از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پنج خطبه نقل شده است: نخستین خطبه، سخنرانی ایشان است که پس از غصب خلافت امیرمؤمنان علیه السلام و غصب فدک ایراد شد؛(1)
خطبه دوم، سخنرانی آن حضرت در جمع زنان مهاجر و انصار است؛(2)
خطبه سوّم، زمانی بیان شده است که کودتاگران به خانه ولایت هجوم بردند؛(3)
خطبه چهارم در نکوهش پیمان شکنان و انسانهای بی تفاوت است؛
خطبه پنجم در مقابل مهاجمان به بیت وحی بیان شده است.
مقصود از خطبه آن حضرت در این مقاله، همان خطبه اوّل و خطبه معروف آن بانوی مکرّمه است که بخشهای مختلفی دارد.
در شماره پیشین مجلّه، از این عناوین بحث شد: ایمان و نماز، زکات، حج، امامت، رهبری و جهاد.
در این مقاله عناوین ذیل بررسی شده است: عدالت اجتماعی، صبر، احسان به پدر و مادر و صله رحم.
مجلس اول: عدالت
فاطمه زهرا علیهاالسلام با توجه به اهمیت عدالت، مهم ترین فلسفه آن را آرامش دلها می داند؛ از اینرو فرمود: «جعل الله ... و الْعَدلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوب؛(4) عدل را برای استواری (و آرامش) دلها قرار داد.»
بحث عدالت، به ویژه عدالت اجتماعی در اسلام، جایگاه مهم و ویژه ای دارد. یکی از مهم ترین اهداف بعثت پیامبران و تلاش معصومان، اقامه عدل و قسط بوده است.
همچنین بر مؤمنان و متدینان سفارش شده است که برای برپایی عدالت اجتماعی تلاش کنند. روایات نیز به اهمیت و آثار و برکات عدالت اجتماعی پرداخته اند.
استاد مطهری می گوید: «[عدالت] رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذی حق، حق او را؛ ظلم، عبارتست از: پامال کردن حقوق و تجاوز به حقوق افراد دیگر و تصرف در حقوق دیگران. معنای حقیقی عدالت بشری؛ یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند، همین معنا است. این عدالت، متکی بر دو چیز است: یکی حقوق و اولویتها؛ یعنی افراد بشر نسبت به یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر نوعی حقوق و اولویت پیدا می کنند... .
یکی دیگر، خصوصیّت ذاتی بشر است که طوری آفریده شده است که در کارهای خود الزاماً نوعی اندیشه که آنها را اندیشه اعتباری می نامیم، استخدام و با استفاده از آن اندیشه های اعتباری به عنوان «آلت فعل» به مقاصد طبیعی خود نائل می آید. آن اندیشه ها یک سلسله اندیشه هایی «انشائی» است که با «باید»ها مشخص می شود؛ از آن جمله این است که برای اینکه افراد جامعه بهتر به سعادت خود برسند، «باید» حقوق و اولویتها رعایت شود و این است، مفهوم عدالت بشری که وجدان هر فرد آن را تأیید می کند و نقطه مقابلش را که ظلم نامیده می شود، محکوم می سازد.» (5)
مولوی می گوید:
عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش ظلم چه بود؟ وضع در ناموضعش
عدل چه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چه بود؟ آب دادن خار را
به نمونه هایی از آیات و روایات درباره عدالت اجتماعی توجّه کنید:
در قرآن کریم می خوانیم: «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُون»؛(6) «برای هر امتی، رسولی است. هنگامی که رسولشان [به سوی آنان] بیاید، به عدالت در میان آنها داوری می شود و ستمی به آنها نخواهد شد.»
در آیه دیگر می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت، گواهی دهید. دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیک است و از [معصیت] خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام می دهید، باخبر است.» (7)
در روایات نیز تعبیرات بسیار حیاتی از عدالت شده است که به چند نمونه اشاره می شود:
1. حضرت علی علیه السلام فرمودند: جَعَلَ اللَّهُ الْعَدْلَ قِوَاماً لِلْأَنَام؛(8) خداوند، عدل را برای قوام و استواری مخلوقات قرار داد.»
2. آن حضرت در سخن دیگری می فرماید: «الْعَدْلُ أَحْلَى مِنَ الْمَاءِ یُصِیبُهُ الظَّمْآنُ؛ عدالت شیرین تر از آب برای تشنه ای است که به آن دست یابد.» (9)
3. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «عَدْلُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سِتّینَ سَنَةً قِیَامٌ لَیْلُهَا وَ صِیَامٌ نَهَارُهَا وَ جَوْرُ سَاعَةٍ فِی حُکْمٍ أَشَدُّ وَ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مَعَاصِی سِتِّینَ سَنَةً؛(10) یک ساعت رعایت عدالت، بهتر از شصت سال عبادت است که شبهای آن عبادت کنند و روزهای آن روزه باشند و یک ساعت حکم و قضاوت ستمکارانه [نزد خدا] از شصت سال گناه شدیدتر و بزرگ تر است.»
علی علیه السلام و عدالت
یکی از دختران امیرمؤمنان علیه السلام گردنبندی را به عنوان عاریه به مدّت سه روز برای استفاده کردن در روز عید قربان از ابن رافع خزانه دار بیت المال امام علی علیه السلام گرفت. وقتی خبر به علی علیه السلام رسید، به شدّت غضبناک شد، وی را احضار کرد و فرمود: «آیا برای همه زنان مسلمانان، ممکن است که از بیت المال عاریه بگیرند؟» سرانجام، حضرت، گردنبند را در اسرع وقت به بیت المال برگرداند و فرمود: «اگر به عنوان عاریه نبود دست دخترم را قطع می کردم.» (11)
عدالت در بین فرزندان
از جمله اموری که باید در آن به عدالت رفتار شود، مسائل مربوط به خانواده و فرزندان متعدد در یک خانواده است. اگر چه ممکن است بعضی از آنها مورد علاقه بیش تر باشند؛ ولی باید دقت کرد که اظهار و ابراز علاقه، منجر به عدم رعایت عدالت و تبعیض در بین آنان نگردد که در این صورت مرتکب ظلم شده و باید منتظر عواقب ناگوار آن بود.
نعمان بن شبیر می گوید که روزی پدرم به من هدیه ای داد؛ ولی به دیگر برادران و خواهرانم چیزی نداد. مادرم عمرة بنت رواحه به پدرم گفت: «من به این تبعیض راضی نمی شوم؛ مگر آنکه رسول خدا درستی عمل تو را گواهی کند.» سپس پدرم به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شد و عرض کرد: «ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم! من به فرزندم هدیه ای داده ام و همسرم مرا واداشته که شما را بر صحت آن گواه بگیرم.» پیامبر پرسید: «آیا به همه فرزندانت چنین هدیه ای داده ای؟» وی گفت: «نه!» حضرت فرمود: «پس از خدا بترس و بین فرزندانت به عدالت رفتار کن، من بر کار ظالمانه گواهی نمی دهم.» (12)
دیوار عدالت
هیچ عمران و آبادی و ساخت و سازی مانند عدالت، یک شهر را آباد نمی کند. در حالی که اگر یک شهر و مملکت از حیث ظاهر و ساختمانها با شکوه گردد؛ ولی این شکوه بر اساس ظلم باشد، در واقع آباد و پایدار نیست. امام علی علیه السلام می فرماید: «ما عُمِرَتِ الْبُلْدانُ بِمِثلِ الْعَدْلِ؛(13) هیچ چیز مانند عدل سبب آبادی شهرها نمی شود.»
فرماندار حمص به عمر بن عبدالعزیز در نامه ای نوشت: «دیوارهای شهر در حال خراب شدن است. برای تعمیر آن چه دستور می فرمایید؟» خلیفه در پاسخ نوشت: «شهر حمص را از عدالت دیوار بکش و راهها را از ظلم و ستم نسبت به مردم، پاکسازی کن. در این صورت به دیوار خشت و سنگ و گچ نیازی نیست.» (14)
توسل
بر اساس همین عدالت بود که حضرت فاطمه علیهاالسلام علیه ابابکر چنین احتجاج و استدلال کرد: «آیا از عدل است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟» از اینرو فرمود: «... یَا ابْنَ أَبِی قُحَافَةَ، أَفِی کِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاکَ وَ لَا أَرِثَ أَبِی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیًّا؛ ای پسر ابی قحافه! آیا در کتاب خدا آمده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟! براستی بدعت تازه و زشتی آورده ای.» (15)
راستی این از عدالت بود که خانه ولی خدا را در مدینه آتش زدند و به ناموس خدا اهانت کردند؟ راستی با این اهانتها و بی حرمتیها به دنبال چه چیزی بودند؟!
شیطان به بیت وحی تعالی چه می کند؟ آتش به گرد جَنّت اعلی چه می کند؟
دار الزیاره نبی و آستان وحی ای وای من مغیره در آنجا چه می کند؟
رویش سیاه گردد و دستش بریده باد قنفذ، کنار خانه مولا چه می کند؟
باید زتازیانه، بپرسم که در بهشت آثار خون به قامت طوبی چه می کند؟
گیرم روا است سوختن خانه میخ در بر سینه شکسته زهرا چه می کند؟
آری، این بی عدالتی همچنان ادامه یافت و این آتش همچنان شعله ور ماند تا عصر عاشورا، خیمه گاه آل الله را به آتش کشید و نوامیس خدا و آل بیت علیهم السلام را به اسارت برد. اینجا فریاد دختر زهرا علیهاالسلام بلند شد که «أَمِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا قَدْ هُتِکَتْ سُتُورهُنَّ وَ أُبْدِیَتْ وُجُوهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ یَسْتَشْرِفُهُنَّ؟ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِیٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِی؛(16) ای پسر آزاد شده [جدّ ما]! آیا از عدل است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و دختران رسول خدا را اسیر کنی و از شهری به شهر دیگر ببری؟! پرده آبروی آنها را هتک کنی و صورت آنان را آشکار سازی که مردم بدانها چشم دوزند، و نزدیک و دور و فرومایه و شریف چهره آنها را بنگرند. از مردان آنان کسی به همراهشان نیست، نه یار و نه نگه دار و نه مددکاری.»
مجلس دوم: صبر
از لوازم انفکاک ناپذیر زندگی اجتماعی و فردی دنیا، این است که زحمات، گرفتاریها، بیماریها، بلاها و ... دامنگیر انسان می شود و همین طور در مقابل وسوسه های نفسانی و شیطانی قرار می گیرد و عبادتهایی چون نماز و روزه و حج و امثال آن را باید انجام دهد. تمامی این موارد سخت، نیاز به استقامت و صبر دارد. صبر، آثار بسیار سازنده و محصولات بسیار شیرینی برای انسان به ارمغان می آورد. تمامی کسانی که به مقامات عالیه راه یافته اند از انبیا گرفته تا امامان و اولیاء الهی، عامل اصلی و رمز حقیقی این راهیابی، بردباری بوده است.
حضرت زهرا علیهاالسلام یکی از آثار و حکمتهای صبر را پاداش عظیم آن معرفی می کند و می فرماید: «وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِیجَابِ الْأَجْر؛(17) و [خداوند] صبر را برای به دست آوردن پاداش قرار داده است.»
در قرآن کریم تعبیرات بسیار بزرگ و پرمعنایی درباره صبر شده است که باعث تشویق و دلگرمی انسان می شود. همچنین در روایات، آثار گرانبها و مهمّی برای بردباری بیان شده است که به اهمّ آیات و روایات در این زمینه اشاره می شود:
1. صابران، محبوب خداوند
«وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ»؛(18) «خداوند بردباران را دوست دارد.»
2. خداوند، یاور صابران
«وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِین»؛(19) «خدا و رسولش را اطاعت کنید و با هم نزاع نکنید که سست شوید و قدرت (و شوکت) شما از میان برود و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است.»
این معیّت، معیّت خاص و ویژه است؛ غیر از معیّتی است که خداوند با همه دارد؛ «اِنَّ اللهَ مَعَکُمْ» و «نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ».
3. تسلط بر زمین، پاداش صبر
در قرآن کریم می خوانیم: «سرانجام از فرعونیان انتقام گرفتیم... و مشرقها و مغربهای پربرکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ستم) واگذار کردیم»: «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنى عَلى بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا»؛(20) «وعده نیک پرورگارت بر بنی اسرائیل، به سبب صبری که به خرج دادند، تحقق یافت.»
گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان
بلا بگردد و کام هزار ساله برآید(21)
4. امامت و هدایت، پاداش شکیبایی
«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون»؛(22) «و از آنان امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت می کردند؛ چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند.»
صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت میوه شیرین دهد پرمنفعت(23)
5. درود و رحمت خدا
در قرآن به پاداش دیگری برای صابران اشاره کرده، می فرماید: «.... وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُون»؛(24) «به بردباران بشارت بده، آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان می رسد، می گویند: ما از آن خداییم، و به سوی خدا برمی گردیم. اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده است. و آنها هستند، هدایت یافتگان.»
در این آیه به سه پاداش صابران اشاره شده است: 1. درود خدا (در واقع، همان الطاف ویژه الهی)؛ 2. رحمت خاص الهی؛ 3. هدایت خاص الهی.
6. اساس ایمان
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «الصَّبْرُ رَأْسُ الْإِیمَانِ؛ بردباری سرِ ایمان است.» (25)
7. راه رسیدن به اهداف
از مسیح علیه السلام نقل شده است که فرمود: «إِنَّکُمْ لَا تُدْرِکُونَ مَا تُحِبُّونَ إِلَّا بِصَبْرِکُمْ عَلَى مَا تَکْرَهُون؛(26) براستی به آنچه دوست دارید نمی رسید، مگر با صبر شما بر آنچه بد می دانید.»
امام علی علیه السلام فرمود: «بِالصَّبْرِ تُدْرَکُ مَعالِی الأُمُورِ؛(27) با صبر است که به امور عالیه می توان رسید.»
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود(28)
حتی راه رسیدن به خداوند، صبر در مقابل معاصی، بلاها و بردباری بر طاعت و بندگی است. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «مَنْ صَبَرَ عَلَى اللَّهِ وَصَلَ إِلَیْهِ؛(29) کسی که بر [اطاعت و ترک معاصی] خدا صبر کند، به او خواهد رسید.»
8. صبر و ظفر
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بِالصَّبْرِ یُتَوَقَّعُ الْفَرَجُ وَ مَنْ یُدْمِنْ قَرْعَ الْبَابِ یَلِجْ؛(30) با صبر، انتظار گشایش می رود و کسی که بر کوبیدن دری مداومت کند، وارد می شود.»
در حدیثی دیگر فرمود: «أَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْکَرْب؛(31) پیروزی با صبر و گشایش با سختی است.»
9. راحتی دائمی
حضرت علی علیه السلام دربارة صفات متقین می فرماید: «صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَة؛(32) مدت کوتاهی را صبر کردند، به دنبال آن به راحت طولانی مدّت دست یافتند.»
صبر کن حافظ به سختی روز و شب عاقبت روزی بیابی کام را(33)
10. پاداش هزار شهید
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مَنِ ابْتُلِیَ مِنْ شِیعَتِنا فَصَبَرَ عَلَیْهِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِیدٍ؛(34) کسی از شیعیان که گرفتار شود، پس بر آن گرفتاری صبر کند، برای او اجر [و پاداش] هزار شهید خواهد بود.»
حکایت
«امّ عقیل» زن مسلمان و بادیه نشینی بود. روزی دو میهمان بر او وارد شدند. فرزند آن زن، همراه شتران در بادیه بود، در همان لحظه به او خبر دادند که شتر خشمگین، فرزندش را در چاهی انداخته و کشته است. زن با ایمان به کسی که خبر مرگ فرزند او را آورده بود، گفت: «از مرکب پیاده شو و در پذیرایی از میهمانان کمک کن!» گوسفند را به او داد تا آن را ذبح کند و سرانجام، غذا آماده شد. «ام عقیل» غذا را نزد میهمانان گذاشت. پس از صرف غذا نزد آنان رفت و گفت: «آیا در میان شما کسی هست که از قرآن به خوبی آگاهی داشته باشد؟ » یکی از حاضران گفت: «بله! من آگاهم.» زن گفت: «آیاتی از قرآن را برایم بخوان تا در برابر مرگِ فرزندم مایة تسلّی خاطر من شود.» او می گوید: «من، این آیات را برایِ آن زن خواندم «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِین...»؛ (35)«و به تحقیق شما را با ترس و گرسنگی و کمبود در اموال و جانها و فرزندانتان می آزماییم و صبر کنندگان را بشارت بده...» زن خداحافظی کرد. سپس رو به قبله ایستاد و چند رکعت نماز گذارد. سپس عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ فَعَلْتُ مَا أَمَرْتَنِی بِهِ فَاَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی؛ خداوندا! اوامرت را انجام دادم [و رشتة شکیبایی را رها نساختم]، تو هم آنچه را [از رحمت و صلوات] به من وعده داده ای بر من ارزانی دار!» سپس اضافه کرد: «اگر بنا بود در این جهان، کسی برای کسی بماند... .» یکی از حاضران می گوید: «من فکر کردم می خواهد بگوید که فرزندم برای من باقی می ماند؛ اما چنین ادامه داد که پیامبر اسلام محمد صلی الله علیه و آله و سلم برای امّتش باقی می ماند.» (36)
توسل
بر اثر لطمات و ضربات وارده بر بدن حضرت زهرا علیهاالسلام در جریان هجوم به خانه وحی، آن بانوی مکرّمه در بستر بیماری افتاد. در روزهای سخت بیماری آن بانو، زنان مهاجر و انصار به عیادتش آمدند و عرض کردند: «ای دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم! چگونه صبح کردی؟ با بیماری چه می کنی؟» حضرت زهرا علیهاالسلام پس از حمد خدا و درود بر پدرش فرمود: «أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیَاکُنَّ قَالِیَةً لِرِجَالِکُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ وَ خَطَلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاء...؛ (37) صبح کردم در حالی که به خدا سوگند دنیای شما را دوست نمی دارم و از مردان شما خشمناک و بیزارم؛ درون و بیرونشان را آزمودم و نامشان را از دهان خویش به دور افکندم، از آنچه کرده اند، ناخشنودم چه زشت است کندی شمشیرها و سستی و بازیچه بودن [مردانتان] پس از آن همه تلاشها. چه زشت است سر بر سنگ خارا زدن، و شکاف برداشتن نیزه ها و فساد آرا و اندیشه و انحراف آرمان و انگیزه ها... .»
زبان حال
جز غم کسی به خانه من سر نمی زند اینجا که مرغ شوق دگر پر نمی زند
در شهر خود غریبم و با درد آشنا در خانه غریب کسی سر نمی زند
من دختر پیامبر و زان همه یکی دم از سفارشات پیمبر نمی زند
می زد مرا مغیره و یک کس به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمی زند
بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت (آخر)، مادر، کسی مقابل دختر نمی زند
آری اینجا مادر را مقابل فرزندان زدند و در کربلا فرزندان و دختران را کنار جنازه بابا تازیانه زدند.
بابا!
سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند
سیر تو را نموده اند به نوک نی ستمگران نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 116.
---------------------------
پی نوشت :
(1) بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، دار احیاءالتراث العربی، بیروت، دوم، 1403 ق، ج43، ص158.
(2) همان، ج28، ص205.
(3) احتجاج، طبرسی، ص106.
(4) بحارالانوار، ج 43، ص158.
(5) عدل الهی، مرتضی مطهری، صدرا، قم، 1357 ش، چاپ دهم، ص62.
(6) یونس/47.
(7) مائده/8.
(8) غرر الحکم، عبدالواحد آمدی، مکتب الاعلام، قم، شماره 1697، 1366 ش، ج1، ص37،
(9) کافی، کلینی، دار الصعب، بیروت، چهارم، 1401 ق، ج2، ص146، ح11.
(10) جامع الاخبار، تاج الدین الشعیری، دار الرضی، قم، 1405ق، ج1، ص154 و بحارالانوار، ج72، ص352.
(11) وسائل الشیعه، حر عاملی، آل البیت، ج28، ص262.
(12) میزان الحکمة، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ج10، ص707
(13) غرر الحکم، ج1، ص 339.
(14) هزار و یک حکایت تاریخی، ص 196.
(15) دلائل الامامة، طبری، منشورات الرضی، قم، ص30؛ عوالم العلوم، بحرانی، مدرسة الامام المهدی علیه السلام، قم، ج11، ص467؛ احتجاج، ج1، ص108 و امالی، صدوق، ج1، ص384.
(16) بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1404 ق، ج45، ص133، باب 39.
(17) بحار الانوار، ج43، ص158.
(18) آل عمران/146.
(19) انفال /46.
(20) الاعراف/136 و 137.
(21) حافظ.
(22) السجدة/24.
(23) مولوی.
(24) بقره/155 ـ 157.
(25) کافی، ج2، ص87، ح1.
(26) بحار الانوار، ج79، ص137، باب 18 و مستدرک، ج2، ص425.
(27) غرر الحکم، ص283، ش6317 و منتخب میزان الحکمة، ص287.
(28) حافظ.
(29) بحارالانوار، همان، ج71، ص95، ح60.
(30) همان، ج71، ص96، ح61.
(31) همان، ج77، ص88، ح2.
(32) نهج البلاغه، ترجمه دشتی، 193، ص402.
(33) حافظ.
(34) التمحیص، ص59، ح125 به نقل از منتخب میزان الحکمه، ص288 و کافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیّه، 1365 ش، ج1، ص352.
(35) ادامه آیه و ترجمه آن، پیش تر گذشت.
(36) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1370 ش، ج1، ص534 و 535.
(37) بحارالأنوار، همان، ج43، ص159؛ احتجاج، ج1، ص108 و امالی، صدوق، ج1، ص384.