پرسش و پاسخ اعتقادی/ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/ بخش چهارم

مجموعه پرسش ها و پاسخ ها از استاد اخلاق و معرفت حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)

سوال49: در خطبه غدیر از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که وقتی حضرت جبرئیل علیه السلام خواستند قضیه ابلاغ ولایت را مطرح کنند حضرت می گفتند که من می خواستم من را معاف کنند، چون متقین کم هستند و منافقین زیاد هستند، مگر ابلاغ امر ولایت چه خصوصیتی دارد که باید متقین آنجا زیاد باشند؟
ج: آن زمان که صدا و سیما نبود، روزنامه هم نبود، خود مردم مُبَلِّغ مطالب و اخبار بودند، هر چه مردم بیشتر باشند وقت برگشتن که در قبائل مختلف متفرق می شوند اخبار را بیشتر و در توسعه زیاد ابلاغ می کنند، بنابراین ایشان منتظر بود یک جایی پیش بیاید همه آنجا جمع باشند، و شرایط اجتماع هم باشد، آبی باشد، زندگی باشد و آن ترسی هم که ایشان داشت به جا بود، چون می دانست در این جمع آنهایی که فردا می خواهند به خلافت برسند و مدت هاست نقشه کشیده اند آن ها هم حاضر هستند. ایشان برای خاطر این که خدا از این مشکل دفاع کند، این حالت را داشت. گفت اگر من (این مسأله را) بگویم آن ها قبول ندارند ممکن است همین جا شلوغ کنند و اوضاع خُنثی شود. خدا این را درست کرد، خدا آیه را فرستاد که دیگر از اینجا به بعد آن شرائط محفوظ بشود. همه اینجا جمع هستند، بزودی هر کدام سراغ قبائل خودشان می روند، متفرق می شوند، امّا الآن همه جمع هستند و اینجا هم آبی هست و غدیر خم. غدیر یعنی آن جایی که وقتی سیل می آید آبی را آنجا بجا می گذارد. خُب ایشان این ترس را در ذهن داشت و خودش هم صلاح نبود حرف بزند، چون تا به حال هر چه راجع به این موضوع حرف زده بود تیرش به سنگ خورده بود. قبول نکرده بودند، لذا دیگر آن آخر سر هم وقتی ایشان گفت: « ائْتُونِی‏ بِکِتَابٍ‏ »[1]، نگذاشتند دیگر، خیلی مُصَمّم بودند، چون هر چه لحظات به سمت پایان عمر پیامبراکرم صلّى اللّه علیه و آله می رفت آن ها حساس تر و جدی تر می شدند، چون می گفتند الآن وقت بهره برداری است، شُل بجنبیم یک چیزی می گوید به زحمت می افتیم، لذا نگذاشتند کتاب ( قلم و دوات) بیاورند ایشان بنویسد، امّا (مطلب را) رساند که من یک چیزی می خواستم بنویسم این ها قبول نداشتند، این را رساند، ابن ابی الحدید نقل می کند که بعد هم خود عمر در زمان خلافتش وقتی بر خلافت مسلط شد گفت من فهمیدم پیغمبر چی می خواهد بگوید و چه می خواهد بنویسد؛ من صلاح اسلام ندیدم، لذا نگذاشتم. امّا خدا کارش را کرد، خدا گفت: در این جمع افرادی هستند که تو از آن ها می ترسی، امّا اطمینان داشته باش که من خودم نمی گذارم کاری بکنند[2]. خدا این جمله را یک جوری نوشت که آنها نتوانستند حرف بزنند، یعنی گفت اگر می ترسی خدا حفظت می کند و هر کسی حرف می زند میفهمیدند این از آن ها هستند که پیغمبر از آن ها می ترسید، لذا (آن ها در روز غدیر)صلاح دیدند هیچ چیز نگویند، کار به سلامت تمام شد و همه هم شنیدند و همه هم در قبایلشان رفتند، به بهترین وجهی خدا نقشه را هدایت کرد.
سوال50: چرا مردم نماز و روزه پیامبر صلی الله علیه و آله را قبول می کردند اما حرف ولایت را قبول نمیکردند؟
ج: خب مردم تازه مسلمان شده بودند، هنوز بت پرستی در ته دل ها بود، و هنوز مردمی که از ترس شمشیر در اطراف مکّه به زور مسلمان شده بودند، منتظر بودند که فرار کنند. مردم دیدند آن ها که مخالف هستند با این امر(ولایت امیرالمومنین)، آن ها هم همجنس خودشان بودند دیگر، آن طرف رفتند، لذا بعد از رحلت پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله همه برگشتند[3]، امّا از اسلام برگشتند، نه از ولایت خالی، حضرت علی علیه السلام دید مشکل بیشتر شد، لذا به دنبال جلب امامت نیفتاد، رفت مشکل را حل کرد، کمک کرد و همه این ها را به هم ریخت، بنابراین غیر از این نمی شود، این هم بهترین وجهی بود که خدا اسبابش را فراهم کرد و جریان پیدا کرد، بعد شرایطی پیدا می شد که به این صورت در آید که امروز در آمده است.
سوال51: آیا معراج مختص به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است یا اینکه ائمه اطهار علیهم السلام هم دارای معراج هستند؟ 
ج: در کافی روایتی آمده که هر شب جمعه حضرات معراج می روند، هر شب جمعه.
سوال52: این فقره از دعای ندبه کدامش درست است، « وَ عَرَجْتَ‏ بِهِ إِلَى سَمَائِکَ، یا وَ عَرَجْتَ‏ بِرُوحِهِ إِلَى سَمَائِکَ »[4]    
ج: هم « بِهِ » درست است، « بِرُوحِهِ » هم درست است، هر دو درست است.  
سوال53: مگر معراج پیامبراکرم صلی الله علیه و آله جسمانی نبود؟  
ج: جسمانی باشد روح با بدن بوده است دیگر. مگر خدا مکان بدنی و مادی دارد، خدا جسم نیست، او کجا برود. هر کجا برود مثل همین جاست، و اینجا بهتر از همه جاست، بنابراین عروج روحی است بدنی نیست. ایشان یک دفعه با جسم به بیت المقدس رفتند، که معراج جسمانی بود، اما اگر پیش خدا رفت دیگر با جسم نمی رود. خدا همه جا هست، هر کسی بتواند هر کجا که هست با خدا ارتباط پیدا کند میشود و این ها می توانستند. لازم نیست بدن برود. (بدن) کجا برود؟ برود کره مریخ؟ خدا همین جاست دیگر. منتهی بعضی ها متوجه نشده اند، این حرف  را زده اند و درست نیست.
سوال54: یعنی معراج هم جسمانی است و هم روحانی؟
ج: اگر مقصد جسم باشد جسمانی است، مقصد غیرجسم باشد غیرجسمانی است. اگر گفتند پیش خدا رفت، خدا جسم نیست، اگر گفتند بیت المقدس رفت، چون جسم است جسمانی است.... پیامبر اکرم در دنیا با بدن زندگی می کرد، در این حال معراج اتفاق افتاد، اگر بیت المقدس است مادی است، با بدن رفته است، اگر پیش خدا رفته پیش و پس ندارد دیگر مادی نیست.
سوال55: « ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى »[5] آیا مراد نزدیکی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خداست؟
 ج: اگر منظور « قابَ قَوْسَیْنِ » آن سوره مبارکه است، آن « قابَ قَوْسَیْنِ » فاصله بین پیغمبر و خدا را معین نمی کند، فاصله بین پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله  و جبرئیل علیه السلام را معین می کند، این قابل« قَوْسَیْنِ » است، سه تا قوس، چهار تا قوس، دو تا قوس می شود،  چون آن( جبرئیل) به صورت آمده بود اما خدا دیگر فاصله مکانی ندارد، این مال آن است.
سوال56: آیا پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم مقام اعلی نداشتند؟
ج: بله دیگر، باید گفت پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارد امّا این آیه این را نمی خواهد بگوید. آیه « قابَ قَوْسَیْنِ » این را نمی خواهد بگوید، دُنُوّ از جبرئیل را می خواهد بگوید نه دُنُوّ از خدا،  چون دُنُوّ از خدا دیگر « قابَ قَوْسَیْنِ » ندارد.
سوال57: پس اینکه می گویند ایشان به جایی رسید که جبرئیل گفت من جلوتر نمی توانم بیایم و بعد جبرئیل را هم رد کرده است نه این که با جبرئیل فاصله داشته باشد؟
ج: بله، جبرئیل را رد کرده است دیگر، جبرئیل شاگرد ایشان بود.
سوال58: شما می گویید این آیه فاصله ایشان با جبرئیل را می­ گوید؟
ج: خود خدا فاصله با جبرئیل را می گوید دیگر. خود خدا در قرآن می گوید فاصله از جبرئیل است. (در ادامه دارد) « وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَه أُخْرَى »[6]، یک بار دیگر پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم جبرئیل را موقعی که داشت از بالا پایین می آمد دید؛ « عِنْدَ سِدْرَه الْمُنْتَهى »[7]، پیش آن درخت سدر،  فاصلهشان چقدر بود؟ این قدر بود. خیلی درست و عقل پسند است. صحبت خدا نیست.... قرآن این را می خواهد بگوید،  فاصله بین پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم و جبرئیل را معین می کند نه بین پیغمبراکرم و خدا را. فاصله بین این دو تا با « قابَ قَوْسَیْنِ » اندازه گیری نمی شود با چیزهای دیگر اندازه گیری می شود.
 سوال59: آیا حضرت جبرئیل شاگرد پیامبراکرم بوده است؟
ج: جبرئیل که معلم نبود، جبرئیل واسطه بود، از خدا می گرفت به ایشان می داد، خودش کاره ای نبود.
سوال60: یک چیزهایی هم بوده است که جبرئیل ظرفیت اینکه بخواهد این ها را به پیامبر بدهد و واسطه باشد نداشته است؟
ج: هر چه خدا به او داده است، آورده است، خیانت نمی کند. هر چه هم نداده خود خدا نداده است که بیاورد، اما هر چه خدا داده است بدون کم کردن و زیاد کردن می آورد و می داد.
سوال61: چیزهایی هم بوده است که مستقیماً خدا به خود پیامبر داده باشد؟
ج: بله، همیشه در وحی واسطه جبرئیل نبود، گاهی خدا بی واسطه داده است.
سوال62: مراد از آیه»وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى‏ إِلَیْکَ وَحْیُهُ  « [8] چیست؟
ج: ایشان صلی الله علیه و آله وقتی جبرئیل علیه السلام قرآن را می خواند همراه او می خواندند، خدا گفت: نخوان، صبر کن تمام شد آن وقت بخوان، اگر می ترسی آیه را فراموش کنی ما کاری می کنیم فراموش نمی کنی.
سوال63: یعنی ایشان قبل از این که قرآن نازل شود می دانستند چه آیه ای نازل می شود؟
ج: به هر حال همراه او می خواند، این مربوط به قبل نیست. یک وقت هست جبرئیل آیه ای را می خواند و من صبر می کنم تمام که شد بعد من هم می­ خوانم، یک وقت همزمان با خواندن او من هم می­ خوانم، ایشان این کار را می کرد، همزمان با خواندن جبرئیل آیه را می­ خواند، خدا فرمود: نخوان، صبر کن آیه تمام شود، اگر می­ ترسی فراموش کنی ما کاری می کنیم که فراموش نمی کنی.

 

مطالب تکمیلی:
پرسش و پاسخ اعتقادی/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/بخش اول
پرسش و پاسخ اعتقادی/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/ بخش دوم
پرسش و پاسخ اعتقادی/ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/ بخش سوم
پرسش و پاسخ اعتقادی/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/بخش پنجم
پرسش و پاسخ اعتقادی/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/بخش ششم

*********************************************
پی نوشت ها:

[1] - و من کتاب سر العالمین لأبی حامد الغزالی، قال: لما مات رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله، قال قبل وفاته بیسیر: ائتونی‏ بکتاب‏ و بیضاء لأکتب لکم کتابا لا تختلفون فیه بعدی، فقال عمر: دعوا الرجل إنه لیهجر.    (إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات ج‏3 ص374
[2] - یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ ( سوره مبارکه مائده آیه 67 
[3] - ...قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ ارْتَدَّ النَّاسُ‏ إِلَّا ثَلَاثَه نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ....   بحار الأنوار ج‏22 ص440
[4] - المزار الکبیر (لابن المشهدی) الدعاء للندبه: ..... ص : 573
[5] -  سوره مبارکه نجم آیات 8 و9
[6] -   سوره مبارکه نجم آیه 13
[7] -  سوره مبارکه نجم آیه14
[8] - وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى‏ إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً  (سوره مبارکه طه آیه 114  

Share

دیدگاه‌ها

313