مبحث اول: معنای دعا در آیات مورد استدلال

مبحث اول: معنای دعا در آیات مورد استدلال

اشاره

ابتدا شایسته است به بیان معانی کلمه «دعا» در کتاب های لغت و همچنین کاربردهای قرآنی آن و نیز مهم ترین معناهایی بپردازیم که کلمه دعا در آن به کار رفته و در قرآن انعکاس یافته است. این معانی به شرح ذیل است:

 

1. صدا زدن

به این معنی که کسی را با صدا و فریاد آگاه کنند که به این طرف توجه کند یا بیاید؛ چنان که می گوییم: «ادعُوا زیداً»؛ یعنی زید را صدا بزنید. از همین قبیل است سخن خدای تعالی که فرمود:
إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ (نمل: 80)
البتّه تو مردگان را شنوا نمی گردانی و نمی توانی این ندا را به کران، چون پشت بگردانند بشنوانی.
و این آیه که فرموده است:
ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ (روم: 25)
پس چون شما را با یک بار خواندن از زمین فراخوانَد، بناگاه [از گورها] خارج می شوید.
و این سخنِ خدای تعالی که فرمود:
اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ (انفال: 24)


ای کسانی که ایمان آورده اید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات می بخشد، آنان را اجابت کنید.

 

2. نام گذاری و ادّعا

مثل: «دَعَوتُ المولود زیدا»؛ یعنی نوزاد را زید خواندم؛ یعنی نام زید بر او نهادم. به همین معنا در سخن خدای تعالی به کار رفته آنجا که فرمود:
تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا* أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً (مریم: 90 و 91)
چیزی نمانده است که آسمان ها از این [سخن] بشکافند و زمین چاک خورَد و کوه ها به شدت فرو ریزند از اینکه برای [خدای] رحمان، فرزندی خواندند.
یعنی به دروغ مدّعی شدند که خدا فرزند دارد. ابن جوزی می گوید: «به نظر ابوعبیده معنای سخن خدای تعالی که فرمود: أَن دَعَوْا ... این است که قرار دادند و از باب دعای گفتاری نیست ...». (1)
از همین قبیل است سخن خدای تعالی که فرمود:
وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً (فرقان: 68)
و کسانی اند که با خدا معبودی دیگر نمی خوانند و کسی را که خدا [خونش را] حرام کرده است، جز به حق نمی کُشند و زنا نمی کنند و هر کس اینها را انجام دهد، سزایش را دریافت خواهد کرد.

1- زاد المسیر، ج 5، ص 196.

در این آیه، دعا به معنی اختیار کردن (اتخاذ) و قراردادن (جعل) است و هر دو این معنا، یعنی اتخاذ و جعل در قرآن کریم آمده است؛ آنجا که از عقیده مشرکان سخن به میان آورده است، مانند: وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ؛ «و با خدا، معبودی دیگر قرار مدهید که من از جانب او هشداردهنده ای آشکارم». (ذاریات: 51)
و وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا؛ «و به جای خدا، معبودانی اختیار کردند تا برای آنان [مایه] عزت باشد». (مریم: 81)
بخاری نیز روایتی در بیان سبب نزول آیه سوره فرقان از «عبدالله بن مسعود» نقل کرده است که بر همین معنا دلالت دارد. وی می گوید:
«از رسول خدا (ص) پرسیدم- یا کسی از ایشان پرسید-: چه گناهی نزد خدا بزرگ تر است؟ فرمود: اینکه برای خداوندگاری که تو را آفریده است، شریکی قرار دهی. گفتم: پس از آن چه؟ فرمود: پس از آن، اینکه فرزندت را بکشی، از ترس اینکه در رزق و روزی تو شریک شود. پس از آن چه؟ فرمود: اینکه با زن همسایه ات زنا کنی. راوی می گوید: این آیه در تصدیق سخن رسول الله (ص) نازل شد که وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ .... (1)

 

3. طلب واستغاثه
 

1- وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ ص قَالَ: سَألْتُ أو سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَیُّ ذَنْبٍ أَعْظَمُ؟ قَالَ: أَنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدّاً وَ هُوَ خَلَقَکَ. قُلْتُ: ثُمَّ أی؟ قَالَ: أَنْ تَقْتُلَ وَلَدَکَ خَشْیَةَ أَنْ یطْعَمَ مَعَکَ. قُلْتُ: ثُمَّ أی؟ قَالَ: أَنْ تُزَانِیَ بِحَلِیلَةِ جَارِکَ. قَالَ: وَ نُزِلَتْ هَذِهِ الآیةِ تَصْدِیقاً لِقَوْلِ رَسُولِ اللهِ ص: وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ...؛ صحیح بخاری، ج 6، صص 136- 138.
و این معنا بسیار در قرآن آمده است:
هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ (آل عمران: 38)
آنجا [بود که] زکریا، پروردگارش را خواند [و] گفت: پروردگارا، از جانب خود، فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن که تو شنونده دعایی.
همچنین آمده است:
قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ (یونس:)
فرمود: دعای هر دوی شما پذیرفته شد. پس ایستادگی کنید و از راه کسانی که نمی دانند، پیروی مکنید.
بر اساس این معنا، کلمه دعا در طلب از خدا و استغاثه به درگاه او به کار می رود، چنان که ظاهر سخن خدای تعالی این است:
بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُونَ (انعام: 41)
بلکه تنها او را می خوانید و اگر او بخواهد، رنج و بلا را از شما دور می گرداند و آنچه را شریک [او] می گردانید، فراموش می کنید.
دیگر سخنش مبنی بر این که:
وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ (اعراف: 56)
و با بیم و امید، او را بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
مؤید همین نکته است. این کاربرد همان است که به آن، عنوان «دعاء المسأله» (1) داده اند.

 

4. عبادت

این معنا برای دعا در سخن «ازهری» آمده است که می گوید:
و گاه می شود که دعا، عبادت باشد و از این قبیل است سخن خداوند عزوجل: إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ؛ «در حقیقت، کسانی را که به جای خدا می خوانید، بندگانی امثال شما هستند»؛ یعنی آنان که به جای خدا آنها را می پرستید. (2)
بیشتر کاربردهای این واژه در قرآن به همین معنا است. «شوکانی» استدلال یکی از دانشمندان را چنین تقریر کرده است: «دعا در بیشتر کاربردهای کتاب عزیز به معنای عبادت است».(3) به این کاربرد، چنان که بعدتر خواهد آمد، اصطلاح «دعاء العباده» داده اند.
«ابوالبقاء» معانی متعدد دعا را با استشهاد به آیات قرآن کریم چنین دسته بندی کرده است:
دعا معانی چندی دارد:
الف) رغبت به خدا و عبادت، مثل: وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لایَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّکَ؛ «و به جای خدا، چیزی را که سود و زیانی به تو نمی رساند، مخوان». (یونس: 106)
ب) یاری جستن، مثل: وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ؛ «و گواهان خود را فرا خوانید». (بقره: 23)
ج) درخواست کردن، مثل: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم». (غافر: 60)
د) گفتار، مثل: دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ؛ «گفتار آنان در آنجا «سبحانک اللهم» است». (یونس: 10)
ه) صدا زدن، مثل: یَوْمَ یَدْعُوکُمْ؛ «روزی که شما را فرا می خواند». (اسراء: 52)
و) نام گذاری، مثل: لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً؛ «نامیدن پیامبر را در میان خود چونان قرار مدهید که یکدیگر را می نامید». (1) (نور: 63)
بنابر آنچه گفتیم، هنگام استدلال به آیه ای از آیاتی که واژه دعا در آنها به کار رفته است، باید مشخص کنیم که کدام یک از معانی متعددی که عرضه داشتیم، در آن آیه به کار رفته و مقصود بوده است.
اقرار آنها به تقسیم دعا به دعای عبادت و دعای مسئلت
حق این است که اصحاب این دیدگاه، خود، اقرار و اعتراف دارند که دعا به دو نوع تقسیم می شود و این امر در میراث فکری این فرقه، آشکار است.

1- دعاء المسأله؛ یعنی دعایی که به معنای درخواست و اظهار نیاز است و در زبان فارسی بیشتر به همین معنا به کار می رود. معانی دیگری که در متن برای کلمه دعا به آنها اشاره شده است، چون در زبان فارسی کاربرد ندارد، برای خواننده فارسی زبان نامأنوس است مترجم.
2- تهذیب اللغه، ج 3، ص ع 6.
3- فتح القدیر، ج 4، ص 5 ع 1.

1- الکلیات، ص 44 ع.

«شیخ محمد بن صالح العثیمین» می گوید:
دعا به دو قسم تقسیم می شود: اول دعای عبادت، مثل نماز و روزه ... و این قسم، همه شرک است. دوم دعای مسئلت که این قسم از دعا به کلی شرک نبوده، بلکه دارای تفصیل است. اگر مخلوقی قادر بر انجام کاری باشد [و همان کار از او به دعا خواسته شود]، این شرک نیست ...، اما اگر کسی چیزی را از مخلوقی بخواهد که کسی جز خدا قادر بر انجام آن نیست، این خواستنِ او از غیر خدا شرک است و موجب خارج شدن او از دین اسلام می شود. (1)
«شیخ صالح الفوزان» نیز می گوید:
دعا اعمّ از استغاثه است، چنان که گذشت، و بر دو نوع است: دعای عبادت و دعای مسئلت. دعای عبادت عبارت از ثناگویی خداوند سبحانه و تعالی است به ذکر اسماء و صفاتِ او. دعای مسئلت عبارت از طلب حاجات از خدای سبحان است. (2)
سؤال بزرگ بر اساس گفته های این دو فرد، سؤالی بزرگ و اساسی پیش می آید و آن اینکه، آیا آیاتی که عبارت (یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ) در آنها به کار رفته است، از نوع اولِ دعا یعنی دعای عبادت سخن به میان آورده اند یا از معنای دومِ دعا یعنی دعای مسئلت یا از هر دو یا برخی از این آیات از نوع اول و برخی دیگر از نوع دوم هستند؟
روشن است که اتهام شرک این افراد به مسلمانان از باب دعای مسئلت به درگاه غیر خداست، نه از باب دعای عبادت.

1- القول المفید علی کتاب التوحید، ج 1، صص 120 و 121.
2- إعانه المستفید، ج 1، ص 26 ع.

بر این اساس، لازمه استدلال به آیات، بر شرک بودن دعا به درگاه غیر خدا- آن هم دعای مسئلت- این است که ثابت شود مقصود و منظور از دعا در این آیات، دعای مسئلت است. اگر سخن خدا در این آیات، به دعای عبادت مربوط باشد، دیگر این آیات بر شرک بودن دعای مسئلت به درگاه غیر خدا دلالتی نخواهند داشت. بنابراین، آنچه از آنها می خواهیم، این است که اثبات کنند این آیات در باره دعای مسئلت است تا بعد از اثبات این مطلب بتوان گفت قرآن به کفر کسانی حکم داده است که غیر خدا را به دعای مسئلت می خوانند.
حاصل بحث اینکه آیات از کدام یک از دو معنا سخن می گویند؟ این مطلبی است که ما به آن می پردازیم.
آیات از دعای عبادت سخن می گویند یا دعای مسئلت؟
پس از اینکه معانی مختلف واژه دعا را در لغت و قرآن و فرهنگ فرقه تکفیری بیان داشتیم و روشن کردیم که دعا به دو بخش اصلی عبادت و مسئلت تقسیم می شود، آیات قرآن را که بیشتر در باره دعا سخن گفته است، می توانیم بفهمیم و ببینیم آیا مراد و منظور قرآن، دعای عبادت است یا مسئلت؟
حال به تفسیر چهار نمونة اصلی از آیاتی توجه کنید که واژه دعا در آنها به کار رفته است:
1. وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا* فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ (مریم: 48 و 49)
و از شما و [از] آنچه غیر از خدا می خوانید، کناره می گیرم و پروردگارم را می خوانم. امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم و چون از آنها و [از] آنچه به جای خدا می پرستیدند، کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر گردانیدیم.
این آیه که سخن ابراهیم (ع) را نقل می کند، آشکارترین آیه ای است که بر ترادف بین دو واژه «یدعو» و «یعبد» در قرآن دلالت می کند. بنابراین، بدون شک، وقتی این آیه با سخن ابراهیم (ع) که گفت: وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ آغاز شده است و چنین ادامه پیدا می کند که: فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ، ترادف بین یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ و یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ به گونه ای ثابت می شود که هرگز معنای طلب و درخواست یا همان دعای مسئلت در آن ملاحظه نمی شود.
«بغوی» می گوید:
وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ؛ یعنی: «أعتزل ما تعبدون من دون الله»، به معنای این است که از آنچه به جای خدا می پرستید، کناره می گیرم. مقاتل می گوید: کناره گرفتن ابراهیم (ع) از آنها به این شکل بود که از شهر کوثی، (1)بیرون آمد و از آنجا به سرزمین مقدس مهاجرت کرد. وَ أَدْعُوا رَبِّی؛ یعنی پروردگارم را عبادت می کنم. عَسی أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا؛ یعنی باشد که به واسطه دعا و عبادت او تیره بخت نشوم، چنان که شما با پرستش بت ها تیره روزگار شدید. (2)

1- شهری که حضرت ابراهیم ع در آن پرورش یافت.
2- تفسیر بغوی، ج 3، ص 166.

«ابن جوزی» که به آوردن همه آرا و نظرها عادت دارد، در تفسیر خود می نویسد:
و در معنای تَدْعُونَ، دو نظر است:
یکی «تعبدون»؛ یعنی عبادت می کنید و دومی، آنچه را به عنوان خدایی می خوانید. وَ أَدْعُوا رَبِّی؛ یعنی عبادتش می کنم و عَسی أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا؛ یعنی امیدوارم با عبادت او بدبخت نشوم، چنان که شما با عبادت بتان بدبخت شدید.(1)
پس ملاحظه می کنیم که او هم طلب و مسئلت را- حتی به عنوان یک احتمال- در معنای آیه ذکر نکرده و معنای واژه تدعون را بین «ی عبُدُونَ» و «ی سَمُّونَ» مردّد دانسته است.
«ابن کثیر» می گوید:
و سخن او که گفت: وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّی؛ یعنی از شما و خدایانی که آنها را به جای خدا می پرستید، بیزاری می جویم. وَأَدْعُو رَبِّی؛ یعنی و پروردگار خود را که تنهاست و انبازی ندارد، می پرستم. (2)
2. إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً (نساء: 11 (ع))
آنچه غیر از خدا می خوانند، فقط بت هایی است (بی روح) که هیچ اثری ندارند. و نمی خوانند مگر شیطان سرکش و ویرانگر را.
واژه دعا در این آیه نیز به معنای عبادت به کار رفته است. دلیل این مطلب در خود آیه است که فرموده است: وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً؛

1- زاد المسیر، ج 5، صص 1 ع 6 و 1 ع ع.
2- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 130.

«و نمی خوانند مگر شیطان سرکش و ویرانگر را». پیداست که در تفسیر این آیه، راهی نیست جز اینکه خواندنِ شیطان را به عبادت شیطان تفسیر کنیم؛ همان شیطانی که در سخن خدای تعالی در سوره یاسین آمده است:
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (یس: 60)
ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید؛ زیرا وی دشمن آشکار شماست؟
چون مشرکان قریش هیچ گاه شیطان را به دعای مسئلت نمی خواندند و چیزی از او نمی خواستند، بلکه دعا در اینجا همان عبادتی است که حقیقت آن نسبت به شیطان همان اطاعت و پیروی است.
«بغوی» می گوید:
سخن خدای تعالی که می فرماید: إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً درباره اهل مکه نازل شده است؛ یعنی «عبادت نمی کنند»، مانند دیگر سخنِ خدای تعالی که فرمود: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی؛ یعنی «و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید» که به معنای «عبادت کنید» است، به دلیل ادامه همان آیه که فرمود: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی؛ یعنی «آنان که از عبادت من سرپیچی می کنند» ... و مِن دُونِهِ؛ یعنی «غیر خدا» و ... إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً؛ یعنی «و عبادت نمی کنند جز شیطان سرکش و ویرانگر را»؛ چون وقتی آنها بت می پرستیدند، در واقع، از شیطان پیروی می کردند. (1)

1- تفسیر بغوی، ج 1، صص 383 و 384.

3. وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ (غافر: 60)
و پروردگارتان فرمود: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. در حقیقت، کسانی که از پرستش من کبر می ورزند، به زودی، خوار در دوزخ درمی آیند».
این فرقه مدّعی هستند این آیه آشکارا درباره دعا به معنای طلب و مسئلت است و می گویند ذیل آیه که می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی بر این مطلب دلالت می کند.
آنچه ما در کلمات اهل لغت و مفسران می بینیم، این است که آنها کلمه دعا را در این آیه به عبادت تفسیر کرده اند، آن هم با این استدلال که دعا و عبادت با هم مترادف و هم معنا هستند، نه اینکه دعا به معنای طلب به کار رفته باشد. طلب هم از مصداق های عبادت است، چنان که اینها با توجه به ذیل آیه که فرموده: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی یا اینکه فرموده است: أَسْتَجِبْ لَکُمْ، چنین پنداشته اند. حق این است که مراد از کلمه دعا در مقطع اول آیه، عبادت است، نه چنان که اینها از آیه فهمیده اند که چون دعا هم از مصداق های عبادت است، مراد از این کلمه در مقطع دوم، دعاست.
واژه دعا در این آیه، در روایت صحیحی که از یکی از صحابه روایت شده، به معنای عبادت تفسیر شده است. «حاکم نیشابوری» از «جریر بن عبد الله بجلی 2» در تفسیر سخن خدای عز وجل: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ روایت کرده است که گفت: «اعبُدونی استجب لکم؛ مرا عبادت کنید تا شما را اجابت کنم». «حاکم» می گوید: «این حدیث،

صحیح بر شرط مسلم است،(1) ولی مسلم و بخاری آن را 
روایت نکرده اند». ذهبی نیز می گوید: «بر شرط مسلم صحیح است». (2)
همین مطلب را به صراحت در روایت صحیح دیگری می یابیم که از رسول خدا (ص) نقل شده است، که مفسران از آن همان معنا را فهمیده اند که ما بیان داشتیم، نه آنچه را اینها می گویند. «قرطبی» می گوید:
در باره سخن خدای تعالی: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ... تا آخر، «نعمان بن بشیر» می گوید: از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که می فرمود: دعا، عبادت است. سپس این آیه را تلاوت فرمود: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ.
«أبوعیسی»(3) می گوید:
این حدیث، حسن و صحیح است و این دلالت بر این معنا دارد که دعا همان عبادت است و اکثر مفسران نیز همین را گفته اند. معنی آیه این است: مرا یکتا بدانید و عبادتم کنید تا عبادات شما را قبول کنم و شما را بیامرزم. (4)
«ازهری» می گوید:
ابواسحاق درباره سخن خدای عزّوجلّ: أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِإ ِذا دَعانِ؛ و دعای دعاکننده را، هنگامی که مرا بخواند، اجابت می کنم (بقره: 186)، گفته است: یعنی دعا برای خدا سه گونه است: یک نوع توحید خدا و مدح و ثنای اوست؛ مثل اینکه بگویی: «ی ا الله لا إله إلا أنت» یا بگویی: «ربنا لک الحمد». وقتی چنین بگویی، با گفتن «ربنا» دعا کرده ای و پس از آن ثنا، و توحید او را بر زبان آورده ای. چنین است این سخن خدای تعالی: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ ....(1)
در این صورت، آشکار است که دعا در این آیه، دعای عبادت است، نه دعای مسئلت. پس چگونه می توان به این آیه استدلال کرد که دعای مسئلت، عبادت است؟
سزاوار نیست ادعا شود که کلمه أَسْتَجِبْ لَکُمْ در آیه، قرینه آشکاری است بر اینکه مقصود، دعای مسئلت است؛ چون آشکار است که افراد بشر از آن جهت، عبادات و شعایر مذهبی خود را- که قرآن مجید از آن، به دعا تعبیر می کند- انجام می دهند که به خدایان خود نزدیک شوند و از عنایاتشان بهره مند شوند و خواسته هایشان به اجابت برسد. پس طبیعی است که به آنها گفته شود: تنها خدا را بپرستید؛ یعنی او را یاد کنید و به فرمانش نماز برپا دارید تا دعاهایتان را مستجاب و حاجت هایتان را برآورده کند که تنها دعاهای نمازگزاران و روزه داران پاک به اجابت می رسد.
همین مطلب در مثل آیه شریفه:
وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ (احقاف: 5)

1- «بر شرط»، اصطلاحی در علم حدیث اهل سنت است؛ یعنی اگر حدیثی را بخاری و مسلم روایت نکرده باشند، ولی شرایطی که آنان در صحیح شمردن روایت لازم می دانسته اند دارا باشد، می گویند آن حدیث به شرط مسلم یا بخاری یا هر دو صحیح است. مترجم
2- المستدرک علی الصحیحین، ج 2، ص 301.
3- منظور ترمذی صاحب سنن است.
4- الجامع لأحکام القرآن، ج 15، ص 292، محقق این چاپ می نویسد: سند این روایت صحیح است و ترمذی در تفسیر آن را روایت کرده است 2969.

1- تهذیب اللغه، ج 3، ص ع 6.

و کیست گمراه تر از آن کس که به جای خدا، کسی را می خواند که تا روز قیامت، به او پاسخ نمی دهد و آنها از دعایشان بی خبرند؟
نیز می آید و معنای آیه چنین می شود: و چه کسی گمراه تر است از کسی که به جای خدا، دیگری را عبادت کند؛ کسی که عبادت او هیچ واکنشی را نزد معبودش برنمی انگیزد. پس چنین عبادت کننده ای، نه بهره ای از عبادت خود برده و نه حاجتی از او برآورده می شود؛ زیرا معبود او جامدی غافل بیش نیست که از عبادت او خبر ندارد.
روایتی نیز از حضرت رسول اکرم (ص) نقل شده که فرمود: «هر کس دوست دارد دعایش در زمان بلا و گرفتاری مستجاب شود، باید در زمان آرامش و آسایش، بیشتر دعا کند». (1)این حدیث همین معنایی را که می خواهیم بیان کنیم، به ذهن می رساند. این شخص در سختی ها و بلاها؛ یعنی زمانی که زمانه بر او سخت گرفته است، دعایش مستجاب می شود، اما به شرط اینکه در حال آسایش و راحتی مشغول عبادت و بندگی خدا بوده باشد. در این روایت شریف از عبادت در حال آسایش، به دعا در حال راحتی و آسایش تعبیر شده است.
به همین معنا است روایتی که در کافی از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل شده است که فرمود:
کسی که پیش از بلا، اهل دعا و نیایش به درگاه خدا باشد، وقتی بلایی نیز بر وی نازل شود، دعایش مستجاب خواهد شد و فرشتگان خواهند گفت: این صدایی آشنا است و از آسمان در حجاب نخواهد ماند، اما کسی که اهل دعا و عبادت نباشد، چون بلایی بر وی نازل شود، دعایش مستجاب نمی شود و فرشتگان می گویند: ما این صدا را نمی شناسیم. (1)

1- «مَنْ سَرَّهُ أنْ یُسْتَجَابَ لَهُ عِنْدَ الکَرْبِ وَالشَّدَائِدِ فَلْیُکْثِرِ الدُّعَاءَ فِی الرَّخَاءِ». المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص ع 29، حاکم می گوید: این حدیث، صحیح السند است. ذهبی نیز با او موافقت کرده است.


4. وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً* وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً* قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً (جن: 18- 20)
و مساجد، ویژه خداست. پس هیچ کس را با خدا مخوانید و همین که «بنده خدا» برخاست تا او را بخواند، چیزی نمانده بود که بر سر وی فرو افتند. بگو: «من تنها پروردگار خود را می خوانم و کسی را با او شریک نمی گردانم».
واژه دعا در این آیه نیز به معنای عبادت آمده است، نه طلب و مسئلت. اختلاف میان رسول خدا (ص) و قریش بر سر وحدانیت خدا در عبادت بود و از کلمه «ی دعو» جز همین معنا اراده نشده است. به همین دلیل، آیات با این سخنِ خدای تعالی پایان یافته است که: «بگو: من تنها پروردگار خود را می خوانم و کسی را با او شریک نمی گردانم».
«طبری» می گوید:
خداوند متعال به پیامبرش، محمد (ص) می فرماید: «و مساجد، ویژه خدا است. پس» ای مردم، «هیچ کس را با خدا مخوانید». و دراین پرستش، کسی را با او شریک نگردانید، بلکه تنها به توحید او ایمان داشته باشید و خالصانه برای او عبادت کنید ... و اینکه فرموده است: وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً، به این معنا است که چون محمد رسول الله (ص) به نماز می ایستاد و خدا را می خواند و می گفت:

لا إله إلا الله کَادُوا یکُونُونَ عَلَیهِ لِبَدًا؛ چیزی نمانده بود که بر سر وی فرو افتند.
و از «ابن عباس» در باره آیه: وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً نقل است که می گوید: «این وقتی بود که آنها می شنیدند پیامبر اکرم (ص) قرآن تلاوت می کند».
از «سعید بن جبیر» از «ابن عباس» نقل شده است که: «آن جن به قومش گفت: لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً و این وقتی بود که آنها آن حضرت را می دیدند که نماز می خواند و اصحابش با رکوع او رکوع و با سجود او سجده می کنند ...». (1)
«بغوی» نیز می گوید:
لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ، یعنی پیامبر اکرم (ص) و یدْعُوهُ، یعنی خدا را عبادت می کرد و قرآن می خواند و این وقتی بود که آن حضرت در «بطن نخله» نماز و قرآن می خواند.(2)

1- «مَنْ تَقَدَّمَ فِی الدُّعَاءِ اسْتُجِیبَ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ وَ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ صَوْتٌ مَعْرُوفٌ وَلَمْ یُحْجَبْ عَنِ السَّمَاءِ وَمَنْ لَمْ یَتَقَدَّمْ فِی الدُّعَاءِ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ وَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ إِنَّ ذَا الصَّوْتَ لَا نَعْرِفُهُ». کافی، ج 2، ص 4 ع 2، علامه مجلسی در مرآه العقول، ج 12، ص 22 نیز این حدیث را صحیح دانسته است.
 

خلاصه

از بحث گذشته آشکار می شود که کلمه دعا در قرآن کریم در بسیاری از موارد به معنای عبادت آمده است، چنان که شوکانی در توضیح استدلال یکی از علما می گوید: «دعا در بیشتر کاربردهای کتاب عزیز همان عبادت است». (1) اینجاست که به خود حق می دهیم این پرسش را مطرح کنیم که چگونه مدّعی می شوند قرآن کریم به وضوح، دعا را به صورت مطلق عبادت دانسته است درحالی که آیاتی که از شرک سخن به میان آورده اند، تنها در باره دعای عبادت سخن گفته اند و به دعای مسئلت هیچ ربطی ندارند؟

1- تفسیر طبری، ج 29، صص 144- 146.
2- تفسیر بغوی، ج 4، ص 3 ع 3.

آیا بین دعای مسئلت و عبادت تلازمی هست؟
در اینجا ادّعای دیگری نیز هست که در بعضی سخنان آنها یافت می شود که حاصلش این است که دعای مسئلت دربردارنده دعای عبادت نیز هست. «فوزان» می گوید:
رابطه بین دعای عبادت و دعای مسئلت، این است که دعای عبادت مستلزم دعای مسئلت است و وقتی که بنده گفت: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ؛ ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است (خداوندی که) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته)، (خداوندی که) مالک روز جزا است». از این مدح و ثنای الهی، لازم می آید که از خداوند متعال درخواست کند. از طرفی دعای مسئلت نیز دربردارنده دعای عبادت خواهد شد؛ به این معنا که دعای عبادت داخل در دعای مسئلت می شود؛ یعنی کسی که حوایج خود را از خدا می خواهد، در ضمن آن، خدا را هم عبادت می کند. (2)

1- فتح القدیر، ج 4، ص 5 ع 1.
2- إعانه المستفید، ج 1، ص 268.

در پاسخ باید گفت اینکه دعای عبادت مستلزم دعای مسئلت و دعای مسئلت متضمّن دعای عبادت باشد، سخنی مبهم و نامعقول است. معقول این است که اگر کسی موجودی را مستحق دعای عبادت دید، بدون شک، او را شایسته این خواهد دید که حاجت های خود را با دعای مسئلت از او بخواهد. اگر مراد آنها این است که هر وقت دعای عبادت روی داد، از پیدایش آن لازم می آید که دعای مسئلت نیز روی دهد، صحیح نیست؛ چون گاه کسی خدای خود را تسبیح می گوید و در تسبیحش دعای مسئلتی نیست، تا گفته شود از دعای عبادت، دعای مسئلت لازم آمده است. حال چگونه از الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، دعای مسئلت لازم آمده است؟
اینکه دعای مسئلت متضمن دعای عبادت باشد، از عقل دورتر است. آیا منظورشان این است که هر کس چیزی از دیگری خواست، نفس عمل او دربردارنده دعای عبادت است و آن کس را عبادت کرده است؟ به این معنا که اگر چیزی از برادرت خواستی، این دعای مسئلت متضمن دعای عبادتِ برادرت نیز باشد. پس این سخن خدای تعالی که فرمود: فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ؛ «آن کس که از پیروان او (موسی (ع)) بود، از وی یاری خواست». (قصص: 15) که دعای مسئلت است، به این معناست که آن شخص که پیرو موسی (ع) بود، در ضمنِ تقاضای کمک از موسی، او را عبادت نیز کرده بود.
این احتمال هست که همان گونه که ما با به جا آوردن نماز و روزه، خدا را عبادت می کنیم، کسی هم باشد که با طلب حاجت، خدا را عبادت کند. با این حال، چنین انسانی در واقعیت خارجی کجاست؟ کسی که حوایج خود را از خدا می طلبد، از آن رو چنین می کند که او پروردگاری است که بر هر چیز تواناست. چنین کسی در این حال هرگز قصد عبادت ندارد، چنان که وقتی از کس دیگری غیر از خدا هم چیزی می خواهد، کار او متضمن عبادت آن کس نیست. پس آیا این ادّعای آنان معنای معقولی دارد؟ صاحبان این دیدگاه باید توضیح بیشتری بدهند

Share