مجلس سوم: نیکی به پدر و مادر
احسان به پدر و مادر از حقوق انسانی است، نه فقط اسلامی؛ منتهی در اسلام، بهترین و بیش ترین تأکید بر آن شده است و در قرآن در کنار توحید، احسان به والدین مطرح است؛ تا آنجا که حتی اگر آنان مسلمان هم نباشند باید به آنها احسان و احترام کرد. مقام و پست، نباید انسان را از احترام به والدین غافل کند. انسان در هر مقامی باشد باید پدر و مادر خویش را برتر از خود بداند و در مقابل آنها کرنش و تواضع کند. سفارش به احسانِ به پدر و مادر، متوجه فرزندان است؛ ولی به آنها توصیه نشده است که به فرزندان نیکی کنید؛ گویا عاطفه پدر و مادری برای این امر کافی است.
حدّ و مرزی در احسان به والدین وجود ندارد؛ همچون فقیر نیست که کمک تا زمان سیر شدن باشد و همچون جهاد نیست که تا رفع فتنه یا مثل روزه نیست که تا افطار باشد؛ بلکه حتی بعد از مرگ آنان نیز نباید آنها را فراموش کرد و تا زنده هستیم باید به والدین احسان کنیم.
فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «... بِرَّ الْوالِدَیْن وِقَایَةً مِنَ السَّخَط؛ نیکی به پدر و مادر را برای دوری از عذابش قرار داده است.»
قرآن مجید، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام، دستورهایی درباره احسان به ایشان دارند که در هیچ کتاب و مذهبی همانند آن را نمی توان یافت. اکنون به برخی از این آیات و روایات اشاره می شود:
1. بزرگ ترین توصیه
« وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاه وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»؛(38) «به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد. دوران حمل و از شیر گرفتنش سی ماه است، تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ شود، می گوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی به جا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی و فرزندان مرا صالح قرار بده. من به سوی تو باز می گردم و توبه می کنم، و من از مسلمانانم.»
2. کم ترین اهانت ممنوع
«وَ قَضى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً»؛(39) «و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه یکی از آنها یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، (کم ترین اهانتی به آنها روا مدار) و به آنها اف نگو و بر آنها فریاد مزن! و گفتار [لطیف و سنجیده و] بزرگوارانه به آنها بگو! و بالهای تواضع خویش را از محبّت و لطف در برابر آنان فرود آر! و بگو: پرورگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، آنان را مشمول رحمت قرار ده.»
در آیه فوق 7 دستور حیاتی و گره گشا به فرزندان نسبت به والدین داده شده است که اگر فرزندان مراعات کنند، مشکل سالمندان و والدین حل خواهد شد.
ابی ولّاد حنّاط می گوید که از امام صادق علیه السلام درباره این آیه «وَ بِالْوَالِدَیْنِ اِحْسَاناً» پرسیدم و گفتم: «این نیکی چیست؟» حضرت فرمود: «نیکی این است که با آنان خوشرفتاری کنی و ایشان را وانداری که آنچه را به آن نیازمندند از تو درخواست کنند، اگرچه بی نیاز هم باشند؛ مگر خداوند عزوجل نمی فرماید: «هرگز به نیکی نمی رسید؛ مگر از آنچه دوست می دارید، ببخشید.» (40) سپس فرمود: «و امّا این آیه که فرمود: «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما...»؛ (41) «... یعنی اگر تو را زدند بگو خدا شما را بیامرزد که این سخن بزرگوارانه از سوی توست و سخن کریمانه است که قرآن بدان امر می کند.» و فرمود: «معنای «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّل...» این است که نگاهت را جز به مهر و دلسوزی به آنان ندوز، صدایت را بالا نبر، دستت را بالاتر از دستشان نبر و از آنان پیش نیفت.» (42)
خدا را پرست و پدر را ستای ولی جان به قربان مادر نمای(43)
3. احسان در کنار توحید
در آیات متعددی از قرآن، در کنار امر به توحید و نهی از شرک، امر به احسان والدین شده است؛ از جمله آیه ای که گذشت(44) و آیات ذیل:
یک ـ «قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا»(45)؛ «بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید.»
دو ـ «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا»؛(46) «و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر، نیکی کنید.»
سه ـ «وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا»؛(47) «و [به یاد آورید] زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید، و به پدر و مادر [و نزدیکان] احسان کنید.»
4. غضب خد ادر غضب پدر
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «رضا اللهِ فی رِضا الْوالِدِ وَ سَخَطُ الله فی سَخَطِهِ؛(48) رضای خدا در رضای پدر است و غضب خدا در خشم او.»
نبایست کردن خلاف پدر که آخر پشیمانی آرد به بر(49)
5. ذلت و خواری
امام هادی علیه السلام فرمود: «الْعُقُوقُ یُعَقِّبُ الْقِلَّةَ وَ یُؤَدِّی إِلَى الذِّلَّةِ؛(50) ترک احسان به پدر و مادر، سبب تنهایی و منتهی به خواری می شود.»
6. شقاوت عاق والدین
حضرت صادق علیه السلام: «عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ مِنَ الْکَبَائِرِ لِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْعَاقَّ عَصِیّاً شَقِیّاً؛ ترک احسان به پدر و مادر از گناهان کبیره است؛ چون خداوند عاق والدین را معصیّت کار و شقی قرار داده است.»
نیکی به مادر بیش تر
نکته پایانی در این باب، این است که باید به مادر بیش تر نیکی کرد. امام صادق فرمود: «مردی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! به چه کسی نیکی کنم؟» «قَالَ: أُمَّکَ، قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمَّکَ، قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمَّکَ، قَالَ ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ أَبَاک؛ فرمود: به مادرت. گفت: سپس به چه کسی؟ فرمود: مادرت. [باز] گفت: آن گاه به چه کسی؟ فرمود: مادرت. [باز] گفت: سپس به چه کسی؟ فرمود: پدرت.» (51)
سر ز مادر مکش که تاج شرف گردی از راه مادران باشد
خاک شو زیر پای او که بهشت در قدمگاه مادران باشد(52)
حق مادر
مردی مشغول طواف خانه خدا بود و مادرش را نیز بر دوش گرفته بود و طواف می داد. در همان حال، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دید. از آن حضرت پرسید: «آیا با این کار، حق مادرم را انجام داده ام؟» آن حضرت فرمود: «خیر. تو حتّی با این کار، جبران یکی از ناله های او را (به هنگام وضع حمل) نکرده ای.» (53)
توسل
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به علی علیه السلام وصیت کرد: «یَا عَلِی ... أَنْتَ أَوْلَى بِی مِنْ غَیْرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِیَ السَّلَامَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة؛(54) ای علی! ... تو از دیگران بر من سزاوارتری. حنوط و غسل و کفن مرا در شب انجام بده و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و به هیچ کس اطلاع مده. تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم.»
دل غریب من از گردش زمانه گرفت به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
شبانه بغض گلوگیر من کنار بقیع شکست و چشم زدل اشک دانه دانه گرفت
کنار پنجره ها چشم پراشکم سراغ قبر بی نام و بی نشانه گرفت
نشان شعله و دودِ سرای زهرا را توان هنوز زدیوار و بام خانه گرفت؟
مصیبتی است علی را پیش چشمان عدو امید دلش را به تازیانه گرفت
فراق فاطمه بوتراب باور کرد شبی که چوبه تابوت او به شانه گرفت
امام علی علیه السلام طبق وصیّت حضرت زهرا علیهاالسلام شبانه بدن او را غسل داد و کفن کرد و در محل نامعلومی(55) به خاک سپرد. در لحظه دفن، دو دست، شبیه دستهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از قبر بیرون آمد و جنازه را تحویل گرفت. آن گاه علی علیه السلام به قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو کرد و عرضه داشت: «... سلام بر تو و دخترت! سلام وداع. اگر باز گردم، نه از روی ملال و خسته شدن و اگر بمانم، نه از بدگمانی به وعده های الهی به صابران است. شکیبایی زیباتر است.» (56) آن گاه این اشعار را انشاء کرد:
«لِکُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَیْنِ فُرْقَةٌ و کُلُّ الذی دُونَ الْمَماتِ قَلیلٌ
وَ إِنَّ افْتِقَادِی فَاطِماً بَعْدَ أَحْمَدُ دَلِیلٌ عَلَى أَنْ لَا یَدُومَ خَلِیلٌ(57)
برای اجتماع هر دو دوستی جدایی است و تمام جداییها غیر از مرگ کم (و قابل تحمل) است و به راستی از دست دادن فاطمه بعد از احمد، دلیلی است بر این که دوستی دوام ندارد.»
خدا حافظ، همه بود و نبودم خدا حافظ، گل یاس کبودم
ببوس از جانب من روی محسن رسان بر خدمت بابا درودم
مجلس چهارم: صله ارحام
حقوق، دارای مراتبی است: اوّل، حق خداوند و سپس والدین و بعد، خویشاوندان که باید با آنها رابطه داشت؛ اگرچه در حدّ نوشاندن آب و رساندن سلام. صله رحم آثار بسیاری دارد؛ همچون زیاد شدن عمر، آسان شدن حساب و روز قیامت، تزکیه عمل و ... و ترک آن نیز، آثار زیانباری دارد؛ همچون: ملعون شدن نزد خداوند و استشمام نکردن بوی بهشت.
زخویشان هر کسی ببرید پیوند به تیشه ریشه و پیوند خود کند
بمال خویش باید مرد عاقل نماید قوم و خویش خویش خوشدل
از آنان خوش نماید، میهمانی کند از جان و از دل میزبانی
که آنها هم زجان گردند یارش به هر پیش آمدی تیمار خوارش
باید با خویشان ارتباط داشت؛ هر چند از نیکان نباشد. در قرآن کریم، آیات فراوانی در این باره آمده است که به نمونه هایی اشاره می شود:
1. نشانه عاقبت به خیری
«الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِساب ... أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّار »؛ «آنها که به عهد الهی وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند و آنها که پیوندهایی را برقرار می دارند که خدا به برقراری آن، دستور داده است؛ و از پروردگارشان می ترسند و از بدی حساب (روز قیامت) بیم دارند ...، پایان نیک سرای دیگر، از آن آنهاست.»
2. ملعون در سه جای قرآن
امام صادق علیه السلام از پدرش نقل کرده است که فرمود: «پدرم علی بن الحسین علیهما السلام به من فرمود که به پنج کس توجّه نکن و با آنان رفیق مشو: دروغگو، فاسق، بخیل، احمق و کسی که قطع رحم می کند که او را در کتاب خداوند در سه جا لعن شده یافتم؛ خداوند فرمود: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُم »؛(58) وَ قالَ اللهُ عَزَوَجَلَّ : «الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»؛(59) وَ قَالَ فِی الْبَقَرَةِ: «الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ »؛(60) «پس [ای منافقان!] آیا امید بستید که چون از خدا برگشتید [و یا سرپرست مردم شدید] در روی زمین فساد کنید و خویشاوندیهای خود را از هم بگسلید؟ اینان همان کسانی هستند که خدا آنان را لعنت کرده و گوش [دل] ایشان را ناشنوا و چشمهایشان را نابینا کرده است» و خدای عزیز و جلیل فرمود: [فاسقان،] کسانی هستند که پیمان خدا را پس از محکم ساختن آن می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع، و در روی زمین فساد می کنند. برای اینان است لَعنَت [خدا و دوری از رحمت او] و برای آنان، جایگاه بدی است.» و در سوره بقره فرمود: «[فاسقان،] کسانی هستند که پیمان خدا را پس از محکم ساختن آن می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع، و در روی زمین فساد می کنند. اینها زیانکاران اند.» (61)
در روایات نیز آثار نیک صله رحم و زیانهای قطع رحم بیان شده است.
حضرت زهرا علیهاالسلام از بین این آثار، به دو نمونه اشاره کرده است؛ آنجا که فرموده است:
«... وَ صله الْأَرْحَامِ مَنْسَأَةً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ؛(62) [خداوند] صله رحم را، باعث تأخیر مرگ و فزونی عددی [خویشاوندان] قرار داده است.»
در روایات بسیاری اشاره شده است که صله رحم عامل تأخیر مرگ و مردن است.
امام حسین علیه السلام فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ فِی أَجَلِهِ وَ یَزْدادَ فِی رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ؛(63)کسی که دوست دارد مرگش به تأخیر افتد و رزقش افزوده شود، پس با رحمش ارتباط داشته باشد.»
گاه، همین معنا به صورت افزایش عمر بیان شده است که تعبیر روشن تر از تأخیر مرگ است.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مَا نَعْلَمُ شَیْئاً یَزِیدُ فِی الْعُمُرِ إِلَّا صله الرَّحِمِ حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ یَکُونُ أَجَلُهُ ثَلَاثَ سِنِینَ فَیَکُونُ وَصُولًا لِلرَّحِمِ فَیَزِیدُ اللَّهُ فِی عُمُرِهِ ثَلَاثِینَ سَنَةً وَیَکوُنُ اَجَلُهُ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِینَ سَنَةً فَیَکُونُ قَاطِعاً لِلرَّحِمِ فَیَنْقُصُهُ اللَّهُ ثَلَاثِینَ سَنَةً وَ یَجْعَلُ أَجَلَهُ إِلَى ثَلَاثِ سِنِینَ؛(64) چیزی سراغ نداریم که به مانند صله رحم، عمر را افزونی بخشد تا آنجا که اجل شخص، سه سال دیگر است؛ پس بسیار صله رحم می کند و خداوند بر عمر او سی سال می افزاید و اجلش می شود سی و سه سال. و اگر قطع رابطه با رحم کند، خداوند، سی سال عمر او را کم می کند و اجل او را در [ظرف] سه سال قرار می دهد.»
توسل
فردای آن شب که حضرت فاطمه علیهاالسلام دفن شد، چهل قبر جدید در بقیع به چشم می خورد. مسلمانان، وقتی این صحنه را دیدند و قبر آن بانو در میان آن قبور مشخص نبود، ضجّه سر دادند. آنان، یکدیگر را ملامت کردند و گفتند: «فقط یک دختر از پیامبر باقی مانده بود که از دنیا رفت و دفن شد و ما در مراسم تشییع و نماز او حضور نیافتیم.»
سلطه گران گفتند: «از زنان مسلمان، عدّه ای بیایند و این قبور را نبش کنند تا بدن فاطمه را بیابند تا بر آن نماز گزاریم و قبر او را زیارت کنیم.»
این خبر به امیرمؤمنان علیه السلام رسید. او غضبناک بیرون آمد. چشمانش سرخ و رگهای گردنش برآمده بود و قبایی زرد رنگ ـ که در مواقع سختی می پوشید ـ بر تن داشت و بر شمشیر خود، ذوالفقار، تکیه زنان به سمت بقیع آمد. شخصی به سوی مردم رفت و گفت: این علی است که می آید و سوگند می خورد که اگر سنگی از این قبور برداشته شود، با شمشیر پاسخ خواهد داد. عمر و تعدادی از اصحابش گفتند: یا ابا الحسن! سوگند به خدا! قبر فاطمه را نبش می کنیم و بر او نماز می گزاریم.
علی علیه السلام لباس او را گرفت و بر زمین زد و فرمود: «یَا ابْنَ السَّوْدَاءِ أَمَّا حَقِّی فَقَدْ تَرَکْتُهُ مَخَافَةَ أَنْ یَرْتَدَّ النَّاسُ عَنْ دِینِهِمْ وَ أَمَّا قَبْرُ فَاطِمَةَ فَوَ الَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ لَئِنْ رُمْتَ وَ أَصْحَابُکَ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ لَأَسْقِیَنَّ الْأَرْضَ مِنْ دِمَائِکُمْ فَإِنْ شِئْتَ فَاعْرِضْ یَا عُمَرُ؛(65)یابن السوداء! امّا حق خودم، از بیم ارتداد مردم از آن گذشتم؛ امّا قبر فاطمه، سوگند به آن کس که جانم به دست اوست! اگر تو و اصحابت متعرض این قبور شوید، زمین را از خونتان سیراب می کنم، ای عمر! اگر می خواهی اقدام کن.»
ابوبکر جلو آمد و گفت: ای اباالحسن! به حق رسول خدا و به حقّ کسی که روی عرش است! از او دست بردار که ما هرگز کاری انجام ندهیم که تو را ناخوش آید. علی علیه السلام او را رها کرد و مردم متفرق شدند و دیگر باز نگشتند. جملة «یَتَوَکَّأُ عَلَى سَیْفِه...؛ بر عصایش تکیه می کرد» نشان می دهد که داغ زهرا آن قدر اثر گذاشته بود که حضرت بسان انسان سالخورده ای، تکیه زنان به شمشیر می آمد.
زبان حال حضرت علی علیه السلام
مدینه گریه کن با من که زهرا رفته از دستم غریب و بی کس و تنها درون خانه بنشستم
غریبی مرا مردم همه با چشم خود دیدند میان شعله آتش گُلم را با لگد چیدند
صدای ناله زهرا زپشت در شنیدم من خدا داند که از زینب خجالت می کشیدم من
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 116.
---------------------------
پی نوشت :
(38) احقاف/15.
(39) اسراء / 23 و 24.
(40) آل عمران/92.
(41) اسراء/23.
(42) کافی، همان، ج2، ص158، ح1.
(43) ملک الشعرای بهار.
(44) اسراء/23.
(45) انعام/ 151.
(46) نساء/36.
(47) بقره/83.
(48) مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، آل البیت، قم، 1408، ج15، ص176 و الترغیب و الترهیب، ج3ف ص314، ح1، به نقل از: منتخب میزان الحکمة، ص551.
(49) فردوسی.
(50) مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج15، ص195 و بحار الانوار، ج74، ص84، ح95.
(51) اصول کافی، ج2، ص159، ح9.
(52) جامی.
(53) تفسیر نمونه، ج 12، ص78.
(54) بحار الانوار، ج43، ص214؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، دار احیاء التراث، بیروت، ج13، ص311 و دلائل الامامه، طبری، ص42.
(55) خانه خود حضرت علی، روضه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یا بقیع.
(56) اصول کافی، کلینی، مکتبة الصدوق، تهران، ص458، ح3.
(57) امالی، صدوق، موسسة البعثة، قم، ص580، مجلس 74، ح797 و الموفقیات، 193، ح106.
(58) محمد/22.
(59) بقره/25.
(60) بقره/ 27.
(61) کافی، ج2، ص641.
(62) بحار، ج74، ص94، ح23.
(63) همان، ص91، ح15.
(64) کافی، ج2، ص152.
(65) دلائل الامامه، ابی جعفر محمد بن جریر طبری، منشورات المطبعة الحیدریّة، نجف، 1369 ق، 1949 م، ص47 و شبیه آن در: بحار الانوار، ج43، ص205؛ ر.ک: قصّه هجرت، نظری منفرد، انتشارات سرور، قم، اول، 1383 ش، ص283 و 284.