پروفسور پارسا در فاصله سال های 1321 تا 1329 شمسی نخستین فلور مستقل ایران را به نام فلور «دولیران» به زبان فرانسه تألیف كرد كه در5 جلد و بیش از 7000 صفحه از سوی وزارت فرهنگ آن زمان منتشر شد.كار تألیف فلور ایران با امكانات آن زمان، كاری بسیار بزرگ و سخت بود، اما دكتر پارسا، آن را با صبر و حوصله و تحمل مشقت های بسیار به پایان رساند. تألیف این فلور در حالی انجام شد كه فلور بسیاری از كشورهای ما را خارجی ها می نوشتند. حتی پیش از آن نیز، اتریشی ها و آلمانی ها، فلور ایران را جمع آوری می كردند.گونه های گیاهی ایران، گاه از طریق تاجران اروپایی به این كشورها منتقل می شد و بعد، از موزه های این كشورها سر درمی آورد و پروفسور پارسا در آن شرایط حس می كرد كه باید كاری كند. شاگردان استاد معتقدند كه وی، زمانی به تنهایی به این كار پرداخت كه نه در دانشگاه تهران (تنها دانشگاه نوبنیاد آن زمان) و نه در هیچ جای ایران، هرباریوم، كتابخانه تخصصی، امكانات پژوهشی و همكاران علمی متخصص برای این كار نبود.پروفسور پارسا برای انجام تحقیقات خود، بناچار از منابع و نوشته های گیاه شناختی خارجی به ویژه «فلورا ارینتالیس بواسیه» و مجموعه های گرد آورنده دانشمندان و جهانگردان اروپایی بهره گرفت و برای این كار، سالها تلاش كرد.وی به مطالعه و تحقیق منابع خارجی اكتفا نكرد بلكه به تنهایی و یا به كمك دانشجویان و همكاران ایرانی خود، به گرد آوری نمونه های جدیدی از فلور ایران پرداخت.پروفسور پارسا در بررسی های خود در خارج و داخل كشور توانست، ترادف گیاه شناختی بسیاری از گونه های گیاهی را نشان دهد و از تكرار آن، جلوگیری كند. چرا كه نمونه های گیاهان ایران را گیاه شناسان و پژوهشگران اروپایی در مدت حدود دو قرن و نیم از نواحی مختلف گرد آورده و بی توجه به كارهای دیگران مستقلاً بررسی و نامگذاری كرده بودند و از این رو نام های علمی مترادف بسیاری در نوشته های گیاه شناختی اروپاییان بود كه گمراه كننده بود.«دكتر احمد قهرمان» استاد دانشگاه تهران و از شاگردان پروفسور پارسا در این باره می گوید: «اگر به عصری كه استاد پارسا كارهای تحقیقاتی علمی و پایه ای را برای تألیف فلور در ایران شروع كرد، توجه كنیم، می بینیم كه آغاز این كار بزرگ با چه دشواری ها و مشكلاتی روبه رو بود و نگارش آن تا چه اندازه به صبر، حوصله، پشتكار، خستگی ناپذیری و تحمل نیاز داشت. با توجه به وسعت كار و این واقعیت كه فلورهای كشورهای همجوار ایران مثل تركیه و عراق را دانشمندان خارجی تدوین كرده اند، تألیف فلور ایران از كارهای شاخص علمی در قرن 19 میلادی است.» پروفسور پارسا برای انجام این كار، تمامی گیاهان و رستنی های ایران را جمع آوری و كدگذاری كرد و نخستین مرحله پژوهشی خود را پس از اخذ دكترای گیاه شناسی و بازگشت به ایران به جمع آوری نمونه های گیاهی زادگاهش «تفرش» اختصاص داد و پس از آن، نمونه های دیگر نقاط ایران را نیز جمع آوری كرد. پروفسور «قدرت الله پارسا» از خویشاوندان و دوستان نزدیك استاد می گوید: «خوب به یاد دارم در سال های1327 كه من، دوره دبیرستان را می گذراندم، تابستان ها ایشان به تفرش می آمد و سرگرم نمونه برداری و تحقیق از گیاهان كوههای آن منطقه می شد و روزانه بیش از ده ساعت به نوشتن كتابهای گیاه شناسی به زبان فرانسه می پرداخت و مرتباً نوشته های آماده شده را برای چاپ مجموعه كتاب «فلور ایران» به تهران و وزارت فرهنگ آن زمان می فرستاد.» وی، علاوه بر این پژوهش به بررسی فلور كشورهای دیگر نیز پرداخت و سپس نمونه های منحصر به فردی از فلور ایران را ضمن تحقیقات خود، بررسی كرد كه بعدها در 5 جلد متمم فلور مذكور شدند. پروفسور پارسا در اواخر عمر خود مجدداً در فلور گیاهی ایران تجدید نظر كرد و سپس نسخه جدیدی از آن را با كمك «دكتر زین العابدین ملكی» (یكی از شاگردان خود) تهیه و ترجمه كرد كه چاپ آن در 11 جلد پیش بینی شده است و تاكنون جلد اول و دوم آن (به ترتیب در سال1358 و1363) از سوی وزارت فرهنگ و آموزش عالی به چاپ رسیده است.پروفسور قدرت الله پارسا می گوید: «فلورهای تألیفی استاد از كارهای عالی او در سطوح بین المللی است كه زینت بخش تمام دانشگاههای اروپایی و آمریكایی است. وقتی در سال 1350 در پاریس مشغول تحصیل بودم، به اتفاق پروفسور احمد پارسا به دانشكده علوم و موزه گیاهان دانشگاه پاریس رفتیم و رئیس دانشكده از استاد بسیار استقبال و تجلیل كرد و كتاب های مفصل او را در كتابخانه آن دانشكده نشان داد و اظهار داشت كه این كتاب ها از كامل ترین و بهترین كتاب هایی است كه استادان و دانشجویان به عنوان مرجع استفاده می كنند.»سایر تألیفات استاد پارسا دارای مقالات بسیاری در مورد فلور ایران در مجلات بین المللی به خصوص در نشریه علمی گیاه شناسی «كیو» لندن است. از تألیفات استاد به زبان فارسی نیز می توان دو جلد كتاب گیاهان شمال ایران (سال 1318، شركت چاپخانه ارژنگ تهران)، كتاب دارونامه (1325، انتشارات وزارت فرهنگ سابق)، كتاب اندام شناسی گیاهان (سال 1331، انتشارات وزارت فرهنگ سابق)، 3 جلد كتاب تیره شناسی یا تاگزونومی گیاهان آوندی (سال 1334، انتشارات دانشگاه تهران) و... را نام برد.موزه علوم طبیعی ایران از تأسیس تا فراموشی پروفسور احمد پارسا ، پس از اخذ دكترای گیاه شناسی و علوم طبیعی در فرانسه، به ایران بازگشت. وی در سالهای نخست مراجعت، به تنهایی و در سال 1316 كه در مقام استاد گیاه شناسی دانشكده علوم و دانشسرای عالی دانشگاه تهران قرار گرفت، به اتفاق برخی شاگردان خود به گرد آوری گیاهان ایران پرداخت. در سال1324 موزه علوم طبیعی را با بودجه وزارت فرهنگ آن زمان كه تأمین كننده بودجه دانشگاه تهران نیز بود، در قسمتی از ساختمان بزرگ دبستان حكیم نظامی سابق (واقع در مقابل موزه ایران باستان) تأسیس كرد و گیاهان گردآوری شده را به منظور تأسیس «هربیه ملی» به آن موزه انتقال داد و به این ترتیب «هرباریوم موزه علوم طبیعی ایران» را بنیان نهاد. در سال 1333 وزارت فرهنگ به علت تفكیك بودجه اش از بودجه دانشگاه، بودجه این موزه را قطع و نیاز خود را به محل آن اعلام كرد و هرباریوم و اشیای موزه به ناچار به ساختمان دانشكده علوم دانشگاه تهران منتقل شد.با مأموریت دكتر پارسا در سال 1335 به آمریكا، سرپرستی موزه به «دكتر علی زرگری» واگذار شد و سپس در همان سال، با تأسیس «مؤسسه مطالعات مناطق خشك» دردانشگاه تهران، گیاهان این موزه به این مؤسسه منتقل شد كه متأسفانه از آن سنگ ها و فسیل ها دیگر اطلاعی در دست نیست و به این ترتیب، نام «هرباریوم موزه علوم طبیعی» از میان رفت.دكتر زرگری مسئولیت هرباریوم مؤسسه مطالعات مناطق خشك را تا سال 1340 به عهده داشت. با انحلال این مؤسسه، گیاهان هرباریوم آن به دانشسرای عالی انتقال یافت و پس از آن «دكتر گل گلاب» این نمونه ها را به دانشكده داروسازی انتقال داد. «دكتر قهرمان» در این باره می گوید: «یادم می آید كه با دكتر شیبانی رئیس وقت دانشگاه تهران رفتیم پیش ایشان و گفتیم كه این نمونه ها را پس بدهند ولی كارمندهایشان را به ما دادند و در حالی كه ما با تورم نیروی كار مواجه بودیم، گیاهان هنوز همان جا بود. بعد از انقلاب هم، خیلی سعی كردیم كه آنها را پس بگیریم اما نشد.»به این ترتیب «هر باریوم» پروفسور پارسا كه تقریباً حاوی همه گیاهان مذكور در فلور ایران بود - از جمله، نزدیك به 250 گونه جدیدی كه وی از ایران برای فلور دنیا تشخیص داده و به نام خود او بود و نمونه نخست آنها در مورد گیاه شناسی «كیو» لندن هنوز به عنوان «تایپ» وجود دارد- در این دست به دست شدن ها از بین رفت. پروفسور احمد پارسا در نامه ای كه به دكتر احمد قهرمان (10/2/1373) نوشته، آورده است: «... من از سرنوشت موزه تاریخ طبیعی خودم بسیار ناراحتم. آن كلكسیون معظم زمین شناسی (فسیل و سنگ) و جانورشناسی و گیاه شناسی چه شد؟ من از هر نمونه گیاهان ایرانی، یكی یا چند تا داشتم كه در «كیو» به دقت نامگذاری كرده بودم. گویا سرنوشت همه كلكسیون ها را به دست و عهده چند نفر بی اطلاع و مغرض داده بودند...»پروفسور دكتر احمدپارسا دردوم خرداد سال1376 در كالیفرنیا درگذشت.