خودسازی و تهذیب نفس در قرآن(2)
نفس آدمی ملهم و ممیّز است بحسب فطرت و آفرینش. فاقم وجهک للدین حنیفا[۱] روی به دین حنیف کن، و دین نزد خداوند اسلام است و بس و تقوی پیشه کنید که بهترین توشه، تقوی و پارسایی است.[۲]
1. تزکیه، فقط در پرتو فضل خدا و توفیق و رحمت الهی
یا ایّها الذین آمنوا لاتتبّعوا خطوات الشیطان و من یتّبع خطوات الشیطان فانّه یأمر بالفحشاء و المنکر ولو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابداً ولکن الله یزکّی من یشاء والله سمیع علیم[۳] ای کسانی که ایمان دارید دنبال گام های شیطان مباشید و هر کس پا جای شیطان بگذارد او پیروانش را به فحشا و منکر فرمان می دهد. و اگر فضل و رحمت خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند و او شنوای داناست.
در این آیه سه نکته مورد تأکید است اول آن که انجام فحشا و منکر، پیروی شیطان و مورد نهی است و دوم این که بدون فضل و رحمت خداوند، احدی زاکی و پاک نمی شود و سوم این که، خداود تزکیه می کند و بس. بنابراین برای فهم همین دو نکته اخیر بهتر است نظرات مفسرّان را مورد توجه دهیم.
شیخ طوسی می نویسد:
مراد از گام های شیطان، تخطّی از حلال به حرام است و معنای آیه چنین است: احدی از شما کارهای نیک انجام نداد مگر به لطف و فضل الهی و وعیدی که از سوی او به عمل آمده است. آیه، دلالت دارد بر اینکه صالح و شایستگی در دین به لطف خدای عزّوجلّ میسّر است و این همه مکلّفان را شامل می شود و معنای اینکه خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند این است که انسان می داند که خداوند درباره او لطفی کرده تا بدان وسیله پاک و زاکی گردد.[۴]
2. تزکیه و خودستایی
الم تر الی الرین یزکّون انفسهم بل الله یزکّی من یشاء و لایظلمون فتیلا[۵]
آیا ندیدی کسانی را که خودستایی می کنند بلکه خداست که هر کس را بخواهد تزکیه و ستایش می کند و به اندازه بسیار اندک هم، ستم نمی شوند.
فلا تزکّوا انفسکم هم أعلم بمن اتقّی[۶]، خودستایی مکنید او (خدا) کسی را که تقوا و پارسایی پیشه کرده است، بیشتر و بهتر می شناسد.
در این دو آیه،از تزکیه،نهی و منع شده و همچنان که در ترجمه آیات آوردیم، تزکیه به خودستایی معنا شده است که همان، پاک انگاشتن خود است بی آنکه حقیقتاً از خوبی و پاکی، خبری باشد.
استاد علامه طباطبایی می نویسد:
خودستایی انسان دو نوع است اول، با فعل و عمل می باشد که آن ممدوح و پسندیده است. نظور از آیه قد افلح من تزکّی[۷] همین است. دوّم، ترکیه فولی است در زمینه عدالت و امثال آن و چنین چیزی درباره خود، مذموم است و خداوند از آن، نهی و منع فرموده است. فلاتزکّوا انفسکم[۸] و چنین نهی و منعی در حقیقت تربیت انسان است که تقریف و ستایش از خویشتن شرعاً و عقلاً زشت است.
3. زکات و صدقه و ارتباط آن با تزکیه
خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکّیهم بها…[۹] از دارایی های مردم صدقه دریافت کن و بدین وسیله ایشان را تطهبر و تزکیه بنما و برایشان دعا کن که دعای تو برای ایشان آرامش روانی است و خداوند شنوای داناست.
و سیجنّبها الاتقی. الّذی یوتی ماله یتزکّی[۱۰] از آن آتش دوزخ دور خواهد بود آدمی متّعی و پارسا که مالش را در راه خدا انفاق می کند و می خواهد زاکی و پاک باشد.
این دو آیه،تزکیه و پاک شدن انسان را در رابطه با انفاق و ادای حقوق مالی بیان می دارد. از جمله نفاط ضعف انسان بلکه عز عمده ترین آنها وابستگی او به مال و دارایی است که تا حد شرک به خدا پیش می رود لذا گذشتن از مال و انفاق آن برای تقرب به خدا، یکی از نشان های طهارت نفس، پاکی دل و تزکیه درون از ما سوی الله است.
علّامه طباطبایی می نویسد:
تطهیر برطرف کردن اصلاحات زاله آلودگی ها و پلیدی هاست تا وجودش، صاف و خالص گردد و برای رشد و نموّ تازه، آماده تر شود و آثار و برکاتش آشکار گردد. و تزکیه به معنای رویاندن و اعطای زمینه رشد و نمو به هر چیز است با بروز خیرات و ظهور برکات، مانند درختی که شاخه های خشک و بی فایده آن قطع می شود تا زیباتر شود و فزون تر گردد و رویش تازه پیدا کند و ثمره و میوه ای نیکوتر بار دهد. پس جمع بین تطهیر تزکیه از تعابیر لطیف و زیباست و معنای کاملی را افاده می کند.[۱۱]
شیخ طوسی می نویسد:
اصل تطهیر، ازاله نجاست است و مراد از نجاست در این آیه، گناهان می باشد که هدف پردازنده زکوه و صدقه، پاکی و طهارت است و دو نظر در آیه وجود دارد. یکی اینکه صدقه، مردم را پاک می کند و دوم آن که پیامبر مردم را با گرفتن صدقه، پاک می کند.[۱۲]و فرق این دو از حیث ادبی و معنا روشن است.
به نظر ما مفهوم آیه واضح است و آن لزوم رهایی انسان از قید و بند مال دنیا و ضرورت پاکسازی درون از ما سوی می باشد.
4. تزکیه و روابط سلیم خانوادگی
… ذلک یوعظ به من کان منکم یؤمن بالله و الیوم الاخر ذلکم ازکی لکم و اطهروالله یعلم و انتم لاتعلمون[۱۳] وقتی زنان را طلاق دادید و عدّه آنان منقضی شد و به پایان رسید مانع از آن نباشید که با همسرانشان (و یا دیگران) دوباره ازدواج کنند. اگر به شیوه پسندیده ای اقدام کنند و رضایت همدیگر را بجویند. این گونه، کسانی که به خدا و روز جزا ایمان دارند، پند داده می شوند و آنچه گفته شد برای شما بهتر و پاکیزه تر است و آلودگی گناه را برطرف سازنده تر می باشد. و خداوند صلاح و شایستگی ها را می داند و شما نمی دانید.
قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم انّ االله خبیر بما تصنعون[۱۴]
به مؤمنان بگو از نامحرم چشم بپوشند و فرج بپوشانند. اگر چنین کنند برایشان پاکیزه تر و سودمند تر است و خداوند از آنچه می سازید، آگاه می باشد.
این دو آیه که در آن ها نیز از زکاء و طهارت، سخن به میان آمده،آن هم به صورت افعل تفضیل، روابط زناشویی و نظام خانواده را مطرح می کنند که به هر تقدیر انسان دارای غریزه شهوت است و در برابر واقعیت نیاز جنسی نمی توان تعارف کرد و آن را به کلّی نادیده گرفت و از سویی گاهی پس از تشکیل خانواده مشکلاتی پیش می آید و احیاناً روابط، تیره می گردد. درست است که قانون، مشکل گشا و راه مناسبی است و لیکن برای اجرای قانون شرعی و یا عرفی سلامت نفس و وجدان پاک لازم است و اگر انسان آلوده به هوی و هوس و گرفتار منیّت و خودبینی باشد و جز خویشتن را نبیند و احدی را به حساب نیاورد، خود و جامعه را تباه کرده است. پس ببینیم مراد از واژه «ازکی» و «اطهر» در آیات مزبور چیست؟ و رابطه آن با تزکیه نفس کدام است؟
استاد طباطبایی می نویسد:
زکاه به معنای رشد ونموّ شایسته و پاکیزه است. منظور آنست که مانع نشدن از رجوع بانوان مطلّقه بر همسرانشان و یا خود رجوع به زندگی زناشویی پس از طلاق، پاک تر و پاکیزه تر است. زیرا چنان کاری التیام پس از شکست و پیوند پس از جدایی است و این کار تقریب نفوس و وحدت انسان ها را تقویت می کندو از ناحیه دیگر عفّت و حیا را در بانوان می پروراند و در نگهداری دل های ایشان سودمندتر است تا به بیگانگان و مردان اجنبی و نامحرم چشم ندوزند که اسلام دین پاکی، رشد وعلم و دانش است و خداوند می خواهد دل های شما را پاکیزه گرداند.[۱۵]
مغنیّه در تفسیر آیه نور می نویسد:
چشم پوشی از نامحرم برای نفس آدمی پاک کننده تر و به تقوی و پارسایی نزدیک تر و از گناهان و معاصی، دورتر می باشد.[۱۶]
تزکیه روح و روان و تربیت دینی و قرآنی زمینه بوجود آمدن انسان کامل را فراهم می کند و به دنبال آن، خانواده سالم و جامعه متکامل و انسانی، تحقق پیدا خواهد کرد و گرنه نفوس غیر مهذّب و انسان های فاقد تعلیم و تزکیه دینی در قرآنی هر چند به حسب ظاهر مسلمان و با وجد سلسله قوانین فقهی و حقوقی و وضعی، از آشفتگیهای و اضطرابات و تشویشها به دور نخواهند ماند و بوی عفن فاسد اخلاق و رفتار و سوء معاشرت در خانواده و جامعه، مشام همه را آزرده خواهد کرد و از طهارت و زکاء و پاکی خبری نخواهد بود.
5. تزکیه و روابط سلیم اجتماعی
… و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم والله بما تعملون علیم[۱۷]
… و اگر به شما گفته شد برگردید، آن، برای شما پاکیزه تر است و خداوند به عملکرد شما آگاه است.
طبرسی می نویسد:
چنان انصراف، برای شما در زمینه دین و دنیا، سودمند و برای دل های تان پاکیزه تر و در امر تزکیه و پالایش روح تان مؤثّرتر است.[۱۸]
سید قطب می نویسد:
قابل توجه است که چه بسا سرزده، شب یا روز بدون اطلاع قبلی و کسب اجازه وارد بر خانه مردم شدن مشکلات اجتماعی و اخلاقی به دنبال داشته باشد.
فارجعوا هو ازکی لکم اگر صاحب خانه در حال مساعد نبود و گفت آماده نیستم، نباید دلگیر شد و آن را از صاحب خانه برای خود اهانت تلقی کرد.[۱۹]
6. تزکیه و کتمان حق
انّ الّذین یشترون بعهدالله و ایمانهم ثمنا قلیلاً اولئک لاخلاق لهم فی الاخره و لایکلمهم الله و لاینظر الیهم یوم القیمه و لایزکّیهم و لهم عذاب الیم[۲۰]
کسانی که عهد و پیمان الهی را به اندک بهای می فروشند، برایشان بهره ای در آخرت نیست و خداوند با آنان سخن نخواهد گفت و روز قیامت به ایشان نظر نخواهد کردو تزکیه شان نخواهد فرمود و عذابی دردناک برای ایشان فراهم است.
انّ الذین یکتمون ما انزل الله من الکتاب و یشترون به ثمناً قلیلاً اولئک ما یأکلون فی بطونهم الّا النار و لایکلّمهم الله یوم القیمه و لایزکّیهم و لهم عذاب الیم[۲۱]
کسانی که کتاب نازل از سوی خداوند را کتمان می کنند و آن را به بهایی اندک می فروشند اینان، جز آتش در شکم های شان نمی ریزند و خداوند در روز قیامت با ایشان سخن نخواهد گفت و تزکیه شان نخواهد فرمود و برای ایشان عذابی دردناک فراهم است.
پی نوشت:
[۱] . روم/۳۰
[۲] . همان، /۴۲۹.
[۳] . نور /۲۱.
[۴] . تبیان، ۷/۴۲۱.
[۵] . نساء /۴۹.
[۶] . نجم/۳۲.
[۷] . اعلی/۱۴.
[۸] . نجم/۳۲.
[۹] . توبه/۱۰۳.
[۱۰] . لیل/۱۷، ۱۸.
[۱۱] . همان، ۹/۳۹۸.
[۱۲] . تبیان، ۵/۲۹۱ و ۱۰/۳۶۱.
[۱۳] . بقره/ ۲۳۲.
[۱۴] . نور/۳۰.
[۱۵] . المیزان،۲/۲۳۹ .
[۱۶] . الکاشف، ۵/۴۱۴.
[۱۷] . نور/۲۸.
[۱۸] . مجمع البیان، ۷ و ۸/۱۳۶.
[۱۹] . ر.ک: فی ظلال القرآن، ۴/۲۵۰۷، روح البیان، ۶/۱۳۸، کشف الاسرار، ۶/۴۹۸ و ۵۱۰.
[۲۰] . آل عمران/۷۷.
[۲۱] . بقره/۱۷۴.
افزودن دیدگاه جدید