رفتن به محتوای اصلی

نه عقلی و نه ادراکی و من خود خاک و خاشاکی / شاعر : شهریار

تاریخ انتشار:

نه عقلی و نه ادراکی و من خود خاک و خاشاکی / شاعر : شهریار

نه عقلی و نه ادراکی و من خود خاک و خاشاکی
چه گویم با تو کز عزت ورای عقل و ادراکی

نه مشکاتم که مصباح جمال عشقم افروزد
چه نسبت نور پاکی را به چون من خاک ناپاکی

نه آتش هم به چندین سرکشی خاکستری گردد
پس از افتادگی سر وامگیر ای نفس کز خاکی

بکاهی شب به شب چون ماه و در چاه محاق افتی
اگر با تاج خورشیدی وگر بر تخت افلاکی

شبی بود و شبابی و صبا در پرده ماهور
به جادو پنجگی راه عراقی میزد و راکی

کجا رفتند آن یاران که دیگر با فغان من
سری بیرون نمی آید نه از خاکی نه از لاکی

تو کز بال تخیل شهریارا شاهد افلاک
به خود تا بازمی گردی همان زندانی خاکی

موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا