رفتن به محتوای اصلی

اسیر

تاریخ انتشار:

دو تا از بچه‌های گردان، غولی را همراه خودشان آورده بودند و‌ های های می‌خندیدند. 
گفتم: 'این کیه؟' 
گفتند: 'عراقی' 
گفتم: 'چطوری اسیرش کردید؟ ' 
می‌خندیدند .. ! 
گفتند: 'از شب عملیات پنهان شده بود ..! تشنگی فشار آورده ، با لباس بسیجی‌ها 
آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود، پول داده بود! ' 
اینطوری لو رفته بود. 
بچه ها هنوز میخندیدند ..

موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا