آلبوم تمنای وصال (1370) - سیدعبدالحسین مختاباد
آلبوم تمنای وصال نام اولین آلبوم عبدالحسین مختاباد خواننده و آهنگ ساز موسیقی سنتی ایرانی است که در سال ۱۳۷۰ توسط شرکت گلنوای هنر منتشر شد. در این آلبوم تمام آهنگ ها توسط عبدالحسین مختاباد ساخته شده است. وی اشعار آلبوم را از شاعران مطرح ایرانی، سعدی، باباطاهر، مولوی و شیخ بهایی انتخاب کرده است.
مختاباد با آلبوم تمنای وصال و به ویژه تصنیف «تمنای وصال» توانست خود را در موسیقی ایرانی معرفی نماید. ملودی اصلی این آهنگ در سال ۱۳۶۸ و در دوران سربازی در ذهن او بود و ابتدا می خواسته ملودی این آهنگ را روی شعری از اقبال لاهوری، از خواب گران خواب گران خواب گران خیز، اجرا کند؛ اما هنگامی که شعر تا کی به تمنای تو وصال یگانه از شیخ بهایی را دید نظرش تغییر کرد و این شعر را مناسب تر دید. او در مصاحبهٔ دیگری براین باور بود که در دهه ۱۳۷۰، جامعه شکل و شمایل تازه ای به خود گرفته بود. جنگ تازه تمام شده بود و جامعه احتیاج به فضای شادتری داشت. مختاباد همچنین معتقد بود که 80% کارهای موسیقی که در دهه شصت منتشر می شد با مضمون جنگ و انقلاب بود و خودش را تقریباً جزو نخستین هنرمندانی می داند که در دهه هفتاد به خواندن موسیقی شادتر و عاشقانه تر خارج از فضاهایی که تا پیش از آن وجود داشت پرداخته است.
آهنگ سازی آلبوم تمنای وصال در سال ۱۳۷۰ انجام شد و تنظیم این آلبوم را حسین فرهادپور انجام داد.
موسیقی همهٔ قطعات آلبوم تمنای وصال توسط عبدالحسین مختاباد ساخته شده است.
توضیحات کامل قطعات آلبوم تمنای وصال
شماره | نام | سراینده | مدت |
---|---|---|---|
۱. | «تمنای وصال» | شیخ بهایی | ۵:۱۴ |
۲. | «آواز بیات اصفهان» (تار: جلیل شهناز) | سعدی | ۱۳:۳۳ |
۳. | «تصنیف دود عشق» (آواز همراه با تک نوازی تار جلیل شهناز) | سعدی | ۱۰:۰۸ |
۴. | «موزیک بی کلام تمنای وصال» (موسیقی سازی) | ندارد | ۶:۲۹ |
۵. | «تصنیف باز آمدم» (سه گاه) | مولوی | ۷:۳۹ |
۶. | «آواز با نی» | سعدی | ۵:۲۴ |
۷. | «ضربی مخالف با نی» (آواز مخالف سه گاه، فرود به بیات اصفهان) | باباطاهر | ۱۱:۲۲ |
۸. | «تصنیف غم یار» (بیات اصفهان) | باباطاهر | ۶:۰۱ |
۹. | «تصنیف بی کلام» (بی کلام) | ندارد | ۶:۰۱ |
متن کامل آلبوم تمنای وصال
متن تصنیف تمنای وصال (بیات اصفهان)- شعر از شیخ بهائی
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد بسراید غم هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت وصف تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا، عکس رخ یار توان دید
دیوانه نیم من که روم خانه به خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
متن آواز دل سودائی (بیات اصفهان)- شعر از سعدی
وقتی دل سودایی می رفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها
متن تصنیف دود شوق - شعر از سعدی
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی
جهان و هرچه در او هست صورتند و تو جانی
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی
بر آتش تو نشستیم و دود عشق برآمد، دود عشق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
تو را که دیده ز خواب خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نخفته چه دانی
متن ادامه آواز دل سودائی (اوج، فرود به سه گاه)- شعر از سعدی
آن را که چنین دردی از پای در اندازد
آن را که چنین دردی از پای در اندازد
باید که فرو شوید دست از همه پیمانها
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید
چون عشق حرم باشد سهلست بیابانها
هر کو نظری دارد با یار کمان ابرو
باید که سپر باشد پیش همه پیکانها
باید که سپر باشد پیش همه پیکانها
متن تصنیف باز آمدم (سه گاه)- شعر از مولوی
باز آمدم، باز آمدم، از پیش آن یار آمدم
در من نگر، در من نگر، بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم، شاد آمدم، از جمله آزاد آمدم
چندین هزار را سال شد تا من به گفتار آمدم
آنجا روم، آنجا روم، بالا بودم، بالا روم
آنجا روم، آنجا روم، بالا بودم، بالا روم
بازم رهان، بازم رهان، کاینجا به زنهار آمدم
ما را به چشم سر مبین، ما را به چشم سر ببین
آنجا بیا ما را ببین، کاینجا سبکبار آمدم
من مرغ لاهوتی بودم
من مرغ لاهوتی بودم، دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان، در وی گرفتار آمدم
من مرغ لاهوتی بودم، دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان، در وی گرفتار آمدم
در وی گرفتار آمدم
متن آواز اسیر عشق (سه گاه)- شعر از سعدی
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمی دهی مجالی
در فراغی همه عمر صبر کردن
به امید آنکه روزی به کف اوفتد وصالی
غم حال دردمندان عجب گرت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم
که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی
چه نشینی ای قیامت، بنمای سرو قامت
به خلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی
دگر آفتاب رویت منمای آسمان را
که قمر ز شرمساری بشکست چون هلالی
متن آواز دوبیتی (مخالف، فرود به بیات اصفهان)- شعر از باباطاهر
خوش آن ساعت که یار از در در آیو
شو هجرون و روز غم سر آیو
ز دل بیرون کنم جان را به صد شوق
همی واجم که جایش دل بر آیو
نسیمی کز بن آن کاکل آیو
مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو
چو شو گیرم خیالش را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آیو
متن تصنیف غم یار(بیات اصفهان)- شعر از باباطاهر
نگارینا دل و جانم ته دانی
نمیدونم که این درد از که دیرم
همه پیدا و پنهانم ته دانی
همی دونم که درمونم ته دانی
بلا رمزی ز بالای ته باشه
به صورت آفرینم این گمان بی
جنون سری ز سودای ته باشه
که پنهان در تماشای ته باشه
غم عشق ته مادرزاد دیرم
خوشم با آن که از یمن غم ته
نه از آموزی استاد دیرم
خراب آباد دل آباد دیرم
خوشا آنون که سودای ته دیره
به دل دیرم تمنای کسانی
که سر پیوسته در پای ته دیره
که اندر دل تمنای ته دیره
سه غم آمد به جانم هر سه یکبار
غریبی و اسیری چاره دیره
غریبی و اسیری و غم یار
غم یار و غم یار و غم یار
دیدگاهها
الله اکبر، خامنه ای رهبر
حافظ