رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
سید محمود مدنى ‏بجستانى

فاطمه(سلام الله علیها) بر کرسی تربیت(بخش اول)

تاریخ انتشار:
ضیاءالصالحین

به زندگى پربار اما کوتاه فاطمه (سلام الله علیها) از ابعاد گوناگون مى  توان نگریست و از دیدگاه هاى مختلف به نظاره نشست. آنچه در این نوشتار در پى آنیم «بررسى سیره تربیتى » آن حضرت است. به عبارتى دیگر زهرا (سلام الله علیها) را بر کرسى مادرى و در کلاس خانواده و در خدمت کودکانش مى  نگریم.
الگوى تربیت
تربیت (یعنى به فعلیت درآوردن همه استعدادهاى بالقوه انسان) کار سترگ پیامبران و علت انگیزش و بعثت آنان است و تنها کسانى مى  توانند به حقیقت این هنر را داشته باشند که از چشمه  سار زلال نبوت سیراب شده و از مکتب آنان درس گرفته باشند و فاطمه (سلام الله علیها) شاخسار درخت نبوت بلکه میوه آن درخت است از این روى در تربیت فرزند بهترین الگو براى هر کسى است که مى  خواهد نقش پدرى یا مادرى خویش را به طور کامل اجرا کند و بدرستى این وظیفه سترگ بگذارد.
اکنون به نمونه  هایى از آموزه  هاى تربیتى زندگى زهرا (سلام الله علیها) اشاره مى  کنیم:
1. آغاز تربیت
نکته بسیار مهمى که بسیارى از پدران و مادران بدان توجه ندارند این است که تربیت کودک و نقش پذیرى او از نخستین لحظات زندگى او آغاز مى گردد و کودک از لحظات آغازین تولد، آماده پذیرش نقشها و درس هایى است که از طرف پدر، مادر، نزدیکان و ... به او ارائه مى  شود.
بسیارى از پدر و مادرها منتظر مى  مانند تا سالیان اولیه زندگى بهر شکلى بگذرد تا در سالیان بعد به تربیت کودکان خود بپردازند اما از دستورات اسلامى و نیز از سیره تربیتى فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مى  آموزیم که پس از تولد و در اولین فرصتها باید زمزمه توحید در گوش کودکان طنین  انداز شود.
روح هشیار کودک در همان اوان نیز توان درک معارف والا را دارد و این کلمات تاثیر ویژه خویش را بر روح لطیف کودک مى  گذارند. به این نمونه بنگرید:
چون هنگام ولادت کودک فاطمه (سلام الله علیها) فرا رسید، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به اسماء بنت عمیس و ام سلمه فرمود: نزد فاطمه بشتابید و چون کودکش به دنیا آمد در گوش راستش اذان گویید و در گوش چپ او اقامه بگویید زیرا با هر کودکى که این گونه رفتار شود از شیطان ایمن مى  ماند.
یکى دیگر از این آموزشهاى روزهاى آغازین زندگى لالایى هاى فاطمه (سلام الله علیها) است. لالائى که معمولا همراه با در آغوش کشیدن کودک گفته مى شود بهترین داروى آرامش بخش براى روان لطیف کودک است.
بدون شک پرآرامش  ترین لحظات زندگى انسان و آسایش  مندترین دقایق زندگى همان لحظه  ها و دقیقه  هایى است که کودک همراه با آهنگ قلب مادر و با آواى مهرآمیز او آرام  آرام به خواب مى  رود اگر در این لحظات درس هاى ایمان و معرفت، جهاد و مبارزه و انسانیت و اخلاق به کودک داده شود بدون شک چونان نقشى بر سنگ در ضمیر ناخودآگاه او جاى گرفته و سرلوحه زندگى فرداى او خواهد بود.
اینک به لالایى فاطمه (سلام الله علیها) براى کودکش توجه کنید:
فاطمه (سلام الله علیها) به هنگام حرکت دادن کودکش مى گفت: حسن جانم، چونان پدرت على باش و بند از پاى حق برگیرخدایى را که بخشنده نعمتها است  بندگى کن  و با خطاکاران دوستى منما
2. نامگذارى
انسان در آغاز زندگى تابلویى را بر دوش مى  گیرد که تا آخرین لحظات زندگى با آن تابلو و علامت  شناخته مى  شود و آن نام کودک است. اگر هر کشورى براى معرفى خویش پرچمى ویژه دارد. نام کودک پرچمى است که بر فراز قله شخصیت کودک و در کشور زندگى او برافراشته مى  شود از این روى اسلام بر انتخاب نام زیبا تاکید بسیار کرده است و توجه به معانى و اثرات جانبى اسمها را یادآور شده است.
متاسفانه در برخى موارد پدران یا مادران یا حتى خویشان دور و نزدیک بدون توجه به بار فرهنگى اسامى تنها و تنها سعى در اعمال سلیقه و تحمیل پسند خویش نسبت به کودک تازه به دنیا آمده دارند و گاه صحنه نامگذارى به میدان کارزارى مى  ماند که هر کسى سعى مى کند طرف مقابل را مغلوب و منکوب کند اکنون به نامگذارى کودکان زهرا (سلام الله علیها) دقت کنیم. چگونه او با تمام قدرت علمى و توان معرفتى خویش براى تعیین نام کودک پیشقدم نشده و از علی (علیه السلام) مى  خواهد که او نام کودک را تعیین کند و علی (علیه السلام) هم بر پیامبر اکرم و پدربزرگ کودکان پیشى نمى گیرد و انتخاب نام کودک را به او واگذار مى کند. و چون داورى به رسول خدا واگذار مى  شود، او که شخصیت کودکان فاطمه (سلام الله علیها) را شخصیتى ملکوتى و آسمانى مى بیند براى اسم آنان نیز منتظر سروش غیبى مى  شود. دقت  کنیم:
جابر بن  عبدالله انصارى مى گوید: چون امام حسن  مجتبى 7 متولد شد فاطمه (سلام الله علیها) به علی (علیه السلام) گفت: یا على برایش نامى انتخاب کن. علی (علیه السلام) فرمود: هرگز به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در نامگذارى فرزندم سبقت نخواهم جست، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد خانه فاطمه (سلام الله علیها) شد و کودک را گرفت و بوسید و سپس دهان خود را بر دهان او گذارد ... سپس در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه آن گاه روى به على کرده فرمود: چه نامى برایش برگزیده اى؟ علی (علیه السلام) عرض کرد: هرگز بر شما پیشى نمى  گیرم! رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من نیز بر خداى خویش پیشى نمى  گیرم! پس خدا به جبرئیل فرمود: فرود آى و محمد را از جانب ما سلام و تهنیت گوى، و به او بگوى که خدایت مى  فرماید نام فرزند تو همسان نام فرزند هارون (جانشین و برادر حضرت موسى(علیه السلام)) باید باشد، پیامبر پرسید: نام پسر هارون چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: شبر. پیامبر فرمود: به عربى چه نامیده مى شود و جبرئیل پاسخ داد: حسن. پیامبر نام کودک را حسن گذاشت.
در جریان نامگذارى حضرت زینب سلام الله علیها هم جریان اینگونه بود.
چون زینب به دنیا آمد، رسول خدا صلى الله علیه و آله به سفرى رفته بود. فاطمه (سلام الله علیها) به على عرض کرد: یا على! اسمى براى دخترت برگزین! على فرمود: فاطمه! صبر کن تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از سفر برگردد. پس از گذشت  سه روز پیامبر از سفر برگشت و به خانه فاطمه وارد شد. علی (علیه السلام) عرض کرد: اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خداوند به دخترت فاطمه دخترى عنایت کرده است اکنون نام او را برگزین. رسول اکرم فرمود: دخترم نوزادت را بیاور. زینب را به محضرش بردند او را در آغوش گرفت و صورتش را به صورت کوچک زینب نهاد و با صداى بلند گریست; تا آنجا که اشک بر گونه  هایش جارى شد. زهرا (سلام الله علیها) گفت: پدر جان چشمانت گریان مباد چرا مى گریى؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: دخترم این کودک پس از تو و من به مشکلات و امتحانات بسیارى گرفتار خواهد شد و مصیبتهاى بزرگى خواهد دید.
آنگاه فرمود: اولاد فاطمه فرزندان خودم هستند ولى براى نامگذارى این دختر منتظر سروش آسمانى مى  مانم. در این هنگام جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: اى رسول خدا! خداى سلامت مى رساند و مى  گوید نام این کودک را زینب بگذار زیرا ما او را در لوح محفوظ زینب نام نهاده  ایم.
3. توجه به حفظ و سلامت کودک
یکى از مهمترین دغدغه  هاى ذهنى و دلهره  هاى همیشگى پدر و مادر حفظ و سلامت کودک است. آنان براى حفاظت و سلامت کودک از هیچ کوششى دریغ نمى کنند تا آنجا که گاه سلامت  خویش را نیز در این راه به خطر مى  اندازند.
براى تامین سلامت و حفظ کودک از بیمارى ها، خطرات و مشکلات راههاى مختلفى وجود دارد. پدر و مادر آگاه سعى مى  کنند در کنار توجه به مسائل مهمى همچون رعایت  بهداشت، تغذیه سالم و کامل، بررسى رشد طبیعى کودک و مواظبت دقیق در مقابل خطرات و حوادث تنها به همین مسائل اکتفا نکنند بلکه براى حفظ و سلامت و سعادت کودک از راههاى دیگرى هم که اسلام پیشنهاد کرده است، بهره جویند. برخى از این راهها صدقه دادن براى کودک و عقیقه کردن براى اوست. این نکته در زندگى زهرا (سلام الله علیها) مورد توجه کامل قرار گرفته است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هر دو پسرش را عقیقه کرد و در روز هفتم تولدشان موى سر آنان را تراشید و به اندازه وزن آن پولهاى نقره صدقه داد.
و در روایتى دیگر اضافه فرمود: فاطمه زهرا (سلام الله علیها) حسن و حسین را عقیقه نمود و به خانم قابله اى که در تولد آنان کمک کرده بود یک ران گوسفند و یک سکه طلا هدیه داد.
4. تساوى در محبت
از مهمترین نکاتى که در زندگانى کودکان نقشى بس با اهمیت دارد و گاه رعایت نکردن آن صحنه  هاى بسیار دردناک و ناراحت  کننده اى مى  آفریند، تبعیض در محبت  به کودکان است.
برخى پدران و مادران به تصورى ناصحیح، گمان مى  کنند اختیار اظهار احساسات خود و اختیار فرزندان و اموال خویش را دارند و از این روى مى  توانند به هر کس خواستند ببخشند. و از هر که خواستند دریغ کنند. و به هر کس خواستند و به هر مقدارى که دلشان خواست اظهار محبت و ابراز احساسات کنند و از این روى به برخى کودکان خود توجه ویژه اى مى  کنند، اظهار محبت  بیشتر، توجه زیادتر، کمک هاى مالى و هدیه  هاى فراوان تر به برخى کودکان نمونه  هاى بارز این تبعیض در محبت است.
آنان با این کار تخم دشمنى و کینه و حسادت را در دل پاک کودکان مى  کارند و چه میوه  هاى تلخ و ناگوار و چه حاصلى شوم به دست مى  آورند.
برخى دیگر از پدر و مادران گمان مى  کنند کودکان توان فهم مسائل ارتباطى و عاطفى را ندارند و نمى  توانند محبتهاى آنان به دیگر کودکان را بفهمند و یا اینکه دل شکسته آنان را مى  توان با هدیه  اى کوچک به دست آورد از این روى به یکى از فرزندان توجه بى حساب و به دیگرى بى  اعتنایى بى  اندازه مى  کنند و گاه مى  خواهند با هدیه  اى جبران این بى  توجهى  ها و عدم رعایت تساوى در اظهار محبت و ابراز احساسات را بنمایند.
آنان نمى  دانند که هیچ نگاه محبت  آمیز پدر و مادر به یکى از کودکان از دید تیزبین دیگر فرزندان پنهان نمى  ماند و اثر سوء بیاد مانده از یک رفتار تبعیض  آمیز با هیچ هدیه و سرگرمى از ذهن کودک زدوده نمى  شود.
در این رابطه روایات بسیارى رسیده است ما تنها به دو روایت اشاره کرده سپس به این نکته مهم در زندگى زهرا (سلام الله علیها) توجه مى  کنیم.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مردى را دید که دو پسر داشت یکى را بوسید و دیگرى را نبوسید. رسول اکرم 3 به او اعتراض کرده فرمود: چرا بین آن دو به تساوى رفتار نکردى؟
امام باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند برخى فرزندانم را بر روى زانویم مى  نشانم و بسیار به او محبت نموده از او تشکر مى کنم با اینکه حق با فرزند دیگرم هست ولى براى حفاظت همان فرزند (که حق با اوست) و نیز حفاظت  سایر فرزندانم این کار را انجام مى  دهم تا برادران آنگونه که با یوسف رفتار کردند با وى رفتار نکنند.
یعنى توجه کردن به فرزندى که شایستگى آن را هم دارد (همانند یوسف پیامبر) باعث  شد دیگر برادران حسادت ورزیده و کینه او را به دل گرفته در چاهش بیندازند. از این روى باید همه فرزندان را احترام کرد، حتى آن را هم که ظاهرا سزاوار احترام و توجه و محبت نیست مورد توجه و نوازش قرار داد.
علامه مجلسى مى گوید: حسن و حسین(علیهما السلام) در کودکى خط مى نگاشتند. امام حسن (علیه السلام) به امام حسین رو کرد و گفت: خط من از خط تو بهتر است. و امام حسین (علیه السلام) گفت: نه بلکه خط من از خط تو نیکوتر است.
پس هر دو نزد مادرشان شتافتند و گفتند: مادر، بین ما داورى کن. فاطمه (سلام الله علیها) نخواست  یکى را بر دیگرى برترى داده و یکى را برنجاند از این روى گفت: از پدرتان سؤال کنید. آنان نزد پدر آمدند اما امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز نخواست  یکى را برترى دهد و دیگرى را آزرده خاطر نماید فرمود: از جدتان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بپرسید. و چون آن دو نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند. او فرمود: من داورى نمى کنم ...
تا اینکه بالاخره بنا شد فاطمه (سلام الله علیها) مجددا بین آنها داورى کند در اینجا فاطمه (سلام الله علیها) شیوه بسیار زیبا و هنرمندانه اى را انتخاب کرد، تا ضمن پایان گرفتن ماجرا هیچکدام ناراحت نشده ضربه عاطفى نبینند. آرى فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: من گردنبندى دارم که داراى چند گوهر است. اکنون بند آن را مى  گشایم و آن گوهرها بر زمین مى ریزد شما گوهرها را از زمین برگیرید، هر کس تعداد بیشترى گوهر بدست آورده باشد خط او نیکوتر است...
و در روایتى دیگر این جریان اینگونه بازگو شده است:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد نشسته بود که حسن و حسین (علیهما السلام) وارد شدند و امام حسن (علیه السلام) اظهار داشت: پدر بزرگ! من و برادرم حسین کشتى گرفتیم ولى هیچکداممان بر دیگرى پیروز نشد اکنون مى خواهیم بدانیم نیروى کدامیک از ما بیشتر است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اى عزیزان من دو پاره جگرم کشتى سزاوار شما نیست. بروید و خط بنگارید. هر کدام خط او نیکوتر باشد، نیرو و توان او نیز بیشتر خواهد بود.
آن دو رفتند و هر کدام سطرى نگاشته آمدند و نوشته هاى خود را به پیامبر دادند تا بین آنها داورى کند. ولى پیامبر نخواست دل آنان را بشکند از این روى گفت به سراغ پدرتان بروید. علی (علیه السلام) نیز نخواست آنان را آزرده خاطر سازد و آنها را به سراغ فاطمه (سلام الله علیها) فرستاد. فاطمه (سلام الله علیها) به خاطر رعایت عواطف کودکانه آنان و نیازردن آنها پیشنهاد کرد رشته گردنبند خود را بگشاید و آنان گوهرهاى آن را برگیرند هر کدام گوهر بیشترى به دست آورد برنده مسابقه اعلام شود...

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا