رفتن به محتوای اصلی

حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از ولادت تا شهادت

تاریخ انتشار:
حضرت فاطمه زهرا

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
حضرت فاطمه سلام الله علیها، دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و محبوب ترین فرد نزد رسول خدا بود. ایشان معصوم سوم و یکی از پنج بانوی قدسی جهان به شمار می رود. مشهورترین لقب آن حضرت «زهرا» است. کنیه ایشان ام ابیها بوده همچنین آن حضرت، دختر معصوم، همسر معصوم و مادر معصوم نیز هست. و سرانجام رحلت پدر بزرگوار، مظلومیت همسر، از دست رفتن حق، روح وجسم فاطمه را سخت آزرد و به شهادت رسید. بنابر وصیت خویش شبانه و به صورت پنهانی دفن گردید. به طوری  که محل قبر شریفش نیز نامعلوم است.
ولادت حضرت فاطمه زهرا
در مورد تاریخ ولادت آن حضرت در بین سیره نویسان اختلاف وجود دارد. تاریخ ولادت آن حضرت در بیشتر منابع اهل سنت ۵ سال پیش از بعثت و در زمانی که قریش مشغول مرمت خانه کعبه بودند، ذکر شده است؛ [۱] [۲] ولی در بیشتر منابع شیعی، سال ولادت ایشان ۵ سال پس از بعثت ذکر شده است. [۳] شیخ طوسی در «مصباح المتهجد» و اکثر عُلما ذکر کرده اند که ولادت آن حضرت در روز بیستم ماه جمادی الاخر بوده و گفته اند که در روز جمعه سال دوّم از بعثت بوده و بعضی سال پنجم از بعثت گفته اند [۴] و علامه مجلسی (رحمه الله) در «حیاة القلوب » فرموده که صاحب «عُدَدْ» روایتکرده است که پنج سال بعد از بعثت حضرت رسالت حضرت فاطمه (علیها السلام) از حضرت خدیجه متولد شد.
اسامی و القاب
ابن بابویه به سند معتبر از یونس بن ظبیان روایت کرده است که حضرت صادق (علیه السلام) فرموده که فاطمه (علیهاالسلام) را نُه نام است نزد حق تعالی: فاطمه (علیهاالسلام) و صدیقه و مبارکه و طاهره و زکیه و راضیه و مرضیه و محدّثه و زهراء. پس حضرت فرمود که آیا می دانی که چیست تفسیر فاطمه؟ یونس گفت، گفتم: خبر ده مرا از معنی آن ای سید من؛ حضرت فرمود: فُطِمَتْ مِنَ الشَّر؛ یعنی بریده شده است از بدیها، پس حضرت فرمود که اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) تزویج نمی نمود اورا، کفوی و نظیری نبود او را بر روی زمین تا روز قیامت نه آدم و نه آنها که بعد از او بودند. [۵]
علامه مجلسی (رحمه الله) در ذیل ترجمه این حدیث فرموده که «صدیقه» به معنی معصومه است، و «مبارکه» یعنی صاحب برکت در علم و فضل و کمالات و معجزات و اولاد کرام و «طاهره» یعنی پاکیزه از صفات نقص و «زکیه» یعنی نموّ کننده در کمالات و خیرات و «راضیه» یعنی راضی به قضای حق تعالی و «مرضیه» یعنی پسندیده خدا و دوستان خدا و «محدّثه» یعنی ملک با او سخن می گفت و «زهراء» یعنی نورانی به نور صُوری ومعنوی. این حدیث شریف دلالت می کند بر اینکه امیرالمؤ منین (علیه السلام) از جمیع پیغمبران و اوصیای ایشان به غیر از پیغمبر آخر الزّمان افضل می باشد بلکه بعضی استدلال بر افضلیت فاطمه زهرا ((علیهاالسّلام)) بر ایشان نیز کرده اند. [۶] و در احادیث متواتره از طریق خاصّه و عامّه روایت شده است که آن حضرت را برای این فاطمه نامیده اند که حق تعالی او را و شیعیان او را از آتش جهنم بریده است. [۷] [۸] روایت شده که از حضرت رسول (صلی اللّه علیه و آله و سلم) پرسیدند که به چه سبب فاطمه را بتول می نامی ؟ فرمود: برای آنکه خونی که زنان دیگر می بینند اونمی بیند، دیدن خون در دختران پیغمبران ناخوش است. [۹] [۱۰]
پس آن حضرت دارای القاب فراوانی مانند: "زهرا"، "صدیقه"، "طاهره"، "بتول"، "زکیه"، "راضیه"، "مرضیه" و غیره می باشد. مشهورترین لقب حضرت فاطمه (سلام الله علیهم)، زهرا می باشد. [۱۱] زهرا درلغت به معنی درخشنده و روشن می باشد. [۱۲]
فضائل
شیخ صدوق (رحمه الله) به سند معتبر روایت کرده است که چون حضرت رسول (صلی اللّه علیه و آله و سلم) از سفری مراجعت می فرمود اوّل به خانه حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف می بردند و مدتی می ماندند و بعد از آن به خانه زنان خود می رفتند؛ پس در بعضی از سفرهای آن حضرت جناب فاطمه (علیهاالسلام) دو دست بند و گلوبند و گوشواره از نقره ساخت و پرده بر دَرِ خانه آویخت، چون آن جناب مراجعت فرمود به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف برد و اصحاب بر در خانه توقف نمودند چون حضرت داخل خانه شد و آن حال را در خانه فاطمه مشاهده فرمود، غضبناک بیرون رفت و به مسجددرآمد و به نزد منبر نشست، حضرت فاطمه دانست که حضرت برای زینتها چنین به غضب آمدند، پس گردنبند و دست بندها و گوشواره ها را کند و پرده ها را گشوده و همه را به نزد آن جناب فرستاد و به  آن شخص که آنها را می برد گفت به حضرت بگو که دخترت سلام می رساند و می گوید اینها را در راه خدا بده. چون آنها را به نزد آن حضرت آوردند سه مرتبه فرمود: کرد فاطمه آنچه را که می خواستم پدرش فدای اوباد! دنیا از برای محمد و آل محمد نیست اگر دنیا در خوبی نزد خدا برابر پشه ای بود خدا در دنیا کافران را شربتی آب نمی داد؛ پس برخاست و به خانه فاطمه علیهاالسلام داخل شد. [۱۳]
شیخ مفید و شیخ طوسی از طریق عامه روایت کرده اند که حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود که فاطمه پاره تن من است هرکه او را شاد گرداند مرا شاد گردانیده است و هرکه او را آزرده کند مرا آزرده است، فاطمه (علیها السلام) عزیزترین مردم است نزد من. [۱۴] [۱۵]
شیخ طوسی از عایشه روایت کرده است که می گفت: ندیدم احدی را که در گفتار و سخن شبیه تر باشد از فاطمه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چون فاطمه به نزد آن حضرت می آمد او را مرحبا می گفت و دستهای او را می بوسید و در جای خود می نشاند، چون حضرت به خانه فاطمه می رفت برمی خاست و استقبال آن حضرت می کرد و مرحبا می گفت و دستهای آن حضرت را می بوسید. [۱۶] در «قُرْب الاسناد» به سند معتبر از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت کرده است که حضرت رسالت (صلی اللّه علیه و آله و سلم) مقرر فرمود که هر چه خدمت بیرون در باشد از آب و هیزم و امثال این ها حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جا آورد و هر چه خدمت اندرون خانه باشد از آسیا کردن و نان و طعام پختن و جاروب کردن و امثال این ها با حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) باشد. [۱۷] ابن بابویه به سند معتبر از امام حسن (علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود که در شب جمعه مادرم فاطمه (علیهاالسلام) در محراب خود ایستاده و مشغول بندگی حق تعالی گردید و پیوسته در رکوع وسجود و قیام و دعا بود و تا صبح طالع شد شنیدم که پیوسته دعا می کرد از برای مؤمنین و مؤمنات و ایشان را نام می برد و دعا برای ایشان بسیار می کرد و از برای خود دعائی نمی کرد، پس گفتم: ای مادر! چرا از برای خود دعا نکردی چنانکه از برای دیگران کردی؟ فرمود: «یا بُنَی! الْجارُ ثُمَّ الدّار؛ ای پسر جان من، اوّل همسایه را باید رسید و آخر خود را.» [۱۸] ثعلَبی از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که روزی حضرت رسول (صلی اللّه علیه و آله و سلم) به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) درآمد فاطمه را دید که جامه پوشیده از جُلهای شتر و به دستهای خود آسیاب می گردانید و در آن حالت فرزند خود را شیر می داد، چون حضرت او را بر آن حالت مشاهده کرد آب از دیده های مبارکش روان شد و فرمود: ای دختر گرامی، تلخی های دنیا را امروز بچش برای حلاوت های آخرت. پس فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: یا رسول اللّه حمد می کنم خدا را بر نعمت های او و شکر می کنم خدا را بر کرامت های او؛ پس حق تعالی این آیه را فرستاد:«وَلَسوْفَ یعطیک ربُّک فَتَرْضی؛ [۱۹] یعنی حق تعالی در قیامت آن قدر به تو خواهد داد که راضی شوی.» [۲۰] [۲۱] و از حسن بَصْری نقل شده که می گفت: حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) عابدترین امت بود و در عبادت حق تعالی آن قدر بر پا می ایستاد که پاهای مبارکش ورم می کرد. [۲۲] و از «حلیه ابو نُعَیم » روایت شده که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) آن قدر آسیاب گردانید که دستهای مبارکش آبله پیدا کرد و از اثر آسیاب دستهای مبارکش پینه کرد. [۲۳]
حجاب از دیدگاه زهرای  مرضیه
وقتی پیغمبر خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) به اوفرمود چه چیز بهتر است از برای زن؟ فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: آنکه نبیند مردی را و نبیند مردی او را؛ پس حضرت نور دیده خود را به سینه چسبانید و فرمود: «ذُرِّیةً بعضهُا منْ بَعْضٍ» [۲۴] [۲۵]
حجاب صدیقه  طاهره
سید فضل اللّه راوندی در «نَوادر» روایت کرده از امیرالمؤمنین (علیه السلام) که شخص نابینائی اذن خواست از حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که داخل خانه شود، فاطمه (علیهاالسّلام) خود را از او مستور کرد، پیغمبر خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) به فاطمه علیهاالسلام فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی وحال آنکه این مرد نابینا ترا نمی بیند؟ عرض کرد: اگر او مرا نمی بیند من اورا می بینم، اگر در پرده نباشم استشمام رایحه می نماید. پس حضرت فرمود: شهادت می دهم که تو پاره تن من می باشی. [۲۶] [۲۷]
حقیقت زن از نظر دختر پیامبر
روزی حضرت رسول (صلی اللّه علیه و آله و سلم) از اصحاب خود از حقیقت زن سوال فرمود، اصحاب گفتند که زن عورت است؛ فرمود در چه حالی زن به خدا نزدیک تر است؟ اصحاب جواب نتوانستند، چون فاطمه (علیهاالسّلام) این مطلب را شنید عرض کرد که نزدیک ترین حالات زن به خدا آن است که ملازم خانه خود باشد و بیرون از خانه نشود. حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است. [۲۸] [۲۹]
ازدواج حضرت
وقتی آن حضرت به سن ازدواج رسید، افراد زیادی از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بزرگان و سرشناسان مسلمان از ایشان خواستگاری کردند. از جمله این افراد "ابوبکر" و "عمر" بودند، لیکن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جواب آنان فرمود: در مورد فاطمه منتظر فرمان الهی هستم. پس از آن، خویشاوندان "علی (علیه السّلام) " [۳۰] و بنابر نقل دیگری، ابوبکر و عمر از علی (علیه السّلام) خواستند تا حضرت فاطمه (سلام الله علیهم) را از پیامبر خواستگاری کند. [۳۱] لذا علی (علیه السّلام) شخصاً به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد؛ ولی شرم و حیا مانع از سخن گفتن   ایشان گردید. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: اباالحسن چه می خواهی؟ و علی (علیه السّلام) همچنان ساکت بود تا پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سه بار سؤال خود را تکرار نمود. سپس فرمود: گویا فاطمه (سلام الله علیهم) را می خواهی؟ علی (علیه السّلام) جواب داد: آری. [۳۲] و بنابر نقل دیگری علی (علیه السّلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد، پدر و مادرم فدای تو باد. تو می دانی که مرا در کودکی از پدرم "ابوطالب" و مادرم "فاطمه بنت اسد" گرفتی و در سایه تربیت خود پرورش دادی و در این پرورش از پدر و مادر بر من مهربان تر بودی و از سرگردانی و شک که پدران  من دچار آن بودند، رها نمودی. تو در دنیا و آخرت تنها  اندوخته من هستی. اکنون که خداوند مرا به وسیله تو نیرومند ساخته است، می خواهم به زندگی خود سامان بدهم و ازدواج کنم. من برای خواستگاری فاطمه آمده ام. آیا قبول می کنی؟
با شنیدن این خبر چهره مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از شادمانی برافروخت و به روی علی (علیه السّلام) خندید و فرمود: آیا چیزی داری که مهریه فاطمه قرار دهی؟ عرض کرد: حال من بر شما پوشیده نیست. جز شمشیر و شتر آبکش و زره چیزی ندارم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: شمشیر را برای جهاد و شتر را برای آب دادن به نخل های خرما و بارکشی در سفر می خواهی، همان زره را مهر قرار بده. [۳۳]
و بنابر نقل دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السّلام) فرمود: پیش از تو کسانی به خواستگاری او آمده اند، اما دخترم نپذیرفته است. سپس به خانه رفت و به دخترش فرمود: علی تو را از من خواستگاری کرده است، تو پیوند و سبقت او در اسلام را می دانی و از فضیلت او آگاهی. حضرت زهرا (سلام الله علیهم) بدون آن که صورت خود را برگرداند، خاموش ماند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چون آثار خشنودی را در چهره او دید، فرمود: الله اکبر، سکوتها، اقرارها، سکوت او نشانه رضایت اوست. [۳۴]
به هر حال علی (علیه السّلام) مهریه حضرت زهرا (سلام الله علیهم) را که مبلغ ۴۸۰ درهم بود [۳۵] و به قولی ۴۰۰ درهم و یا همان مهرالسنه یعنی مبلغ ۵۰۰ درهم بود. [۳۶]و از طریق فروش زره آن حضرت تامین گردید، به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داد. آن حضرت یک سوم آن را داد تا به وسیله آن عطر تهیه کنند و بقیه را بدون آن که بشمارد به ابوبکر داد تا با آن لوازم زندگی برای حضرت زهرا (سلام الله علیهم) تهیه کند. در مورد علت این امر پیامبر بارها به "سلمی" فرمود: «من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا فاطمه را به علی تزویج نمود.» [۳۷] و نیز در فضیلت علی (علیه السّلام) فرمود: «لو لم یخلق علی (علیه السّلام) ما کان لفاطمه کفو؛ اگر علی (علیه السّلام) خلق نمی شد، برای فاطمه همسری پیدا نمی شد.» [۳۸] و نیز فرمودند: فاطمه جان: خداوند به رضای تو راضی و به خشم تو خشمگین می شود. [۳۹]
و نیز "عایشه" از رسول  اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که آن حضرت به فاطمه زهرا (سلام الله علیهم) فرمودند:  ای فاطمه بشارت بر تو باد که همانا خداوند تو را بر همه زنان عالم و بر همه زنان اهل اسلام برگزیده است. [۴۰] این ازدواج پر برکت طبق نقل مشهور در سال دوم هجرت در مدینه اتفاق افتاد. [۴۱]
شروع زندگی علی و فاطمه
زندگی مشترک آنها در سن ۹ سالگی حضرت فاطمه (سلام الله علیهم) [۴۲] و در کمال صفا و محبت آغاز گردید؛ به طوری که علی (علیه السّلام) می فرمود: «به خدا قسم تا فاطمه (سلام الله علیهم) زنده بود او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد. هرگاه به او می نگریستم غم و اندوهم زایل می شد.» [۴۳]
اولاد صدیقه  کبری
آن حضرت را چهار اولاد بوده امام حسن و امام حسین و زینب کبری و زینب صغری که مکنات است به ام کلثوم (سلام اللّه علیها) اجمعین و فرزندی را حامله بوده که او را پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم)حضرت محسن نامیده بود و بعد از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) آن طفل را سقط فرمود.
شیخ صدوق گوید: در معنی حدیث نبوی که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «اِنَّ لَک کنْزا فِی الْجَنَّةِ وَ اَنْتَ ذُوقَرْنَیها» شنیدم که از بعض مشایخ خود که می فرمود: این گنجی که پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم) فرموده به امیرالمؤمنین (علیه السلام) که در بهشت دارد، این همان (مُحسن) است که به واسطه فشار دَرِ خانه سِقط شد.
حضرت زهرا در صحنه های مختلف
بعد از شروع زندگی مشترک حضرت زهرا (سلام الله علیهم) و علی (علیه السّلام) جنگ احد آغاز گردید. در این جنگ به دلیل تمرد عده ای از مسلمین از انجام وظیفه، جنگ به نفع قریش به پایان رسید.  حضرت زهرا (سلام الله علیهم) با خبر شد که رسول  اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ زخمی شده؛ لذا با گروهی از زنان برخاسته و آب و غذا برمی دارند و به میدان جنگ می روند. فاطمه زهرا (سلام الله علیهم) جراحات پدر گرامی اش را شست و شو داد؛ ولی خون بند نیامد؛ لذا حصیری را سوزانده و خاکسترش را بر زخم آن حضرت گذاشت و خون قطع شد. [۴۴] همچنین آن حضرت هر دو یا سه روز، خود را به «احد» رسانده و بر مزار شهدا می گریست و بر آنان دعا می کرد. [۴۵] فاطمه زهرا (سلام الله علیهم) در زندگی مشترک بسیار با قناعت و زهد زندگی می کرد. او نه تنها در پوشاک و خوراک به حداقل قناعت می کرد و بر خود سخت می گرفت، بلکه کارهای خانه را نیز به عهده ی دیگری نمی گذاشت. از کشیدن آب تا تمییز کردن خانه، آسیاب کردن ذرت یا گندم، نگاه داری کودک و غیره را خود بر عهده می گرفت. [۴۶] علی (علیه السّلام) خود می فرمایند: «روزی که با زهرا (سلام الله علیها) ازدواج کردم، فرش ما پوست گوسفندی بود که شب بر آن می خوابیدیم و روز شتر آب کش خود را بر روی آن علف می دادیم و جز این شتر، خدمت گذاری نداشتیم.» [۴۷] او نه تنها در زهد و قناعت، بلکه در تقوا و پرهیزگاری، شوهرداری و تربیت فرزند نمونه کامل یک انسان الهی است.
داستان غم انگیز فدک
پس از آنکه یهود خیبر در مقابل لشکر اسلام از در تسلیم در آمدند، مردم «دهکده فدک» که یهودی بودند به نفع آنان، اسلحه خود را بر زمین گذاشته و تن به مصالحه دادند؛ به این صورت که نیمی  از دهکده فدک به ملکیت رسول خدا درآمد. از آنجا که مسلمانان در این امر مستقیماً نقشی نداشته و فدک بدون خون ریزی به دست آنها افتاده بود؛ لذا فدک خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گردید.[۴۸] و زمانی که آیه: «و آت ذی القربی حقه؛ [۴۹]حق خویشاوندان خویش را بپردازید.»
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فدک را به فاطمه (سلام الله علیهم) داد و به او تملیک نمود. پس از رحلت رسول  اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حکومت وقت به بهانه اینکه فدک ملک شخصی پیامبر  نبوده و نباید در دست فاطمه زهرا (سلام الله علیهم) باشد، آن را از حضرت زهرا (سلام الله علیهم) گرفتند و به استدلال های منطقی و شواهد زنده آن حضرت توجهی نکردند. در حالی که رسول  اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خویش فدک را به ایشان داده بود و مال موروثی به حساب نمی آمد. عایشه می گوید: فاطمه (سلام الله علیهم) پس از رحلت رسول  اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ابوبکر خواست که فدک را به او باز پس دهد، ابوبکر در جواب گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده از ما ارث برده نمی شود و آنچه از ایشان بازمانده، صدقه است؛ لذا فاطمه (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از او خشمگین شد. [۵۰]
فاطمه در میدان دفاع از ولایت
پس از آن که گروهی از مردم در امر خلافت با ابوبکر بیعت کردند و به احتجاج ها و استدلال های خاص توجهی نکردند، علی (علیه السّلام) شبانه فاطمه (سلام الله علیهم) را بر چهارپایی سوار نموده و بر  مجالس «انصار» می رفت و از آنان در جهت اصلاح مسیر خلافت یاری می طلبید؛ ولی آنان در جواب می گفتند: «ای دختر رسول خدا، بیعت ما با این مرد (ابوبکر) به پایان رسیده و اگر همسر تو قبل از ابوبکر می آمد، ما با ابوبکر بیعت نمی کردیم.» علی (علیه السّلام) در پاسخ آنان می فرمود: «آیا شما می خواستید من پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را که رحلت کرده بود، رها می کردم و برای به دست آوردن خلافت به جنگ و ستیز می پرداختم.» [۵۱]
وقتی ابوبکر متوجه شد که علی (علیه السّلام) و افرادی که با او بیعت نکرده اند در خانه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) جمع شده اند، عمر به در خانه آن حضرت آمده و گفت: بیرون آیید و با ابوبکر بیعت کنید؛ ولی آنان از اجابت خواسته او خودداری کردند. عمر قسم خورد که اگر بیرون نیایند، خانه را به آتش بکشد، به او گفتند: «ای "ابا خصص" فاطمه در آن خانه است.» عمر گفت: «حتی اگر فاطمه باشد.» فاطمه (سلام الله علیها) جلوی در ایستاد و گفت: «هیچ مردی همچون شما دیدارشان برای من بد و نفرت انگیز نیست، جنازه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر روی دست های ما گذاشتید و کار خلافت را میان خود قطعه قطعه کردید و در این خصوص نظر ما را جویا نشدید و حق را به ما باز نگرداندید.»
بار دیگر عمر به همراهی گروهی به در خانه علی (علیه السّلام) آمدند.حضرت فاطمه (سلام الله علیهم) وقتی متوجه حضور آنان شد، با صدای بلند گفت: پدر،  ای رسول خدا چه چیز هایی که پس از تو از "خطاب" و "ابوقحافه" ندیدیم. مردم وقتی صدای گریه او را شنیدند، برگشتند؛ ولی عمر و گروهی باقی ماندند و آنان را از خانه بیرون آورده و به نزد ابوبکر بردند. علی (علیه السّلام) همچنان از بیعت خودداری می کرد و ابوبکر گفت: «تا زمانی که فاطمه در کنار اوست، او را مجبور بر این کار نمی کنم.»
سپس عمر به ابوبکر گفت: «بیا تا نزد فاطمه برویم. ما او را به خشم آورده ایم.» آن دو آمدند و از فاطمه اجازه داخل شدن خواستند؛ ولی فاطمه (سلام الله علیهم) به آنها اجازه نداد. آن دو نزد علی (علیه السّلام) آمدند و با او سخن گفتند: علی (علیه السّلام) آنها را نزد فاطمه (سلام الله علیهم) آورد، وقتی نشستند آن حضرت صورتش را به سوی دیوار برگرداند. سلام کردند؛ ولی پاسخی نشنیدند.[۵۲]
تسبیحات حضرت فاطمه
برکاتی که از آن حضرت به ما رسیده از جمله تسبیح معروف آن حضرت است که احادیث در فضیلت آن بسیار است و کافی است آنکه هر که مداومت کند به آن، شقی و بد عاقبت نمی شود، و خواندن آن بعد از هر نمازی بهتر است. نزد حضرت صادق (علیه السلام) از هزار رکعت نمازگزاردن در هر روزی، [۵۳] و کیفیت آن عَلَی الاْشْهَر سی و چهار مرتبه اللّهُ اَکبَرُ و سی و سه مرتبه اَلْحمدُللّه و سی و سه مرتبه سُبْحانَ اللّه است که مجموع صد می شود.
شهادت زهرا
در روز وفات آن حضرت اختلاف بسیار است و اظهر آن است که وفات آن حضرت در سوم جمادی الاخر واقع شده چنانکه مختار جمعی از بزرگان علماء است و شواهدی است بر این مطلب. علامه مجلسی در جلاء العیون این قول را اصح واَشْهَر میان علمای امامیه دانسته است. [۵۴] رحلت پدر بزرگوار، مظلومیت همسر، از دست رفتن حق، فشارهای جسمی و روحی و مهمتر از همه دگرگونی هایی که در جامعه مسلمان به فاصله کوتاهی از زمان رسول  اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) صورت گرفت، روح و جسم فاطمه را سخت آزرد. در حالی که تاریخ نشان می دهد، ایشان قبل از رحلت پدر بزرگوارش هیچ گونه بیماری جسمی نداشت. [۵۵] او در اثر این مرارت ها و بیماری ها به شهادت رسید.
پس بقای آن حضرت بعد از پدر بزرگوار خود، نود وپنج روز بوده. واگرچه در روایت معتبر وارد شده است که مدت مکث مخدّره ،۷۵ روز، پس از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. [۵۶] لکن می توان وجهی برای آن ذکر کرد به بیانی که مقام ذکرش در اینجا نیست ولکن خوب است عمل شود به هر دو طریق در اقامه مصیبت و عزای آن حضرت چنانکه فعلاً معمول است. و برخی هم ۳ ماه و ۶ ماه [۵۷]پس از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و سن ایشان را ۲۹ سال [۵۸] در روز سوم ماه رمضان سال ۱۱ هجری و ۱۸ سال در روز ۱۳ ربیع الاخر سال ۱۱ هجری می دانند. [۵۹] با این حساب علی (علیه السّلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیهم) حدود ۹ سال با هم زندگی کردند.
در «کشف الغمه» وغیر آن روایت کرده اند که چون وفات حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نزدیک شد اسماء بنت عمیس را فرمود که آبی بیاور که من وضو بسازم، پس وضو ساخت و به روایتی غسل کرد نیکوترین غسل ها و بوی خوش طلبید و خود را خوشبو گردانید و جامه های نو طلبید و پوشید و فرمود که ای اسماء جبرئیل در وقت وفات پدرم چهل درهم کافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت کرد یک حصه برای خود گذاشت و یکی از برای من و یکی از برای علی (علیه السلام)، آن کافور را بیاور که مرا به آن حنوط کنند چون کافور را آورد فرمود که نزدیک سر من بگذار پس پای خود را به قبله کرد  و خوابید و جامه بر روی خود کشید و فرمود که ای اسماء ساعتی صبر کن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگویم علی (علیه السلام) را طلب کن، بدان که من به پدر خود ملحق گردیده ام، اسماء ساعتی انتظار کشید بعد از آن، آن حضرت را ندا کرد و صدائی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن کسی که درشب معراج به مرتبه «قابَ قَوْسَین اَوْ اَدْنی» رسیده است، چون جواب نشنید جامه را از روی مبارکش برداشت دید که مرغ روحش به ریاض جنّات پرواز کرده است پس بر روی آن حضرت افتاد آن حضرت را  می بوسید و می گفت: چون به خدمت حضرت رسول (صلی اللّه علیه و آله و سلم) برسی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، در این حال حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تشریف آوردند.
در روایت دیگر است که اسماء گریبان خود را چاک زد و از نزد فاطمه (علیهاالسّلام) بیرون شد، حسنین علیهماالسلام اورا ملاقات کردند فرمودند: ای اسماء، مادر ما کجا است؟ اسماء سکوت کرد، آن دو بزرگوار داخل بیت شدند و دیدند که مادرشان خوابیده است، جناب امام حسین (علیه السلام) نزدیک شد و حرکت داد آن حضرت را دید که از دنیا رفته است «فَقالَ یا اَخا آجَرَ اللّه فی الْوالِدَة؛ گفت: ای برادر، خدا اَجر دهد ترا در مصیبت والده.» پس امام حسن (علیه السلام) خود را روی مادر افکند.
دفن امّ أبیها
چون پاسی از شب گذشت و دیده ها به خواب رفت جنازه را بیرون آوردند حضرت امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهماالسلام و عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی ازبنی هاشم و خواصّ آن حضرت بر حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نماز کردند و در همان شب او را دفن کردند. حضرت امیر (علیه السلام) بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت که ندانند قبر آن حضرت  کدام است. وبه روایتی دیگر، چهل قبر دیگر را آب پاشید که قبر آن مظلومه در میان آنها مشتبه باشد، و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار کرد که علامت قبر معلوم نباشد. اینها برای آن بود که عین موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر او نماز نکنند و خیال نبش قبر آن حضرت را به خاطر نگذرانند و به این سبب در موضع قبر آن حضرت اختلاف واقع شده است. بعضی گفته اند که در بقیع است نزدیک قبور ائمه بقیع (علیهماالسّلام) و بعضی گفته اند ما بین قبر حضرت رسالت (صلی اللّه علیه و آله و سلم) و منبر آن حضرت مدفون است؛ زیرا که حضرت رسول (صلی اللّه علیه و آله و سلم) فرمودند: ما بین قبر من و منبر من باغی است از باغهای بهشت و منبر من بر دری است از درهای بهشت. [۶۰] و بعضی گفته اند که آن حضرت را در خانه خود دفن کردند و این اَصَحّ اقوال است چنانکه روایت صحیحه بر آن دلالت می کند. [۶۱]
صاحب منتهی الآمال گوید که من مصائبی که بر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) وارد شده در کتاب مخصوصی ایراد کردم و آن را «بَیتُ الاَحْزان فی مَصائِبِ سَیدَةِ النِّسْوان» نامیدم. همچنین در کتاب «مفاتیح الجنان» و «هدیة الزایرین» ثواب زیارت و اختلاف در قبر آن حضرت و کیفیت زیارت آن مظلومه را ذکر کرده ام. [۶۲]
وصیت های زهرا
شیخ طوسی و کلینی به سندهای معتبر از حضرت امام زین العابدین و امام حسین علیهماالسّلام روایت کرده اند که چون حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) بیمار شد وصیت نمود به حضرت امیرالمؤمنین  (علیه السلام) که کتمان کند بیماری او را و مردم را بر احوال او مطلع نگرداند و اعلام نکند اَحدی را به مرض او؛ پس حضرت به وصیت اوعمل نموده خود متوجّه بیمارداری او بود و اسماء بنت عمیس آن حضرت را در این امور معاونت می کرد و در این مدت احوال او را پنهان می داشتند از مردم، چون نزدیک وفات آن حضرت شد وصیت فرمود که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خود متوجه غسل و تکفین او شود و در شب او را دفن نماید و قبرش را هموار کند؛ پس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خود متوجّه غسل و تکفین و امور او گردید و او را در شب دفن کرد و اثر قبر او را محو نمود و چون خاک قبر آن حضرت را با دست خود فشاند حزن و اندوه آن حضرت هیجان کرد آب دیده های مبارکش بر روی اَنْوَرش جاری شد و رو به قبر حضرت رسالت (صلی اللّه علیه و آله و سلم) گردانید و گفت: اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ. [۶۳]
زیارت بتول مصطفی
شیخ شهید اول (رحمه الله) در کتاب المزار الدروس الشرعیه گوید که مستحب است زیارت حضرت فاطمه دختر رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) و زوجه امیرالمؤمنین و مادر حسن و حسین علیهماالسّلام.
و روایت شده که آن مخدّره فرمود خبر داد مرا پدر بزرگوارم که هرکه بر او و بر من سه روز سلام کند حق تعالی بهشت را بر او واجب گرداند. گفتند به حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که آیا در حیات شما؟ فرمود بلی، و همچنین است بعد از ممات ما. و هرگاه زائر خواست آن حضرت را زیارت کند در سه موضع زیارت کند: در خانه آن حضرت و در روضه و در بقیع. ولادت آن حضرت واقع شد پنج سال بعد ازمبعث، وبه رحمت خدا واصل شد بعد از پدر بزرگوار خود قریب به صد روز. [۶۴]
علامه مجلسی گوید: سید بن طاوس (علیه الرحمه) روایت کرده است که هرکه آن حضرت را زیارت کند به این زیارت که بگوید: اَلسَّلامُ علَیک یا سیدَةَ نساءِ العالَمین اَلسَّلامُ عَلَیک یا والِدَةَ الْحُجُجِ عَلَی  النّاسِ اَجْمَعینَ، اَلسَّلامُ عَلَیک اَیتُهَا الْمَظْلوُمَةُ الْمَمنوُعَةُ حَقُّه. پس بگوید: اَللّهمَّ صلِّ علی اَمتک وَابنةِ نبیک وَ زَوْجةِ وَصی نبیک صَلوةً تَزْلفُها فَوْقَ زُلْفی عِبادِک الْمُکرَمینَ مِنْ اَهْلِ السَّمواتِ وَاَهْلِ الارَضَینَ. پس طلب آمرزش کند از خدا، حقّ تعالی گناهان او را بیامرزد و او را داخل بهشت کند. و این زیارت مختصر معتبری است و همه وقت می توان انجام داد. [۶۵]

منبع: منتهی الآمال شیخ عباس قمی.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها»
-----------------------------
پی نوشتها:
۱.  ابن سعد، محمد بن عمر، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰، ج۸، ص۱۶.    
۲.  ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، الاصابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت دارالکتب، ج۱، ۱۴۱۵، ج۸، ص۲۶۳.    
۳.  امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، ۱۴۰۳ه.ق.، ج۱، ص۳۰۲.    
۴.  شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجّد شیخ طوسی، ، بیروت، اعلمی، ص۵۵۱.
۵.   شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، باب التسعة، حدیث سوم، ج۱، ص۴۱۴.    
۶.   مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، چاپ سرور، قم، ص۱۶۲.
۷.   مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، چاپ سرور، قم، ص۱۶۵.
۸.   فیروز آبادی، سید رضا، فضائل پنج تن، ج۴، ص۹.
۹.   معانی الاخبار شیخ صدوق، ص۶۴.    
۱۰.  روضة الواعظین، ج۱، ص۱۴۹.    
۱۱.  شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیهم)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ۴۶، ۱۳۸۶، ص۳۳.
۱۲.  دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، معنای کلمه زهرا.
۱۳.  شیخ مفید، محمد بن نعمان، امالی، مجلس۴۱، حدیث۳۴۸، ص۳۰۵.
۱۴.  شیخ مفید، محمد بن نعمان، امالی، ص۲۶۰.    
۱۵.  شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، مجلس اول، حدیث۳۰، ص۲۴.    
۱۶.  شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، مجلس۱۴، حدیث۸۹۲، ص۴۰۰.    
۱۷.  حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، حدیث۱۷۰، ص۵۲.
۱۸.  شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲.    
۱۹.  ضحی/سوره۹۳، آیه۵.    
۲۰.  ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۲۰.    
۲۱.  متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمّال، چاپ حیدر آباد، ج۶، ص۲۹۵.
۲۲.  مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۶.    
۲۳.  ابونعیم، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۴۱.
۲۴.  آل عمران/سوره۳، آیه۳۴.    
۲۵.  مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۴.    
۲۶.   راوندی، قطب الدین، نوادر، حدیث۱۲۶، ص۱۱۹.
۲۷.   راوندی، قطب الدین، نوادر، حدیث۱۲۷، ص۱۱۹.
۲۸.   راوندی، قطب الدین، نوادر، حدیث۱۲۶، ص۱۱۹.
۲۹.   راوندی، قطب الدین، نوادر، حدیث۱۲۷، ص۱۱۹.
۳۰.   ابن سعد، محمد بن عمر، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰، ج۸، ص۱۶.    
۳۱.   ابن سعد، محمد بن عمر، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰، ج۸، ص۱۶.    
۳۲.   اربلی، علی  بن عیسی، کشف الغمّه، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، ج۱، ص۳۴۸.
۳۳.   اربلی، علی  بن عیسی، کشف الغمّه، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، ج۱، ص۳۵۵.
۳۴.   اربلی، علی  بن عیسی، کشف الغمّه، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، ج۱، ص۳۵۵.
۳۵.   ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، بتحقیق علی محمد البجاوی، بیروت دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲، ج۴، ص۱۸۹۴.    
۳۶.   ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، اسدالغابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۶، ص221 - 222.    
۳۷.   یعقوبی، احمد بن یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی چاپ ششم، ۱۳۷۱، ج۲، ص۴۱.    
۳۸.   عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۲ه.ق.، ج۶، ص۲۲۱.    
۳۹.   ابن حجرعسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، تحقیق عادل عبدالمحمود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب، چاپ اول، ۱۴۱۵، ج۸، ص۲۶۵.    
۴۰.   ابن شهرآشوب، محمد بن علی، المناقب، قم، انتشارات علامه، ج۳، ص۳۲۳.
۴۱.   بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت دارالفکر، چ۱، ۱۴۱۷، ج۱، ص۴۰۲.    
۴۲.   عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۲هـ.ق.، ج۴، ص۲۷.
۴۳.   شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیهم)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ۴۶، ۱۳۸۶، ص۳۳.
۴۴.   واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلی، چاپ اول، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۵۰.    
۴۵.   واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلی، چاپ اول، ۱۴۰۹، ج۱، ص۳۱۳.    
۴۶.   شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیهم)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ۴۶، ۱۳۸۶، ص۸۴.
۴۷.   ابن سعد، محمد بن عمر، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰، ج۸، ص۱۸.    
۴۸.   یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵، ج۴، ص۲۳۸.    
۴۹.   روم/سوره۳۰، آیه۳۸.    
۵۰.   ابن سعد، محمد بن عمر، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰، ج۸، ص۲۳.    
۵۱.   ابن قتیبه دینوری، ابو محمد عبداله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰، ص۲۸.
۵۲.   ابن قتیبه دینوری، ابو محمد عبداله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰، ص۳۰.
۵۳.   مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸۲، ص۳۳۲.    
۵۴.   مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، ص۲۷۹.
۵۵.   شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیهم)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ۴۶، ۱۳۸۶، ص۲۴۶ـ۱۴۵.
۵۶.   ابن قتیبه دینوری، عبداله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰، ص۳۱.
۵۷.   ابن سعد، محمد بن عمر، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰، ج۸، ص۲۴.    
۵۸.   ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، اسدالغابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۶، ص۲۲۶.    
۵۹.   ابن شهرآشوب، محمد بن علی، المناقب، قم، انتشارات علامه، ج۳، ص۳۵۷.
۶۰.   فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲.    
۶۱.   کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، باب مولد الزهرا (علیهاالسّلام)، ج۱، حدیث نهم، ص۴۶۱.    
۶۲.   قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، باب سوم، فصل سوم.
۶۳.   شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، مجلس چهارم، حدیث۱۶۶، ص۱۰۹.    
۶۴.   شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیه، ج۲، ص۶.    
۶۵.   مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۱۹۸-۱۹۹.   

موضوع مقالات

برچسب‌ها

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا