رفتن به محتوای اصلی

نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی / شاعر : شهریار

تاریخ انتشار:

نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی / شاعر : شهریار

نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی
من بدو میرسم اما تو که دیدن نتوانی

من سراپا همه شرمم تو سراپا همه عفت
عاشق پا به فرارم تو که این درد ندانی

چشم خود در شکن خط بنهفتم که بدزدی
یک نظر در تو ببینم چو تو این نامه بخوانی

به غزل چشم تو سرگرم بدارم من و زیباست
که غزالی به نوای نی محزون بچرانی

از سرهر مژه ام خون دل آویخته چون لعل
خواهم ای باد خدا را که به گوشش برسانی

گر چه جز زهر من از جام محبت نچشیدم
ای فلک زهر عقوبت به حبیبم نچشانی

از من آن روز که خاکی به کف باد بهار است
چشم دارم که دگر دامن نفرت نفشانی

اشکت آهسته به پیراهن نرگس بنشیند
ترسم این آتش سوز از سخن من بنشانی

تشنه دیدی به سرش کوزه تهمت بشکانند
شهریارا تو بدان تشنه جان سوخته مانی

موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا