«نیایش » ، نیاز روح است و «دعا» ، غذای جان .
در این که چه باید خواست و چگونه باید خواست، نیازمند رهنمود و تعلیم سالکان واصل و عارفان کاملیم، یعنی امام معصوم و اولیای الهی .
«مناجات شعبانیه » ، رهاوردی از آموزش های سالکانه آن حجت های الهی به رهروان راه معنی است .
مفاهیم بلند و عارفانه و عاشقانه آن، ریشه در دریای «دل امام » دارد و روح زیبای علی (ع) با این نیایش، خدای جمیل و جلیل را دیده و چشیده و لطف او را به تصویر کشیده است .
امامان دیگر نیز، پیوسته از این چشمه نوشیده اند و با واژه های سبز و تعبیرات نغز و جملات شیدایی آن، شوریده حالی خود را در پیشگاه خدا سروده اند و همه اهل این مناجات بوده اند .
امام امت «قدس سره » که گام جای گام آن اولیای قدوسی نهاده بود، پیوسته باشور و نشاطی خاص از آن یاد می کرد و فرازهایی از آن را با حالت وجد و جذبه تکرار می فرمود و سر در پای این دریای حکمت و عرفان می سود . از سخنان آن عارف پیر است که: «مناجات شعبانیه از مناجات هایی است که اگر یک نفر انسان دلسوخته، یک عارف دلسوخته . . . بخواهد آن را شرح کند و شرح کند از برای دیگران، بسیار ارزشمند است و محتاج به شرح است .»[1]
«مناجات شعبانیه » ، زمزمه مناجات است و شور دعا و سوز تضرع و روزنه امید.
گفتگو با خدایی است که راز درون و نیاز انسان و فرجام امور را می داند و پیش از آن که لب به سخن گشاییم، دفتر دلمان و کتاب نفسمان را می خواند و قلم تقدیرش به همه چیز و همه کس جاری است و سود و زیان ها و افزایش و کاستی ها به دست اوست .
الهی . . . ان حرمتنی فمن ذالذی یرزقنی و ان خذلتنی فمن ذا الذی ینصرنی . . .
خدایا! اگر محرومم سازی، کیست که روزیم دهد؟ و اگر خوارم کنی کیست که یاریم کند؟ از خشم تو به خودت پناه می برم . اگر من شایسته رحمتت نیستم، تو سزاوار جود و بخششی .
در «مناجات شعبانیه » ، نیایشگر صاحبدل، خود را در برابر خدایی می بیند، بخشنده و رحمت گستر، رؤوف و خطاپوش، رحیم و پوزش پذیر، که نه می تواند دل از عطای او برکند و نه از عفو او بر خطاها نومید شود . زبان عذر خواهی او از خدا بلند است و دامن حسناتش کوتاه .
زبان «مناجات شعبانیه » ، زبان عشق و شیدایی است:
«خدایا! اگر می خواستی خوارم کنی، هدایتم نمی کردی، اگر می خواستی رسوایم کنی از عقوبت دنیا معافم نمی کردی . . .
خدایا! اگر مرا به جرمم بگیری، دست به دامان عفوت می زنم،
اگر مرا به گناهانم مؤاخذه کنی، تو را به بخشایشت باز خواست می کنم .
اگر در دوزخم افکنی، به دوزخیان اعلام خواهم کرد که دوستت دارم . . .
هر چند در کنار طاعتت، عملم کوچک است، اما امیدم بسی بزرگ است، پس چگونه می توانم از آستانت تهی دست و محروم برگردم؟ . . .»
اوج فرازهای بلند این دعا آنجاست که امام از خدایش «کمال انقطاع » می طلبد، از همه بریدن و به او پیوستن، جز فروغ او را ندیدن، چشم دل به نور کبریایی روشن ساختن، حجاب های نور را گسستن و به معدن عظمت رسیدن و جان را معلق درگاه ربوبی ساختن و به درگاه عزت و قدس او آویختن و در خلوت خدا، همدم او شدن و مدهوش جلال الهی گشتن . . .
الهی! هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک . . .
«مناجات شعبانیه » شکوه از جدایی ها و دور افتادن ها و غفلت ها و به خواب رفتن هاست . و انسان، تردیدی میان کیفر الهی، دوزخ را در چشم انداز قرار می دهد و پاداش خدا، به بهشت فرا می خواند .
تا یار، کرا خواهد و میلش به که باشد!
و پایان دعا، خواسته ای چنین است:
«خدایا! مرا به فروغ نشاط انگیز عزت خویش بپیوند، تا تنها شناسای تو باشم و از غیر تو روی برتابم و تنها از تو ترسم و بیم تو داشته باشم .»
این است که همه امامان، بی استثنا، زبانی مترنم و دلی مشعوف به این دعا داشته اند و مناجات شعبانیه، با این حقایق ناب عرفانی و لحن و زبانی شیدایانه، «سرود شوریدگی » آن پیشوایان بوده است .
این است، رمز تغزل ائمه با این نشید آسمانی و سرود عرفانی!
پی نوشت:
[1] صحیفه نور، ج 20، ص 189 .