میگذرم تنها
میگذرم تنها از میان گلها
گه به گلستانها گه به کوه و صحرا
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو
میگذرم تنها از میان گلها
گه به گلستانها گه به کوه و صحرا
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو
راز عشق مرا گل در گوش صبا
گفت و غمم بفزود
آنگه در همه جا راز درد من و
قصه عشق تو بود
قصه عشق تو بود
چون به حسن آسمانی از مهی برتر
شعله ی عشق من از گردون برآرد سر
در گلستان هم ز تنهایی روم من اگر
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو
میگذرم تنها از میان گلها
گه به گلستانها گه به کوه و صحرا
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو
بیژن ترقی