جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

جنگ احد
جنگ احد در شعر نو و متون ادبی : شیر قریش - جنگ با مارهای کفر - صحنه کارزار - چیزی به فتح نمانده بود؛ اما... - تنگه را رها نکنید - تا با محمد صلی الله علیه و آله وسلم هستی، پیروزی - هنوز هم شیطان، پشت کوه اُحد، کمین نشسته است - ... و این حمزه است ....

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی : شیر قریش - جنگ با مارهای کفر - صحنه کارزار - چیزی به فتح نمانده بود؛ اما... - تنگه را رها نکنید - تا با محمد ﷺ هستی، پیروزی - هنوز هم شیطان، پشت کوه اُحد، کمین نشسته است - ... و این حمزه است - داغ پراکندگی در احد - شیطانی در هیبت یک زن

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

شیر قریش - خدیجه پنجی

صدای چکاچک شمشیرها، گوش فلک را کر می کرد و صاعقه تیغ ها، دل آسمان را می شکافت. یک طرف سپاه کفر بود و یک طرف سپاه اسلام. بازوان قدرتمند ایمان، چنان شمشیر می چرخاند که زهره کفر، از ترس، آب می شد. کم کم، شهد پیروزی، به کام اسلام گوارا می شد که ناگاه، ابلیس وسوسه، به قلب های بعضی، چنگ زد و آنان را چنان مسحور خود ساخت که چشم جان به حقیقت بستند و ندای وجدان را نشنیدند و فرمان قافله سالار حقیقت را نادیده گرفتند و به جمع آوری غنایم پرداختند؛ تا چرخ زمانه به کام کفّار بگردد. ورق برگشت و این بار، کفر بود که بر «ایمان» می بارید و زخم بود که بر پیکر «اسلام» فرود می آمد. اگر نبود، شیر دلیر قریش ـ حمزه(علیه السلام) ـ شاید از دین چیزی نمی ماند و اگر نبود درخشش ذوالفقار شیر خدا ـ علی(علیه السلام) ـ شاید اسلام برای همیشه در «احد» دفن می شد.

... و «حمزه»، دریای رشادت و غیرت بود که از همان آغاز، دل به اسلام سپرد و حامی «محمّد(ﷺ)» شد. تاریخ از یاد نخواهد برد نام «حمزه» را که همواره بر تارک روزگار می درخشد؛ مردی که اسلام رانه با زبان که با تیغ غیرت خویش، حمایت کرد و سرانجام در «احد»، به مکر روباهی پست، ناجوانمردانه، به شهادت رسید و مدال پرافتخار «سیدالشهدا» را به گردن آویخت، سلام و درود خدا بر روح بزرگش باد.

منبع: مجله اشارات آذر ماه 1381 ، شماره 43 - وقوع جنگ احد

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

جنگ با مارهای کفر - میثم امانی

جنگ بود و جاهلیت، سپاه خویش را آراسته بود. برای سوزاندن باغ های مدینه، شترهای شرک را آورده بودند تا مزرعه توحید را پامال کنند.

کینه ها جمع شده بود تا همدست شود علیه تو؛ علیه «رَحْمَةٌ لِلْعالَمِینَ».

جنگ بود و صدای طبل و دهل زن ها به انتقام خون های بدر بلند بود.

عادت های مرده، دوباره زنده شده بود؛ پای «کوه عنیان»؛ موریانه های نفاق از درون شهر و مارهای کفر از برون.

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

صحنه کارزار

جنگ بود. آری جنگ!

دامنه های اُحد، محل آزمون مسلمان ها انتخاب شده بود. موج های شهادت در دل دریایی عاشقان آشوب می کرد؛ نوجوان ها، گوی سبقت می ربودند از هم و باروهای شهر، پشت گرم توکل به خدا. در این مکتب خانه، نه شکست بود، نه نابودی... یا پیروزی بود یا شهادت.

و هیچ تیر از کمان رفته ای، هدر نمی رفت؛ یا به اسب می خورد یا به سوار. «سپر ساقی حاجیان مکه»، در قلب زمین و ذوالفقار علی بن ابی طالب علیه السلام ، گرداگرد نگین اسلام می چرخید. دست ها هم قسم بودند و پاها هم قدم که شریعه دین را نگه دارند؛ با چنگ و دندان.

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

چیزی به فتح نمانده بود؛ اما...

فریاد شیطان برخاست که «محمد ﷺ کشته شد» و عزم جهاد، جای خود را به حرص غنایم داد. ورق برگشت، تا ببینند عاقبت سرپیچی چیست و شکافتن صف ها، چگونه خود را نشان می دهد؟

جنگ بود و چیزی نمانده بود به فتح؛ اما زنجیرهای اتحاد که بگسلد، جاده شکست هموار خواهد شد. دیوارهای همنشین جدا شدند و برج های مقاومت، تنها ماندند. چیزی نمانده بود که مشعل از دست سرداران پیشرو بیفتد. پیوستگی چاه های بدر، جای خود را به گسستگی دامنه های احد بخشید.

همدلی اصحاب بدر، پیروزی سپاهی اندک را بر سپاهی بسیار تضمین کرد... یعنی «دست خدا با جماعت است»؛ اما اختلاف مردان احد، روشن کرد که دست خدا با تک روهای پراکنده از هم نیست و متفرق شدن، محصول خون های پاک را به باد خواهد داد.

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

تنگه را رها نکنید - حسین امیری

تنگه آزادگی را رها نکنید، ای سربازان محمد ﷺ ، تا لشکر قریش خواسته ها، شبیخون تان نزند!

نکند تیر وحشی خودکامگی نگاهتان بر قلب حمزه فطرت بنشیند که هند جگرخوار وسوسه، پشت دروازه شهر کمین نشسته است.

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

تا با محمد ﷺ هستی، پیروزی

محمد ﷺ با لشکر عشق؛ کمان های کشیده طمع؛ جنگ مغلوبه؛ مغاک عشق و عقل. داستان، داستان همیشگی پیروزی لشکر حق و کمین شیطان برگذر سوق الجیشی وسوسه است. داستان، داستان همیشگی «تا با محمدی، تا مطیع علی هستی، یعنی پیروزی؛ یعنی بزرگی و آن گاه که دل به شیطان دادی، یعنی شکست».

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

هنوز هم شیطان، پشت کوه اُحد، کمین نشسته است

هزار و چهارصد سال است که لشکر شکست، پشت کوه احد، منتظر لحظه ای نافرمانی نشسته، نشسته تا امت محمد ﷺ ، دمی دل به پریشانی دهد تا سقیفه بیافریند؛ لحظه ای دل به ترس دهد تا عاشورا خلق کند.

لشکر شکست، پشت گردنه وحدت مسلمین منتظر است؛ از همان سالی که محمد ﷺ مهمان همت یثرب شد؛ از همان سالی که پرچم سبز اسلام بر بام مکه درخشید.

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

... و این حمزه است

از شکار شیر آمده را بنگرید که دل شیر در سینه دارد و صد پیل به بازو. از شکار شیر آمده را بنگرید که خود، شکار پیام شیوای برادرزاده شده است.

رجز خواندنش را ببینید و شمشیر زدنش را! سیمایش را بنگرید که وقتی می غرد، دل شیران عرب فرو می ریزد، او حمزه است؛ اگرچه زخمی، اگرچه نیزه بر بدن، اما شیرگیر و گرُد.

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

داغ پراکندگی در احد - فاطمه پهلوان علی آقا

داغ را می توان از باور گل های باغ فهمید. و آه جانکاه از نهاد برآمده بلبلان را می توان شنید، وقتی که توفان طغیان و سرکشی، فرمان باغبان را ندیده می انگارند؛

وقتی که چشم ها، به برق شمشیرها و سپرهای به غنیمت مانده خیره می شود و سویی برای دیدن نور الهی فرمان رسول ﷺ ، باقی نمی ماند.

آنهایی که می مانند نیز در تلّی از دشنه های تیز کفر، گرفتار می شوند. آنجایی که طغیان پیمان شکنی بیداد می کند، ستون های محکم وفاداری نیز به لرزه در خواهد آمد.

همیشه آنهایی هدف تیرهای زهرآلود کفرند که در راه دفاع از حق و ناحق ستیزی، جام های بلای بیشتری را نوشیده اند. آنجایی که یاران اندک حق، در میان تنگه تنگ مکر دنیا و مال اندوزی احد، پراکنده شوند، تفرقه، حاکم خواهد شد؛ آنجاست که اتحاد کفر قریشی، می تازد و می تازاند، تا دیگر، رمقی برای جان هزار زخم وفاداری و پیمان حمزه ها، باقی نماند.

جنگ احد در شعر نو و متون ادبی

شیطانی در هیبت یک زن

جگرخواران حق ستیز، تیرهایشان را آب داده اند تا قلب پشتوانه پیامبر را نشانه روند؛ قلبی که با تپش های قلب پیامبر می تپید و در خنکای نسیم اسلام، نفس می کشید.

تیرها نشانه هایشان را برگزیده اند و قرعه نام ها یک به یک به هم افتاده است. «هند»، در آتش کینه و بغض چرک آلود خود، می سوزد. وحشی را اجیر کرده است تا با تکه های جگر حمزه، عموی پیامبر ﷺ، شعله سرکش وجودش را خاموش کند و آنچه در این بازار مکاره شیطانی، بی ارزش مانده است، حقانیت شمشیرهایی است که به فرمان پیامبر، بالا می رود و پایین می آید.

اما افسوس، دستانی که برای یاری حق به پا خاسته اند، در جمع آوری غنایم جنگی، ریسمان خود را شکستند و با این شکست، ویرانی های بی شمار جنگ نیز، بر جان مسلمین نشست.

دریغا که این وانفسای بزرگ، غم بزرگ تری را برای جسم زخمی و روح آزرده پیامبر ﷺ، به ارمغان آورد و حمزه را در سلاخی نگاه های کینه توز کفر، از او ستاند.

Share

دیدگاه‌ها

چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند
شاهبازان طریقت به مقام مگسی

وقتی خواسته ها و امیال انسان فراتر از نیاز های مادی نرفت حتی اصحاب و جنگجوی پیامبر باشی باز پای آدم خواهد لغزید و نتنها خودش را نابود میکند بلکه تشکیلاتی را هم نابود خواهد کرد...و آدم چه حسی دارد که انگار حضرت حمزه ها چه قدر دست نیافتنیند

الان هم فریفته ما دنیا شدن و دست کشیدن از جهاد و یا کمرنگ شدن جهاد به گونه ای دیگر است .
وقتی ما تمام هم و غم خود را صرف کارهای اقتصادی و بر طرف کردن نیازهای اقتصادی خود و خانواده خود می کنیم و فعالیتهای جهادی ، مذهبی و اجتماعی و تشکیلاتی به فراموشی سپرده می شود و به بهانه اینکه وقت این کارها را نداریم و سرمان شلوغ است ، بی خیال اینگونه فعالیتها می شویم . وضع جامعه بهتر از این نمی شود . دوستان الان زمان ایثار و از خود گذشتگی است و تنها با تحمل درد و رنجها سنگرهای فرهنگی و غیره حفظ می شوند .
در ضمن برخی نیازهای اقتصادی ما و خانواده ما نیاز اساسی نیستند بلکه نیاز های رفاهی و کاذب و در جهت لذت هرچه بیشتر از دنیا این نیازها احساس می شوند .
یک درس بزرگ از مدافعان حرم : گفتند ما می رویم به جنگ با داعش و اگر شهید شویم فقط کودک ما یتیم می شود و اگر خط مقدم را نگه نداریم ، دشمن وارد کشورمان می شود و میلیونها کودک یتیم می شوند . همه کودکان این خاک بچه های ما هستند و همه دختران و زنان این مملکت ناموس ما می باشند .

برای رشد فردی و اجتماعی باید وارد تشکیلات شد.انسان تا وقتی که فردی کار کنه احساس بزرگی کاذب میکنه ولی وقتی وارد تشکیلات میشه دیگه نباید خودشو ببینه چون اگه منیت شو بخواد حفظ کنه تحمل ماندن در تشکیلات رو نخواهد داشت مثله اینکه تو کار کنی برای اسم یکی دیگه ثبت بشه (قبول این نکته بزرگی و مناعت طبع میخواد). از طرفی تا انسان یک هدف یا الگوی واحدی نداشته باشه نمیتونه فعالیت جمعی داشته باشه و آن دسته افرادی که منیت تو وجودشون باشه حتی اگه جانباز جنگ هم باشن خیلی درد بخور نخواهند بود.

عالی، پر از رستگاری...
چه صحنه سازی زیبایی

سلام علیکم .
نگاه اجمالی به موضوعیت تعبد در تشکیلات ( احد از یک بُعد)
جنگ احد برای مسلمانان فقط یک فریضه و جهاد بود صرفا اما جریانات و رخدادهای احد به قدری شکل آزمون و خطا در حیطه های مختلفش ببشتر شد که این جنگ رو از سایره جنگ ها متمایز کرد...
اما به شخصه نظرم اینه که احد بزرگترین فرصت (حداقل تا آن زمان) بود که یاران تعبد تشکیلاتی خودشون رو نشون بدن
تعبدی که بالاتر از غنیمت بود غنیمت از هر نوعش!!!
اما فقط چند نفر به این تعبد چَشم گفتند تعبدی که اگر بود نتیجه اولیه احد ثابت می ماند..
احدی که هرکس در آن تعبد داشت پیروز تاریخش شد و هر که نداشت بدنام آن .
بدون تعارف دنیا گرفتارمان کرده و علیی(علیه السلام) باید که بفرماید غُری غیری! یعنی کار انقدر سخت شده برایمان ...!
#نکته: اتفاقی که برای غلام امام صادق (علیه السلام) پیش آمد که مرد ثروتمندی از آن غلام خوشش آمد به او پیشنهاد داد که غلام من شو که من ثروتمندم و ... ! غلام با امام صادق مشورت کرد ، امام فرمود اگه میری به سلامت اجباری نیست برای کسی که در کنار ما بماند ... اما فقط بفهم که میخواهی چه چیزی را با چه چیزی عوض کنی!؟ غلام فورا به خود آمد و متنبه شد و معذرت خواهی کرد و پیشنهاد مرد ثروتمند رو رد کرد...
احد برای من بیشترین جلوه تعبد را یادآور میشود و دارد ...
تعبد یکی از اصول اساسی در تشکیلات است که اگر یک مجموعه از آن غافل شود چه بسا تمامی زحمات و ریشه آن تشکیلات محکوم به فنا میشود حتی اگر داعیه کار کردن برای امام معصوم را داشته باشد چه اینکه در مواردی بعضی از فعالیت ها و تحرکات امام معصوم که قطب عالم است و زمین و زمان و هرآنچه در بین آنهاست تحت فرمان اوست با شکست مواجه شده (ولو به ظاهر) صرفا به این خاطر که در جایی که باید ، تعبد یاران آن امام معصوم وجود نداشته ...
نمونه اش همین جنگ احد .
#احد
#تعبد
نکته: عزیزان اگر اشکالی به متن هست لطفا متذکر شوید ممنون میشم
یاعلی.

علیکم السلام
ممنون از بازخوردتان...

سلام خسته نباشید
کسانی که پشت ولایت فقیه نباشه ، و به گفته های تشکیلات اسلامی عمل نکنه، دشمن به یکی از فنهای خودشان شکست و تخریب میکنه، ولی اگر جامعه بسوی تمدن اسلامی پیش بره و همدلی و انسجام در کار باشه ( پشت ولایت فقیه باشیم و از گفته های تشکیلات اسلامی جلو بریم) دشمن هیج غلطی نمیتواند بکند و حتی حتما شکست خواهد خورد...

علیکم السلام
ممنون از بازخوردتان...