حدیث قلم و دوات یا حدیث قرطاس
حدیث قلم و دوات یا حدیث قرطاس
حدیث قلم و دوات یا حدیث قرطاس یکی از مسائل پر بحث تاریخ اسلام مطرح بوده و یکی از گزینه های اثبات حقانیت خلافت امیرالمومنین علیه السلام نیز از آن یاد می شود...
پیامبر اسلام ﷺ در سال یازدهم هجرت، چهار روز پیش از ارتحال خویش تصمیم گرفت، سندی زنده در باب موضوع خلافت و تثبیت موقعیت و جانشینی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، به یادگار گذارد، چرا که از توطئه هایی که به دور از چشم ایشان برای غصب مقام خلافت حضرت صورت می گرفت، به خوبی آگاه بود. به همین دلیل روزی که سران صحابه برای عیادت ایشان آمده بودند، خطاب به جمع حاضران فرمود: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید»؛ ولی بعضی از صحابه به مخالفت برخاستند و مانع نوشتن این نامه شدند. لذا این واقعه در تاریخ به حدیث «قلم و دوات» مشهور شد.
حدیث قلم و دوات یا حدیث قرطاس :
حدیث قلم و دوات به نام دیگری نیز مشهود شده که حدیث «قرطاس» می باشد. قرطاس مفرد قراطیس و به معنای کاغذ است. هر دو لفظ (قرطاس و قراطیس) در قرآن مجید به کار رفته اند.
«لو نزلنا علیک کتاب فی قرطاس قلمسوه بایدیهم لقال الذین کفرو ان هذا الّا سحر مبین»[سوره انعام، آیه 7]
«اگر ما کتابی بفرستیم در کاغذی که ان را بدست خود لمس کنند باز کافران گویند این نیست مگر سحری آشکار»
«و ما قدرو الله حق قدره اذ قالو ما انزل الله علی بشر من شی قل من انزل الکتب الذی جاء به موسی نوراً و هدی للناس تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفونها کثیراً»[سوره انعام، آیه 92]
«آن کسانی که گفتند، خدا بر هیچ بشری کتابی نفرستاده، خدا نشناختند، ای پیامبر بگو به آنها کتابی را که موسی آورد و در آن نور هدایت برای مردم بود، آن را چه کسی فرستاد که شما آیاتش را در اوراق نگاشتید، بعضی را آشکار نمودید و بسیاری را پنهان نمودید»
بنابراین حدیث قرطاس، همان حدیث دوات و قلم است که روز پنج شنبه ای از اواخر عمر پیامبر ﷺ روی داد. البته این نام بیشتر در میان اهل سنت رواج پیدا کرده است.[صحیح بخاری، ج2، ص 638]
هدف پیامبر از نوشتن نامه
روشن است هدف پیامبر ﷺ چیزی جز تحکیم و تثبیت خلافت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و لزوم پیروی از اهل بیت خود نبود و این مطلب با توجه به حدیث «ثقلین» که مورد اتفاق جمیع محدثان از اهل تسنن و تشیع است، مشخص می شود.
روایت شده که "عمر" در دیدار با "ابن عباس" گفته که «پیامبر ﷺ در هنگام بیماری، سر آن داشت تا به اسم علی(علیه السلام) تصریح کند؛ اما من بخاطر اسلام از این کار ممانعت کردم .»[ابن ابی الحدید، عبدالحمید؛ شرح نهج البلاغه، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه، ج 12، ص 21]
«إنّی تارک الثلقین ما إن تمسکتم بهما لن تضلو: کتاب الله و عترتی اهل البیتی»[مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، مؤسسه وفا، 1403 هـ، ج 22، صفحه 475-476]
«من در میان شما، دو چیز گرانبها می گذارم، تا از آن دو پیروی می نمائید، هرگز گمراه نمی شوید، این دو چیز گرانبها عبارتند از: کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهل بیت من»
از سعید بن جبیر روایت شده که ابن عباس گفته است: «پنج شنبه و چه روز پنج شنبه سختی بود!» آنگاه ابن عباس گریست و سیل اشک او را دیدم که همچون رشته مروارید بر گونه هایش جاری شد. سپس ادامه داد: رسول خدا ﷺ فرمود: «برای من کاغذ و قلمی بیاورید تا برای شما نوشته ای بنگارم که پس از آن هرگز گمراه نشوید ...»[القشیری النیشابوری، ابی الحسین مسلم بن الحجاج؛ صحیح مسلم، بیروت، دار إحیا التراث العربی، 1420 هـ، کتاب الوصیه، باب 6، ج 7 و طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، 1352 ش، چاپ اول، ج 4، صفحه 1320 و مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البداء و التاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی تهران، 1374، چاپ اول، جلد چهارم، ششم ص 760]
مشاهده گردید که پیامبر ﷺ عین این جمله را در حدیث ثقلین نیز نقل کرده و علت پیروی از کتاب و اهل بیت خود را این دانسته که هرگز گمراه نشوند.
در روایتی که "عبیدالله بن عبدالله" از ابن عباس نقل می کند، پس از بیان ماجرای جلوگیری از ممانعت نوشتن نامه، آمده است: «ابن عباس همواره می گفت: مصیبت و خسارت سنگین و حقیقتاً خسات تام، آن است که آنان به سبب اختلاف، هیاهو و کشمکش مانع شدند که رسول خدا ﷺ آن نامه را بنویسد»[بخاری، ابی عبدالله محمد بن اسماعلیل؛ صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، 1418 هـ، چاپ اول ج 2، کتاب المرضی، باب 17، ج 1، کتاب العلم، باب 39، ج4 و کتاب المغازی، باب 84، ج 5 و صحیح مسلم، کتاب الوصیه، باب 6، ج 8 و ابن سعد ، محمد ؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار الحیاء التراث العربی، ج 2، ص 242]
بنابراین پیامبر ﷺ پس از بیانات گوناگون در جهت معرفی علی(علیه السلام) به ولایت امت و بویژه پس از ماجرای غدیر، در پی تثبیت امر امامت و خلافت آن حضرت بود. بر اساس سخنی از امیرالمومنین هدف از اعزام سپاه اسامه که در زمان بیماری پیامبر ﷺ رخ داد دور کردن مخالفان آن حضرت و تثبیت ولایت ایشان بوده است.[بحار الانوار، ج 38، ص 173]
عکس العمل حاضران و نزاع و درگیری در محضر پیامبر ﷺ
پس از درخواست رسول خدا ﷺ برای مهیا ساختن قلم و دوات، برخی گفتند: قلم و دوات را حاضر کنید و برخی گفتند: نیازی نیست. در پاره ای از روایات نام آنان که مخالفت کرده اند، نیامده است؛[صحیح بخاری، کتاب الجهاد و السیر، باب 175، ج1 و کتاب الجزیه، باب 6، ج 3 و کتاب المغازی، باب 84 و صحیح مسلم کتاب الوصیه، باب 6، ج 6 و 7] ولی در پاره ای از روایات تصریح شده است که "عمر" به مخالفت برخاست و گفت: «إنّ النبی غلب علیه الوجع و عندکم القرآن، حسبنا کتاب الله»
«بیماری بر پیامبر ﷺ چیره شده است (که چنین سخنانی می گوید)، قرآن نزد شماست و کتاب خدا ما را کافی است.»[صحیح بخاری، کتاب المرضی، باب 17(باب قول المریض قوموا عنی)، ج 1]
ابن خلدون می گوید پیامبر ﷺ در حالت بیماری گفت مرکب و کاغذی بدهید تا برایتان نامه ای بنویسیم که پس از گمراه نشوید، بعضی از اصحاب گفتند: پیامبر ﷺ سخنش نامفهوم است.[ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1375، چاپ دوم، ج 1، ص 457]
این ماجرا را بخاری شش بار[صحیح بخاری، کتاب العلم، باب 39، ج 4 و کتاب الجهاد و السیر، باب 175، ج 1 و کتاب الجزیه، باب 6، ج 2 و کتاب المغازی، باب 84(باب مرض النبی و وفاته)، ج 4 و کتاب المرضی، باب 17، ج 1] و مسلم سه بار[صحیح مسلم، کتاب الوصیه، باب 6، ج 6 و همان باب، ج 7 و همان باب، ج 8] در کتاب خود آورده اند و از این احادیث متوجه می شویم که بعد از مخالفت عمر، بعضی به حمایت از او و جمعی به مخالفت با او برخاستند؛ البته بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز در کتاب های خود به این ماجرا پرداخته اند.[احمد بن حنبل؛ مسند احمد، دارصادر، بیروت، ج 1، ص 222 و 293 و 324 و 325 و 355 / ج 3، ص 346/ تاریخ طبری، ج 3، ص 193 و ابن اثیر، غرالدین علی؛ الکامل فی تاریخ؛ تحقیق أبی الفداء عبدالله القاضی، بیروت، دارالکتاب العلمیه، 1418 ق، چاپ سوم، ج 2، ص 185]
در یکجا آمده است: «فقالو، أهجر رسول الله»[صحیح بخاری، کتاب الجهاد و السیر، باب 175، ج 1]
(هجر به معنای هذیان گویی است) (یعنی رسول خدا ﷺ به هذیان گویی افتاده است).
چگونه می توان درباره پیامبر ﷺ که فرستاده خدا و رابط میان خدا و خلق شمرده می شود، این کلمات و سخنان را بر زبان جاری کرد؟! در حالیکه قرآن در شأن او می گوید:
«و ماینطق عن الهوی»[سوره نجم، آیه 3]
«او هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید»
علاوه بر این سخنان ناروا، بعضی از صحابه در محضر رسول خدا ﷺ به نزاع و کشمکش پرداختند، جمعی با عمر همراهی کردند و گروهی به مخالفت با او برخاستند و می گفتند: «بگذارید رسول خدا ﷺ وصیت نامه اش را بنویسد»
بنابراین حضار با هم به درگیری و خصومت پرداختند، برخی از آنها می گفتند: «قلم و دوات را حاضر کنید تا برای شما نامه ای بنویسد که پس از آن هرگز گمراه نشوید و برخی نیز سخن عمر (که بیماری بر پیامبر غلبه کرده) را می گفتند.»[صحیح بخاری، کتاب المرضی، باب 17، ج 1 و کتاب المغازی، باب 84، ج 5 و صحیح مسلم، کتاب الوصیه، باب 6، ج 8]
عکس العمل پیامبر ﷺ
عکس العملی که رسول خدا ﷺ در برابر برخوردهای ناروای جمعی از صحابه و نزاع و درگیری آنان از خود نشان داد، نیز قابل توجه است. مطابق روایات تاریخی، دو نوع عکس العمل از ان حضرت نقل شده است:
1- فرمود: «قوموا عنّی و لاینبعی عندی التنازع»
«از نزد من برخیزید (و دور شوید) که در محضر من نزاع و کشمکش سزاوار نیست»[صحیح بخاری، کتاب العلم، باب 39، ج 4 و کتاب المغازی، باب 84، ج 4 و کتاب المرضی، باب 17، ج 1 و صحیح مسلم، کتاب الوصیه، باب 6، ج 8]
این روایت مشخص می نماید که رسول خدا ﷺ تا چه اندازه از اختلاف و سخنان جسارت آمیز آنان ناراحت شده است.
2- هنگامی که نزاع و کشمکش پیش آمد و حرف های زشتی به آن حضرت زده شد، فرمود: «ذرونی فالذّی أنا فیه خیر ممّا تدعونی إلیه»
«مرا به حال خودم واگذارید! چراکه این حالتی که من در آن هستم، بهتر از چیزی است که مرا بدان فرا می خوانید.»[صحیح بخاری، کتاب الجزیهف باب 6، ج 2 و کتاب المغازی، باب 84، ج 4 و کتاب الجهاد و السیر، باب 175، ج 1 و صحیح مسلم، کتاب الوصیه، باب 6، ج 6 و تاریخ ابن خلدون، ج 1 ص 475]
دیدگاهها
این واقعه انسان رو تا حدی ناراحت و غصهدار میکنه که سیر میشه از زندگی دلش میخواد از این درد خدا مرگشو برسونه.
امروز هر مسلمان شیعهای باید هر روز زمانی رو اختصاص بده تاریخ اسلام رو بطور دقیق مطالعه کنه ، سخنرانیهای عزیزانی که در این مورد سخن گفتن رو گوش کنه نکته برداری کنه و در هر کجا و هر صحنهای که حضور داره و فعالیت میکنه ، به عنوان یک سرباز واسه آقا صاحبالزمان(عج) اون کسانی رو که توجیح نیستن و حقیقت رو نمیدونن یا تعصبات کور کورانه جلوی درک و فهمیدن حقیقت رو براشون گرفته، توجیح کنن و اصل و حقیقت تاریخ اسلام رو بهشون بگن.
ما باید این حقیقتها و واقعیتهای تاریخ اسلام رو و حقیقت روشن مذهب شیعه رو که از صدر اسلام تا به امروز توسط دشمنان اسلام و شیعیان دچار سانسور و تحریفات شده، رو به کل مردم دنیا برسونیم و بگیم.
هر چقدر بگیم و بنویسیم و بسازیم به خدا کمه چون که ما در این جبهه خیلی عقب هستیم و خیلی خسارت خوردیم.
اینم هست که؛ برای کسی که بیطرفانه دنبال حقیقت میگرده یک کتاب یا یک ساعت گفتوگو و غیره... هم کفایت میکنه و میتونه اون شخص رو از باور غلط و اشتباه خود برگردونه و خود او قطعا دنبال پژوهش و مطالعه بیشتر برای آشنایی کاملتر با حقیقت میره. اما کسی که دنبال حقیقت نیست و مسیر انحرافی و باورهای اشتباه و غلطی که اکثریت دنبالهروی آن بوده و هستن رو در پیش گرفته، بیشتر از صدها کتاب هم برایش بنویسی و سندها ارائه بدی و ساعتها برای صحبت کنی آخر باز به نقطهی اول میرسی.
اما نباید دلسرد شد، صدها و هزاران بار بلکه بیشتر باید تلاش کنیم و باقی کار رو به خدا باید سپرد.
▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪
فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکتی وَیا سُکانَ سَمواتی اِنّی ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً وَلا فَلَکاً یدُورُ وَلا بَحْراً یجْری وَلا فُلْکاً یسْری اِلاّ فی مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکساَّءِ
فَقالَ الامینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَ مَنْ تَحْتَ الْکساَّءِ
فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ هُمْ فاطِمَةُ وَ اَبُوها وَ بَعْلُها و َبَنُوها
پس خدای عزوجل فرمود:
ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمانهایم
براستی که من نیافریدم این آسمانهای بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در جریان را
مگر بخاطر دوستی این پنج تن اینان که در زیر کسایند
پس جبرئیل امین عرض کرد : پروردگارا کیانند در زیر کساء؟
خدای عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالتند: آنان فاطمه است و پدرش[محمدص] و شوهر[علي] و دو فرزندش[حسن و حسین].
افزودن دیدگاه جدید