ادب برترین سرمایه است
در اسلام اهمیت زیادى به مسأله رعایت آداب، و بر خورد توأم با احترام و ادب با همه کس، و هر گروه، وارد شده است که به عنوان نمونه در اینجا به چند حدیث اشاره مى شود.
امام على(علیه السلام) مى فرماید: الاداب حلل مجددة؛ رعایت ادب همچون لباس فاخر و زینتى و نو است.
و در جاى دیگر مى فرماید: الادب یغنى عن الحسب؛ ادب انسان را از افتخارات پدران و نیاکان بى نیاز مى کند.
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: خمس من لم تکن فیه لم یکن فیه کثیر مستمتع! قیل و ما هن یا ابن رسول الله؟ قال: الدین و العقل و الحیأ و حسن الخلق و حسن الادب:
پنج چیز است که در هر کس نباشد صفات و امتیازات قابل ملاحظه اى نخواهد داشت.
عرض کردند: اى فرزند رسول الله آنها چیست؟ فرمود: دین و عقل و حیا و حسن خلق و حسن ادب.
و نیز در حدیث دیگرى از همان امام(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: لایطمعن ذو الکبر فى الثناء الحسن، و لا الخب فى کثرة الصدیق، و لاالسىء الادب فى الشرف:
افراد متکبر هرگز نباید انتظار ذکر خیر از سوى مردم داشته باشند و نه افراد نیرنگ باز انتظار کثرت دوستان، و نه افراد بى ادب انتظار شرف و آبرو.
به همین دلیل هنگامى که در زندگى پیشوایان بزرگ اسلام دقت مى کنیم مى بینیم که دقیقترین نکات مربوط به ادب را حتى با افراد کوچک رعایت مى کردند.
اصولا دین مجموعه اى است از آداب: ادب در برابر خدا، ادب در مقابل پیامبر(صلى اللّه علیه و آله) و پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، ادب در مقابل استاد و معلم، و پدر و مادر، و عالم و دانشمند.
ادب در قرآن:
دقت در آیات قرآن مجید نشان مى دهد خداوند با آن مقام عظمت هنگامى که با بندگان خود سخن مى گوید: آداب را کاملا رعایت مى کند! جائى که چنین است تکلیف مردم در مقابل خدا و پیغمبرش روشن است.
در حدیثى مى خوانیم: هنگامى که آیات آغاز سوره مؤ منون نازل شد، و یک سلسله آداب اسلامى را به آنها دستور داد، از جمله مسأله خشوع در نماز پیامبر اسلام(صلى اللّه علیه و آله) که قبلا به هنگام نماز گاه به آسمان نظر مى افکند دیگرسر بر نمى داشت، و دائما به زمین نگاه مى فرمود.
اصولا دین مجموعه اى است از آداب: ادب در برابر خدا، ادب در مقابل پیامبر(صلى اللّه علیه و آله) و پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، ادب در مقابل استاد و معلم، و پدر و مادر، و عالم و دانشمند.
در مورد پیامبر خدا نیز این موضوع تا آن حد مهم است که قرآن صریحا در آیات فوق مى گوید صدا را بلندتر از صداى پیامبر(صلى اللّه علیه و آله) کردن و در مقابل او جار و جنجال راه انداختن موجب حبط اعمال و از بین رفتن ثواب است.
روشن است تنها رعایت این نکته در برابر پیامبر(صلى اللّه علیه و آله) کافى نیست، بلکه امور دیگرى که از نظر سؤ ادب همانند صداى بلند و جار و جنجال است نیز در محضرش ممنوع است و باذکر این نوع از بی ادبی مسلمانان را از هر گونه بی ادبی بر حذر میدارد.
در آیه 63 سوره نور نیز مى خوانیم: «لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَیْنَكُمْ كَدُعَاء بَعْضِكُم بَعْضًا»؛ هنگامى که پیامبر را صدا مى زنید با ادب و احترامى که شایسته او است صدا کنید نه همچون صدا زدن یکدیگر.
جالب اینکه قرآن در آیات فوق رعایت ادب را در برابر پیامبر(صلى اللّه علیه و آله) نشانه پاکى قلب و آمادگى آن براى پذیرش تقوى، و سبب آمرزش و اجر عظیم مى شمرد، در حالى که بى ادبان را همچون چهار پایان بى عقل معرفى مى کند!
حتى بعضى از مفسران آیات مورد بحث را توسعه داده گفته اند مراحل پائینتر، مانند علما و دانشمندان و رهبران فکرى و اخلاقى را نیز شامل مى شود، مسلمانان موظفند در برابر آنها نیز آداب را رعایت کنند. البته در برابر امامان معصوم(علیهم السلام) این مسأله روشنتر است.
بسیاری از ما اصلا به این نکته حیاتی دقت نمیکنیم به راحتی به دیگران توهین میکنیم و اسمش را شوخی میگذاریم در مقابل پدر و مادر و معلممان به هر نحوی که دوست داشته باشیم صحبت میکنیم و اصلا متوجه شأن آنها نیستیم در کوی و برزن عربده کشان صحبت میکنیم و میخندیم احترام به بزرگترها را سال هاست به دست فراموشی سپرده ایم کی توجه میکند که اسلام سفارش کرده در راه رفتن مراعات بزرگترها را بکنید و پشت سر آنها راه بروید؟ و به جای این همه بی احترامی و بی ادبی انتظار احترام و ارزش را هم داریم باید آگاه بود کسی که احترام میخواهد باید احترام بگذارد کسی که ادب میخواهد باید آداب را بداند و رعایت کند.
کوتاه سخن اینکه مسأله رعایت ادب در برابر کبیر و صغیر بخش مهمى از دستورات اسلامى را شامل مى شود که از حوصله این اجمال بیرون است وبا دقت در زندگی آن بزرگواران به عمق این مسئله پی میبریم. در اینجا این بحث را با حدیثى از امام سجاد على بن الحسین(علیهم السلام) در رساله حقوق در مورد رعایت ادب در برابر استاد پایان مى دهیم، فرمود:
حق کسى که ترا تعلیم و تربیت مى دهد این است که او را بزرگ دارى، مجلسش را محترم بشمرى، به سخنانش کاملا گوش فرادهى، و رو به روى او بنشینى، صدایت را از صداى او برتر نکنى، و هر گاه کسى از او سؤالى کند تو مبادرت به جواب ننمائى، در محضرش با کسى سخن نگوئى، و نزد او از هیچکس غیبت نکنى، اگر پشت سر از او بد گویند دفاع کنى، عیوبش را مستور دارى، و فضائلش را آشکار سازى، با دشمنانش همنشین نشوى، و دوستانش را دشمن ندارى، هنگامى که چنین کنى فرشتگان الهى گواهى مى دهند که تو به سراغ او رفته اى و براى خدا از او علم آموخته اى نه براى خلق خدا.
منبع: تفسیر نمونه جلد 22.
افزودن دیدگاه جدید