محمدبن عثمان بن سعید عمری(ره)
محمد بن عثمان
محمدبن عثمان بن سعید عمری، دومین نایب از نواب اربعه امام زمان علیه السلام. وی ابتدا به عنوان وکیل امام دوازدهم و سپس در مسئولیت سفیر آن حضرت در طی مدت چهل سال فعالیت می نمود. ابوجعفر از زمان امام یازدهم امام عسکری(ع) دستیار اصلی پدرش عثمان بن سعید بود که بعدها نخستین نائب امام زمان (عج) شد.
بنا به روایت شیخ طوسی، چون نخستین سفیر در گذشت، ابوجعفر مراسم میت را بجای آورد. جسد او را غسل داد، کفن کرد و او را دفن نمود.[1]
نام و کنیه
نام او محمد فرزند عثمان بن سعید نایب اول امام مهدی می باشد کنیه وی « ابوجعفر » است، و هیچ کنیه دیگری در کتب حدیثی و رجالی برای وی ذکر نشده است.
القاب
چند لقب برای او بیان شده است: گاهی او را « عمری »[2] گویند و در بیشتر کتاب های رجالی و روایی این لقب ذکر شده است؛ گاهی وی را « اسدی »[3] نوشته اند و گاهی او را « کوفی »[4] بیان کرده اند. « سمان »[5] و « عسکری »[6] نیز از القاب ایشان ذکر شده است.
ادله نیابت
امام حسن عسکری(ع) در زمان حیات خویش به نیابت و وکالت محمد بن عثمان از طرف امام مهدی علیه السلام تصریح کرده بود. هنگامی که گروهی از شیعیان یمن در شهر سامرا به حضور حضرت راه یافتند و حضرت، عثمان بن سعید پدر محمد بن عثمان را احضار کرد و بر وکالت و وثاقت او تصریح نمود، در ادامه فرمود: گواه و شاهد باشید که عثمان بن سعید (نایب اول) وکیل من است و فرزندش محمد بن عثمان (نایب دوم) وکیل فرزند من مهدی شماست.[7]
همچنین شیخ طوسی در کتاب « الغیبه » از امام حسن عسکری(ع) روایتی را نقل می کند که:
« عَمْری (عثمان بن سعید) و پسرش (محمد بن عثمان) هردو موثق و مورد اطمینان هستند، هر چه آنها به تو برسانند از طرف من می رسانند، و هر چه به تو بگویند از طرف من می گویند، پس، از آنها حرف شنو باش و هر چه می گویند اطاعت کن که هر دو موثق و مورد اطمینان هستند.»[8]
از نظر امامیه، این علائم که ابوجعفر را به عنوان نماینده و سفیر امام غائب معرفی می کند، خطاناپذیر است. به گفته امامیه وی تمام این امور را با دستور سفیر اول انجام داد. به علاوه وی هم با تعیین امام عسکری (ع) و هم عثمان بن سعید- نخستین سفیر- بر اساس دستور امام دوازدهم به سفارت ارتقاء یافت.[9]
ابو جعفر، پس از رحلت پدر، نامه تسلیتی از ناحیه امام دوازدهم دریافت داشت. آن حضرت در این نامه مراتب همدردی خود را در مرگ پدرش ابراز فرموده بود و خاطرنشان ساخته بود که وی به این سمت منصوب شده است.[10]
در عین حال، بعضی از وکلای سازمان امامیه، در رابطه با انتصاب او تردیدهایی داشتند. از این رو ابوجعفر بدون مواجهه با مشکلات موفق نشد.
ازجمله آنان:
ابومحمد حسن شریعی.
محمدبن نُصیر نمیری.
احمد بن هلال عبرتائی.
ابوطاهر محمد بن علی بن بلال.
ابوبکر محمد بن احمد بن عثمان، معروف به ابوبکر بغدادی، برادر زاده محمد بن عثمان.
اسحاق احمر
باقطانی.
حسین بن منصور حلاج. به حسین بن منصور نسبت داده شده که مدعی دروغین نیابت بوده است، ولیکن مذهب ایشان معروف به صوفیگری می باشد. ولی مکاتباتی را که شیخ در کتاب « الغیبه » بیان کرده است، نشان می دهد که وی هم، ادعای نیابت داشته است.[11]
آثار
شیخ در کتاب « الغیبة » حدیثی را نقل می کند که نشان می دهد محمد بن عثمان تألیفاتی در فقه داشته است.
ابن نوح سیرافی می گوید: ابونصر هبةالله دختر زاده ام کلثوم دختر ابوجعفر (محمد بن عثمان) عمری می گفت: ابوجعفر محمد بن عثمان کتاب هایی داشت که در فقه تصنیف کرده بود و همه را از امام حسن عسکری علیه السلام و امام زمان علیه السلام و پدرش عثمان بن سعید، که وی نیز از امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام روایت نموده بود، استماع کرده بود.
از جمله آنها « کتاب الاشربة » بود. ام کلثوم، دختر ابوجعفر رضی الله عنها می گفت: این کتاب در موقع وصیت محمد بن عثمان به حسین بن روح (نایب سوم) رسید و در دست او بود. ابونصر می گفت: گمان می کنم پس از حسین بن روح به ابوالحسن سَمَری (نایب چهارم) رضی الله عنه رسید.[12]
فعالیت های ابوجعفر
علی رغم مشکلاتی که ابوجعفر بخاطر وجود وکلای دروغین همچون:ابن هلال، بلالی و ابن نضیر با آن روبرو بود، وی فعالیت های پنهانی سازمان وکالت را ادامه می داد و نقش آن را در میان امامیه گسترش می بخشید. در همان حال اقدامات سفیر اول را دنبال میکرد و می کوشید تا وجود امام غائب را برای معتمدان امامیه اثبات کند.
وی این عقیده را در میان امامیه نشر می داد که غیبت امام با اراده الهی صورت گرفته و احادیث ائمه (س) پیشین مؤید این معنا است و او-ابو جعفر - سفیر راستین امام غائب می باشد. بعلاوه، وی می کوشید وظایف سفیر اول را بدون آنکه مورد آزار دستگاه عباسیان قرار گیرد دنبال کند.
بدین منظور، اعتقاد عباسیان را به این فکر که، سفیر اول آنان را رهنمون ساخته بود که امام عسکری(ع) بدون جانشین از دنیا رفته، مستحکم تر می کرد.[13]
وی امیدوار بود که به این ترتیب حکومت قانع شود که دیگر قیامی صورت نمی گیرد، زیرا امامیه دیگر امامی ندارند که گرد او جمع شوند و هدایت یابند و بر این اساس از هر گونه اقدامی علیه شیعیان سست گشتند.
طرح دوگانه ابوجعفر در رابطه با وجود امام غائب را می توان در چندین روایت ملاحظه کرد. زمانی شخصی از حمدان موسوم به قلانسی از ابو جعفر درباره جانشین امام عسکری(ع) پرسش کرد. ابو جعفر پاسخ داد:
« امام عسکری(ع) در گذشت، لکن جانشینی در میان شما نهاد که گردنش شبیه این است .»[14] و اندازه گردن او را به علامت اینکه پسر امام عسکری(ع) به سن بلوغ رسیده است نشان داد.
بنا به گفته صدوق، وقتی که عالم معروف، عبدالله بن جعفر حمیری از ابوجعفر درباره پسر امام عسکری(ع) پرسش کرد، وی همان عبارات را بکار برد[15]. به علاوه ابوجعفر در زمانی دیگر گفتار زیر را برای او بیان کرد:
«صاحب الامر (امام) هر سال در مناسک حج شرکت می جوید و مردم را می بیند و آنان را می شناسد، درحالیکه دیگران او را می بینند و نمی شناسند. »
وی می افزاید که امام را در کعبه درحالیکه جامه خانه خدا را در دست گرفته و دعا می کرد « ای خداوند، انتقام مرا از دشمنانم بگیر » دیده است.[16]
با وجود این، علی رغم آنکه ابوجعفر وجود امام دوازدهم را برای حمیری ثابت کرد، ولی به آنها هشدار داد که در کشف نام او اصرار نورزند این در حالی بود که مقامات دولتی قانع شده بودند که امام عسکری(ع) بدون جانشین وفات کرده است.[17]
ولی اگر آنها نام و مکان آن حضرت را در می یافتند، به جستجوی او پرداخته و جان او و جان وکلای او را به خطر می انداختند[18] سایر اخبار نیز حاکی از آن است که سفیر دوم به همین نحو به دیگر وکلا دستور میداده است.
حوادث مهم دوران سفیر دوم
قیام صاحب زنج در بصره
با وقوع انقلاب زنج (۲۷۰- ۲۵۵/ ۸۸۳- ۷۶۶) موقعیت امامیه به صورت حادی در آمد. سلسله نسب علی بن محمد، رهبر این انقلاب، به زید بن علی، برادر امام باقر(ع) می رسید. به همین دلیل بخش قابل ملاحظه ای از علویان به او پیوستند و از سال ۲۵۷/ ۸۷۱ در قیام او حضور یافتند.[19]
گرچه امام یازدهم حضرت عسکری (ع) آشکارا اعلام داشت که رهبر زنج از اهل بیت نیست،[20] مقامات حکومت این انقلاب را متصل به علویان می دانستند. به گفته طبری، سرکوبی قیام زنج در سال ۲۷۰/ ۸۸۳ کلا با تبلیغات حکومت علیه علویان دنبال شد.[21]
قیام قرامطه در کوفه
عامل دیگر که روابط بین امامیه و عباسیان را تیره می ساخت کشف فعالیت های زیر زمینی دو حزب اسماعیلی، اسماعیلیه اصلی و قرامطه بود.[22]
مدت نیابت و وفات
محمد بن عثمان طبق روایاتی نقل شده، زمان مرگ خویش را پیشگویی کرد، و قبل از دو ماه، از وفات خود خبر داد.
ابوالحسن علی بن احمد دلال قمی روایت می کند که:
« روزی بر ابوجعفر محمد بن عثمان، وارد شدم تا به وی سلام کنم. دیدم، لوحی پیش روی خویش نهاده و بر آن نقش می کشد، و آیاتی از قرآن در آن می نویسد و اسامی ائمه (ع) را در حواشی آن می نگارد. من گفتم: این لوح چیست؟ فرمود: این برای قبر من می باشد و مرا روی آن خواهند گذاشت، یا اینکه گفت: بر آن تکیه می کنم. و فرمود: هر روز داخل قبر می شوم و یک جزء قرآن می خوانم سپس بیرون می آیم.»
ابوعلی، راوی این خبر، می گوید:
« گمان می کنم ابوالحسن علی بن احمد گفت: محمد بن عثمان دست مرا گرفت و قبر خود را به من نشان داد و گفت: چون فلان روز و فلان ماه و فلان سال فرا رسد، به سوی خدا می روم، و در آن مدفون می شوم و این لوح هم با من خواهد بود. چون از نزد او خارج شدم، آنچه فرموده بود یادداشت کردم و همواره مراقب آن اوقات بودم؛ چیزی نگذشت که او بیمار شد، سرانجام در همان روز و ماه و سالی که گفته بود، وفات یافت و در همان قبر نیز دفن شد.»[23]
ابو جعفر محمد بن عثمان در سال ۳۰۵ ه.ق در آخر ماه جمادی الاولی وفات کرده است.[24]
مشهور در میان علمای رجال و حدیث، این است که مدت نیابت محمد بن عثمان نزدیک به ۵۰ سال بوده است.[25] لیکن این کلام مورد قبول ما نمی تواند باشد؛ چون وفات محمدبن عثمان در سال ۳۰۵ه.ق. اتفاق افتاده است و با وفات امام حسن عسکری (ع) ۴۵ سال فاصله دارد، و ما در شرح حال عثمان بن سعید (نایب اول) بیان کردیم که ایشان هم، حدود ۵ سال نیابت داشته است و با این حساب، نیابت نایب دوم حدود ۴۰ سال خواهد بود نه پنجاه سال.[26]
منابع:
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت.
ابن بابویه، كمال الدین و تمام النعمة، چاپ علی اكبر غفاری، قم، ۱۳۶۳ش.
اربلى، على بن عيسى، كشف الغمه، قم، اسلاميه، ۱۳۶۴ش.
صدر، محمد، تاریخ الغیبة، دارالتعارف، بيروت.
طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، اسلامیه، تهران.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی.
مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ نجف، ۱۳۵۰ق.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار.
نجاشی، احمدبن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر بـ رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، تصحیح سید محمد صادق آل بحر العلوم، نجف، المكتبة المرتضویة، ۱۳۵۵ق.
-----------------------------------
پی نوشت:
[1] طوسی، الغیبه، ص۳۶۴.
[2] النّجاشی، ج۲ رقم ۱۱۸۶، ص۴۰۸.
[3] مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۱۴۹.
[4] مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۱۴۹.
[5] صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۵۴.
[6] ابن اثیر، الکامل، ج۸، ص۱۰۹.
[7] طوسی، الغیبه، ص۳۵۶.
[8] طوسی، الغیبه، ص۳۶۰.
[9] صدوق، کمال الدین، ص۴۳۲.
[10] صدوق، کمال الدین، ص۵۱۰.
[11] برای مطالعه بیشتر رجوع شودبه جباری، ج۲، صص، ۶۹۴-۷۰۷.
[12] طوسی، الغیبه ص۳۶۳، حدیث۳۲۸.
[13] طوسی، الغیبه، ص۴- ۲۳۳.
[14] کلینی، ج۱، ص۳۲۹ و ۳۳۱.
[15] صدوق، کمال الدین، ص۴۳۵.
[16] صدوق، کمال الدین، ص۴۴۰.
[17] صدوق، کمال الدین، ص۴۴۲.
[18] کلینی، ج۱، ص۳۳۰.
[19] جاسم حسین، ص،۱۷۶.
[20] اربلی، کشف الغمه، ج۴، ص۴۲۸، بحار، ج۵۰، ص۲۹۳.
[21] طبری، ج۳، ص۲۰۹۹.
[22] برای مطالعه تمایز بین قرامطه و مبارکیه مراجعه کنید به قمی، مقالات والفرق، ص۶-۸۰، نوبختی، فرق الشیعه، ص۷۴-۶۷.
[23] الغیبه، ص۳۶۴، حدیث ۳۳۲؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۵۱.
[24] الغیبه، ص۳۶۶.
[25] طوسی، الغیبه، ص۳۶۶.
[26] صدر، تاریخ الغیبة، ج۱، ص۴۰۴.
افزودن دیدگاه جدید