلوم می شود حوادثی كه در عالم حادث می شود، تا حدی تابع اعمال مردم است اگر نوع بشر بر طبق رضای خدا عمل كند، و راه طاعت او را پیش گیرد نزول خیرات و باز شدن درهای بركات را در پی دارند، و اگر این نوع از راه عبودیت منحرف گشته، ضلالت و فساد نیت را دنبال كنند، و اعمال زشت مرتكب گردند. باید منتظر ظهور فساد در خشكی و دریا و هلاكت امتها، و سلب امنیت، و شیوع ظلم، و بروز جنگها و سایر بدبختی ها باشند، بدبختی هائی كه راجع به انسان و اعمال انسان است، و همچنین باید در انتظار ظهور مصائب و حوادث جوی، حوادثی كه مانند سیل و زلزله و صاعقه و طوفان و امثال آن خانمان برانداز است باشند. و خدای سبحان به عنوان نمونه داستان سیل ؟؟، و طوفان نوح و صاعقه ثمود و صرصر عاد. و از این قبیل را ذكر می فرماید كه جای تأمل دارد.
پس هر امتی كه طالح و فاسد شد قهراً در رذائل و گناهان فرو می رود و خدای تعالی هم وبال آنچه كرده بدو می چشاند و قهراً منتهی به ضلالت و نابودی می شود.
بخش پنجم
آیا همه مصائب و گرفتاریها در اثر گناه است؟
اگر خدای تبارك و تعالی نعمتی را برامتی یا فردی افاضه فرمود، اگر آن امت و یا آن فرد صالح باشد، آن نعمت درواقع هم نعمتی بوده كه خدا بر او انعام فرموده، و یا امتحانی بوده كه خواسته او را به این وسیله بیازماید همچنانكه از سلیمان حكایت كرده است كه گفت: هذا من فضل ربی، لیبلونی اشكُرُ فانما یشكر لنفسه و من كفر فان ربی عنی كریم.
این فضل ها و كرامت های پروردگار من است تا مرا بیازماید آیا شكر می گزارم و یا كفران می كنم؟ هر كس شكر كند به نفع خود كرده و هر كس كفران كند باید بداند كه پروردگار من بی نیاز كریم[31]
این آیه و آیات دیگر كه در قرآن بیان شده دلالت دارد بر اینكه خود عمل شكر یكی از اعمال صالحه ای است كه نعمت را در پی دارد.
و اگر صالح و بد باشد، نعمتی كه خدا به او داده به ظاهر نعمت است، و درواقع مكری است كه در حقش كرده و استدراج و املاء است و وقتی بلاها و مصائب یكی پس از دیگری می رسد، مردم در مقابل این نیز مانند نعمتها دو جورند، اگر مردمی و یا فردی باشند صالح، این مصیبت ها برای آنان فتنه و آزمایش است، و خدا به وسیله آن بندگان خود را می آزماید تا خبث از طیب و پاك از ناپاك جدا و متمایز شود و مثل امت صالحه و فرد صالح كه گرفتار آنها می گردد مثل طلا كه گرفتار بوته آتش و محك آزمایش می شود تا خالصش از ناخالص جدا شود و مشخص شود.
و اگر قوم و فردی كه به آن گرفتاریها و صائب گرفتار شده اند طالح و بدكار باشند، خود این حوادث عذاب و كیفری است كه در مقابل اعمال خود می بینند.
آثار شوم معنوی گناه
تكرار گناه و مداومت آن، موجب تیرگی و واژگونی قلب و مسخ انسان از حالت انسانیت به حالت درنده خوئی و حیوان صفتی می گردد و نیز باعث گناهان بزرگتر می شود. به عنوان مثال: گنهكاری كه برای اولین بار لب به شراب می زند، چون مسلمان است، آشامیدن چند قطره از شراب، برای او بسیار سخت است، ولی بار دوم كمی آسان می شود و وقتی زیاد تكرار شد، آشامیدن چند لیوان از آن، برای او از آب خوردن آسانتر می گردد.
آری تداوم گناه این چنین گناه- حتی گناهان بزرگ- را برای انسان آسان می گرداند.
در قرآن آیات فراوان در این رابطه وجود دارد، از جمله:
در آیه 108 سوره نمل می خوانیم:
اولئك الذین طبع اللّه علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئك هم الغافلون.
كافران كسانی هستند كه خدا (بر اثر فزونی گناه) بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده (به همین دلیل چیزی نمی فهمند) و غافل واقعی آنانند.
و در آیه دیگر دارد،
فلما زاغوا ازغ اللّه قلوبَهُمْ.
هنگامیكه آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت.[32]
و یا می فرماید: ثم كان عاقبه الذین اَسائوا السوئا اَنْ كذبوا بآیات اللّه و كانوا بها یستهزئون. سپس سرانجام كسانی كه اعمال بد مرتكب شدند به جائی رسید كه آیات خدا را تكذیب كردند و آن را به سخریه گرفتند.[33]
در تاریخ، بسیار دیده شده كه طاغیانی بر اثر تداوم گناه و طغیان، كارشان به كفر و انكار حق و به مسخره گرفتن آن رسیده است، این ها از آثار شوم گناه است كه دامنگیر گنهكار می گردد، چنان كه برعكس مداومت بر كارهای نیك و عبادات، موجب صفای دل و نورانیت بیشتر روح و جان می شود.
در این باره روایات بسیار وارد شده است كه گناه قلب را فاسد می كند و گناه عامل می شود انسان لذت عبادت را نفهمد و اشك چشمانش خشك می شود استاد گرانقدر ما آیت الله مجتهدی تهرانی می فرمود ای طلبه ها اگر یك لقمه حرام بخورید خود امام حسین علیه السلام هم بیاید و سخن حق بزند گوش به حرف حسین هم نمی دهیم اثر لقمه حرام این است و گناهان اثرات مختلف دارند كه در جای خود بحث می شود.
امام صادق علیه السلام می فرماید: پدرم می فرمود:
ما من شیء افسد للقلب من خطیئة ان القلب لیواقِعُ الخطیئة فما تزال به حتی تغلبَ علیه فیصیرَ اَعلاهُ اسئلهُ.
چیزی بیشتر از گناه، قلب را فاسد نمی كند، قلب گناه می كند و بر آن اصرار می ورزد و درنتیجه سرنگون و وارونه می گردد. (یعنی به گونه ای مسخ می گردد كه موعظه در آن اثر نمی نماید).[34]
و امام باقر علیه السلام فرمودند: ما من نكبة تُصیبُ العبد الا بذنب.[35]
هیچ نكبتی به بنده نرسد مگر به خاطر گناه
آثار گوناگون گناه
با بررسی آیات و روایات، بدست می آید كه گناهان مختلف، دارای آثار گوناگون است كه ما آنها را به اختصار می گوئیم چون بررسی كردن تمام روایات و آیات یك كتاب مستقلی لازم دارد.
گناه موجب می شود: 1- قساوت قلب 2- سلب نعمت 3- مانع استجابت دعا 4- الحاء و انكار 5- قطع روزی 6- محرومیت از نماز شب 7- عدم امن از بلای شبگیر و ناگهانی 8- قطع باران 9- ویرانی خانه 10- حبس صدساله در قیامت 11- خشم و لعن الهی 12- بلاهای بی سابقه 13- پشیمانی 14- پرده دری و رسوائی 15- كوتاهی عمر 16- زلزله 17- فقر عمومی 18- اندوه 19- بیماری 20- تسلط اشرار 21- حبط شدن اعمال و غیره كه به افتضار در باب سوم كه گناه از منظر روایات است بحث می شود.[36]
پی نوشتها:
***********************************
[19]- نساء آیه 42
[20]- سوره مطففین آیه 14
[21]- سوره شمس آیه 7و 8
[22]- اصول كافی ج 2 ص 273
[23]- روضه الواعظین ج 2 ص 414
[24]- سوره بقره آیه 276
[25]- سوره حجر آیه 5
[26]- مجمع البیان
[27]- سوره شوری آیه30
[28]- سوره رعد آیه 12
[29]- سوره اعراف آیه 45.
[30]- سوره روم آیه 41.
[31]- سوله نمل آیه 40
[32]- سوره صف آیه 5
[33]- سوره روم آیه 10
[34]- اصول كافی ج 2 ص 268.
[35]- اصول كافی ج 2 ص 269.
[36]- برگرفته از كتاب گناه شناسی استاد محسن قرائتی