رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
آمنه اسفندیاری

معراج و هدف آن

تاریخ انتشار:
محمد رسول الله

اهداف معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله)
معراج چیست؟

آیا پیامبران دیگری به جز حضرت محمد (صلی الله علیه و اله) هم به معراج رفته اند؟
معراج در لغت عربی به معنای وسیله ای است که با کمک آن، می توان به بالا صعود نمود، اما در روایات و تفاسیر، این واژه در مورد مسافرت جسمانی پیامبر (صلی الله علیه و اله) از مکه به بیت المقدس و از آن جا به آسمان ها و سپس مراجعت به وطن خویش به کار برده می شود.
آنچه از روایات اسلامی بر می آید، آن است که معراجی با این خصوصیت، تنها توسط رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) و آن هم یک بار انجام شده، هر چند که مشابه برخی مراحل معراج، توسط پیامبران دیگری؛ مانند سلیمان و ادریس و عیسی (علیه السلام)، نیز انجام پذیرفته است و هر چند که ممکن است معراج های دیگری با خصوصیات دیگر، بارها برای پیامبر (صلی الله علیه و اله) نیز تکرار شده باشد.
از طرفی، هر چند روایات مختلفی در ارتباط با زمان معراج پیامبر (صلی الله علیه و اله) وجود دارد، اما نمی توان به صورت قطعی اعلام نمود که کدامشان صحیح است. البته ندانستن تاریخ دقیق؛ مانند بسیاری موارد مشابه ضرری را متوجه قطعیت اصل ماجرا نخواهد نمود.
پیامبر (صلی الله علیه و اله) بعد از معراج، مستقیما به مکه بازگشته و خبر این واقعه مهم را به اطلاع قریش رسانده و شواهدی قطعی برای اثبات این موضوع در اختیار آنان قرار دادند. همچنین، ایشان در طول نبوت خود، آن مقدار از مشاهدات خود را در معراج که قابل بازگو کردن بود، با زبانی ساده در اختیار مردم قرار دادند که بسیاری از این موارد، در کتب روایی و تفسیری، قابل بازیابی است.
[به آسمان بردن آن حضرت دلیل نیست که خداوند مکانى دارد بلکه] آن حضرت را به آسمان برد تا عوالم ملکوتى را به او نشان دهد، و شگفتی  های آفرینش و صنعت الهى را به چشم سر مشاهده نماید
فلسفه معراج
فلسفه معراج رفتن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) چیست؟ چرا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به معراج رفت؟ مگر خداوند همه جا نیست؟
قبل از پرداختن به پرسش یادآور می  شویم که هدف از معراج، تنها قرب الهی نیست، بلکه اهداف دیگری نیز در این سفر مورد نظر بوده که در ادامه به آن می  پردازیم. اما توجه به این نکته نیز لازم است که اگر چه خدا همه جا حضور دارد، اما در برخی موقعیت  ها می  توان ارتباط قوی  تری با او برقرار کرد که مشابه چنین وضعیتی را می  توان در حج نیز شاهد بود.
اما هدف معراج  چنان  که در برخی تفاسیر آمده این بود که روح بزرگ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) با مشاهده اسرار عظمت خدا در سراسر جهان هستى، مخصوصاً عالم بالا، درک و دید تازه  اى براى هدایت و رهبرى انسان  ها بیابد. این هدف صریحاً در ابتدای سوره اسراء و آیه 18 سوره نجم آمده است.[1]
این واژه در مورد مسافرت جسمانی پیامبر (صلی الله علیه و اله) از مکه به بیت المقدس و از آن جا به آسمان ها و سپس مراجعت به وطن خویش به کار برده می شود
در منابع روایی نیز به برخی از اهداف معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشاره شده است؛ از جمله:
1ـ یونس بن عبد الرحمن می  گوید: از امام کاظم (علیه السلام) پرسیدم: به چه علت خدا پیامبرش را به سوى آسمان بالا برد و از آن به سوى سدرة المنتهى و از آن به سوى حجاب   هاى نور برد و با او گفت  وگو  و نجوا کرد، در حالی که خداوند به مکان وصف نمی  شود؟
امام (علیه السلام) فرمود: «خداى متعال به مکان وصف نمی  شود و زمان بر او جارى نمی  گردد ولی خداوند عزت مند و بزرگ، خواست که فرشتگان و ساکنان آسمان  هاى خود را با مشاهده پیامبر بنوازد و  شگفتی  های خلقت را به رسول خود (صلی الله علیه و آله) نشان دهد تا پس از برگشت از معراج به مردم خبر دهد و این مسئله به گونه  ای که فرقه مشبهه می  گویند نیست.[2] خدا، پاک و برتر است از آنچه وصف می  کنند».[3]
2ـ ثابت دینار می گوید: از امام زین العابدین (علیه السلام) پرسیدم: آیا خداوند مکانى [مخصوص و معین] دارد که در آن  جا باشد؟ امام (علیه السلام) فرمود: «خداوند منزه است از این [که بتوان مکانى مخصوص و معین برایش تصور کرد]»، پرسیدم: پس چرا خدا، حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) را به آسمان برد؟! آن  حضرت فرمود: «[به آسمان بردن آن  حضرت دلیل نیست که خداوند مکانى دارد بلکه] آن  حضرت را به آسمان برد تا عوالم ملکوتى را به او نشان دهد، و شگفتی  های آفرینش و صنعت الهى را به چشم سر مشاهده نماید.[4]
------------------------------------
 پی نوشتها:
[1]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 17
[2]. فرقه مجسّمه و مشبّهه، بنابر ظاهر برخی روایات، مى ‏پندارند خدا را ظاهرى چون آدمى است؛ داراى رخسارى مانند رخسار انسان، چشم و گوش، و جسمى با دست و پا و ... مى ‏باشد. همچنین مى ‏پندارند که کمال معرفت به ذات مقدّس الهى در این است که انسان معتقد شود که خداى متعال در بالاى همه مخلوقات و بر روى عرش و کرسى قرار گرفته است. به همین دلیل است که در مورد مخالفان خود اشتباه مى ‏اندیشند. آنجا که آنها مى ‏گویند: «خداوند جا و مکان خاص ندارد و در همه جا هست»، پیروان مجسّمه و مشبّهه مى‏ پندارند که مراد همان جسم مادّى مورد پذیرش ایشان مى‏ باشد؛ در حالى که مخالفان آنها مى‏ گویند: خداوند جسم نیست که در جایى باشد. ر.ک: عسکرى‏، سید مرتضى، نقش ائمه در احیاى دین‏، ج 2، ص 353
[3]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 132
[4]. همان، ص 131 – 132.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا