56. ماجرای غصب خلافت از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ماجرای غصب خلافت از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام
آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1390.03.25 ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
انذار آخر
سالی که گذشت را با خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها گذراندیم و در دو جلسه اخیر درباره فرمایشات آن حضرت برای زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند گفتگو کردیم. حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از بیان مواعظ و روشنگری ها احساس کردند که این سخنان تأثیری در مردم ندارد و آنها این مواعظ را جدی نمی گیرند. از این رو آخرین تیر ترکش را به کار گرفتند که انذار به عواقب سوء دنیوی یک عمل است. در روش های ارشاد و تبلیغ ابتدا بهترین روشی که می تواند توجه افراد را جذب کند «بشارت» است. رسولان الهی ابتدا برای مردم رسلا مبشرین[نساء، 165] هستند كه آثار خوبی را که بر ایمان و عمل صالح و پیروی از دین حق مترتب می شود ذکر می کنند. بعد از این بشارت ها مهم ترین عاملی که می تواند اثرگذار باشد انذار از عذاب های اخروی است. اما برای افراد ضعیف الایمان انذارهای اخروی هم چندان اثری نمی کند. آخرین نکته ای که می تواند در وجود این گونه افراد اثر کند انذار از آثار سوء دنیوی معصیت است. چون اثر ترساندن از گرفتاری های دنیا در افراد ضعیف الایمان بیشتر از ترساندن از عذاب های اخروی است. این بود که حضرت زهرا سلام الله علیها در آخر فرمایشاتشان برای زنان مدینه فرمودند: شما! هم آنچه می خواستید انجام دادید و هم از این عمل خود خوشنود هستید. اما بدانید به زودی به جای شیر گوارا خون تازه خواهید دوشید و کسانی بر شما مسلط خواهند شد که هیچ رحمی به شما نخواهند کرد. مسلما وقتی در جامعه انحراف ایجاد شد و کسانی که نه صلاحیت علمی دارند و نه صلاحیت اخلاقی و معنوی و نه مشروعیت از طرف خدا، سکان دار کشتی امت شدند پیداست سرانجام این کشتی به کجا خواهد انجامید.
سیاهی لشکر غصب خلافت
قرائن زیادی وجود دارد که نشان می دهد اکثریت قابل توجه مردم آن عصر در مسائل اجتماعی بصیرت نداشته و فکرشان عمیق نبوده است و زود فریب می خورده اند. شاید بسیاری از کسانی که مرتکب این معصیت بزرگ شدند درست نمی فهمیدند که چه کار می کنند. گمان می کردند این هم جنگی قبیله ای بین دو طایفه است. بیش تر به دنبال این بودند که ببینند در اثر این فعل و انفعالات چه نفعی به آنها می رسد. اجمالا شاید می دانستند مرتکب کار غلطی می شوند اما باور نمی کردند این کار چه عواقبی دارد و با این کار چه مسئولیت سنگینی را تا روز قیامت بر دوش خواهند گرفت. ولی در بین آنها بودند افراد تیزهوشی که شاید تیزهوشی و زرنگی شان در همان راه غلط خودشان، کمتر از بعضی از سیاست مداران عصر ما نبود. مطالعه برخی از اسناد نشان می دهد که آنها در انجام توطئه و برنامه ریزی، ید طولایی داشته اند. اینها با این که عده قلیلی بودند اما طرحی را درمی انداختند که اکثریت مردم فریب می خوردند و به دنبال آنها راه می افتادند. بنابراین ما دو ادعا داریم؛ یکی این که این کار، بسیار عظیم و خطرناک بوده است و آثار سوئی تا روز قیامت خواهد داشت؛ آثار و تبعاتی که همه کسانی که طراح این کار بودند و نقش اول را در این جریان داشتند در آن شریک اند. ادعای دوم ما این است که اکثریت مردم آن زمان به عمق خطر پی نبرده بودند.
ممکن است گفته شود: اگر اکثریت به عقوبت کار جاهل بودند پس خیلی گناهی ندارند. در پاسخ به این سوال باید گفت: مسلما گناه این دسته به اندازه آن گروه اندکی نیست که سردمدار بودند، ولی معنایش هم این نیست که آنها معاف هستند و هیچ تقصیری ندارند؛ چرا که اولا مسأله به قدری واضح بود که هر کس درست تأمل می کرد و منصفانه در پی بررسی مسأله برمی آمد قضیه برای او حل می شد. بر فرض که كسانی اهمیت مسأله خلافت را درک نمی کردند، اما غیر از این مسأله، پیغمبر اکرم ﷺ برای معرفی اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان کسانی که معصوم اند و خطایی در آنها راه ندارد و رفتار و گفتارشان برای دیگران حجت است آن قدر تلاش کرد که هیچ کس نمی تواند این ویژگی آنها را انکار کند. رسول خدا ﷺ هر روز مقابل در خانه علی و فاطمه ـ سلام الله علیهما ـ می ایستادند و می فرمودند: السلام علیکم یا اهل البیت انما یرید لله لیذهب عنکم الرجس.[فضائل الخمسة من الصحاح الستة] بنابراین اگر مردم آن زمان بالفعل هم آگاه نبودند اما امکان سؤال و تحقیق برای آنها فراهم بود. هم عقل و هم نقل دلالت دارند بر این که اگر کسی بتواند درباره مسأله ای تحقیق کند اما کوتاهی کند مسئول است. در روز قیامت به عالم بی عمل می گویند: «أفلا عملت؛ چرا به علمت عمل نکردی؟» و به جاهل می گویند: «أفلا تعلمت؛ چرا به دنبال یادگیری نرفتی؟»[بحارالانوار، ج 1 ص 178]
زنان مهاجر و انصار سخنان حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ را برای شوهرانشان نقل کردند و گله های فراوان حضرت را به آنها گوشزد کردند. لذا آنها نمایندگانی را برای عذرخواهی به خدمت حضرت فرستادند تا بگویند ما عذرمان از این که از شما حمایت نکردیم این بود که با طرف دیگر بیعت کرده بودیم. اگر شما زودتر این مطالب را فرموده بودید ما از شما حمایت می کردیم. حضرت هم فرمودند: چنین عذرهایی بعد از آن همه اتمام حجت، به هیچ وجه پذیرفته نیست. اگر نقض بیعت صحیح نیست چرا بیعت غدیر را نقض کردید؟
توصیف فرصت طلبان از زبان ائمه علیهم السلام
ممکن است کسی به ما اعتراض کند که: «این برداشت شخصی شما و ناشی از تعصب است؛ اما برداشت خود ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ این گونه نبوده است!». امروزه یکی از شبهاتی که بر علیه تشیع تبلیغ می شود این سخن است که: «مطالبی که شیعیان به مخالفان نسبت می دهند حرف های بی اساسی است که خود، جعل کرده اند و ائمه این نسبت ها را قبول نداشته اند!» از این رو در این جلسه که آخرین جلسه امسال ما تا قبل از ماه مبارک رمضان است، به این نکته اشاره می کنم که این مسأله در نزد اهل بیت ـ علیهم السلام ـ از مسلمات بوده است که سردمداران جریان غصب خلافت، در جنایاتی که بعد از آن اتفاق افتاد شریک اند و حتی در زیارات هم به این مسأله اشاره شده است. به عنوان نمونه فرازهایی از زیارت جامعه ائمه المؤمنین را مرور می کنیم که مرحوم سید بن طاووس در مصباح الزائر و مرحوم شیخ عباس قمی در ملحقات مفاتیح الجنان آن را نقل کرده اند. این زیارت هم حاوی تحلیل های جامعه شناختی و روان شناختی از تاریخ بعد از رحلت پیغمبر اکرم ﷺ است و بیان گر انگیزه ها و عوامل محرک آن انحرافات است و هم توصیف کننده خطاهای بزرگ و تبعات آنهاست.
در این زیارت آمده است که: در زمان رسول گرامی اسلام ﷺ کسانی بودند که ایمان واقعی نداشتند و دلشان از چرک و کثافات کفر و شرک پر بود؛ ولی تظاهر به اسلام می کردند. تا این که پیامبر ﷺ از دنیا رفت؛ فَلَمَّا مَضَى الْمُصْطَفَى صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ وَ آلِهِ اخْتَطَفُوا الْغِرَّةَ وَ انْتَهَزُوا الْفُرْصَة؛ وقتی پیغمبر اکرم ﷺ از دنیا رفت اینها از روش غافل گیری استفاده کردند و به یک باره مسلمانان را غافل گیر کردند و فرصت را غنیمت شمردند که مقاصد خودشان را اعمال کنند. این فراز اشاره دارد به این که این ماجرا اتفاقی نبود بلکه نقشه ای از پیش طراحی شده بود. در فرازی دیگر آمده است که: وَ أَسْرَعُوا لِنَقْضِ الْبَیعَةِ وَمُخَالَفَةِ الْمَوَاثِیقِ الْمُؤَكَّدَة؛ آنها برای شکستن بیعت غدیر و میثاق های مؤکدی که از آنها گرفته شده بود، شتاب كردند. فَحُشِرَ سِفْلَةُ الْأَعْرَابِ وَ بَقَایا الْأَحْزَابِ إِلَى دَارِ النُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ؛ اراذل و اوباشی که از بقایای احزابی بودند که برای زدن ریشه اسلام ائتلاف کرده بودند، بر در خانه حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ جمع شدند. حَتَّى نَقَضُوا عَهْدَ الْمُصْطَفَى فِی أَخِیهِ عَلَمِ الْهُدَى؛ بی حیایی اینها تا جایی ادامه پیدا كرد که بیعتی را شکستند که پیغمبر ﷺ از آنها برای برادرش، علی ـ علیه السلام ـ گرفته بود. وَ جَرَحُوا كَبِدَ خَیرِ الْوَرَى فِی ظُلْمِ ابْنَتِهِ وَ اضْطِهَادِ حَبِیبَتِهِ؛ آنها با ظلمی که به دختر پیامبر ـ علیهما السلام ـ کردند، جگر آن حضرت را جریحه دار کردند. وَ خَذَلُوا بَعْلَهَا وَ نَقَضُوا طَاعَتَهُ وَ جَحَدُوا وَلَایتَهُ؛ و همسر فاطمه ـ سلام الله علیهما ـ را تنها گذاشتند و از او حمایت نکردند و ولایتش را انکار کردند. وَ قَادُوهُ إِلَى بَیعَتِهِمْ مُصْلِتَةً سُیوفَهَا مُقْذِعَةً أَسِنَّتَهَا یدْعُونَهُ إِلَى بَیعَتِهِمُ الَّتِی عَمَّ شُومُهَا الْإِسْلَامَ؛ و علی ـ علیه السلام ـ را کشان کشان برای گرفتن بیعت بردند در حالی که شمشیرها را آخته بودند و نیزه ها را به طرف او هدف گرفته بودند.
اهل بیت ـ علیهم السلام ـ این مسائل را مطرح کردند تا این ماجرا در میان شبهات به فراموشی سپرده نشود. اما امروز برخی از شیعه زاده ها هم به این شبهات دامن می زنند و می گویند: این نقل ها اعتباری ندارد. اصلا مسأله این بود که مردم می خواستند روی اصول دموکراسی عمل کنند؛ از این رو به دنبال این بودند که ببینند رأی چه کسی بیشتر است! یکی از به اصطلاح اسلام شناسان نوشته بود: علی ـ علیه السلام ـ وصی پیغمبر ﷺ بود اما وصایت ایشان به این معناست که پیغمبر او را کاندیدا کرده بود و گفته بود: به نظر من ایشان جانشین خوبی است، ولی اختیار با شماست؛ شما هر کس را می خواهید انتخاب کنید! این فرازها را عرض می کنم تا مشخص شود که اصلا این بیعت و این جریان در نظر اهل بیت ـ علیهم السلام ـ چگونه بوده است.
آثار شوم یک ماجرا
در فرازی دیگر می فرمایند: یدْعُونَهُ إِلَى بَیعَتِهِمُ الَّتِی عَمَّ شُومُهَا الْإِسْلَامَ؛ این بیعتی بود که شومی آن اسلام را فراگرفت. این زیارت با تعبیرات دیگری نتایج این بیعت شوم را چنین می شمارند: عَقَّتْ سَلْمَانَهَا وَ طَرَدَتْ مِقْدَادَهَا وَ نَفَتْ جُنْدَبَهَا وَ فَتَقَتْ بَطْنَ عَمَّارِهَا؛ از آثار این بیعت این بود که سلمان با آن مقام عظیم کنار زده شد و ابوذر تبعید شد و شکم عمار دریده شد. با این که این وقایع در طول سال ها اتفاق افتاده است اما همه اینها از نتایج همان بیعت شمرده می شود. سَلَّطَتْ أَوْلَادَ اللُّعَنَاءِ عَلَى الْفُرُوجِ و الدماء؛ زنازادگان را بر ناموس مردم مسلط کرد. بعد به داستان یو م الحره اشاره می کند که لشکر معاویه به مدینه حمله کردند و همه چیز را برای خود حلال کردند؛ أَغَارَتْ عَلَى دَارِ الْهِجْرَةِ یوْمَ الْحَرَّةِ وَ أَبْرَزَتْ بَنَاتِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ لِلنَّكَالِ وَ السُّورَةِ؛ به اسم اسلام دختران مهاجرین و انصار را هتک حرمت کردند! در این زیارت همه این وقایع اثر همان بیعت شمرده می شوند. آنهایی که این انحراف را ایجاد کردند در همه این گناهان شریک اند. در فرازی دیگر از این زیارت آمده است که: یا مَوَالِی فَلَوْ عَاینَكُمُ الْمُصْطَفَى وَ سِهَامُ الْأُمَّةِ مُغْرَقَةٌ فِی أَكْبَادِكُمْ وَ رِمَاحُهُمْ مُشْرَعَةٌ فِی نُحُورِكُمْ؛ ای کاش پیغمبر می بود و می دید که امتش با شما چه کردند؛ می دید که چگونه شمشیرهایشان را به سوی شما کشیدند و نیزه هایشان را به طرف شما رها کردند. یشْفِی أَبْنَاءُ الْعَوَاهِرِ غَلِیلَ الْفِسْقِ مِنْ وَرَعِكُمْ وَ غَیظَ الْكُفْرِ مِنْ إِیمَانِكُمْ؛ این فراز از زیارت به یک نکته روان شناختی اشاره دارد و آن، انگیزه اهل سقیفه از این اقدام است. می فرماید: عامل اصلی که اینها را وادار به این اعمال می کرد حسد بود. آنها حسد می بردند به این که شما چنین ایمان و چنین نورانیت و معنویتی دارید و آنها از این کمالات محروم اند. آنها افراد بی ایمانی بودند که در دلشان آثار کفر و نفاق بود. وَ أَنْتُمْ بَینَ صَرِیعٍ فِی الْمِحْرَابِ ...؛ بعد از بیان این نکات یکی یکی ظلم هایی را بیان می کند که به اهل بیت ـ علیهم السلام ـ وارد شد؛ از امیرالمؤمنین که فرقش را شکافتند، سیدالشهدا که سر مبارکش را به نیزه زدند و سایر ائمه را که در زندان ها با سم به شهادت رساندند. همه اینها را نتیجه همان بیعت می داند.
به طور کلی در این زیارت، به پنج نکته درباره جریانات زمان حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ اشاره شده است که فهرست وار عرض می کنم؛ اول این که سردمداران غصب خلافت افرادی فرصت طلب بودند و مردم را غافل گیر کردند. دوم این که بیعت هفتاد روز پیش خود را نقض کردند و عذرهایی که برای نقض این بیعت می آوردند قابل قبول نبود. سوم عده ای از اراذل و اوباش، جسورانه به بیت پیغمبر اکرم ﷺ حمله کردند؛ خانه ای که جبرئیل بدون اذن وارد آن نمی شد و سرانجام از امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ با اکراه بیعت گرفتند که چنین کاری حتی با منطق غیراسلام هم سازگار نیست. بعد ده جنایت را به پای این بیعت می گذارند؛ اول طرد امثال سلمان، ابوذر و مقداد که اجماع مسلمین دال بر این است که ایشان برترین مؤمنین بودند؛ دوم تسلط زنازادگان بر اموال و اعراض مردم؛ سوم بدعت گذاری ها و تغییر احکام؛ چهارم خراب کردن کعبه؛ پنجم هجوم به مدینه؛ ششم هتک حرمت دختران مسلمان؛ هفتم به شهادت رساندن امیرالمؤمنین ـ صلوات الله علیه؛ هشتم مسمومیت امام حسن ـ علیه السلام ـ و تیرباران کردن جنازه آن حضرت؛ نهم شهادت سیدالشهدا ـ علیه السلام ـ و دهم به شهادت رساندن سایر ائمه اطهار ـ علیهم السلام. همه این جنایات را به حساب همان بیعت می گذارد.
خطایی غیر قابل جبران
این نکات اهمیت مسائل سیاسی اجتماعی را می رساند. از این رو ما بارها تذکر داده ایم که اقداماتی که به مسائل اجتماعی مربوط می شود باید خیلی جدی تر گرفته شود. جبران خطاهایی که به مسائل فردی مربوط می شود غالبا آسان است. اما اگر گناهی موجب فساد اجتماعی شود به چه وسیله ای می توان این خطا را جبران کرد؟ بر فرض کسانی که این جریان را به وجود آوردند روزی متنبه می شدند و می خواستند اشتباه خود را جبران کنند، چگونه جنایات معاویه را می توانستند جبران کنند؟ جنایات امویان را چه می کردند؟ جنایاتی که تا روز قیامت بر عمل آنها مترتب می شود به هیچ وجه قابل تدارک نیست. اینان میلیاردها انسان را از حقشان محروم کردند؛ از حقی که برای استفاده از امام حق داشتند. همه انسان ها حق داشتند از علوم و معارف مربیانی بهره مند شوند که خدا برایشان تعیین کرده بود و با استفاده از حکومت و سیاست آنها به عزت و سعادت دنیا و آخرت برسند. از این جهت باید به وظایف اجتماعی خود آگاه باشیم.
احیاگر اسلام در زمانه ما
حضرت امام ـ رضوان الله علیه ـ یک تنه بخش عظیمی از مسائل اسلامی یعنی مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام را احیا کرد که قرن ها مورد غفلت واقع شده بود. نیم قرن پیش، علما و اهل علم ما نظرشان نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی چه بود؟ اصلا سیاسی بودن تهمت غیرقابل جبرانی بود. وقتی می گفتند فلان آخوند، سیاسی است، دیگر از چشم ها می افتاد. امام بود که سیاسی بودن را از اوجب واجبات کرد و گفت: «حفظ نظام اسلامی از نماز واجب تر است.» آن چه ثواب به خاطر این عمل امام تا روز قیامت مترتب شود ایشان در آن شریک است. ما هم به اندازه سعه وجودی خودمان می توانیم آن نقش اثباتی یا نقش سلبی را داشته باشیم. می توانیم کارهایی کنیم که ده ها و صدها سال مردم از برکاتش بهره مند شوند و ما هم در ثواب آنها شریک باشیم و می توانیم به واسطه دلبستگی به دنیا و لذت های پست آن از بعضی از وظایف مان شانه خالی کنیم و با کم کاری ما عده ای از نعمت هدایت محروم بمانند و یا خدای ناکرده در اثر رفتار ما گمراه شوند و ما تا روز قیامت در گناهان آنها شریک باشیم.
اعاذناالله وایاکم
افزودن دیدگاه جدید