تبیین رابطه رحمت خدا با مقام «رحمت موصوله» اولیاء خدا / بررسی مفاهیم محبت و رحمت/بخش اول

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

متن زیر سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در روز بیست و دوم آبان ماه، مصادف با تاسوعای حسینی در دفتر مقام معظم رهبری در قم برگزار شده است. ایشان با تبیین معنای «رحمت موصوله» در مورد ائمه، اشاره می کنند که همه رشته های محبت خداوند، به محبت امام ختم می شود. در واقع امام، مستغرق در محبت خدای متعال است و همه رشته های محبت خدای متعال را به نحو اتم دارا است. این رشته رحمت که از شعاع معصوم می تابد قطع نمی شود و حتی نسبت به کافر تا ورود به جهنم هم ادامه پیدا می کند. اگر کسی رشته محبت با امام را قطع کرد، همه محبت ها قطع می شود و اگر کسی متصل به امام شد آرام آرام، حجاب از او برداشته می شود. غفلت کنار می رود و معدن الرحمه را مشاهده می کند.

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین. در زیارت جامعه کبیره این تعبیر آمده که «أَنْتُمُ الصِّراطُ الاَقْوَمُ وَشُهَداءُ دارِ الفَناءِ وَشُفَعاءُ دارِ البَقاءِ وَالرَّحْمَه المَوْصُولَه وَالایه المَخْزُونَه وَالاَمانَه المَحْفُوظَه وَالبابُ المُبْتَلى بِهِ النَّاسُ» در واقع یكی از موضوعاتی كه در این بیان نورانی امام هادی ارواحنا فداه درباره معصومین (علیه السلام) نقل شده این است كه این وجودهای مقدس، رحمت موصوله هستند. خب بزرگان در شرح این جمله مطالب رفیعی را فرمودند و بنده به اندازه وسع این جمله را ترجمه می كنم.

عنایت دارید كه ما همه غرق در رحمت خدای متعال هستیم. از هر جهت ما مستقر در رحمت خداییم و هرچه از حضرت حق به ما می رسد به واسطه همین رحمت اوست. شاید نكته این كه ما در هر امری از امور ظاهری و باطنی باید با استعانت از حضرت حق و اسماء الهی كار را شروع كنیم و بسم الله بگوییم و بلافاصله بعد از این استعانت، ذکر رحمانیت و رحیمیت خداوند بکنیم، در همین نكته ریشه دارد. ما هر قدمی كه بر می داریم و هر کاری که می کنیم، باید با اتكاء به اسماء حسنای او باشد و الا غبار شرك بر دل انسان می نشیند. مثلاً اگر این جرعه آب را انسان نوشید و خیال كرد همین آب، رفع عطش می كند بی تردید غبار بر دل انسان می نشیند. لذا در روایت در توحید صدوق هست که «اگر بدون بسم الله كار را انجام دادید غبار شرك بر دل شما می نشیند و خدای متعال چون مؤمنین را دوست می دارد برای اینكه این غبار از دل آنها برداشته بشود آنها را مبتلا می كند».

لذا در تفاسیر روایی آمده که «فردی بر تختی نشست و بسم الله نگفت. تخت لغزید و به صورت زمین خورد و سرش مجروح شد. حضرت او را با ملاتفت مداوا كردند. بعد فرمودند «الحمدالله كه خدای متعال مجازات دوستان ما را در دنیا و مزد دشمنان ما را با این كه مستحق مزد نیستند و برای خدا كار نكردند در دنیا قرار داده است. یعنی دوستان ما در آخرت گرفتار نباشند و آنها هم در آخرت طلبكار نباشند. آن شخص فهمید حضرت چه می خواهند بگویند. گفت آقا من چه اشتباهی كرده بودم؟ حضرت فرمودند چرا نشستی بسم الله نگفتی؟!» همین تخت اگر میخ هایش شل بود چهل تا آیت الكرسی می خواندی، همین كه میخ هایش سفت شد، دیگر حتی بسم الله هم نمی گویی و می نشینی. خیال می كنی این تو را نگه می دارد لذا خدای متعال با همین تو را زمین می زند كه بفهمی همه كاره اوست و دیگر با استعانت از او همه كارهایت را انجام بدهی.

این فقط در نشستن نیست در برخاستن و حرف زدن هم همینطور است. آدمی كه خیال میكروفن كه هست زبان من هم كه هست، سلسله اعصاب هم كه كار می كند، امواج هوا هم ... پس همه چیز در اختیارند و شروع به حرف زدن می كند، این بی نهایت شریك قائل است. شرک به خودش و قوای خودش و اسباب. اما اگر مشرك نباشد می گوید بسم الله الرحمن الرحیم. پس ما در همه امور باید از حضرت حق استعانت بجوییم منتها این استعانت با اتكاء به رحمت خداست. لذا می گوییم بسم الله الرحمن الرحیم. پس هرچه به ما می رسد از جانب خدای متعال است که او سرچشمه همه خیرات است. ولی چرا به ما می دهد؟ العیاذ بالله از سر طمع است؟! خیر بلکه از سر رحمت است. لذا در هر كاری انسان از این اسماء الهی استعانت می جوید.

بررسی وسعت رحمت خدا و مشاهده آن در همه شئون عالم

اما این رحمت خدا همان طوری كه از روایات استفاده می شود و بزرگان فرموده اند قسمی از آن عام است که «بَلْ كَیفَ یضِیقُ عَلَى‏ المُذْنِبینَ‏ ما وَسِعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِك‏»(1) و گناه كار هم غرق در آن رحمت است. و اما یك قسمش رحمت خاص خداست. رحمت رحیمیه است. که «رحیم بالمومنین خاصه». آنهایی كه اهل طاعت و بندگی هستند، رحمت های خاص الهی به آنها می رسد. فیوضات خاص می رسد. به یقین، توكل، ایمان، صبر، استقامت و معرفت الله می رسند.

این محبت هایی هم كه آدم از دیگران می بیند، همه محبت های خداست. اگر مادری به فرزند خودش محبت می كند، در واقع محبت خداست كه در وجود مادر است. در نقل آمده که موسای كلیم در دامنه كوه دید که مادری به سختی فرزند خودش را از كوه بالا می برد. خودش به نفس زدن افتاده و بچه را می برد. خدایا اگر رحمت و محبت را برمی داشتی چه می شد؟! دید مادر بچه را زمین گذاشت و شروع كرد غرغر كردن و رفت. هر چه بچه گریه كرد و پای كوبید اعتنا نكرد. موسای كلیم دید خیلی ناجور شد و این بچه تلف می شود. دوباره التماس كرد که کار برگردد. دید مادر از بالا دوان دوان برگشت و با ملاتفت بچه را در آغوش گرفت بوسید و با خودش برد. این محبت خداست.

تامل بفرمایید که مادر چه كار می تواند بکند؟! پدر با ما چه كار دارد؟! قبلاً كه با ما كاری نداشتند. بعد هم جایی ما را رها می كنند که «یوْمَ یفِرُّ المَْرْءُ مِنْ أَخِیهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ * وَ صَحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ»(عبس/34) این وسط اگر توجهی به ما می كنند محبت خداست. چه رحمت عام یا خاص. اگر معلمی معارف الهیه را تعلیم می كند او با دیگران چه كار دارد؟! این محبت خاص خداست. حواله خداست. اگر مادری محبت می كند حواله خداست. این كه در دستورات فقهی داریم که صله رحم واجب است یا قطع رحم حرام است، و گناه كبیره شمرده شده است، ریشه در همین مطلب دارد. لذا فرمود چون رحم رشته ای از رحمت حضرت حق است که بین انسان و اقوامش قرار گرفته لذا قطع آن هم  قطع با خداست.

تحلیل بحث محبت و رحمت خدا با ارتباط بین مومنین با هم

اینکه در روایت داریم که «اگر با مؤمنین رشته و پیوندت را قطع كردی ولایتت با خدا را قطع کرده ای» نكته اش همین است. فرمود اگر مومنی حاجتی در خانه تو آورد و می توانستی این حاجت را مرتفع بكنی و نكردی، رشته ولایت خدا با تو قطع می شود. نكته اش همین است كه یكی از رشته های رحمت الهی و ولایت معصومین، در مومنین است. این كه «انما المؤمنون اخوه» نكته اش همین است. بلکه فرمود «المؤمن اخوالمؤمن من امه و ابیه» در کتاب شریف كافی بابی در كتاب ایمان و كفر هست که قبل از این كه وظایف مؤمنین را به همدیگر متذكر بشوند، این روایات را آورده اند. حتی در روایات هست که گاهی غصه دار می شوید علتش این است كه برادر مؤمن تان غصه دار است. یعنی یك رشته پیوندی بین شما و مؤمن آن برادر هست كه حزن او به شما منتقل می شود. مؤمنین مثل صفوف متصله اند.

داریم که فرمود «المؤمن اخوالمؤمن من امه و ابیه» بعد حضرت توضیح می دهند که مؤمنین حقیقتا برادر پدر و مادری هستند. مگر ما پدر و مادرمان كه یكی می شود چگونه است؟! در یك رحم و از یك پدر به دنیا آمدیم. فرمود «ابوه النور و امه الرحمه» پدر همه مؤمنین نور الهی و مادر همه شان رحمت خداست. در بعضی روایات دارد «خلقه من نوره و غمسه فی رحمته». مؤمنین را از نور خودش آفرید و در رحمت خودش فرو برد. مثل دانه گندمی كه در دل خاك قرار می گیرد و شكوفا می شود این بذر وجود مؤمن از نور الهی بود.

این روایات مكرر و با تعابیر مختلف آمده که به حضرات عرض شد، از جمله به امیرالمؤمنین(علیه السلام) که «المؤمن ینظر بنورالله» به چه معناست؟! حضرت فرمودند به خاطر اینكه خدا مؤمن را از نور خودش آفریده است. و در بعضی روایات هست از نور ما آفریده است که روشن است، ما از نور ائمه هستیم و آنها از نور خدا بدون حجاب. و بعد فرمودند به همین دلیل است كه مومن فراست دارد و جزء متوسمین است و در ظاهر و سیمای فرد، سرشت او را می بیند. بعد حضرت فرمودند كه مؤمن مثل قمری می ماند كه نور خورشید را منعكس می كند و شما باید نور ما را از مؤمن بگیرید. بنابراین مومنین از نور و رحمت هستند و البته آن نوری كه «ابوه نور» مقصود امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و مؤمنین همه شان از نور امامشان هستند. فرمود «ان اتصال روح المؤمن بروح الله اشد من اتصال شعاع الشمس بالشمس» روح مؤمن، اتصالش به روح الهی از اتصال شعاع خورشید به خورشید بیشتر است. لذا همه ما یك مبدأ مشترك داریم و آن نور امام مان است.

در نقل داریم که جسم ما خاندان، كه همان جسم نوری شان است از علیین است و روح مؤمنین و انبیاء از ادامه گل ما و اضافه سرشت ما و طینت ما و از علیین است. لذا مؤمن امامش را دوست می دارد و اتصالش به امامش از آنجا سرچشمه می گیرد. پس یك رشته ای بین دو مؤمن هست كه خدا فرموده مواظب باشید این رشته قطع نشود. «انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بین اخویكم»(حجرات/10) لذا در هر مؤمنی یك شعاعی از رحمت خدا و ولایت الله و ولایت معصوم هست كه فرمود اگر قطع با این مؤمن كنید و اگر اهانت به مؤمن كنید، ولایت خدا از شما قطع می شود. این رشته محبت و ولایت بریده می شود.

اما این رشته های رحمت و محبتی كه خدا نسبت به ما قرار داده، همه از رحمانیت خداست. اگر این زمین به ما محبت می كند رحمانیت خداست. اگر خورشید به ما نور می دهد رحمانیت خداست. اگر دوست، دوست را اجابت می كند و حتی یکدیگر را صدا می زنید و او با «بله» اجابت می کند، این اجابت از او نیست بلکه «هو المجیب و هو السمیع» خداست که می شنود و اجابت می كند. اگر او نشنود این دوست با ما كاری ندارد و اجابتی نمی كند. اینکه داریم «قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَه رَبِّی إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْیه الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً»(اسراء/100) اگر شما همه خزائن بی منتهای پروردگار را داشتید، می ترسیدید به دیگران بدهید. خب این انسان بنده است لذا می ترسد. بنده بخیل است و جود از طرف خداست. پس اگر دست شما بود به احدی نمی دادید. لذا اگر مومن اجابت می كند در واقع خداست كه اجابت می كند. «هو السمیع هو الجواد». (البته بدانید اینکه در نزد او بی نهایت است ولی در نزول این خزائن اندازه گیری رخ می دهد و قدر در مرحله تنزل است. «وَ إِنْ مِنْ شَی‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»(حجر/21) خزائن بی منتها در محضر خداست ولی در مرحله تنزل حد پیدا می كند. لکن در نزد او بی نهایت است)

**************************************
پی نوشت ها:

(1) الإقبال بالأعمال الحسنه (ط - الحدیثه)، ج‏1، ص: 161

Share