آغاز و پایان کاپیتولاسیون در ایران
آغاز و پایان کاپیتولاسیون در ایران
ما در این نوشتار به بررسی معنی لغوی کاپیتولاسیون پرداخته و سپس نگاهی به تاریخچه کاپیتولاسیون در ایران و جهان و حوادث مربوط به پیشنهاد این مصوبه به دولت ایران، مراحل تصویب آن در مجلس شورا و سنای ایران و کیفیت اطلاع حضرت امام از تصویب آن؛ حوادث و پیامدهای این تصویبنامه و بالاخره پیروزی انقلاب و لغو این مصوبه خواهیم پرداخت. با ضیاءالصالحین همراه باشید تا در مورد «آغاز و پایان کاپیتولاسیون در ایران» بیشتر بخوانید.
مقدمه
«لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً»[35] انقلاب اسلامی ایران که در بهمن 1357 به پیروزی رسید حاصل مبرازات ملت اسلامی در ایران در طی قرون متمادی خصوصاً 100 سال اخیر بود و برای بررسی علل وقوع این انقلاب باید حوادث و فشارهای حکومتهای این دوران خصوصاً دوره پهلوی مورد توجه قرار گیرد.
در طول تاریخ ایران خصوصاً در چند سال اخیر ملت ایران از دو جنبه در رنج بود و فشار سختی را متحمل شد. استبداد درونی و استکبار بیرونی؛ از یک طرف ملت تحت سلطه و حاکمیت سلاطین مستبد و خودخواه بود و از طرف دیگر دول استعمارگر سعی در استیلا و برتری جویی خود داشتند و از این بابت ملت ایران به شدت تحقیر شد. وجه بارز این استیلا جویی و برتری طلبی در حق کاپیتولاسیون بود که به این کشورها داده شده بود، و جدا از اعمال این حق که ظلم بی حد و حصری در حق ملت صورت می گرفت نفس تحقیر و کوچک شماری و وحشی قلمداد کردن این ملت بسیار سخت بود و بدین لحاظ برای فرزندان این آب و خاک احیای این حق سخت گران تمام شد.
امام می فرمایند: «تحمیل کاپیتولاسیون بر ملت مظلوم، بوسیله شاه مخلوع سابق از بزرگترین جنایات آمریکا بود»[36] بطوریکه می توان انقلاب اسلامی و خصوصاً انقلاب دوم که در فتح لانه جاسوسی آمریکا تبلور یافت را محصول آن دانست. چرا که امام می فرمایند: «تصرف لانه جاسوسی که مورد تایید ملت قرار گرفت چیزی جز عکس العمل جنایات دولت آمریکا نمی تواند باشد».[37]
معنی لغوی و اصطلاحی کاپیتولاسیون
واژه کاپیتولاسیون از کلمه لاتین capitular یا کلمه ایتالیایی capitulazione مشتق شده و به معنی انعقاد عهدنامه و قرارداد یا خود عهدنامه است ـ در برخی از منابع آن را صلح موقت ترجمه کرده اند بر اساس اینکه مسلمانان معتقدند صلح دائمی بین مسلمین و کفار معنی ندارد.[38] اما از نظر اصطلاحی این واژه در تاریخ حقوق اروپایی به عهدنامه هایی اطلاق می شود که بر اساس آن امپراطوری عثمانی وضع حقوقی اتباع بیگانه مقیم آن کشور را مشخص می کرد و معافیتهایی را به اتباع دولتهای اروپایی می داد.[39]
مفهوم عام حقوقی کاپیتولاسیون عبارتست از پیمانهایی که حقوق قضاوت کنسولی و حقوق برون مرزی را به کشور دیگری در قلمرو حاکمیت ملی کشور میزبان اعطا می کند.[40]
این اقتدار برون مرزی که بر اساس قرار داد خاص یا استفاده از شرط دول کاملةالوداد بدست می آمد این توانایی را به اتباع بیگانه می داد که از شمول قوانین جزایی و مدنی در قلمرو کشور میزبان خارج شوند.
تاریخ کاپیتولاسیون
باید دانست کاپیتولاسیون سابقه ای بس طولانی دارد. بطوریکه در امپراطوری رم به شواهدی از آن برخورد می کنیم. ولی بطور رسمی اولین معاهده ای که در این خصوص منعقد شده است عهدنامه بازرگانی بین سلطان سلیمان اول معروف به سلیمان قانونی پادشاه عثمانی با فرانسوای اول پادشاه فرانسه است. و به موجب آن برای اولین بار مقرر گردید اتباع فرانسه در خاک عثمانی تابع احکام کنسول کشور خویش باشند.[41]
در ایران اولین مرتبه ای که خارجیان توانستند بر اساس آن امتیازاتی را کسب کنند، دوران حکومت شاه عباس صفوی بود که برادران شرلی انگلیسی فرمانی از پادشاه بدست آوردند و بعد از آن نیز قراردادهایی بین سلاطین ایران و دیگر کشورها امضاء شده که صریحترین عهدنامه ای که به برقراری رسمی کاپیتولاسیون در ایران منجر شد عهدنامه ترکمانچای است. این عهدنامه پس از شکست ایران از روسیه تزاری بین دو کشور امضاء شد.
تمام امور متنازع فیه و مرافعاتی که بین اتباع روس بوقوع می رسد موافق قوانین و رسوم دولت روسیه، فقط به رسیدگی و حکم سفیر یا کنسولهای اعلی حضرت امپراطور روس حل و فصل می شود و همچنین است اختلافات و دعاوی حاصله مابین اتباع روس و اتباع مملکت دیگر در صورتیکه طرفین به حکومت مشارالیه تراضی نمایند. اختلافات و مرافعاتی که ما بین اتباع ایران و اتباع روسیه به ظهور می رسد، مراجعه به محاکم ایران شده، رسیدگی و صدور حکم آن باید در حضور مترجم سفارت یا کنسولگری بعمل آمده به این قبیل دعاوی که بر وفق قانون ختم شده است، مجدداً رسیدگی نمی شود. اگر تجدید نظر لزوماً اقتضاء نمود باید به استحضار وزیر مختار یا «شارژدافر» یا کنسول روس در حضور مترجم سفارت و یا کنسولگری در یکی از دفتر خانه های اعلی حضرت شاهنشاه ایران که در تبریز و یا تهران منعقد است تجدید رسیدگی به عمل آمده، حکم داده شود».
هر گاه شخصی از اتباع روس با اتباع مملکت دیگری متهم به جرمی گردد، مورد هیچ تعرض و مزاحمت واقع نخواهد گردید مگر در صورتیکه شرکت او در جرم مدلل و ثابت شود و در این صورت نیز در صورتی که تبعه روس بشخصه به جرم متهم شود، محاکم مملکتی نباید بدون حضور مأموری از طرف سفارت یا کنسولگری بجرم مزبور رسیدگی و حکم دهند و هرگاه در محل وقوع جرم، سفارت یا کنسولگری وجود ندارد، کارگزاران آنجا مجرم را به محلی اعزام خواهند داشت که در آنجا مجرم را محلی اعزام خواهند داشت که در آنجا کنسولی یا مأموری از طرف دولت روسیه برقرار شده باشد، حاکم و یا قاضی محل استشهاداتی که بر علیه و له شخص مظنون است تحصیل کرده و امضاء می نماید. این دو استشهاد که بدین ترتیب نوشته شده و به محل محاکمه فرستاده می شود، نوشته معتبر دعوی محسوب خواهد بود، مگر اینکه شخص مقصر خلاف و عدم صحت آن را بطور شخص مقصر خلاف و عدم صحت آن را بطور واضح ثابت نماید. پس از اینکه کما هو حقه تقسیر شخص مجرم به ثبوت رسید و حکم صادر شد، مشارالیه به وزیر مختار یا کاردار یا کنسول روس تسلیم خواهد شد که به روسیه فرستاده شود و در آنجا موافق قوانین سیاست شود».[42]
امتیاز ترکمانچای، باب برخورداری از این حق را در کشورها باز کرد و کشورهای دیگری هم پس از آن به این حق دست یافتند که بعضاً با انعقاد قرارداد و یا از طریق ذکر شرط کاملة الوداد صاحب حق کاپیتولاسیون در ایران شدند. پیامدهای این حق بسیار زیاد بود و کنسولهای خارجی به تدریج محدوده حمایت خود را گسترش داده و از اتباع کشور میزبان هم حمایت قضایی می کردند. ابتدا مترجم و خدمه کنسول و بعدها بتدریج افراد دیگری به بهانه هم مذهب بودن یا طرف معامله بودن یا سایر دلایل مورد حمایت قرار می گرفتند و با ارائه یک نامه از طرف کنسول از شمول دستگاه قضایی ایران خارج می شدند و بعداً این حمایت به قدری گسترش یافت که در قبال اخذ پول از این نامه ها می دادند و این سند باعث شده بود حتی رجال سیاسی کشور به سمت بیگانگان گرایش پیدا کنند و علناً تابعیت کشور خارجی را بپذیرند. دخالتها و مصونیتها کم کم به قدری گسترش یافت که موجب بست نشینی در سفارتخانه گردید و یا با اختلاف اتباع چند کشور تمام حاکمیت کشور را تحت سیطره خواست بیگانگان قرار می داد، و اتباع کشور در اطراف سفارتخانه های خارجی جمع شده و هر گونه تخلف مجاز شمرده می شد. حتی کار بجایی کشیده شد که صنیع الدوله وزیر مالیه ایران بدست یکی از اتباع روسیه کشته شد. اما قاتل او بدون هیچگونه تحقیق و محاکمه ای حتی بر خلاف مقررات کاپیتولاسیون توسط روسیه از ایران خارج و به روسیه فرستاده شد.
سید مهدی فرخ در کتاب خاطرات سیاسی خود می نویسد: «حکومت کنندگان واقعی ایران سفرای روس و انگلیس بودند و کنسولهای این دو سفارتخانه نمایندگان جبّاری بودند که می زدند و می سوختند و می کشتند و کسی را یارای مقاومت در مقابل آنها نبود».[43]
این روند ادامه داشت تا اینکه پس از انقلاب مشروطه یکی از خواستهای اصلی احزاب ایران حذف کاپیتولاسیون بود و مصوبات چندی در مورد لغو این امتیاز در دولتهای آن دوره به تصوب رسید[44] ولی هیچ کدام جنبه عملی به خود نگرفت و دول صاحب امتیاز آنها را به رسمیت شناختند و درنهایت تزلزل و نابودی این امتیاز بوسیله عهدنامه مودت ایران و شوروی در سال 1921 ریخته شد که در آن کلیه امتیازات دولت شوروی لغو گردید. در ماده 16 این عهدنامه آمده است:
«نظر به مندرجات مراسله دولت شوروی به تاریخ 26 ایون [ژوئن] 1919 راجع به ابطال قضاوت قنسولها، اتباع روسیه ساکن ایران و همچنین اتباع ایران ساکن روسیه از تاریخ امضاء این معاهده دارای حقوق مساوی با سکنه محلی بوده و محکوم قوانین مملکت متوقف فیها خواهند بود و به تمام کارهای قضایی آنها در محاکم محلی رسیدگی خواهد شد».[45]
پس از روی کار آمدن رضاخان در ایران و انقراض قاجاریه، انگلیسی ها هم برای محبوبیت دولت جدید لغو این امتیاز را اعلام کردند و رضا شاه طی فرمانی (به تاریخ 6/2/1306) خطاب به مستوفی الممالک چنین نوشت: «جناب اشرف رئیس الوزراء در این موقع که تشکیلات جدید عدلیه شروع می شود، لازم می دانم اراده خود را در باب الغاء کاپیتولاسیون که اهمیت آن از نقطه نظر حفظ شئون و حقوق و مملکت داردی کمال اهمیت است، خاطر نشان هیئت دولت نمایم که از طرف دولت موجبات عملی شدن آن فراهم گردد. بنابراین جناب اشرف مأمور است که موجبات این مقصود را فراهم سازد».[46] و به این ترتیب این قانون استعماری لغو و در پیرامون لغو آن تبلیغات بسیار زیادی صورت گرفت و یکی از دستاوردهای بزرگ سلسله پهلوی قلمداد شد! و سالها جشن و پایکوبی کرده و این روز را جشن می گرفتند.
احیای کاپیتولاسیون
جنگ جهانی دوم که منجر به حضور آمریکا در مناطق مختلف جهان خصوصاً آسیا و اروپا شد، باعث گردید مشکلاتی در خصوص مسائل حقوقی حضور سربازان آن کشور در مناطق مختلف جهان پیش اید. لهذا آمریکا در صدد برآمد با انعقاد پیمانهایی خود را از تحت قوانین حکومتی مناطق تحت نفوذ خارج کند. در ابتدا پیش نویش یک موافقتنامه در سال 1950 توسط این کشور به اعضای ناتو پیشنهاد شد، ولی علیرغم فشار آمریکا در متنی که به امضاء رسید کشور های عضو ناتو توانستند حاکمیت قضایی خود را حفظ کنند.[47] با توجه به حضور نیروهای آمریکایی در ایران تحت عضو (آرمیش ـ مگ) آمریکا در ایران نیز درصدد ایجاد مصونیت قضایی برای نیروهای خود برآمد و در سال 1337 هـ. ش که قرارداد دفاعی دو جانبه میان ایران و آمریکا به امضاء رسید دولت آمریکا مسئله وضعیت حقوقی نیروهای خود در ایران را نیز مطرح نمود ولی این مسئله برای ایران بسیار مهم بود. چون ایرانیها سابقه بسیار بدی از مسئله مصونیت حقوقی به یاد داشتند و خودشان هم برای حذف این امتیاز تبلیغات بسیار وسیعی کرده بودند و سالها روی آن مانور داده بودند و خیلی سخت بود که پس از 31 سال دوباره خود باعث چنین ننگی شوند.
حضرت امام نیز در یکی از سخنرانیهای خود به این مسئله اشاره کرده و چنین فرمودند: «... در زمان رضا شاه وقتی که «کاپیتولاسیون» به اصطلاح خودشان لغو شد ـ آن هم لغویتش حرف بود اما حالا لغو شد ـ چه بساطی درست کردند در تبلیغات که بله دیگر «اعلی حضرت» به آنجا رسیدند که لغو کردند کاپیتولاسیون را و چه کردند و فلان! مدتها روزنامه ها و رادیوها و بساط، جشن این را گرفتند که اعلی حضرت رضاشاه کاپیتولاسیون را لغو کرد! یک وقت آن طور هیاهو کردند و جشن گرفتند. آن روزی که اعلی حضرت محمد رضا شاه خَلَفِ صِدقِ اعلی حضرت رضا شاه! آمد کاپیتولاسیون را برای اینها درست کرد، باز همین نزاع بلند شد که ای چه خدمت بزرگی! چه خدمت بزرگی کردند! این بیچاره مطبوعات، خوب اسیر سازمان امنیت بودند، باید بنویسند آنها دیکته کنند اینها بنویسند که چه خدمت بزرگی! دیگر از این خدمت بزرگتر نمی شود که «اعلی حضرت» کردند! در لغوش ما جشن باید بگیریم، در اثباتش هم ما باید جشن بگیریم! [خنده حضار] وضع یک مملکتی اینطوری است که می گویند خروس می گوید که من بیچاره را در عزاخانه سر می بُرند در عروسی خانه هم سر می بُرند! [خنده حضار]»[48]
آمریکاییها نیز به خوبی از سابقه کاپیتولاسیون در ایران آگاه بودند. ولی با این حال دولت آمریکا در سال 1339 فشار خود را بر ایران افزایش داد و از طرف دولت ایران مقاومت صورت می گرفت. اما درسال 1340 همزمان با روی کار آمدن جان. اف کندی دولت ایران نتوانست بیش از این مقاومت بکندبالاخره تسلیم شد. جان. اف کندی که از حزب دموکرات بر سر کار آمده بود شعارهای جدیدی مطرح نمود، مدعی اصلاحات بود لهذا بر دولت ایران هم فشار وارد می آورد و نخست وزیری علی امینی را بر شاه تحمیل کرد.
مأموریت اصلی علی امینی اصلاحات ارضی بود که لایحه آن را در تاریخ بیستم دی ماه1340 به تصویب هیئت دولت رساند. بلافاصله پس از دو ماه از تصویب لایحه اصلاحات ارضی یعنی در بیست و هشتم اسفند 1340 سفارت آمریکا یادداشتی دیپلماتیک برای درخواست اعطای مصونیت به مستشاران آمریکایی تسلیم وزارت خارجه ایران کرد. متن درخواست آمریکائیها بدین شرح است:
«... این سفارت مایل است مذاکرات بسیاری را که اخیراً بین نمایندگان دو دولت در رابطه با مشکلاتی با اهمیت روز افزون انجام شده است، متذکر شود. این مشکلات از این حقیقت ناشی می شود که موافقتنامه های موجود به قدر کافی مسئله وضعیت اعضای هیئتهای مستشاری نظامی آمریکا در ایران را در بر نمی گیرد. در همین رابطه، دولت ایالات متحده معتقد است، نیل به یک تفاهم کلی در این زمینه برای زدودن هر نوع شکی و در نتیجه، سهولت در عملکرد مؤثر اعضای مستشاری، به نفع هر دو دولت خواهد بود. برای نیل به این هدف، سفارت مفتخر است پیشنهاد نماید که این پرسنل از امتیازات و مصونیتهای مخصوص «کارمندان اداری و فنی» مشروحه در قرار داد منضم به قرار نهایی کنفرانس سازمان ملل متحد در مورد روابط و مصونیتهای دیپلماتیک که در تاریخ 18 آوریل 1961 در وین امضاء شد برخوردار گردند. البته معلوم است که پرسنل برجسته شخص مورد توافق دو دولت، امکان بهره مندی از امتیازات و مصونیتهای « مأمورین سیاسی» را خواهند داشت.
سفارت همچنین پیشنهاد می نماید به منظور هماهنگی و تسهیل در امور اداری، اصل سابق الذکر در مورد هر فردی از پرسنل نظامی و یا کارمندان غیر نظامی وزارت دفاع ایالت متحده و بستگانشان که اهل خانه آنها می باشند و حضور آنها در ایران بوسیله دولت شاهنشاهی ایران مجاز شناخته شده، به کار گرفته شود.»[49]
با توجه به سرسپردگی امینی به آمریکا آنها انتظار تصویب فوری این درخواست را داشتند. ولی دکتر امینی که سیاستمداری کهنه کار بود و از سوابق ننگین کاپیتولاسیون مطلع بود زیر بار چنین درخواستی نرفت و لهذا تا پنج ماه بعد که بر سر کار بود چنین لایحه ای را تصویب نکرد.
شاه خود نیز از این لایحه خشنود نبود و اصلاً از کندی و سیاستهای او راضی نبود بطوریکه در مصاحبه ای در بعد از ترور او از دوران کندی بعنوان بدترین دوران حکومت خود یاد می کند. وی وقتی که از رؤسای جمهور آمریکا نزد او محبوب هستند نام می برد از کندی حرفی نمی زند و در مصاحبه ای از دوران کندی با تلخ کامی یاد می کند و می گوید:
«... دوران بد ما با شما سالهای 62ـ 1961 (41 ـ 1340) بوده است.» ولی حتی پیش از آن نیز دورانهایی بوده است که آزادیخواهان بزرگ آمریکا با این تصور که روش دموکراسی آنها راهی بی نظیر و ممتاز است سعی داشتند با اصرار آن را به خورد دیگران بدهند و بعدها شاه اضافه می کند: «من پیام کندی ها را کم و بیش بعنوان ضربه ای از سوی آمریکا به خودم تلقی می کنم».[50] این مطالب می رساند که دوران کندی از سخترین دوران سر سپردگی شاه بوده و شاید تحمیل کاپیتولاسیون هم یکی از این موارد بوده باشد.
با روی کار آمدن اسد الله علم که بعد از قانع کردن کندی توسط شاه برای اجرای اصلاحات توسط خودش صورت گرفت این در خواست در دستور کار علم قرار گرفت. وی پس از برگزاری رفراندوم انقلاب سفید ـ که با تحریم امام و برخی علمای حوزه علمیه قم مواجه شد ـ بعد از گذشت یکسال از تاریخ درخواست آمریکا برای مصونیت اتباع خود در تاریخ 20 اسفند 1341 موافقت نموده و وزارت خارجه در یادداشتی به سفارت آمریکا چنین می نویسد: «وزارت امور خارجه شاهنشاهی تعارفات خود را به سفارت کبرای ایالات متحده اظهار و عطف به یادداشت شماره 203 مورخ 22 اکتبر 1962 راجع به پیشنهاد آن سفارت کبری در خصوص وضع اعضاء هیات مستشاری نظامی آمریکا در ایران و استفاده از مواد قرارداد وین مصوب 18 آوریل 1961 درباره مستشاران مزبور احتراماً اشعار می داد. نسبت به قسمت اخیر یادداشت شماره 423 مورخ 19 مارس 1962 آن سفارت کبری در خصوص اعضاء عالی رتبه هیأت مستشاری که دارای گذرنامه سیاسی می باشند موافقت می گردد که به نامبردگان وضع سیاسی داده شود تا بتوانند از مصونیتها و امتیازات مربوطه برخوردار شوند و در خصوص بقیه کارمندان هیاتهای مستشاری آمریکا نیز مطالعاتی در جریان است تا برای آنها نیز امتیازات و تسهیلات بیشتری فراهم گردد که نتیجه آن بعداً به استحضار آن سفارت کبری خواهد رسید. موقع را برای تجدید احترامات فائقه مغتنم می شمارد».[51]
در این یادداشت دو نکته اساسی به چشم می خورد یکی عدم تسری مصونیت به خانواده مستشاران و دوم گذشت مدت طولانی برای ارسال پاسخ که مفهوم خاصی در عرف دیپلماتیک دارد. و این نکته از چشم محققان آمریکایی مخفی نمانده است. ریچارد فاو در مورد جوابیه ایران می گوید: «اگر چه این اولین روزنه بود ولی یک سال تمام طول کشیده بود تا ایرانیها چنین تصمیمی بگیرند. انسان ممکن است چنین نتیجه بگیرد که اختیارات قضایی انحصاری چیزی نبود که آنان مایل به اعطای آن باشند».[52]
در ابتدای سال 42 که شاه کینه روحانیت را بواسطه مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و تحریم رفراندوم انقلاب سفید به دل گرفته بود، دستور درهم کوبیدن مدرسه فیضیه را صادر کرد و سپس متعاقب سخنرانی امام در محکومیت حمله به فیضیه (در 13/3/42) که مصادف با عصر عاشورا بود ایشان را دستگیر و تظاهرات هواداران امام را در 15 خرداد 1342 به خاک و خون کشید. آمریکاییها و شاه به شدت از وضعیت آن روز ترسیده بودند فردوست در خاطرات خود راجع به وحشت مستشاران از قیام پانزده خرداد می نویسد:
«... تا ظهر روز 15 خرداد هم محمد رضا و هم آمریکایی ها و هم انگلیسی ها تظاهرات را یک طرح براندازی وسیع و سازمان یافته می دانستند و بشدت دستپاچه بودند. در آن زمان یک مستشار آمریکایی در ساواک بود که در اداره کل سوم کار می کرد و باهوش ترین و مسلط ترین فرد هیئت مستشاری آمریکا در ساواک بود صبح روز 15 خرداد که در ساواک بودم افسر دفتر ویژه تلفنی اطلاع داد که مستشار فوق با یک رادیو به دفتر مراجعه کرده و تقاضا دارد که در دفتر بماند پاسخ دادم که می تواند در اتاقی در دفتر باشد. یک مترجم نیز همراه او بود. وی تا ساعت 5 بعدازظهر در دفتر ماند و با کسب اجازه از من اطلاعات واصله از دفتر را دریافت و به سفارت آمریکا ارسال می داشت. به گفته افسر دفتر فوق مستشار فوق از وضع آن روز بسیار نگران بود... ساعت 5 بعدازظهر که به وی اطلاع داده شد که تظاهرات پایان یافته با خوشحالی دفتر را ترک کرد».[53]
پس از سرکوب قیام پانزده خرداد و استقرار آرامش نسبی در کشور دستور برگزاری انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی صادر و انتخابات مجلسین در شهریور 1342 برگزار شد. یک روز قبل از افتتاح مجلسین یعنی در تاریخ 12 مهر 1342 دولت علم تصویب نمود، لایحه ای برای اعطای مصونیت به مستشاران نظامی آمریکا تهیه شده و به مجلسین ارائه گردد. این مطلب از طریق نامه ای که وزارت خارجه ایران در تاریخ 26/8/42 به سفارت آمریکا فرستاد، اعلام شد. در این نامه آمده است: «وزارت امور خارجه شاهنشاهی تعارفات خود را به سفارت کبری دولت ایالات متحده آمریکا اظهار و در مورد معافیت و مصونیت هیأتهای مستشاران نظامی دولت متحده آمریکا در ایران احتمالاً به استحضار می رساند که با توجه به درخواستی که در یادداشت شماره 423 مورخ 19 مارس 1962 به عمل آورده و مرقوم داشته بودند که کارمندان هیأتهای مستشاری از امتیازات و مصونیتهای مربوط به کارمندان اداری و اعضا فنی «مشروحه در قرار داد منضم به قرار نهائی کنفرانس سازمان ملل متحده منعقد در وین در خصوص روابط و مصونیتهای سیاسی مصوب 18 آوریل 1961 برخوردار باشند و به بعضی از اعضای عالی رتبه این هیأتها به موجب قراردادی بین دو دولت وضع مأمور سیاسی داده شود تا از مصونیتها و امتیازاتی که قرار داد مزبور برای این طبقه در نظر گرفته، متمتع گردند و به خاطر حفظ مصالح اداری و حفظ اتحاد شکل در مورد هر یک از مستخدمین نظامی و یا کشوری وزارت دفاع ایالات متحده و اعضای خانواده همراه او به شرطی که حضور آنان در ایران با موافقت دولت شاهنشاهی باشد اصل فوق الذکر قابل اجرا باشد»، مطالعات لازم به عمل آمد و نتیجه این مطالعات به استحضار آن سفارت کبری رسید که قرارداد بین المللی وین پس از تصویب از طرف قوه مقننه ایران شامل اعضای هیأتهای مستشاری نظامی دولت ایالات متحده در ایران که در استخدام وزارت جنگ ایران می باشد، نخواهد گشت و برای این کا مجوز جداگانه لازم است و علیهذا قرار شد هنگام تقدیم موافقتنامه بین المللی وین به مجلسین، شرح لازم نیز ضمیمه شود که رئیس و اعضای هیأتهای مستشاران نظامی در ایران از مزایا و مصونیتها و معافیتهائی که برای «کارمندان اداری و فنی» موضوع بند ماده اول موافقتنامه مورد بحث پیش بینی شده برخوردار باشند، و البته شمول این مزایا و معافیتها بسته به تصویب مجلسین خواهد بود. وزارت امور خارجه شاهنشاهی خوشوقت است اکنون به استحضار آن سفارت کبری برساند که هیات محترم وزیران به موجب تصویب نامه مورخ 13/7/1342 با این پیشنهاد موافقت فرموده اند و قرار است که هنگام تقدیم موافقتنامه وین منعقد در 18 آوریل 1961 به مجلسین این یاددادشت و یادداشتی که آن سفارت کبری، در پاسخ مرقوم خواهند داشت نیز برای تصویب ضمیمه شود. وزارت امور خارجه شاهنشاهی موقع را برای تجدید احترامات مغتنم می شمارد».[54]
در این یادداشت چند مطلب جلب نظر می کند:
1: احاله مطلب به مجلسین و در حقیقت فرار دولت از تصویب آن
2: رد درخواست آمریکا برای اعطای مصونیت بر اساس کنفرانس وین
3: مصونیت به خانواده مستشاران اعطا شده بود
این مطلب ترس دولت و دولتمردان ایران را از تصویب این لایحه می رساند و نشان می دهد که تا چه حد همگی از انتساب این عمل به خود واهمه داشته و یا حداقل برای آبروی سیاسی خود خطرناک می دانسته اند.
به فاصله کوتاهی از ارسال این یادداشت به وزارت خارجه آمریکا «کندی» ترور شد و معاون وی «لیندون جانسون» بر سر کار آمد و باعث گردید سیاستهای آمریکا در خصوص ایران تغییر کلی پیدا کند. اولین اقدام آمریکا در خصوص ایران تصویب طرحی بود که بر اساس آن ایران می توانست طرح بود که بر اساس آن ایران می توانست 200 میلیون دلار اسلحه و مهمات از آمریکا خریداری کند. این وامی بود که بانکهای خصوصی آمریکا با دریافت بهره پرداخت می کردند و فقط دولت آمریکا تضمین این پرداخت را کرده بود. ولی بهای موافقت رئیس جمهور آمریکا با ارسال این مهمات به ایران موافقت ایرای با کاپیتولاسیون و گسترش آن به اندازه ای که شامل پرسنل نظامی آمریکا و خانواده هایشان هم بشود، بود. بر همین اساس سفارت آمریکا در یاددادشت شماره 299 مورخ 27/9/42 می گوید: «طبق برداشت سفارت، عبارت «اعضاء هیئت مستشاری آمریکا در ایران» در برگیرنده پرسنل نظامی و غیر نظامی آمریکا عضو وزارت دفاع آمریکا و بستگانشان که اهل خانه آنها می باشند و در ایران بر طبق قرار دادها و توافقهای بین دو طرف مستقر هستند، می باشد».[55]
امام خمینی در خصوص تصویب این لایحه و تصویب وام دویست میلیون دلاری آمریکا می گویند: «دولت سابق این طرح را تصویب کرده بود و به کسی نگفت دولت حاضر این تصویبنامه را چندی پیش به مجلس سنا برد و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کرد و باز نفسشان در نیامد، چند روز پیش این تصویبنامه را به مجلس شورا بردند، در آنجا صحبتهائی شد بعضی از وکلا مخالفتهائی کردند، لیکن مطلب را گذارندند، با کمال وقاحت گذارندند دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد، ملت ایران را از سگهای آمریکائی پست تر کردند! اگر کسی یک سگ آمریکائی را با اتومبیل زیر بگیرد او را بازخواست می کنند. حتی اگر شاه ایران یک سگ آمریکائی را زیر بگیرد مورد بازخواست قرار می گیرد ولی چنانچه یک آشپز آمریکائی شاه ایران را زیر بگیرد بزرگترین مقام را زیر بگیرد کسی حق تعرض ندارد. چرا؟
برای اینکه می خواستند وام بگیرند آمریکا خواست که این کار انجام شود بعد از چند روز یک وام دویست میلیون دلاری از آمریکا تقاضا کردند، مورد تصویب قرار گرفت که در ظرف 5 سال، مبلغ مزبور را به دولت ایران بپردازند و در ظرف ده سال، 300 میلیون دلار باز پس بگیرند. می فهمید یعنی چه؟!
دویست میلیون دلار ـ هر دلاری 8 تومان _ در ظرف 5 سال به منظور هزینه های نظامی به دولت ایران وام بدهند و در ظرف ده سال 300میلیون دلار پس بگیرند. یعنی صد میلیون دلار ـ 800 میلیون تومان ـ از ایران در ازاء این وام سود بگیرند. مع ذالک ایران برای این دلارها خودش را فروخت، استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمر حساب کرد ملت مسلم ایران را در دنیا از وحشیها عقب مانده تر معرفی نمود!».[56] پس از انتخابات مجلس 21 که در آن حزب ایران نوین به رهبری حسنعلی منصور اکثریت پارلمانی را به دست آورده بود. دولت علم باید استعفا می کرد تا منصور نخست وزیر شود. ولی دولت می بایست قبل از استعفا کلیه مصوبات خود را به مجلسین برای تصویب مجدد ارائه کند. اما علم لایحه کاپیتولاسیون را در روزهای پایانی نخست وزیری خود به مجلس فرستاد تا در ایام نخست وزیری او این لایحه در مجلس طرح نشود که موظف به دفاع از لایحه مذکور باشد این موارد همگی حاکمی از وحشت دولتمردان شاهنشاهی از واکنش مردم و پرهیز داشتن از مخدوش شدن چهره شان بواسطه تصویب چنین لایحه ای در زمان صدارت آنهاست. آش بقدری شور هست که خود آمریکائیها در خصوص تصویب این لایحه و گستره مصونیت سیاسی ـ قضایی مطروحه در آن چنین اعتراف می کنند: «... کاپیتولاسیون اشتباه مصیبت باری است که منافع آمریکا را دچار مشکل خواهد نمود. این عمل ناشیانه و زشت، نشانه ی از رفتار خشن و احمقانه امپریالیسم است ولی با این همه ما آنقدر فشار آوردیم تا به اجرا درآمد... مردم نسبت به این خبر واکنشی تلخ و خشم آگین از خود نشان دادند... فقط معدودی از پژوهندگان آمریکائی و ناظران امور دریافته بودند که آنچه واقع می شود در دراز مدت صورت پر اهمیتی خواهد گرفت... بر خلاف قرارداد کاپیتولاسیون که بیشتر در برگیرنده نظامیانی بود که در فراسوی دریاها خدمت می کردند، در تنظیم نوع ایرانی آن بطور استثنائی به ایالات متحده اجازه داده شده بود تا در تمام موارد و در مورد تمام کارمندان (حتی غیر نظامی) تنها از حوزه قضائی خود (آمریکائی) استفاده کنند ولو اینکه افراد مسؤول در آمریکا نخواهند این کار را انجام دهند...
این مشکل از قرار داد که بین ایران و آمریکا منعقد شده بود به استثناء مواردی از آن در آلمان غربی، در هیچ یک از کشورهای دیگر سابقه نداشت و خصوصاً به لحاظ کاربرد، بسیار گسترده می نمود. زیرا هر گونه نظارت قانونی ایرانیان را بر گروههای آمریکایی مستقر در ایران، که دائماً نیز رو به فزونی بود، بی اثر و خنثی می کرد و این می توانست به خویشان و بستگان آنها نیز بسط یابد... موضوع مصونیت قضائی بیگانگان در داخل ایران همواره برای ایرانیان حساسیت برانگیز بوده است...»[57]
تصویب کاپیتولاسیون
دولت علم در تاریخ 17 اسفند 1342 از کار کناره گرفت و منصور نخست وزیر شد. وی در ابتدای صدارت برای نشان دادن حسن نیت خود و خواباندن صدای روحانیت حضرت امام را از حصر آزاد کرد و ایشان به قم وارد شدند که کیفیت آزادی ایشان و مطالبی که در روزنامه ها نوشتند خود جریان مفصلی دارد و ما بواسطه ضیق مقال از آن می گذریم. وی در صدد بود تا با آزاد کردن ایشان تمام گناهان قبلی را به گردن دولتعلم انداخته و شاه را تبرئه کند.
در تابستان سال 1343 شاه به آمریکا سفر کرد و به گرمی از سوی لیندون جانسون مورد استقبال قرار گرفت امام در بیانات خود راجع به دیدار شاه با جانسون مطلبی می فرمایند که ذکر آن خالی از لطف نیست. ایشان می فرمایند: «... خود من در عکسی که در روزنامه انداخته بودند ـ که باز هم هر وقت من فکر می کنم تأثرم هست که وقتی که رفته بود محمد رضا در آمریکا ـ زمانی بود که جانسون رئیس جمهوری بود ـ عکس که انداخته بودند من دیدم که جانسون ایستاد بود و در سر جای خودش، ایستاده بود و عینکش را اینطور دست گرفته بود و چپ به جای دیگر نگاه می کرد حتی تو روی او نگاه نمی کرد و این مثل یک ادم بنده ای در مقابل او ایستاده بود!...»[58]
با این حال به او فهمانده شد که دریافت کمک مالی از آمریکا در گرو وضع مقرراتی برای مصونیت مستشاران آمریکایی در ایران است و شاه قول مساعد داد در حقیقت 200 میلیون دلار قیمت شاه برای اعطای امتیازات دیپلماتیک به نظامیان آمریکایی در ایران بود. پس از بازگشت شاه از آمریکا این لایحه در دستور کار مجلس سنا قرار گرفت. در ایامی که مجلس سنا تعطیلی تابستانی را طی می کرد. نمایندگان برای تشکیل جلسه فوق العاده احضار شدند تا لوایح فوری را بررسی کنند. شیوه تصویب لایحه در مجلس سنا بسیار جالب و اصف انگیز است.
تصویب لایحه در مجلس سنا
جلسه مجلس در سوم مرداد 1343 تشکیل شد و این جلسه تا نیمه شب در شرایط خواب و بیداری نمایندگان بدون اینکه اسمی از کاپیتولاسیون برده شود ادامه می یابد. نزدیک نیمه شب متن یادداشتهای متبادله بین ایران و آمریکا که همان کاپیتولاسیون باشد از تصویب می گذرد. توجه به متن صورت جلسه این جلسه فوق العاده نشان دهنده توطئه ایست که هم دولت و هم گردانندگان مجلس سنا از افشای آن بیم داشتند. میرفندرسکی معاون وقت وزارت امور خارجه که باید پیرامون لایحه توضیح بدهد حاضر نشد از لایحه دفاع کند و وقتی با اصرار دو تن از سناتورها مجبور به توضیح شد. فقط در حدود گزارش کمیسیون خارجه سنا صحبت کرد که موجب خشم نخست وزیر شد.[59] جالب اینجاست که شریف امامی رئیس مجلس سنا در توجیه رسیدگی به این لایحه در نیمه شب چنین می گوید: «البته مقدور هم بود که ما فردا جلسه فوق العاده تشکیل بدهیم ولی چون کار بسیار مختصری است اجازه بفرمائید الان تمامش کنیم».[60] منصور هم در تقاضا برای فوریت طرح این لایحه نسبت به لوایح دیگر می گوید: «نسبت به لایحه دیگر (کاپیتولاسیون) استدعای فوریت می کنم برای اینکه بشود امشب چون یک مطلب کاملاً ساده و عادی است تصویب بشود».[61]
لایحه پیشنهادی دولت به مجلس سنا بدین شرح است:
لایحه اجازه استفاده مستشاران نظامی آمریکا در ایران از مصونیتها و معافیت های قراد داد وین ماده واحده: با توجه به لایحه شماره 18ـ2291ـ2157ـ25/11/1342 دولت و ضمائم آن که در تاریخ 21/11/42 به مجلس سنا تقدیم شده به دولت اجازه داده می شود که رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران که به موجب موافقتنامه ای مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی می باشند از مصونیتها و معافیتهایی که شامل کارمندان اداری و فنی موصوف در بند (و) ماده اول قرار داد وین که در تاریخ هجدهم اوریل 1961 مطابق بیست و نهم فروردین ماه 1340 به امضا رسیده است می باشد ـ برخوردار نماید».[62]
میرفندرسکی معاون وزیر خارجه در توجیه این لایحه چنین می گوید: «... شاید در نظر اول خیلی گران بیاید که ما برای یک عده خارجی در ایران تقاضای مصونیت و معافیت بکنیم ولی این مصونیتها و معافیتها را ما به خاطر آن خارجیها تقاضا نمی کنیم. ما برای خاطر خدمتی تقاضا می کنیم که آنها برای ما انجام می دهند. پس از اینکه زیاد برای این موضوع فکر کردیم و مشاوره کردیم با دستگاههای مختلف مملکت؛ به این نتیجه رسیدیم که اعطای این مصونیتها و این مزایا ضرری برای دولت شاهنشاهی ندارد و معافیت مالیاتی است که از حقوق آنها مالیات گرفته نشود یا برای مسکن و تغذیه معاف داشته باشند مهم نیست. بعلاوه این نظر چیزی نیست که ما تنها کرده باشیم، دولتهای دیگر هم کرده اند. دولت ترکیه هم کرده دولت یونان هم کرده این مستلزم همکاری است که ما با دولت آمریکا داریم و اگر فرض بفرمائید که ما این را به دولت دیگری بدهیم، این صحیح نیست برای اینکه با دولت دیگری نه قرار داد دفاعی دو جانبه داریم و نه دولت دیگری را در دفاع از مملکت خودمان در مساعی که برای دفاع از مملکت خودمان داریم، اینطور شریک کرده اید...»[63 و به هر ترتیب در ساعت 12 شب ای گیری صورت گرفت و با اکثریت به تصویب رسید. نکته جالب توجه در جریان تصویب این لایحه در مجلس سنا و مجلس شورای ملی این است که مقامات وزارت خارجه ایران به جای اینکه حافظ منافع ملت ایران باشند سعی داشتند با مشاوره و همکاری با آمریکائیان لایحه کاپیتولاسیون هر چه سریعتر و بدون درد سر تصویب شود و مقامات آمریکایی در مورد شیوه دفاع از لایحه به آنان دستور می دادند. یکی از مشاوران سفیر آمریکا (به نام جان آرمیتاژ) در نامه ای به سفیر چنین می گوید: «ما هم اکنون زمزمه هایی در ارتباط با سؤالات و یا اعتراضات احتمالی در مجلس می شنویم و میرفندرسکی که وظیفه انجام این امر از طرف وزارتخانه به او واگذار شده همه اطلاعاتی را که ممکن است مفید واقع شود از ما درخواست کرده است».[64]
«من متوجه شدم که میرفندرسکی در سنا از مستشاران آمریکایی بعنوان افرادی که در استخدام دولت شاهنشاهی ایران هستند» یاد کرده است. معتقدم که در مذاکرات بعدی خود با میرفندرسکی مفید خواهد بود اگر بتوانید:
1. خاطر نشان سازید که استفاده از عبارت «در استخدام دولت ایران» به هنگام حضورش در مجلس خلاف مصلحت خواهد بود؛ برای اشاره به مستشاران باید متذکر شود که انها به درخواست صریح دولت ایران در این کشور حضور دارند.
2. از وی تضمین بگیرید که این لایحه همانطور که در معاهده مصوبه سنا بیان شده قابل اجرا برای پرسنل نظامی و غیر نظامی آمریکا در ایران خواهد بود».[65]
تصویب لایحه در مجلس
پس از گذشت دو ماه از تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس سنا در تاریخ 21/7/42 مجلس شورای ملی بررسی این لایحه را آغاز کرد. مجلس دوره 21 کاملاً در اختیار حسنعلی منصور بود چون حزب ایران نوین که رهبری آن را منصور بر عهده داشت 140 کرسی از 188 کرسی مجلس را در دست داشت. حزب مردم نقش اقلیت را ایفا می کرد و تعدادی هم بعنوان منفرد حضور داشتند. با این وضعیت تصویب این لایحه با مشکلات بسیاری همراه بود. عبدالله ریاضی رئیس وقت مجلس به بهانه معالجه یک روز قبل از طرح لایحه در مجلس عازم آمریکا شد. 51 نفر از نمایندگان هم بدون کسب مجوز در روز رای گیری در مجلس حاضر نشدند و مجلس با 136 نفر و به ریاست حسین خطیبی تشکیل شد و بطور مستمر تا ساعت پنج بعدازظهر ادامه یافت و حتی برای صرف نهار هم اجازه تعطیلی ندادند چون احتمال می رفت عده ای دیگر خارج شوند و نتوانند تصویب کنند.
مذاکرات و مخالفتهای در این جلسه به خوبی بیانگر نارضایتی و نگرانی نمایندگان مجلس است و در نهایت این لایحه با اکثریت شکننده و ناجیز 74 رای موافق در مقابل 61 رای مخالف به تصویب رسید. در حقیقت نیمی از اعضای حزب ایران نوین که تحت نفوذ نخست وزیر بوده و باید از حزب اطاعت کنند یا در جلسه حضور نیافته و یا رای مخالف دادند. و تعداد 15 نفر از نمایندگان نیز در مخالفت با لایحه صحبت کردند.
حضرت امام این مخالفتها و رای ندادنها را واقعی ندانسته و می فرمایند: «... ظاهر آن است که تمام مذاکرات صحنه ای بیش نبوده است... و اگر با دستور مقامات امنیتی نبود جرأت این نحو مذاکرات نداشته و بعد هم سالم نمی ماندند...»[66]
متن لایحه و اشکالات اساسی که بر لایحه وارد شد عبارتند از:
«ماده واحده ـ با توجه به لایحه شماره 18/2291/2157 ـ 25/11/1342 دولت و ضمائم آن که در تاریخ 21/11/42 به مجلس سنا تقدیم شده، به دولت اجازه داده می شود که رئیس و اعضای هیاتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران که به موجب موافقتنامه های مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی می باشند، از مصونیتها و معافیتهایی که شامل کارمندان اداری فنی موصوف در بند (و) ماده اول قرارداد وین که در تاریخ هجدهم آوریل 1961 مطابق بیست و نهم فرودین ماه 1340 به امضاء رسیده است می باشد برخوردار نماید. ـ مخبر کمیسیون امور خارجه ـ فتح الله ما فی».[67]
اشکالات متعددی به هنگام بررسی این لایحه بر آن وارد گردید که اهم آن به شرح زیر است:
«1. این لایحه با چند اصل از اصول قانون اساسی مشروطه تعارض داشت:
الف. مخالفت با اصل ششم متمم قانون اساسی که بیان می داشت: «جان و مال اتباع خارجه مقیمین خاک ایران مأمون و محفوظ است مگر در مواردی که قوانین مملکتی استثناء کند.»
ب. مخالفت با اصل 11 متمم قانون اساسی که بیان می داشت: «هیچکس را نمی توان از محکمه ای که باید درباره او حکم کند منصرف کرد...»
ج. مخالفت با اصل 71 متمم قانون اساسی که بیان می داشت: «دیوان عدالت عظمی و محاکم عدلیه، مرجع رسمی تظلمات عمومی هستند».
2. با توجه به محتوای این لایحه که در ارتباط با امور قضایی و نظامی بود طبق ایین نامه مجلس شورای ملی می بایست این لایحه درابتدا در کمیسیون نظام (دفاع) بررسی گردد و بعد از آن در جلسه علنی مجلس مطرح شود اما بر خلاف ایین نامه داخلی مجلس این لایحه به کمیسیون امور خارجی رفته و سپس به جلسه علنی آمده بود.
3. با توجه به مفاد بند (و) کوانسیون وین که این لایحه به آن استناد کرده بود خانواده و بستگان و حتی خدمه مستشاران نیز تحت پوشش مصونیت قرار می گرفتند.
4. با توجه به ماده 47 کنوانسیون وین که بیان می داشت: «کشور پذیرنده در اجرای مقررات این قرار داد به تبعیض بین کشورها قائل نخواهد شد»، امکان تسری مصونیت به مستشاران و متخصصان سایر کشورها وجود داشت.
5. مصونیت کنوانسیون وین در مواد29 تا 35 این کنوانسیون درج گردیده است اما به هنگام طرح لایحه کاپیتولاسیون در مجلسین ایران که منضم به کنوانسیون وین گردیده بود، ماده 32 این کنوانسیون چاپ نشده بود. این مسئله نیز مورد اعتراض چند تن از نمایندگان قرار گرفت.»[68]
در حین بررسی لایحه در مجلس پیشنهادات زیادی هم مطرح گردید که به جز یک مورد ما بقی رای نیاورد. این پیشنهادات عبارتند از:
«1. پیشنهاد بازگشت لایحه به کمیسیون دادگستری و نظام جهت بررسی مجدد (رد شد)
2. پیشنهاد اعطای مصونیت به مستشاران آمریکایی برای مدت یک سال (رد شد)
3. پیشنهاد استثنای درجه داران آمریکایی از اعطای مصونیت (رد شد)
4. پیشنهاد اعطای مصونیت متقابل از طرف دولت آمریکا به ایرانیانی که در خدمت آن دولت هستند (رد شد)
5. پیشنهاد اجرای این قانون، مادامی که اجرای آن اثر سوئی در روابط ایران و سایر دول نگذارد (رد شد)
6. پیشنهاد موکول کردن ادامه مذاکرات به دو روز بعد (رد شد)
7. پیشنهاد رای گیری مخفی (طبق ایین نامه پذیرفته شد)[69]
کاردار وقت سفارت آمریکا روز پس از رای گیری گزارشی به واشینگتون مخابره می کند که خواندنی است:
«مجلس، دیروز کنوانسیون وین و لایحه وضعیت در رابطه با پرسنل نظامی ایالات متحده را با 74 رای موافق در مقابل 61 رای مخالف تصویب کرد. این تفاوت آراء بطور تاسف باری ناچیز است... نکته قابل توجه این است که رهبری حزب ایران نوین، کنترل خویش را بر روی تعداد قابل ملاحظه ای ار هوادارانش از دست داد. در حال حاضر مجلس 188 نماینده دارد که 138 تن از آنها از اعضای حزب ایران نوین می باشند. به نظر می رسد نزدیک به 50 نفر از وکلای حزب ایران نوین غایب بوده اند... مشکل بتوان دریافت که چند نفر از آنها عمداً حضور نیافتند. اما مطمئناً همه وکلای غایب و حزب ایران نوین در جای دیگری کار نداشتند».
«از آغاز بحث نخست وزیر موضعی دفاعی داشت... «منصور» ظاهراً فکر می کرد که تنها با مخالفتی معمولی ـ که با وجود اکثریت وکلای حزب ایران نوین قابل کنترل است ـ روبرو خواهد شد. واقعیت این است که تعدادی از هواداران دولت یا با رای منفی و یا با غیبت عمدی از پشتیبانی آن خودداری کردند. بعد از اعلام نتایج رای گیری دولت با شوک ناخوشایندی روبرو شد. قبل از رای گیری، ضیایی به ما گفته بود که حزب ایران نوین تنها دو یا سه رای منفی را انتظار دارد.» «ظاهراً دولت به غلط احساس کرد از آنجایی که مخالفان نمی خواهند لایحه به رای گذاشته شود، مخالفتشان نباید قوی باشد».[70]
تاوان رای ندادن بعضی از مجلسیان
از آنجایی که مخالفت لایحه از نظر رهبران حزب ایران نوین گناه نابخشودنی به شمار می رفت حزب تصمیم به شناسایی و اخراج تعدادی از نمایندگان گرفت.
«حزب ایران نوین، در ادامه تحقیقات خود پیرامون رای گیری 13 اکتبر در مورد لایحه وضعیت به این نتیجه رسیده است که باید حدود 20 نفر از اعضایش علیه دولت رای داده باشند. تاکنون یکی از نمایندگان حزب «غلامرضا مبین» از حزب اخراج شده است و انتظار می رود که تعداد بیشتری اخراج شوند.»
«منصور تصادفاً نزد ما تایید کرده است که در میان تصفیه شدگان از حزب ایران نوین شخصاً مقامات سابق اصلاحات ارضی بودند که از قرار معلوم نسبت به پذیرش نفوذ ارسنجانی آمادگی خاصی دارند».
«حزب ایران نوین مشخص ساخت که تعداد افراد تصفیه شده نزدیک به 20 نفر است نه 10 نفر».[71]
نکته جالب توجه اینکه سناتورها از اینکه لایحه ای چنین خفت بار را بدون هیچگونه بحثی تایید کرده اند بسیار خجل شده بودند و در صدد بودند با تصویب پیشنهاد اصلاح لایحه در مجلس شورای ملی آن را به مجلس سنا برگردانند و در آنجا با اصل آن مخالفت کنند. در این باره کاردار سفارت آمریکا چنین گزارش می دهد:
«حقیقت دیگری که از میان مذاکرات اخیر آشکار شده این است که با فرار از سخت ترین تنگناهایی که قابل باور نبود، از مصیبتی همه جانبه اجتناب شد. طبق گفته نخست وزیر، حرکتی هماهنگ در جریان بود که این لایحه اصلاح گردد تا بدین وسیله به سنا اعاده شود زیرا از این راه، شریف امامی و گروهی از سناتورها با خوشحالی خواهند توانست تا وجهه از دست رفته خود را در نظر مردمی که احساس می کردند سنا لایحه ر ابه سرعت تصویب کرده است بدست آورند. این مسئله منطقی بودن تصمیم ما (مقامات سفارت آمریکا) را در این مورد تایید می کند که قبول عبارات نسبتاً بد لایحه مصوبه سنا، بهتر از قبول خطر برای هر گونه تلاشی جهت اصلاح لایحه که احتمالاً منتهی به یک بن بست کامل می شد بود».[72] آمریکائیها هم با اینکه میزان مصونیت در لایحه را محدود می دانستند و قصد بازگشت دادن لایحه به مجلس سنا را داشتند ولی بواسطه همین وضعیت از نظر خود عدولکردند.
اعترافات آمریکائیان پس از تصویب
اس. دبلیو. راک ول از اعضای سفارت آمریکا در گزارشی چنین می گوید:
«از جمله اتهامات وارده به منصور و وزارت امور خارجه این است که آنها با کاربرد کنوانسیون وین در مورد پرسنل نظامی آمریکا در ایران امتیازات بیشتری از آنچه که ما از طریق قراردادهای مختلف وضعیت نیروها (SOF) در دیگر کشورها بخصوص در کشورهای ترکیه و پاکستان به دست آورده ایم به ما داده اند. البته این مسئله تا حدی صحت دارد. در شرایط فعلی، دولت منصور در موقعیت نامناسبی قرار گرفته به نحوی که مجبور است به افراد مطلع از جمله حقوق دانان ایرانی توضیح دهد که چرا قضاوت در تمام دعاوی جنایی در ایران، به دادگاههای ایالات متحده واگذار شده است. در حالی که مشخص است که... موافقتنامه های وضعیت نیروها دارای عباراتی است که مستلزم لغو مصونیت در مواردی با «اهمیت ویژه» می باشد. علیرغم این مسئله ترتیباتی که از سوی پارلمان ایران مقرر شده این چنین شرطی را در برندارد».[73]
جیمزبیل در مقاله خود با اشاره به بی سابقه بودن چنین امتیازاتی برای آمریکائیان می نویسد: «برخلاف موافقتنامه وضعیت نیروها که بر اکثر نظامیان آمریکایی در خارج از کشور حاکم است، ترتیبی که در ایران داده شد به آمریکا حق انحصاری تعقیب جرائم تمامی پرسنل در تمامی مواقع می بخشید. ایران از حق خود برای تعقیب قانونی مجرم (حتی اگر مقامات آمریکایی تصمیم گیرند از اینکار خودداری کنند) صرفنظر کرده است... موافقتنامه ایران و آمریکا در مورد وضعیت نیروها بی سابقه بود. این موافقتنامه، اجرای ویژه و سخت این ایده بود. زیرا هر گونه کنترل قانونی ایران بر گروه نظامی رو به رشد آمریکایی در این کشور را ناممکن می ساخت. و علاوه بر این ایده اولیه را گسترش داده شامل گماشتگان نیز می شد. مسأله مصونیت و عدم فرمانبرداری از قوانین از سوی خارجیان همواره برای ایرانیان که کشورشان را قربانی کاپیتولاسیون تحمیلی انگلیس و روس از سال 1828 تا 1928 می دانستند، مسأله حساسی بود.»[74]
یانگ استاد دانشگاه هاروارد چنین می گوید: «... موافقتنامه وضعیت نیروها اشتباه فجیعی برای منافع آمریکا در ایران بود و این قانون سنگین بعنوان نشانه فاحش امپریالیسم تفسیر می شد. با این همه ما برای اجرای آن پافشاری کردیم.»[75]
آگاهی امام خمینی از تصویب لایحه
امام خمینی بر خلاف سالهای قبل که تابستان را از قم خارج می شدند و به شهر ها و اماکن ییلاقی می رفتند تا بتواند از فصل تابستان برای تدوین کتاب و مطالعات دیگر استفاده کنند در تابستان سال 1343 با توجه به حساسیت زمان در قم باقی ماندند و چون سال تحصیلی 43 ـ 42 را بواسطه زندان و حصر از دست داده بودند تدریس مسائل مستحدثه را در ایام تابستان آغاز کردند. با این حساب تعدادی از شاگردان و یاران امام هم با اطلاع از این موضوع از مسافرت تابستانی صرف نظر کردند و در پای درس ایشان حاضر می شدند. این مباحث که خود از مباحث اساسی و کلیدی روز بود و تقریباً تا آن روزها کسی به این صورت به آن نپرداخته بود بسیار جالب بود و مجموعه آن مباحث هم توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله علیه در حال تصحیح و تنظیم برای چاپ و نشر است. به هر حال امام در شهر قم باقی ماندند که شاید هم به دلیل بی خبر نماندن از اوضاع مملکتی بوده است. چون در آن موقعیت ایشان پرچمدار روحانیت بوده و همه چشمها به ایشان دوخته شده بود و نیز خود ایشان احساس کرده بودند حرکتهایی و جریانهایی در صدد برنامه ریزی و توطئه علیه کشور و اسلام هستند. و در یکی از صحبتهای قبلی خود به این نکته اشاره نموده اند: «آقایان توجه داشته باشند که با وضعی که پیش آمده اینده تاریک، و مسئولیت ما سنگین و دشوار می باشد. حوادثی که اکنون در جریان است اساس اسلام را به خطر نابودی تهدید می کند. توطئه حساب شده ای علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران تنظیم شده است...»[76]
امام پس از اطلاع از اصل جریان افرادی را مأمور می کنند تا متن لایحه و دفاعیات نمایندگان در مجلس و ملحقات آن را بدست بیاورند. افرادی مانند آقای هاشمی رفسنجانی و مهدی عراقی به دنبال این مسئله روانه می شوند و بالاخره این بدست ایشان می رسانند. در رابطه با طریقه رساندن متن لایحه و دفاعیات نمایندگان حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می گوید: «با خبر شدیم که در مجلس رژیم لایحه ای در مسیر تصویب است که در آن به مستشاران آمریکایی امتیازاتی داده می شد، در پیگیری این خبر زمینه جدیدی فراهم شد برای مبارزه امام، امام چند نفری را مامور تحقیق در مورد جزئیات این خبر کردند که یکی از آنها من بودم. رفتم پیش آقایان فلسفی و تولیت و سید جعفر بهبانی پیام امام را رساندم گفتم ما اخبار پشت پرده این جریان را هر چه بیشتر و دقیقتر می خواهیم. آقای بهبهانی از طریق یکی از نمایندگان مجلس سنا متن لایحه و اسناد مربوطه را بدست آورد و به من داد. من دو روز در تهران ماندم و متن مذاکرات مجلس و جزوه کنوانسیون وین را تهیه کردم. اخباری ر ا هم مرحوم تولیت در اختیار من گذاشت که مجموعاً اطلاعات کاملی بردم خدمت امام».[77]
در همین رابطه شهید حاج مهدی عراقی در خاطرات خود می گوید: «در اواخر شهریور بود که یکی از رفقایی که ما در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد که یک لایحه را دولت می خواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به 1700 مستشار آمریکایی که بعداً به همین نام کاپیتولاسیون مشهور شد. این مساله آمد با آقا (امام خمینی(ره)) مطرح شد. اما اینجوری قبول نکردند. گفتند تا مدرک نباشد ما نمی توانیم روی آن حرف بزنیم شما اگر بتوانید مدرکش را تهیه کنید تا این شد که لایحه آمد در مجلس و عده ای مخالفت کردند با لایحه، ما فرستادیم صورت جلسه ای که در مجلس بود از روی آن صورت جلسه فتوکپی کردند، همین صورت جلسه را خارج کردیم هم از مجلس شورا و هم از جلس سنا. جفت این صورت جلسه ها را در اختیار آقا گذاشتیم.»[78]
امام پس از اطلاع از کم و کیف ماجرا تصمیم به موضعگیری می گیرند. ولی ابتدا مکاتباتی با علمای شهر ها و بلاد انجام می دهند و چون ایام جشن و چراغانی به مناسبت چهارم آبان (روز تولد شاه) نزدیک بود و اتفاقاً در آن سال چهارم آبان مصادف شده بود با بیستم جمادی الثانی (سالروز تولد حضرت زهرا و همچنین سالروز تولد حضرت امام) ایشان برنامه سخنرانی خود را برای این روز تعیین می کنند و به یاران و هواداران خود در شهرها و خصوصاً تهران ابلاغ می کنند. از این رو در این روز تعداد زیادی از مردم از شهرهای دور و نزدیک در اطراف منزل امام تجمع می کنند. منزل ایشان پر از جمعیت و باغات انار اطراف منزل ایشان همگی پر از افراد می شود. ایت الله طاهری خرم آبادی در خاطرات خود چنین می گوید: «من وقتی به منزل امام رسیدم که هیچ راهی برای رفتن به داخل منزل وجود نداشت. حیاط منزل و حیاط کوچکی که کنار این حیاط هست و تمام اتاقهای منزل مملو از جمعیت بود. جمعیت در کوچه های اطراف هم نشسته بودند. آن زمان از منزل امام که رد می شدی، یک باغ بزرگی بود که به باغ قلعه معروف بود. در این باغ هم جمعیت فراوانی نشسته بودند. از قبل برای صوت پیش بینی کرده بودند و بلندگوهای متعددی نصب نموده بودند تا همه مردمی که در کوچه ها و آن باغ حضور داشتند نیز سخنرانی امام را بشنوند. امام در درگاه اتاقشان و مشرف بر جمعیتی که در حیاط حضور داشتند نشسته بودند و با استفاده از بلندگو خطابه بسیار تند و آتشین و در عین حال متقن و مستدلی ایراد کردند...».[79]
خبر سخنرانی امام به گوش دربار هم می رسد و برای جلوگیری از سخنرانی ایشان نماینده ای به قم اعزام داشت. ولی نتوانست به خدمت امام برسد. لهذا با فرزند ایشان ملاقات کرد و اظهار داشت:
«... آمریکا به منظور کسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت می کند و پول می ریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است که هر گونه حمله به آن به مراتب خطرناکتر از حمله به شخص اول مملکت است! ایة الله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است و با عکس العمل تند و شدیدی آن مواجه خواهد شد. دیگر هر چه بگویند حتی حمله به شاه، چندان مهم نیست».[80] امام با توجه به پیام دربار به نقطه ضعف رژیم پی برده و نوک حمله بیاناتشان را مستقیم متوجه آمریکا نمودند. ساعت 30/8 صبح امام از منزل خارج شده و در میان مردم ظاهر شدند. حجةالاسلام سید حمید روحانی فضای آن روز را چنین ترسیم می کند:
«ساعت تقریباً 30/8 صبح را اعلام می کرد که قائد بزرگ اسلام با چهره ای افروخته چشمانی از شدت خشم و خستگی و بی خوابی سرخ شده جبینی گره خورده و قیافه آراسته و جذاب در مقابل مردم ظاهر شد. توده ها با شعار صلوات نسبت به ایشان ابراز احساسات کردند. بسیاری با دیدن قیافه ای افروخته و اندوهبار ایشان به گریه افتادند و آنگاه که ایه ی شریفه ی «استرجاع» از زبان ایشان جاری شد صدای گریه و شیون در فضا طنین افکند و صدای گریه دل خراش توده ها با فرازهای جانسوز و طوفان خیزی که پشت سر هم از دهان قائد بزرگ اسلام خارج می شد در هم آمیخت و حماسه ها آفرید. شدت گریه توده ها به حدی بود که بیم آن می رفت که قلبها از کار بیفتد و روح ها از کالبدها خارج شود! فرازهای طوفانبار: قلب من در فشار است... ناراحت هستم... ایران دیگر عید ندارد... عید ایران را عزا کردند... ما را فروختند... عزت م پایکوب شد... عظمت ایران از بین رفت... و...
که در آغاز نطق قائد بزرگ به گوش می رسید تاب و توان را از شنودگان می برد، مردم را آشفته و از خود بی خود می کرد. شور و احساسات عصیان بار توده ها به حدی بود که چندین بار سخنان ایشان چند لحظه ای قطع گردید! و اگر سخنرانی ایشان قطع نمی شد می توان گفت که نفس مردمی که تحت تاثیر سخنان شیوا و سازنده ایشان قرار گرفته بودند قطع می گردید. حال و وضع امام خمینی نیز در هنگام ایراد نطق سخت بحرانی بود چهره ایشان به حدی افروخته شده بود که گوئی خون به صورت ایشان پاشیده اند! رگهای گردن متورم و دهان ایشان کف کرده بود و از شدت ناراحتی و خشم قطره های درشت عرق در آن فصل سرما از جبین جذاب و نورانی ایشان سرازیر بود و فریادهای جانسوزی که از ته دل بر می کشیدند تنها قلبهای شنوندگان را می لرزانید و می خواست از جا بکند! بلکه بیم آن می رفت که قلب خود ایشان نیز ـ خدای نخواسته ـ یکباره از کار بیفتد! و با وجود چنین شور و احساسات سخنانی که در این نطق انقلابی بازگو ساخت می توان گفت که در طی نهضت ایشان تا آن روز بی سابقه بود و برای یک انسان عادی با پیش نویس قبلی که از رو بخواند امکان ندارد که بتواند اینگونه مرتب، دسته کرده و پشت سر هم ادا کند و برای یک نسل بلکه نسلهایی رهنمود باشد.
قائد بزرگ در این نطق تاریخی و انقلابی، موضع قاطع خود را در برابر بلوکهای شرق و غرب روشن ساخت اهداف و آرمانهای روحانیت را تا حدودی مشخص کرد و رهنمودهای غنی ژرف و پر محتوائی به نسل معاصر و نسلهای اینده داد».[81] امام در این نطق پر شور پرده از نیات آمریکا و سر سپردگی شاه برداشتند و افشا گری نمودند. گوشه هایی از نطق ایشان را می آوریم: «قانونی در مجلس بردند در آن قانون اولا ما را ملحق کردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند اگر یک خادم آمریکایی اگر یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند! بازپرسی کنند! باید رود آمریکا! آنجا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند! دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویب نامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود، مطلب را تمام کردند و بازنفسشان در نیامد. در این چند روز این تصویب نامه را بردند به مجلس شورا وُر در آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد،بعضی از وکلا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند، با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد. ملت ایران را از سگ های آمریکا پست کردند. اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او می کنند اگر شاه ایران را زیر بگیرد مرجع ایران را زیر بگیرد بزرگترین مقام را زیر بگیرد هیچ کس حق تعرض ندارد چرا؟ برای این که می خواستند وام بگیرند از آمریکا. آمریکا گفت این کار باید بشود (لابد اینجور است) بعد از سه چهار روز وام دویست میلیون دلاری تقاضا کردند... ایران خودش را فروخت برای این دلارها... ما را جزء دول مستعمره حساب کرد، ملت مسلم ایران را پست تر از وحشی ها در دنیا معرفی کرد در ازای وام 200 میلیون که 300 میلیون پس بدهند.
نظامیان آمریکایی، مستشاران نظامی آمریکا به شما چه نفعی دارند؟ آقا اگر این مملکت اشغال آمریکاست پس چرا اینقدر عربده می کشید پس چرا اینقدر دم از ترقی می زنید؟ اگر این مستشاران نوکر شما هستند پس چرا از اربابها بالاترشان می کنید؟ پس چرا از شاه بالاترشان می کنید. اگر نوکرند مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می کنند شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال آمریکاییست پس بگویید... ما زیر چکمه آمریکا برویم و چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟ آمریکا از انگلیس بدتر انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر اما امروز سرو کار ما با این خبیث هاست، با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که مغفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. من به آنان که به ظاهر مخالفت کردند، این حرف دارم به آنها، چرا آقا تو سرتان خاک ریختند چرا پا نشدید یقه آن مردک را بگیرید، همین من مخالفم و سر جای خود بنشینید و آن همه تملق بگویید؟ مخالفت این است؟ باید هیاهو کنید باید بریزید وسط مجلس به هم باید بپرید که نگذرد و این مطلب، به صرف اینکه من مخالفم درست می شود؟! دیدید که می گذرد پس نگذارید یک همچو مجلسی وجود پیدا کند از مجلس بیرونشان کنید. ما این قانون را که در مجلس واقع شد قانون نمی دانیم. ما این مجلس را مجلس نمی دانیم. ما این دولت را دولت نمی دانیم. انیها خائنند به مملکت ایران، خائنند».[82]
همچنین امام یک اعلامیه مفصل هم صادر کردند که به سرعت در کشور پخش شده و احدی هم دستگیر نشد در بخشی از این اعلامیه که با ایه «نفی سبیل» (ان یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً) شروع شده بود، چنین آمده است:
«آیا ملت ایران می داند در این روزها در مجلس چه می گذشت؟ می داند بدون اطلاع ملت بطور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می داند مجلس به پیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضاء کرد؟ اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به آمریکا داد، قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما، قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهای چندین ساله سران قوم، ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت داگاه های ایران را پایمال کرد؟ به ننگین ترین تصویب نامه دولت سابق با پیشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت رای مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت آمریکایی ها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامی و غیر نظامی آمریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند هر خیانتی بکنند پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد و دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارد، چرا؟ برای آنکه آمریکا مملکت دلار است و دولت ایران محتاج به دلار.
امروز که دولتهای مستعمره یکی پس از دیگری با شهامت و شجاعت خود را از تحت فشار استعمار خارج می کنند و زنجیرهای اسارت را پاره می کنند مجلس مترقی ایران با ادعای سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله با لاف همردیف بودن با ممالک مترقیه، به ننگین ترین و موهن ترین تصویب نامه غلط دولتهای بی حیثیت رای می دهد و ملت شریف ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالم معرفی می کند و با سرافرازی هر چه تمامتر، دولت از تصویب غلط دفاع می کند و مجلس رای می دهد. از بعضی منابع مطلع به من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه، آلمان غربی پیشنهاد کرده اند و هیچکدام زیر بار این اسارت نرفته اند، تنها دولت ایران است که اینقدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی می کند و آن را به باد فنا می دهد... آمریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار می آورد که چنین تصویب نامه مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال می کند تصویب و اجرا کنند. آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن می نماید».[83]
واکنش رژیم
در مقابل شاه نیز در همین مراسم سلام روز تولد نمایندگان مجلس را به شدت سرزنش نمود که چرا با این لایحه در مجلس مخالفت کردید. رژیم که از نطق امام به شدت تکان خورده بود در صدد توجیه و چاره جویی برآمد و لذا منصور به مجلس سنا رفت و در توجیه اقدام خود گفت: «... فقط یک مصونیت ناقص یعنی مصونیت در حین انجام وظیفه داده شده است. حتی مصونیت مدنی برای مستشاران آمریکایی در خدمت ارتش ایران، اعطاء نشده است و کلیه مواردی که برای ایران تامین حقوق افراد ایرانی ضروری است، در اختیار محاکم صالحه ایران است. فقط این افراد در حین انجام وظیفه، چون ما خواهان انجام وظیفه آنها هستیم اگر اتفاقی بیفتد دارای مصونیت سیاسی هستند».[84]
این سخنرانی همزمان با تصویب وام آمریکا به ایران صورت گرفت و بدین ترتیب شاه مزد کار خود را گرفت. در همین ایام از کاخ سفید فرمان تبعید امام خمینی صادر شد و شاه که به شدت نگران بود و زیر بار نمی رفت بالاخره تسلیم شد. حسین فردوست در خاطرات خود در این خصوص می نویسد: «منصور برنامه های مهمی به سود غرب داشت که یکی از آنها «کاپیتولاسیون» بود که با مقاومت جدی امام خمینی مواجه شد...
همانطور که منصور به دستور آمریکا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید تبعید امام خمینی نیز دستور مستقیم آمریکا بود. تصور من این است که شخص محمد رضا به این کار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از انجام آن واهمه داشت شب قبل از تبعید امام محمدرضا در کاخ میهمانی داشت و حدود 200 نفر مدعو شرکت داشتند. منصور نخست وزیر نیز حضور داشت منصور حدود نیم ساعت با محمدرضا در وسط سالن قدم می زد و من متوجه آنها بودم. استنباطم این بود که منصور در موضوعی پافشاری می کند و محمدرضا موافق نیست. یکبار نیز شنیدم که محمد رضا به منصور گفت: «چه اصراری دارید؟» بالاخره محمد رضا مرا خواست و با بی میلی (چون با ژستهای او آشنا بودم) گفت: «ببینید نخست وزیر چه می خواهد؟» منصور مطرح کرد که باید هر چه سریعتر ایت الله خمینی به ترکیه تبعید شود. گفتم باید به پاکروان [رئیس وقت ساواک] گفته شود. گفت «تلفن کنید» تلفن کردم.. پاکروان گفت که ایا می توانم با شاه صحبت کنم؟ به محمد رضا گفتم او به اتاق دیگری رفت و با وی صحبت کرد. دستور صادر شد و همان شب مولوی رئیس ساواک تهران به همراه نیروهایی از هوابرد به قم رفت و ایشان را به تهران آورد و صبح روز بعد با هواپیما به ترکیه تبعید شدند»،[85]
دستگیری امام خمینی رحمه الله علیه
شب سیزدهم آبان مقارن نیمه شب کماندوهای شاه اطراف منزل امام را محاصره کرده و امام را دستگیر می کنند. نویسنده کتاب بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی ماجرای دستگیری امام را چنین بیان می کند:
«شب 13 آبانماه/1343 صدها کماندو و چتر باز مسلح خانه قائد بزرگ را در قم محاصره کرده از بام و دیوار وارد منزل شدند و جهت دستگیری ایشان به جستجوی و ضرب و شتم خدام منزل پرداختند. امام خمینی که در آن ساعت در یکی از اطاقهای اندرون به نماز و دعا مشغول بود از سر و صداها و جست وخیزها دریافت که چکمه پوشان رژیم به منزل یورش آورده اند که بی درنگ لباس بر تن کرده خواست از در اندرون به بیرونی برود لیکن دری که اندرون را به بیرونی متصل می ساخت بسته و کلید آن که در مضر خود ایشان بود در آن لحظه گم شده بود.
دژخیمان شاه پس از پرس و جو در بیرونی از آنجا که دریافتند امام خمینی در اندرون به سر می برد به درب اندرون یورش برده چون در را بسته یافتند با مشت و لگد به جان آن افتادند! امام خمینی چندین بار بانگ زد که «وحشیگری در نیارید الان در را باز می کنم» لیکن مزدوران شاه بی توجه به تذکر ایشان به مشت کوفتن و لگد زدن خود ادامه می دادند تا سرانجام قسمتی از در را شکستند!
امام خمینی که از پیدا کردن کلید ناامید شده بود از در دیگر اندرون که به کوچه باز می شد خارج شد و در وقت بیرون رفتن مهر امضای خود را به رسم امانت به «بانو خمینی» سپرد و فرمود «شما را به خدا می سپارم». کماندوها و دژخیمان شاه که سراسر کوچه را اشغال کرده بودند به محض خارج شدن قائد بزرگ از منزل ایشان را محاصره کرده به ماشینی که در درب منزل آورده بودند سوار کردند و ماشین با شتاب هر چه بیشتر به حرکت در آمد.
پاسبانی که در آن ساعت در جلو بیمارستان فاطمی پست داشت می گفت که امام خمینی را از در منزل تا سر خیابان با ماشین فولکس واگن آوردند و سر خیابان سوار ماشین شورلتی که از قبل آماده شده بود کردند و با ماشین شورلت به تهران بردند. پاسبان مزبور افزود: امام خمینی وقتی که از ماشین فولکس پیاده می شد بیش از چهار صد نفر کماندو و چتر باز مسلح در اطراف ایشان و در محوطه گرد آمده بودند و ایشان با لبخند معناداری به مسئول ان گروه فرمود: «این همه قوا نمی خواست»!
ماشین حامل قائد بزرگ 140 کیلومتر راه قم ـ تهران را در مدتی کمتر از 90 دقیقه پیمود و به فرودگاه مهر آباد رسید و در آنجا سرهنگ مولوی که پیش از رسیدن ماشین حامل امام خمینی حاضر شده بود بوسیله بی سیم با مافوق خود (که از قربان، قربان گفتنهای او به دست می آمد که طرف مخاطب او خود شاه می باشد) ارتباط بر قرار کرد و اظهار داشت که مأموریت تا اینجا به خوبی صورت گرفته و تتمه آن نیز به زودی انجام می پذیرد!
هنوز آفتاب روز 13 آبانماه سر از افق بیرون نیاورده بود که قائد بزرگ... به جرم دفاع از استقلال وطن و هموطنان مسلمان خود از وطن بیرون برده شد! آنگاه که هواپیما... موتورها را روشن کرد یکی از مقامات به اصطلاح امنیتی پاسپورت قائد بزرگ را به دست ایشان داد و اظهار داشت که شما اکنون به ترکیه می روید و خانواده شما نیز به زودی به شما ملحق خواهند گردید...»[86]
قتل منصور
پس از تبعید امام و ابلاغ لایحه کاپیتولاسیون و خفه کردن تمام صداهای مخالف و توبه نمودن نمایندگانی که در جریان تصویب مخالفت کرده بودند دیگر کسی باور نمی کرد افرادی می باشند که نور ایمان قلوب آنها را منور کرده و آماده باشند خیانتکاران را به سزای خود برسانند. آری چند نفر از اعضای هیئتهای مؤتلفه بنامهای محمد بخارایی، مرتضی نیک نژاد، رضا صفار هرندی، صادق امانی و مهدی عراقی تصمین به اعدام منصور گرفتند.
پیامد های احیای کاپیتولاسیون
طولی نکشید که وضعیت حضور آمریکائیان در ایران تغییر کرد. سیل عظیم آمریکائیان به ایران سرازیر شدند و با خود جنبه های منفی فرهنگ غرب را وارد کردند. فریدون هویدا در این خصوص می گوید: «هجوم تکنسینهای خارجی اعم از نظامی و غیر نظامی شهرهای بزرگ کشور را هر چه بیشتر رو به سوی غربی شدن سوق می داد و نفوذ فرهنگ غربی آثار خود را در کلیه شئون اجتماعی ظاهر کرد».[87]
یکی از نویسندگان آمریکایی در مورد سالهای بعد از احیای کاپیتولاسیون می نویسد: «... تنها بین سال 1970 تا سال 1978 تعداد آمریکایی ها از کمتر از 8 هزار به حدود 50 هزار نفر رسید. این سیل آمریکایی ها به ایران به مشکل جدی برای مقامات سفارت آمریکا در دهه 1970 تبدیل شد. یکی از مشکل ترین مسائلی که «ریچارد هلمز» سفیر آمریکا در اواسط دهه 1970 با آن مواجه شد موج غیر قابل کنترل آمریکایی های آموزش ندیده و فاقد تدارکات به ایران بود. با آغاز هجوم طلایی و افزایش قراردادها، حضور آمریکایی ها نیز افزایش یافت... با گذشت زمان و افزایش تعداد، بخش روز افزونی از فرصت طلبان لاشخورهای مالی و افراد بیکار سر خورده که اخیراً از آسیای جنوب شرقی بازگشته بودند، راه خود را به سوی ایران کج کردند... با واکنش منفی و مهاجم گونه کارمندان آمریکایی به جامعه ایران موج نفرت، نژادپرستی و نادانی به هم آمیخت. آنها ایرانی ها را «کاکاسیا»، «گدا»، «بوگندو»، «بدوی»، «بیابان نشین» و فرهنگ آنها را «فرهنگ شتر» می خواندند.
در اواسط دهه 1960 رفتار بسیاری از آمریکایی ها در ایران به موضوع بحث مهمی در این کشور تبدیل شد. با افزایش وقایع مختلف و با توهین و بد زبانی آمریکایی هایی که بسیاری از آنها فاقد آمادگی یا آموزش برای زندگی در ایران بودند، شبکه ارتباط شخصی در خارج از شهر ها بر اثر اظهار نظرهای انتقادی میزبانان ایرانی و توسعه احساسات ضد آمریکایی متزلزل شد. به تدریج گزارشهایی مربوط به شرارت، میخواری و خشونت در روزنامه های ایرانی ظاهر شده گزارش یک روزنامه ایرانی در مورد یک «آمریکایی چشم چران» بود که به سوی یک زن ایرانی رفته و با شوهر وی دعوا کرده بود. این عبارت و عبارات دیگر نظیر «آمریکایی های مست» و «آمریکایی های عیاش» مرتباً در مکالمات ایرانی ها در تهران و اصفهان ظاهر می گردید».[88]
تسری مصونیت به مستشاران دیگر کشورها
دیگر کشورها هم به طمع افتاده و درصدد کسب مصونیت برای مستشاران و کارمندان خود شدند. در اولین ماده قراردادی که ما بین دولت انگلیس و ایران در مورد خرید تجهیزات نظامی و استخدام مستشاران انگلیسی منعقد شده می خوانیم:
«1ـ دولت کشورهای متحده بریتانیا از افراد تفنگداران سلطنتی جهت کمک به نیروی دریایی شاهنشاهی ایران در برقراری یک آموزشگاه کماندو و در تشکیل یک گردان کماندو فراهم خواهد نمود. تعداد و درجه افراد تیم تفنگداران سلطنتی منوط به ترتیباتی خواهد بود که گاه به گاه مورد موافقت دولت شاهنشاهی ایران و دولت کشورهای متحده بریتانیا قرار می گیرد. اعضاء تیم مزبور به سمت اعضاء فنی و امور اداری وابسته به سفارت انگلیس خواهند بود و دارای امتیازات و مصونیتهایی می باشند که به چنین اعضایی تعلق می گیرند».[89]
الغای کاپیتولاسیون
پس از پیروزی انقلاب اسلامی که خود نتیجه سالها مبارزه و شهادت طلبی مردم بود الغای کاپیتولاسیون از اهم درخواستهای مردمی بود لهذا سه ماه پس از پیروزی انقلاب و در شب 23/2/58 اطلاعیه زیر از رادیو پخش شد:
«بنا به پیشنهاد هیئت وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون مصوب 21 مهر ماه 1343 (13 اکتبر 1964) راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامی آمریکا در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین (کاپیتولاسیون) از تاریخ 23/2/58 لغو شد».[90]
6 ماه بعد و درست در روزی که امام بواسطه افشاگری و مخالفت علیه لایحه کاپیتولاسیون در 15 سال قبل به ترکیه تبعید شده بودند، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به مقر اصلی آمریکائیان در ایران حمله برده و کارکنان سفارتخانه آمریکا را به محاصره خود درآوردند. این حادثه که با پشتیبانی امام از آنها انقلاب دوم و انقلاب بزرگتر از انقلاب اول نام گرفت ابهت آمریکا را در ایران و جهان شکست و پاسخی بود بر نیم قرن اهانت و تحقیر ملت ایران و آنچنان ابهت آمریکا را در جهان شکست و آمریکا را خرد کرد و شعار آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند را که امام فرمود به اثبات رساند و براستی سیزده آبان 58 پایانی بود بر سالها ظلم و ستم آمریکائیان در ایران و مرهمی بود بر دل داغدیدگان و مسلمان واقعی و کسانی که سالهای سال عزت و استقلالشان سرکوب شده بود. «والسلام 25/8/79»
افزودن دیدگاه جدید