رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
آیت الله قرائتی؛

علم آموزی، استکبار ستیزی

تاریخ انتشار:
قرائتی

بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- شکافتن علم، نه ترجمه علوم دیگران
اما امام باقر(ع)، برای هر کدام چند دقیقه ای صحبت می کنم. کلمه باقر را کسی می داند به چه معناست؟ یعنی شکافنده، این کلمه شکافنده یعنی چه؟ بسم الله الرحمن الرحیم! موضوع به مناسبت تولد امام باقر(ع) یک! دوم به مناسبت تسخیر لانه ی جاسوسی، سوم روز دانش آموز! کلمه ی باقر یعنی شکافنده، خیلی از درس هایی که ما می خوانیم شکافنده نیست، محفوظات است و آبکی است. من دیشب یادداشت می کردم، شکافنده علم یعنی چه؟ یعنی تقلیدی نیست. امام باقر(ع)، باقر به معنای شکافنده! نوک کشتی آب را می شکافد. نوک هواپیما هوا را می شکافد، اینکه باقر می گویند،  یعنی علم را بشکاف، از درونش چیزی دربیاور. الان بسیاری از علم ها تقلیدی است. یک کسی یک کاری انجام می دهد، شما هم نگاه می کنی و مثل آن را انجام می دهی، کپی اش را برمیداری. تقلید نباشد. نه ترجمه! خیلی از کتاب های دانشگاهی ما ترجمه کتاب های دیگر است. یک وقتی مقام معظم رهبری فرمود: ما گفتیم تولید علم، نگفتیم تولید مقاله! نه حفظ! حفظ می کند. نه آموزش ماشینی، آموزش ماشینی! بعضی از آموزش ها ماشینی است. زمان شاه یک بچه ای را شنیدم که به عنوان بچه نابغه در تلویزیون آوردند، گفتند چهل کشور را بگویید، پایتختش را می گوید. مثلاً می گفتند: فرانسه فوری می گفت: پاریس! انگلستان، فوری می گفت: لندن! مالزی، کشورش را می گفت. هندوستان پایتختش را می گفت. به ایران که رسید، گفتند: کشور عزیز ما نتواست بگوید: تهران، چرا برای اینکه در آموزش گفته بودند، ایران تهران، کلمه ی ایران را برداشتند و گفتند: کشور ما، دیگر قاطی کرد. گرفتید چه می گویم؟ این را آموزش ماشینی می گویند. با هم بگویید. یعنی همان لفظ را... مثل کامپیوتر ها، کامپیوتر را ما یک بار رفتیم و گفتیم که از کامپیوتر ببینیم والدین کجاست. والدین! یعنی پدر و مادر، آمد که «رئیس الملة والدین» رئیس مردم و رئیس دین، چون والدین هم مثل والدین است. این آموزش ماشینی است. یعنی همان قالب را بلد است، یک خورده تکانش بدهی... مثل نمازی که ما می خوانیم، قل هو الله می خوانیم، یک سوره دیگر بخوانیم قاطی و پاتی می کنیم. آدم هست ریشش هم سفید شده است، سوره «قُل یا أَیهَا الْكافِرُون‏»، «وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ» (کافرون/4) «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» (کافرون/5) را قاطی و پاتی می کند. خیاط آن است که به هر حال... 
نه حدسی! خیلی از درس ها و کتاب ها فرضیه است، حدس و تخیل است. باقر یعنی علم را می شکافد. نه یعنی اینکه فرضیه می بافد. نظریه پردازی می کند. خیلی از وقت ها نظریه پردازی است، که واقعش چیز دیگری است. احتمالاً شنیده باشید. من این را جای دیگر هم گفته ام، یک شاعری یک شعری گفت. شعر این بود. بی تو مزرعه آب نخورد، بی تو شیشه می نخورد! یعنی چه؟ دادند به حوزه ی علمیه گفتند: این چیست؟ گفتند: غرض اخلاص است، یعنی اگر اخلاص بود،  کارها درست است. اگر غرض خدا نباشد، کارها درست نمی شود. تا اخلاص نباشد، کاری نمی شود. دادند به اداری ها گفتند: غرض رشوه است، تا رشوه بدهید کار شما درست می شود،  رشوه ندهی... دادند به بازار، گفتند: پول! پول داشته باشی موفقی، پول نداشته باشی، موفق نیستی! دادند به عرفا، گفتند: انگیزه است. اگر انگیزه داشته باشی،  کارت پیش می رود. آخرش هر کسی یک نظریه پردازی کرد و رفتند پیش خود شاعر، گفتند: در این شعری که گفتی چه می گویی؟ بی تو مزرعه آب نخورد... گفت: غرض من بیل است. گفتند: اِ... گفتند: جمله دوم چه؟ بی تو شیشه می نخورد! گفت: غرضم قیف است. چون اگر قیف نباشد نمی شود می را در شیشه کرد. یعنی طرف بیل و قیف می گوید، این ها رفتند در سرمایه و انگیزه و اخلاص و این ها. نظریه پردازی... امام باقر(ع) که شب تولدش بحث را گوش می دهید،  یعنی مغز علم را می شکافد. بافتنی نیست، یافتنی است. 
آیت اللهی بود از علمای درجه ی یک لار بود،  عالم بزرگواری بود که مقام معظم رهبری هم که شیراز رفتند، رفتند لار خانه ی ایشان، ایشان یک بار از بحث من خوشش آمده بود،  گفت: آقای قرائتی، این حرف هایی را که می زنی، بافتی، یا یافتی؟ اگر یافتی، چه خوب یافتی، اگر بافتی، چه خوب بافتی... باقر یعنی بافتنی نباشد. از یک استخوان فهمیدیم که عمر این چند سال است. انسان اصلش میمون بود، دمش در کمرش رفت، صاف شد و چه و چه شد، ما در ادبیات هم می گوییم، این کلمه در اصل این بود،  چنین شد، چنین شد، خیلی از علوم ما علم واقعی نیست. بافتنی است، تحلیل است، برداشت است. باقر یعنی خود علم و مغز علم! 
2- علم آموزی، نه مدرک گرایی
برخاسته از علم الهی است. توقع در آن نیست. تشکر در آن نیست. برای مدرک نیست. به نظر شما دوازده میلیون بچه مدرسه ای داریم، پنج میلیون هم دانشجو با کم و زیادش داریم می شود هفده میلیون! یک میلیون هم معلم می شود هجده میلیون! اگر به این هجده میلیون بگوییم آقا درس هست، معلم هم هست، اما مدرک نیست، چند نفر از این ها سر کلاس می آیند؟ برای مدرک می خوانیم. سفارش من به عزیزانی که تحصیلکرده هستند این است که حالا که این مدرک را گرفته اید، از حالا مطالعه کنید. آن درسی که برای مدرک و نمره خوانده اید، حالا یک مدرکی گرفته اید، مدرک هم لازم است. چون مدرک نباشد، مثل شناسنامه و گذرنامه است، کارت ملی است، مدرک در زندگی فعلی لازم است. یعنی لازم شده است. اما علم فقط در مدرک ها نیست. میلیون ها برابر آن چیزی که شما خوانده اید و مدرک گرفته اید، بیرون مدرک است. یعنی علم هست، ولی مدرک نیست. شما به مدرک چه کار دارید؟ شب های زمستان خودتان مطالعه کنید. هفته ای یک کتاب مطالعه کنید. نمی دانم حالا باز این را شنیده اید یا نه؟ من مشکلی که پیدا کرده ام این است که من از اول انقلاب در تلویزیون بوده ام، در چند کانال هم حرف می زنم، می ترسم یک چیزی تکراری باشد. حالا چاره ای نیست، تکرار شد که شد، یک وقت ما یک جایی مهمان بودیم، از تهران به کرج دعوت شدیم، ما را کنار رودخانه بردند، دفعه ی اول ما هم بود که مهمان شدیم و رودخانه کرج را می دیدیم! آب رودخانه کرج، آب یخ، آب برف، بلور، تمیز، تا به صورتم ریختم گفتم: های های های! پس یک وضو هم بگیریم، های های های! گفتم: وضویت باطل است، برای های های وضو می گیری! وضویت باطل است، وضو باید برای خدا باشد نه برای های و های! شما اگر رفتی زیر دوش، آب داغ را باز کردی و هم غسل کردی و هم های های گفتی، نمی دانم غسلت درست است یا نه؟ مسأله ی فقهی اش را بلد نیستم. ولی فهمیدم که وضوی خودم برای های و های است. گفتم: خدایا نمی خواهم وضو بگیرم، می خواهم های و های کنم. خوب شد! هی آب ریختم، ریختم، ریختم، یک مدتی آب ریختم، خوب که های و هایم تمام شد، گفتم: تمام شد، گفتم: آره، سیر شدی؟ آره! حالا برای وضو یک مشت آب بریزم. حالا این آخری درست است. شما آن درس هایی که خواندی، برای دیپلم و لیسانس و مدرک، های و های بود،  تمام شد و رفت. از این به بعد مطالعه کن. باقر یعنی علم را بشکاف، نه اینکه مدرک گرا! نه یعنی حدس گرا! علمی برخاسته از علم الهی!
گاهی یک کلمه... الان مثلاً همین انرژی هسته ای، باقرالعلوم است. چون علم را شکافتند، طبیعت را شکافتند، از ذرات چیزی بیرون کشیدند. این یعنی باقر! یعنی سطحی نه! عمیق! گاهی یک کلمه ساده ممکن است یک آثار مهمی داشته باشد. به هر حال تولد امام باقر(ع) را تبریک می گوییم. خدایا ما را نسبت به اولیاءت معرفتمان و مودتمان و اطاعتمان را هر روز بیش تر بفرما...
و اما لانه ی جاسوسی! یک آیه داریم در سوره حشر! این آیه را برایتان بنویسم،  چقدر با تسخیر لانه ی جاسوسی تطبیق می کند. برای اینکه به مدینه و امام باقر(ع) هدیه کنیم یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
3- یاری خداوند، در بیرون راندن دشمن از کشور
سوره حشر آیه دوم: این آیه را من می نویسم، خیلی از شما کلماتش را می فهمید، آن هایی را هم که بلد نیستید من کمک شما می کنم. «هُوَ الَّذِی» او کسی است که «أَخْرَجَ» خارج می کند «الَّذِینَ كَفَرُوا» کسانی که کافر شدند، «مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» حشر یعنی جنب و جوش، محشر است یعنی چه جنب و جوشی است. به قیامت یوم حشر می گویند یعنی چه جنب و جوشی است. حشر یعنی جنب و جوش، یعد می گوید: «ما ظَنَنْتُمْ» ظن را هم بلد هستید، یعنی گمان نمی کردید. «أَنْ یخْرُجُوا» گمان نمی کردید خودشان خارج شوند «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ» عجب آیه ای برای تسخیر لانه ی جاسوسی است. «فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یخْرِبُونَ بُیوتَهُمْ بِأَیدِیهِمْ وَ أَیدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» اوایل انقلاب با نظر امام عده ای از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از سر دیوار لانه ی جاسوسی، سفارت آمریکا ریختند داخل! در دنیا همیشه سفارتخانه بیمه است. سفارت آمریکا یعنی خانه ی آمریکا! کسی حق ورود ندارد. قرآن می گوید: خدا بود، این آیه برای تسخیر لانه ی جاسوسی نیست، آیه کلی است منتهی یکی از مصادیقش لانه جاسوسی است. خدا بود آن کسی که کفار را خارج کرد. از کجا خارک کرد؟ از خانه خودشان، دیار به معنی خانه است. خدا اینها را از خانه خودشان خارج کرد. همان اول انقلاب، «ما ظَنَنْتُمْ» شما گمان نمی کنید فرار کنند. خودشان هم فکر می کردند، این سفارتخانه قلعه و دژی است که مانع است. یعنی اینها زیر پوشش سفارتخانه می توانند جاسوسی کنند و کسی هم حق ورود ندارد. گمان کردند که این مانع است. چه چیزی مانع است؟ حصن، تا سفارتخانه مانع است، کسی جرأت نمی کند داخل بیاید.  
4- سفارت آمریکا، لانه ی جاسوسی آمریکا
«فَأَتاهُمُ اللَّهُ» خدا سراغ اینها آمد، «مِنْ حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُوا» از جایی که گمان نمی کردند. یک مرتبه دیدند یک مشت جوان حزب اللهی از روی دیوار روی سرشان ریختند. «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» رعب یعنی وحشت. یعنی در قلب اینها ترس حاکم شد. رنگشان پرید. «یخْرِبُونَ بُیوتَهُمْ» خانه را خراب کردند، «بِأَیدِیهِمْ وَ أَیدِی الْمُؤْمِنِینَ» تمام اسناد لانه جاسوسی را در خرد کن ریختند و تمام اسنادی را که علیه آمریکا بود نخ نخ کردند. یعنی سند را از سندیت انداختند. یعنی اینها را ریز ریز کردند. یک ماشین هایی در اداره ها هست لابد دیدید. ورق را می اندازند و چرخ می کنند. اینها اسنادی که خودشان تنظیم کرده بودند، اسناد خودشان را با دست خودشان نخ نخ کردند. یک سری کارها را هم آثاری را بچه حزب اللهی ها محو کردند. می گوید: «فَاعْتَبِرُوا» عبرت بگیرید، «یا أُولِی الْأَبْصارِ» اگر خدا خواسته باشد کسی را خوار کند در خانه خودش حتی آمریکا باشد خوار می شود. افرادی که همه یک رقم اسلحه دارند توسط چهار جوان مؤمن بی اسلحه ذلیل می شوند و وحشت بر آنها حاکم می شود. یکبار دیگر معنا کنم.    
«هُوَ الَّذِی» خدا بود که کفار را خارج کرد از خانه شان، اول انقلاب. حشر به معنی تحرک است. در آغاز تحرک خدا اینها را بیرون کرد. فکر نمی کردید فرار کنند. خودشان هم فکر نمی کردند در لانه خودشان و سفارت خودشان دستگیر شوند. نه شما فکر می کردید، بگویید... نه خودشان فکر می کردند. ولی خداوند به سراغ آنها آمد، «حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُوا» یعنی خدا گاهی رزق می دهد «من حیث لا یحتسب» داریم اگر کسی با تقوا باشد، از جایی که فکرش را نمی کرد رزق برایش می رسد. هم از راهی که فکر نمی کنیم خدا مهر می کند. هم از راهی که فکر نمی کنیم خدا قهر می کند. یعنی همیشه طبق محاسبات ما نیست. گاهی وقت ها شما یک محاسبه می کنی و چیز دیگر از آب درمی آید. فکر می کنیم چنین و چنان شویم، همه کارهایی که کردی چیز دیگر از آب درمی آید. بنابراین «من حیث لا یحتسب» یعنی از جایی که گمان نمی کردند خدا قهر را بر اینها نازل کرد.
سوره حشر آیه دو، چند سال پیش که من به این آیه رسیدم، گفتم که... حتی یکی از آقایانی که سخنرانی می کرد برای تسخیر لانه جاسوسی در سفارت آمریکا، لانه جاسوسی، گفتم: این آیه را بخوان. گفت: اِ اِ.. چقدر آیه به روز است. شما در کل قرآن یک آیه پیدا نمی کنی که بگویند: این آیه تاریخ مصرفش تمام شده است. یعنی روی هر آیه دست می گذاری مصداق روز دارد. حالا تفسیرش هم یک چیزهایی نوشتیم از تفسیرش می گذریم.
5- عزت در گرو ایمان به خدا، نه تکیه بر مستکبران
عزت دست خداست. دست آمریکا نیست. قرآن یک آیه دارد، «أَ یبْتَغُونَ‏ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ» (نساء/139) تو عزت را از فلانی می خواهی؟ شاه به آمریکا چسبید، که عزیز شود. خدا ثابت کرد که اگر آمریکا و همه ابر قدرت ها کمک شاه کنند، شاه باید در حال گریه از کشور فرار کند. خدا دارد خدایی می کند. چند تا «جمیعاً» در قرآن است. 1- «فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِیعا» (رعد/42) مکر یعنی تدبیر، منتهی معمولاً ما به تدبیر بد می گوییم. فلانی مکار است، مکر دارد. به تدبیر بد می گوییم. ولی در خود مکر بدی نیست. لذا قرآن می گوید: «الْمَكْرُ السَّیئ‏» (فاطر/43) مکر ممکن مکر بد باشد، ممکن هم هست تدبیر خوب باشد. «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماكِرِین‏» (آل عمران/54) خدا مکر دارد، یعنی خدا تدبیر می کند. تدبیر می شود حق باشد می شود باطل باشد. «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً» (فاطر/10) «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعا» (بقره/165) تدبیر کلش برای خداست. عزت کلش برای خداست، قدرت کلش برای خداست. «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ‏ جَمِیعا»، «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً»، «فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِیعا» این «جَمِیعا» یعنی چه؟ یعنی یک درصدش برای آمریکا نیست. کمک بکند. حالا مثلاً آمریکا سعودی را نگه خواهد داشت؟ آمریکا اسراییل را نگه خواهد داشت؟ تمام دنبا پشت صدام جمع شدند، صدام را نگه داشتند؟ روز تسخیر لانه ی جاسوسی سیزده آبان را به همه ی عزیزان تبریک می گویم. حالا برای شهدا هم هدیه کنیم و صلواتی بفرستید. (صلوات حضار) 
از اینکه بگذریم، مسأله ی دیگر اصولاً روز استکبار، روز ملی مبارزه با آمریکا، ببینید گفته اند خودمانی ها اگر دیدید یک کسی تکبر دارد، در مقابلش خیز بگیرید. «التكبر عند المتكبر عبادة» زیر بار نرو! یک حدیث داریم، «اخْدُمْ أَخَاكَ» یعنی به برادرت خدمت کن، ولی اگر «فَإِنِ اسْتَخْدَمَكَ فَلَا وَ لَا كَرَامَهَ» (إختصاص‏مفید، ص 243) اگر برادرت خواست تو را به نوکری قبول کند قبول نکن. اگر می گوید: برو زیر دوش! چشم زیر دوش می روم. اما اگر کسی داری در کوچه می روی، خواست آب در یقه ات بریزد قبول نکن، چون می خواهد لیوان آب را به شما تحمیل کند. یعنی خودت انتخاب بکن، ولی اگر زورکی شد فایده ای ندارد. «فَإِنِ اسْتَخْدَمَكَ فَلَا وَ لَا كَرَامَهَ» ما در مقابل تکبر در قرآن آیه داریم. یک آیه ای است که همه ایرانی ها تقریباً حفظ هستند. «فَمَنْ یكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» (بقره/256)  یعنی نسبت به طاغوت باید خشن باشید. باید به طاغوت کفر بورزید. یعنی زیر بار طاغوت نروید. 
6- سلطه مستکبران بر دین و آیین مردم
«فَمَنْ یكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» نسبت به طاغوت باید کفر بورزیم. مسلمان ها باید زیر بار نروند. حالا از کجا این پیدا می شود؟ قدرت! همین که یک کسی قدرت دارد می گوید: نه! باید... اصلاً فرعون به ساحرها می گفت: «آمَنْتُمْ»؟ ساحرها آمدند آبروی موسی را بریزند، وقتی معجزه موسی را دیدند ایمان آوردند. «وَ أُلْقِی السَّحَرَةُ ساجِدِینَ» (اعراف/120) فرعون ساحرها را دعوت کرد. گفت: با سحر و جادو آبروی موسی را بریزید، ساحرها هم ابزار سحر و جادویشان را آوردند، زمانی را تعیین کردند، زمان را هم گفتند زمانی باشد که مردم شرکت کنند. ضحی! یعنی چاشت!  چاشتی باشد که مردم بیدار باشند. مکان هم وسط شهر باشد. «مَكاناً سُوىً» (طه/58)  سوی یعنی وسط شهر باشد و همه شهر به آنجا دسترسی داشته باشند. یک جایی باشد که همه  مردم بتوانند بیایند. یک زمانی هم باشد که همه مردم بیدار باشند. «وَ أَنْ یحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» (طه/59)  «مَكاناً سُوىً» خوب ساحرها جمع شدند و سحر و جادویشان را هم نشان دادند و حضرت موسی هم عصا را انداخت و عصا اژدها شد و تمام ابزار طناب و چوب و این هایی را که ابزار جادو بود همه را قورت داد. تا ساحرها دیدند که این سحر و جادو نیست و یک چیز دیگر است، معجزه است، «وَ أُلْقِی السَّحَرَةُ ساجِدِینَ» همه به سجده افتادند و به موسی ایمان آورند. فرعون دید عجب! طرحش خنثی شد، من شما را از راه دور آوردم، وعده دادم که شما اگر پیروز شدید، پول به شما بدهم، «قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً» (اعراف/113) به فرعون گفتند: اگر ما آبروی موسی را بریزیم، پک و پولی هم هست؟ گفت: نعم! بله! «قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ» (اعراف/114) پول چیست؟ کارت سبز می دهم که صاف بیایید دربار! اتاق بازرگانی که چیزی نیست. اصلاً در کاخ بیایید. وقتی این ها آمدند گفت: «آمَنْتُمْ»؟ شما ایمان آوردید؟  «قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ» (اعراف/123) بدون اجازه من ایمان آوردید؟ وقتی طاغوت باشد می گوید: باید دین شما هم با اجازه من باشید. 
من رفتم یکی از کشورهایی که تحت سیطره آمریکا است، رفتم در حوزه علمیه اش! دیدم استاد نوشته است فروع دین: نماز، روزه، خمس، (مثل اینکه خمس نبود) زکات، چه و چه؟ من رفتم و گفتم: چرا جهاد نیست؟ گفتند: نه! ممنوع است. یعنی آمریکا باید بگوید که به بچه مسلمان ها کلمه جهاد یاد ندهید. من گچ گرفتم و رفتم پای تخته سیاه و کلمه جهاد را اضافه کردم. دیدم که گفتند: نه! نه! ممنوع است. اسلام آمریکایی معنایش این است که اگر خواستی به بچه ها چیزی هم یاد بدهید، هر چه آمریکا می گوید: گوش بدهید. اجاره نمی دهم. 
می گفت: «قالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمِیتُ» (بقره/258)  نمرود، یک طاغوتی بود می گفت: مرگ و حیات دست من است. هر کسی را بخواهم زنده اش می کنم، زندانی ها را آزاد کنید. زنده می شد. هر کسی را بخواهم نابود می کنم، بعضی زندانی ها را بکشید. یک عده ای را می کشت و یک عده ای را زندان می کند، پس مرگ و حیات دست من است. طغیان طاغوت آخر ندارد، که مثلاً بگوییم اینجا کوتاه بیاییم قدم دوم او هم کوتاه می آید.

7- تفاخر یا تحقیر، نشانه استکبار و بزرگی طلبی 

کسانی که بخواهند بلند پروازی کنند، این ها اهل بهشت نیستند. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» بهشت مخصوص کسانی است که «نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یرِیدُونَ عُلُوًّا» (قصص/83) در دلشان هم قصد بزرگی نداشته باشند. حتی به علما، می گوید: اگر می خواهید درس بخوانید، درس نخوانید که بگویند: فلانی در فلان منطقه باسوادترین است، «لِیبَاهِی بِهِ الْعُلَمَاءَ» (كافی، ج1، ص47) اگر درس بخوانی که بگویی مدرک من، سواد من از همه آخوندها از همه اساتید دانشگاه بیش تر است، این هم بدبختی است. مباهات ندارد. نباید آدم درس که می خواند بلندپروازی کند. «لِیبَاهِی بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ یمَارِی بِهِ السُّفَهَاءَ» من یک طوری درس بخوانم که رقیب هایم را در بحث از گردونه خارج کنم، یعنی بتوانم همه ی این هایی که باسواد هستند بزنم کنار، من مطرح بشوم. اگر کسی هدفش من باشد، پیراهنی در عروسی بپوشم که همه بگویند: اوه... حتی پیراهن که خوب است، حدیث داریم، از خودم نیست، حدیث داریم که اگر کسی بند کفشش را یک بندی قرار بدهد که مردم با بند کفش به او توجه کنند، این صدای زنگ موبایلش را صدای گاو گذاشته است، خوب موبایل صدا می دهد، نه این می خواهد وقتی موبایلش صدا می کند، همه... قیافه اش را یک طوری درست می کند که در خیابان که راه می رود همه بگویند: اوه... مریضی؟ امام کاظم(ع) فرمود: این هایی که در خیابان یک طوری راه می روند که چشم مردم را جذب کنند یک کمبودی دارند. چون کمبود دارند می خواهند آن کمبود خودشان را با جلوه جبران کنند. 
یک وقتی مهمانی خانه ی ما آمد، به حاج خانم گفتم، گفت: هیچی در خانه نیست. گفتم: هیچی؟ گفتم: هندوانه هم نداریم، گفت: چرا ته هندوانه برای مهمان زشت است. گفتم: چه کار به ته هندوانه داری؟ بتراش آبش را بگیر! آبش را گرفتیم دیدیم لیوان پر نشد. گفت: پر نشد، گفتم: یخ در آن بنداز، یک خورده هم باز خالی بود، گفتم: قاشقش را هم در لیوان بگذار بالا بیاید، باز پر نشد، گفتم: یک خورده شکر هم در آن بریز. یعنی این کمبود آب هندوانه را خواستیم با یخ و قاشق و شکر جبران کنیم. این آقا کمبود دارد. سوار موتور است، خوب مثل آدم برو! این چرخ جلو را بلند می کند. خوب این پیداست که کمبود دارد، یک چیزی اش می شود،  کمبود دارد می خواهد با این چرخ موتور مردم را به خودش جلب کند. عطسه می کند، خوب مثل باقی ها عطسه کن، یک طوری عطسه می کند که همه بفهمند، در مسجد دعا می کند،  همه می گویند: آمین! این می گویند: الهی آمین! مریض هستی؟ تو مریض هستی! مثل بقیه آمین بگو! صلواتش، عطسه اش، زنگ موبایلش، خانه اش، فوکلش، بند کفشش، هر کس دست به یک کار غیرطبیعی بزند، امام کاظم(ع) فرمود کمبود دارد، می خواهد خودش را مطرح کند. ما نباید حتی با بند کفش دل مردم را به خودمان جذب کنیم.
خدایا هرچه بر عمر ما اضافه می کنی بر ایمان و علم و عمل و اخلاص ما بیفزا.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 

********************************

منبع: پایگاه درس هایی از قرآن

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا