چون حرم نیست زائری هم نیست
خادمی نیست نوکری هم نیست
چون که گنبد ندارد این بقعه
پس یقیناً کبوتری هم نیست
هر که رفته بقیع میداند
غربت مدینه
(غربت بقیع و مدینه)
شده دم به دم این نگرانی ام، که مدینه ندیده بمیرم
به هوای آن همه آرزو، نشود که بهانه نگیرم
(غربت بقیع و مدینه)
پیش چشمم، نه ضریح، نه رواق
در این مرقد، نه عَلَم، نه چراغ
اینجا غوغا، نکنید نکنید