روز معلم/ «حرمت استاد» در آیات و روایات
چکیده
در عصر انفجار اطلاعات، هم بستگی مستقیمی میان تولید علم و زیست شرافتمندانه وجود دارد.آیات متعدد قرآن، از جمله پنچ آیه نـخست سوره علق، آیه 82 سوره فاطر، آیه 962 سوره بقره، آیه 9 سوره زمر، آیه 11 مجادله و...و احادیث متعدد از پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام، مبین و مؤید ارزش زاید الوصف مقام دانش، متعلم و دانشمند(استاد)هستند. از دیدگاه آیات قرآن و احادیث، راه های مـتعددی بـرای ابراز احترام و محبت نسبت به استاد وجود دارد که برخی از مهم ترین آنها عبارت اند از: 1. ارج نهادن به مقام استاد؛2. تواضع و فروتنی در برابر استاد؛ 3. رعایت آداب سخن و گفتن و رفتار با استاد؛ 4.چشم پوشی از برخی اشتباهات احتمالی استاد.
طرح مسئله
در برها ای زندگی می کنیم که کاروان معرفت بشری با سرعتی محیر العقول به پیش می تازد. پرده های جهل را کنار می زند و افق های نوینی فرا روی بشر قرار می دهد. در عرصه معرفت بشری، هر ثانیه هزاران اطـلاعات نـو حیات لباس هستی بر تن می پوشانند و مقارن آن، هزاران دیو جهل به دیار عدم رهسپار می شوند. عمر مفید اطلاعات بیش از حد کوتاه شده است و در اندک زمانی، آثار پیری و کهنه گی بر رخساره ی آنـها پدیـدار مـی شود. بدین دلیل،یکی از مهم ترین ویژگی عصر مـا، «انفجار اطلاعات»است.
در چـنین دوره ای، کشوری می تواند مقتدرانه و عزت مدارانه به زیست خویش ادامه دهد که در خلق و تولید فرزندان جدید به نام«دانش»، تلاشی و افر و سهمی بسزا داشته بـاشد.عوامل مـتفاوتی در دسـت یابی و وصول به این مقصد متعالی می توانند مـؤثر بـاشند. یکی از مهم ترین عوامل، استادان و معلمان هستند. سیر و سلوک بهینه و مطلوب استادان در این وادی، به شرایط و عوامل گوناگونی وابسته است. یکی از این شرایط آن اسـت کـه حـرمت مقام علم پاس داشته شود.
این مقاله در صدد پاسخ گویی به این پرسـش است که:«احترام به استاد نصوص دینی از چه اهمیتی برخوردار است و راه های ابراز محبت و احترام به استاد از دیدگاه قـرآن و روایـات چـیست؟» ولی پسندیده است، قبل از طرح بحث درباره ی راه های ابراز محبت و احترام به مـعلم،به صـورت مختصر با اهمیت دانش، متعلم و دانش گستر(استاد)، از طریق آیات و روایات آشنا شویم.
اهمیت مقام دانش، متعلم و دانشمند(اسـتاد)از دیـدگاه قرآن
بـنا به نقل مفسر جلیل القدر، مرحوم طبرسی در«مجمع البیان» (87/01)،کثیری از مفسران مـعتقدند کـه پنـج آیه ی نخست سوره «علق»، جزو اولین آیاتی هستند که فرشته ی وحی در«جبل النور و غار حـراء»بر پیـامبر گـرامی اسلام(ص)نازل کرده به پیامبر(ص)فرموده است:«به نام خدای بخشاینده مهربان*بخوان به نام پروردگار که بـیافرید هـمه آفریدگان *آدمی را از خون بسته آفرید*بخوان و پروردگار تو بزرگوارترین بخشندگان است*آن که نوشتن بـا قـلم بـیاموخت* آدمی را آن چه نمی دانست،بیاموخت.[1]
در این آیات، خداوند خودش را به عنوان معلم معرفی می کند و اولین فرمان خویش را بـه بـپیامبر با موضوع خواندن (یکی از مهم ترین راه های فراگیری علم و دانش از معلم)آغاز می کند و جبرئیل- فـرشته مـقرب-مأمور مـی شود که این پیام مبارک را به پیامبر ابلاغ کند.بر این اساس، جبرئیل به پیامبر(ص)فرمود: «بخوان.»پیامبر(ص)فرمود:من خواندن بـلد نـیستم. فرشته ی وحی بار دیگر سخن خویش را تکرار کرد و پیامبر نیز همان پاسخ را بـاز گـفت.سومین بـار،فرشته ی وحی فرمود:
اقرأ باسم ربّک الذّی خلق- خلق...و تا آخر آیه ی پنجم را قرائت کرد و آن گاه از دید پیـامبر(ص)نهان شد.
جـالب اسـت که خداوند این مأموریت عظیم را به شخصی درس نخوانده(امی)و در محیطی واگذار می کند کـه مـتمدن ترین شهر آن بلاد، یعنی«مکه»،کمتر از 20 نفر باسواد و جالب تر آن کـه در ابـلاغ این پیام به یک بار بسنده نـمی شود،بلکه بـنابر نـقل روایات،فرشته ی وحی سه بار پیامبر را مکلف بـه«خواندن»می کند و در مـورد تکرار واژه ی«اقرأ»،برخی از مفسران آن را مبین اهمیت خواندن و تأکید می دانند.ولی برخی دیگر گفته اند:خواندن اول مـخصوص پیـامبر و خواندن دوم برای مردم و به مـنظور تـبلیغ است.نه تـنها تـفسیر اول،بـلکه تفسیر دوم نیز بیانگر اهمیت و ضرورت خـواندن از دیـدگاه اسلام است.بیان این نکته ضروری است.که در اسلام،خواندن به صورت مطلق واحد ارزش نـیست، بـلکه خواندنی ارزشمند است که با نـام پروردگار و در راه حق و مورد رضـایت خـالق منان باشد.[2]
در ادامه سوره ی«علق»، خداوند بار دیـگر بـر خواندن تأکید می کند و می فرماید:«اقرأ و ربـک الاکـرم.» کـرامت الهی در این آیـه بـا صیغه ی افعل تفضیل«الا کـرم» بیان شـده است؛ یعنی خدایی که کرمش از همه چیز عظیم تر است و کرم هیچ کریمی به پایه ی کـرمش نـمی رسد.زیرا نعمت هایی که خدا عطا می کند،هیچ کـسی قـادر نیست مـثل آن را اعـطا کـند.علاوه بر آن،همه ی نعمت ها از جـانب خدا هستند.بدان معنی که یا او آن ها را اختراع کرده یا راه رسیدن به آن نعمت را برا مخلوقات هـموار سـاخته است.باید کرامت نامحدود الهی را در آموزش از طـریق قـلم و خـواندن آن چـه کـه قلم می نویسد، جست وجو کـرد.چرا کـه خواندن(مطالعه)و نوشتن از مهم ترین علل پیدایش و قوام تمدن بشر هستند.
لازمه ی هر خواندن به طور طبیعی «نوشتن»است،یعنی بـاید نـوشته ای بـاشد تا از روی آن خوانده شود.از این رو خداوند در آیه ی بـعد،از قـلم کـه ابـزار نـوشتن،آموزش و تـوسعه ی علوم است یاد می کند.[3] حتی در آیه ی نخستین سوره ی مبارکه ی«قلم»،به قلم و آن چه که قلم می نویسد،سوگند یاد می کند.[4]
برخی دیگر از محققان،به شیوه ی دیگر دربـاره ی دلالت این پنج آیه ی سوره ی علق بر اهمیت علم و دانش استدلال کرده است و گفته اند:خداوند در این آیات،از نخستین مرحله ی اسنان در دوران جنینی یاد می کند که او به صورت خون لخته شده یا هم چـون زالو بـه جدار رحم چسبیده است.از چنین مرحله ای پست،موجودی به وجود می آید کعه اشرف مخلوقات است.گویا خدا به انسان هشددار می دهد که ای انسان،ابتدای حیاتت از مرحله ی پستی آغاز شد و این همان تـویی کـه در واپسین مراحل،به عالی ترین منازل شرافت دست می یابی.این سخن بر این اساس استوار است که علم و دانش شریف ترین حالات ارج آفرین انسان است.زیرا اگر جـز عـلم،جهات و حیثیات دیگری معیار برتری اسـنان بـه شمار می رفت و این حیثیات در درجه ی اول قرار می داشت، چنین شایسته به نظر می رسید که خداوند در این مورد بلافاصله پس از گفتار درباره ی آفرینش عالم و آدم،از این حـالات و حـیثیات سخن به میان می آورد
قـرآن در تـوصیف عظمت مقام دانشمندان می فرماید:در میان همه ی بندگان الهی،تنها دانشمندان هستند که در سایه ی علم خویش به مقام رفیع خشیت الهی دست یافته اند.»[5] این آیه نیز به نحوی دیگر مبین اهمیت دانش و اسـتاد از نـظر قرآن است:خدا به هر کس که بخواهد حکمت عطا می کند و کسی که از حکمت،دانش و استحکام در اندیشه،گفتار و رفتار برخوردار شود،به خیر و برکت فراوانی دست یافته است.[6] درباره ی معنای حکمت تفسیرهای مختلفی ارائه شـده اند.دکتر حـائری یزدی دربـاره ی معنای حکمت چنین می فرمناید:«حکمت در اصطلاح مفسرین قرآن کریم و علمای مذهبی فقط به آن قواعد اخلاقی گفته می شود کـه بخش عقل عملی فلسفه آن ها را در بر می گیرد؛همان قواعد اخلاقی که کـانت از آن بـه عـنوان فرامین اخلاقی یاد می کند و این فرامین اخلاقی را کانت در مقابل ستاره های درخشان آسمان قرار می دهد و می گوید:آسمان های پر ستاره و قـوانین اخـلاقی عقل عملی، دو پدیده ی م حیر العقول اند که پیوسته اذهان ما را هر چه بیشتر و هـر چـه تـازه تر سرشار از تعظیم و تحسین آمیخته با بهت و حیرت می سازند و به هر اندازه که ژرف اندیشی و بازتاب فـکری روی آن ها افزون شود،این آمیزه ی تحسین و حیرت افزایش می یابد.»
دکتر حائری در ادامه می افزاید:«اما حکمت در زبـان خاص به معنای مـترادف فـلسفه است که در تقسیمات ارسطویی و همچنین در اول کتاب«الهیات شفا»به دو قسم حکمت نظری-از نظام هستی که در اختیار ما نیست بحث می کند- و حکمت عملی-پیرامون هستی هایی که به اراده و اختیار ماست.رایزنی به عمل می آورد-تقسیم می شود
حـکمت از نظر مفسران،بازیابی پند و اندرز قرآن،آگاهی و بصیرت و درک حقایق نبوت است.اگر کسی از چنین آگاهی هایی بهره مند شود،بدون شک خیر و برکت فراوانی را عائد خودش می سازد؛چون همه ی این آگاهی از مجرای علم و دانش به روی انسان چهره می گشایند.در نـتیجه ایـن آیه نیز می تواند بیانگر نقش علم و معلم در رهیابی انسان به سوی سعادت و کمال باشد
خداوند صاحبان دانش را بالاتر از سایر طبقات قرار داده و امتیاز آنان را نسبت به سایر افراد،چنین بازگو می کند:«ای پیامبر بـگو آیـا کسانی که می دانند،با کسانی که نمی دانند برابر هستند؟صرفا دانشمندان هستند که تفاوت عظیم این دو گروه را درک می کنند.»[7]
قرآن در سوره ی مجادله به دو معیار برتری افراد-علم و ایمان-چنین اشاره می کند:«خداوند با کسانی از شما کـه ایـمان بیاورند و کسانی را که دانشمند هستند،بر حسب درجات بلند می گرداند.»[8]
راه های ابراز احترام و محبت به استاد
متعلم از طرق متفاوت می تواند محبت صادقانه ی خویشتن را نسبت به استادش نشان دهد و احترام خویش را نسبت به مـقام والای اسـتاد ابـراز کند. ما در این مقال تـنها بـه چـند راه مهم تر اشاره می کنیم.
ارج نهادن به مقام استاد
دانش و دانشمند از نظر معارف اسلامی اهمیت و فضیلت زاید الوصفی دارد،و در روایات توصیه ی زیاد به نشستن در جلسات عـلمی و هـمدمی بـا صاحبان علم شده است.بنابر فرمایش امام موسی ابـن جـعفر(ع)،گفت وگوی با عالم در خاکروبه بهتر از گفت وگوی با جاهل روی تشک ها است.[9]
بر این اساس،متعلمان نباید تنها به زرق و برق های ظاهری محل درس توجه د اشـته بـاشند،بلکه بـنابر حدیث پیش گفته،حتی در بدترین شرایط محیط فیزیکی،باید مصاحبت با اسـتادان را قدر دانست و از وجود پر خیر و برکت ایشان بهره گرفت و مقامشان را گرامی داشت.
متعلم در همه ی اوقات،به ویژه در جلسه های درس،باید این فـرمایش حـضرت عـلی(ع)را که«هر کس به من یک حرف بیاموزد،مرا بنده ی خویش گردانده اسـت»[10] .آویـزه ی گوش قرار دهد، تا با تمام هستی اش مقام شریف استاد را گرامی بدارد.
در ارج نهادن به مقام مـعلم هـمین بـس که در حدیثی دیگر،معلم به عنوان پدری معرفی شده که مقام او از مقام پدری که بـاعث پیـدایش انـسان شده،بالاتر است. حدیث چنین است:«پدران تو سه نفرند: یکی آن که تو را متولد کرد و آنـ کـه تـو را علم داد و آن که دخترش را به تو تزویج کرد و بهترین این سه پدر،آن است که تو را تـعلیم داد»
خواجه نصیر الدین طوسی،علت برتری محبت معلم بر محبت پدر را آن دانسته است که پدر-پدری کـه سـبب پیـدایش انسان شده است-در واقع پدر جسمانی فرد است،اما معلم و مرتبه نفس بالاتر از جسم است،مقام پدر روحـانی از پدر جـسمانی بالاتر است.بدین خاطر،محبت نسبت به معلم باید بیشتر از پدر باشد،هم چنان که محبت مـعلم نـسبت بـه متعلم شریف تر از محبت پدر نسبت به فرزندانش است.بر این اساس می توان گفت:محبت نسبت به معلم دون مـحبت خـدا و فوق محبت نسبت والدین است.
قرآن کریم داستان حضرت موسی(ع)و حضرت خضر(ع)را در سـوره ی کـهف بـیان کرده است.حضرت موسی(ع)با این که یکی از پیامبران اولوالعزم بود.حتی بعد از رسیدن به مقام نبوت،خداوند بـرای ارتـقای مـقام علمی و معنوی او زمینه ی یک برخورد علمی با یک استاد(حضرت خضر(ع))[11] را برایش فـراهم کرد.
مـرحوم علامه طباطبایی،در تفسیر باارزش«المیزان»،نکاتی را که مبین ارج نهادن به مقال استاد در این داستان است،چنین بیان می دارد:
1.براساس ایـن آیـات،حضرت موسی(ع)همراهی با استاد را به عنوان مصاحبت و همراهی مطرح نکرد،بلکه آن را به صورتن مـتابعت و پیـروی تعبیر کرد و فرمود:موسی به او گفت:«آیا [اجازه مـی دهی کـه ]پیروی کنم...»[12]
2.مـوسی رسما خود را شاگرد او خواند و پیروی خود را بـه تـعلیم مشروط نکرد و نگفت:من به شرط این که تعلیم کـنی،از تو پیـروی مـی کنم.فرمود:تو را پیـروی می کنم،باشد که تو مرا تعلیم کـنی.بیان قـرآن چنین است:«...تو را پیروزی می کنم برای این که مرا از آن چه به تو آموخته اند،بیاموزی...»[13]
3.عـلم اسـتاد(خضر(ع))را تعظیم کرد و به مبدئی نامعلوم نـسبت داد و با اسم و صفت آن را مـعین نـکرد،بلکه فرمود:«از آن چه تعلیم داده شده ای»و نـگفت:«از آن چـه می دانی.»[14]
4.علم او را با واژه ی«رشد»مدح کرد و فهماند که علم استاد«رشد» است،نه جهل مرکب و ضلالت.[15]
5.دستورهای اسـتاد را«امـر»نامید و خود را در صورت مخالفت،نافرمان او خواند و به ایـن وسـیله،شأن اسـتاد خود را بالا بـرد.بیان قـرآن چنین است:«تو را در چنین امـری،نافرمانی نکنیم.»[16]
6.وعـده ای که داد،وعده صریح نبود و نگفت:من چنین و چنان می کنم،بلکه فرمود:«ان شاء اللّه به زودی خواهی یافت کـه چـنین و چنان کنم»و نیز نسبت به خـدا رعـایت ادب نمود و انـ شـاء اللّه آورد. قـرآن این مطلب را چنین بـیان فرموده است:«گفت:اگر خدا خواهد،مرا شکیبا خواهی یافت»
تواضع و فروتنی در برابر استاد
یک دیگر از راه های ابراز احترام و مـحبت دانـشجو به استاد،تواضع و فروتنی در برابر استاد اسـت.تواضع و فـروتنی در بـرابر اسـتاد اسـت.نه تنها از مقام و عـزت مـتعلم نمی کاهد،بلکه باعث افزایش عزت او می شود.داستان حضرت موسی(ع)و خضر(ع)در قرآن نیز مبین همین نکته است.حضرت موسی(ع) بـا ایـن کـه از پیـامبران اولوالعـزم بـودند و خداوند کتاب«تورات»را بر او نازل کرده بود.در برابر استادش نهایت ادب را رعایت می کند.از آغاز برنامه تا آخر سخنش،سرشار از ادب و تواضع است. مثلا از همان اول،تقاضای همراهی با او را به صورت امـر بیان نکرد،بلکه جمله ی خود را به صورت استفهام آورد و فرمود: «آیا می توانم تو را پیروی کنم.»[17]
امام صادق(ع)یکی از وظایف متعلمان را تواضع معرفی کرده و فرموده است:«نسبت به کسی که از او علم می آموزید(استاد)فروتن باشید.»[18] مرحوم شهید ثـانی،در ایـن باره حکایت جالبی را بیان کرده است: «حمدان اصفهانی می گوید:در حضور شریک به سر می بردم،ناگاه یکی از فرزندان خلیفه ی عباسی،یعنی فرزند مهدی وارد شد و به دیوار تکیه کرد و سؤال و پرسشی درباره ی یـکی از احـادیث با شریک در میان گذاشت،ولی شریک به او توجهی نکرد و چهره اش را به سوی ما برگرداند.فرزند خلیفه سؤال خود را تکرار کرد،ولی باز هم شریک بی اعتنایی کـرد.فرزند خـلیفه سؤال خود را تکرار کرد،ولی بـاز هـم شریک بی اعتنایی کرد.فرزند خلیفه خطاب به شریک گفت:آیا نسبت به فرزندان خلفا،تحقیر و توهین روا می داری؟ شریک گفت:ایا نسبت به فرزندان خلفا،تحقیر و توهین روا می داری؟ شریک گـفت:نه،ولی عـلم و دانش در پیشگاه خدا،شکوهمندتر و بـرتر از آن اسـت که من [به دل خواه دیگران ]آن را تباه سازم.فرزند خلیفه آمد و دو زانو در برابر شریک نشست.شریک به او گفت که باید بدینسان جویای علم گردد[و دانش را با تواضع و فروتنی کسب کند]
آیت اللّه حسن زادهـ،درباره ی عـلامه الهی قمشه ای می گوید: «وقتتی در جلسه ی درس،کف پایش را بوسیدم و خودش در ابتدا توجه نداشت. بند ه در کنارش د و زانو نشسته بودم و ایشان چهار زانو.لذا توفیق بوسیدن کف پایش را یافتم.بعد از بوسیدن کف پایش را یافتم.بعد از بـوسیدنم نـاراحت شد و بـا من مواجه شد و فرمود:آقا چرا این طور می کنی؟
عرض کردم:آقا حق شما بر من بسیار عظیم است،نمی دانم چـه کنم. مگر به این وسیله دلم تشفی یابد و آرام گیرد و خودم را لایق نـمی بینم کـه دسـت مبارک شما را ببوسم.
و چون بدن مبارکش را به خاک می سپردیم،پاهایش را این بنده در بغل گرفته بودم و به یاد آن شب افـتادم کـه کف پایش را بوسیدم.خواستم در کنار تربتش تجدید عهد کنم،ولی حضور مردم مانعم شد» آیـت اللّه حـسن زاده اظـهار لطف علامه رفیعی قزوینی و رفتار تواضع آمیز خویش را چنین بیان کرده است:«یک دو روز بعد از هفته ی دوم (بـعد از رفتن به جلسه ی درس ایشان)، بعد از درس به من اشاره کرد که شما باشید،من نـشستم و رفقا رفتند.استاد فرمود:شما اظـهار داشـتید که شرح قیصری بر فصوص الحکم را در محضر آقای فاضل تونی درس خوانده اید. گفتم:آری.فرمود:مصباح الانس را درس خوانده اید؟گفتم:خیر.
سپس فرمود:حاضر هستید که مصباح الانس را با هم-مشروط به این که دو به دو من و شما باشیم- مباحثه کنیم؟دو زانـویش را بوسیدم و اشک شوق در چشمم حلقه زد و عرض کردم:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم / لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم»
تواضع در برابر استاد تأثیر مهمی در پیشرفت علمی متعلم دارد.آیت اللّه حـسن زادهـ آملی این نکته را از قول استاد بزرگوارش،الهی قمشه ای،درباره ی خودشان چنین نقل کرده است: «شبی بعد از درس به من بشارت داد و فرمود:تو در راه علم خیر می بینی.تا این بشارت را از او شنیدم،آمین گفتم و پرسیدم:به چه دلیلی مرا بـشارت بـه خیر می دهید؟فرمود:به د لیل ادب و احترامی که نسبت به استادانت به کار می بری و تواضعی که پیششان می نمایی
رعایت آداب سخن گفتن و رفتار با استاد
متعلم باید هنگام سخن گفتن با استاد از الفاظ و واژهـ هایی کـه متناسب با شأن استاد است،استفاده کند و از به کار بردن برخی الفاظ و عبارات-از قبیل شنیدی،می دانی،مرد حسابی،چرا، نه،قبول ندارم،چه کسی چنین گفته است،این سخنی که شما می گویید در کجاست؟آن چه به خاطر دارم و یا د یـگران نـقل کـرده اند با گفتار شما مغایرت دارد و...-در ارتـباطات بـا اسـتاد پرهیز کند.
اگر متعلم در صدد تفحص بیشتر و بهره گیری بیشتر از استاد باشد،باید الفاظ و عبارات خویش را تلطیف کند. مثلا به جای«چرا و قبول ندارم»،لحن خـود را مـلایم کـند و بگوید:اگر کسی از ما علت این امر را بپرسد،چه بـگویم؟ یـا اگر کسی نسبت به دعاوی ما چنین انتقاداتی را مطرح بکندة،باید چه پاسخی بدهیم؟و...هم چنین در حضور استاد نباید با مـتعلمان دیـگر در گـوشی صحبت کند، پر حرفی کند،با صدای بلند و همراه با قهقه بـخندد،بدون اذن استاد پرسشی را مطرح کند،یا پیش استاد از دیگران غیبت و بدگویی بکند و...
امام صادق(ع)از جدش حضرت علی(ع)نقل می کند:«از جـمله حـقوق اسـتاد بر تو این است که بسیار از او نپرسی(او را سؤال پیچ نکنی)و بـه اصـرار از او نپرسی...»
حضرت علی(ع) در پاسخ به کسی که مسئله ی پیچیده ای سؤال کرد، فرمود:«برای کسب دانش و تفقه بـپرس، نـه بـرای گیج کردن و آزار رساندن،و بدان نادانی که در پی آموختن است، به دانا می ماند و دانـایی کـه در پی چـیزی جز هدایت است،چون نادان است»
امیر مؤمنان علی(ع)،درباره ی نحوه سلوک و رفتار با عـالم(استاد) چـنین تـوصیه می فرماید:«از جمله حقوق عالم این است که از او زیاد نپرسی و جامه اش نگیری و چون بر او وارد شـوی و گـروهی نزد او بودند،به همه سلام کنی و او را نزد آن ها به تحیت مخصوص گردانی،مقابلش بنشینی و پشـت سـرش مـنشینی،چشمک مزنی، با دست اشاره مکنی،پرگویی مکنی ک ه فلانی و فلانی بر خلاف نظر او چنین گفته اند و از زیـادی مـجالستش دلتنگ مشوی.زیرا مثل عالم،مثل درخت خرماست.باید منتظر باشد تا چیزی از آن بر تو فـرو ریـزد و پاداش عـالم،از روزه دار شب زنده داری که در راه خدا جهاد کند،بیشر است.»[19]
در تفسیر این حدیث،مرحوم علامه مجلسی نکاتی را بیان کـرده اسـت،ما ب برخی از مهم ترین آن ها اشاره می کنیم: نکته ی اول،زیادی در سؤال به دو شکل قابل تـبیین است:
الفـ)یا مـراد از فزونی در پرسش، افزایش است که به نوعی متضمن ضرر است،بدین معنی که دانشجو پرسش را تـا بـدان حـد و حوزه ای ادامه بدهد که عالم در آن حوزه ی معرفتی،آگاهی کافی ندارد و در نتیجه خطا یـا نـاتوانی او آشکار شود.این عمل ناپسندی است، چون شخصیت و آبروی فرد عالم در معرض خطر قرار می گیرد.
ب)یا مراد از آنـ،پرسش بـیش از حد متعارف در حوزه های معرفتی است. این شق نیز عملی ناصواب است.
نکته دوم :عبارت«ما لا تـأخذ بثوبه»(جامه اش را نگیری)نیز به این شکل قابل تـفسیر اسـت کـه اگر خواسته ای از عالم داری،نباید بیش از حد مـتعارف بـرخواسته ات پافشاری کنی. معیار اکرام عالم،شخصیت علمی اوست، نه نوع خاص لباس و پوشش او.
نـکته سـوم:مراد معصوم از عبارت«و اجلس بین یـدیه»این اسـت که مـتعلم بـاید در جـایی بنشیند که دانشمند برای خطاب بـه او احـتیاج به تغییر جا یا برگرداندن چهره نداشته باشد.این امر نیز به دو شـکل قـابل تفسیر است:
حالت اول:عبارت را به صورت مـضیّق تفسر کنیم.در این صـورت، مراد معصوم ایـن اسـت که فرد متعلم فقط باید در مقابل و روبه روی عالم بنشیند و حق نشستن در سمت راست یـا چـپ و یا پشت سر او را ندارد.
حالت دوم:عبارت را بـا کـمی تسامح تـفسیر کـنیم،بنابراین فـرض،مراد حضرت علی(ع)این است کـه متعلم نباید پشت سر عالم بنیشیند،بلکه اگر روبه روی او و یا سمت چپ یا راست او بنشیند،اشکالی ندارد.
نـکته ی چـهارم:حضرت علی(ع) در پایان حدیث شریف فرموده اسـت: «پاداش فـرد دانـشمند،از روزه دار شـب زنـده داری که در راه خدا مـبارزه مـی کند، بیشتر است.»مرحوم مجلسی علت افزایش این پاداش را چنین تبیین فرموده است:فرد دانشمند با دلایل قاطع،با اعتقادات بـاطل و آرای فـاسد بـه نزاع برمی خیزد و این کردارش سبب می شود کـه در گـستره ی زمـان،گروه کثیری از مـردم بـه روزه داریـ،قیام در راه خدا و...بپردازند.اما فرد مجاهد تنها زمینه ی استیلای کفار بر ابدان خلق را در زمانی کوتاه از بین می برد.یا به بیان دیگر،دانشمند زمینه ی استیلای شیاطین و گمراهان بر متدینان و دین حق را در زمـان طولانی-تا قیامت- از بین می برد،اما مجاهد تنها در برابر تجاوز فیزیکی کفار ایستادگی می کند. به همین دلیل است که مولای متقیان می فرماید:پاداش عالم زبانی-که مردم ار به سوی حق و صواب هدایت می کند-از روزهـ دار شـب زنده داری که در راه خدا جهاد می گند،بیشتر است
چشم پوشی از برخی اشتباهات احتمالی استاد
یکی دیگر از راه های ابراز احترام و محبت به استاد این است که اگر استاد گاهی در رفتار خـویش بـا متعلم دچار اشتباهی شده اسـت،مثلا از روی اشـتباه و بدون این که متعلم کار خلافی مرتکب شده باشد،به او تندی کند،یا عبارات عتاب آمیز به کار ببرد،او باید به خاطر تلاش هایی که استاد بـرای او مـتحمل شده است،از این مـوارد چـشم پوشی کند و هم چنان حرمت استاد را نگه دارد.بعد از گذشت ایام،در صورتی که فرصت مناسب پیش آید،به گونه ای محبت آمیز برای استاد توضیح دهد که در موارد مدنظر استاد،او مقصر نبوده است.
و یا اگـر اسـتاد مطلبی را در کلاس توضیح داده و توضیح استاد نارسا و یا نادرست است،متعلم نباید به صورت صریح این اشتباه را به استاد گوشزد کند،بلکه باید با اشارات لطیف این اشتباهات را برطرف کند.مثلا خودش پاسخ صـحیح مـسئله را بیان کـند و از استاد بپرسد:،آیا در برابر سؤال ها مذکور، این پاسخ نیز قابل دفاع است یا نه؟و... یا اگر در مواردی اسـتادی پاسخ مسئله ای را نمی داند و از پاسخ دادن در آن جلسه طفره می رود،متعلم نباید با اصرار از اسـتاد بـخواهد کـه در همان جلسه پاسخ سؤال را بدهد.[20] هم چنین اگر استاد در کلاس مطلبی را به صورت ناقص یا نادرست توضیح دادهـ اسـت، متعلم نباید این عیب استاد را پیش دیگران بازگو کند.
حضرت آیت اللّه حسن زاده آملی در ایـن بـاره خـاطره تأمل برانگیزی را نقل می کند.ایشان خاطره ای ناگواری از درس شفای فاضل تونی را چنین بیان می کند:در این درس شـفا کسی با من شرکت نداشت،فقط من تنها به محضرش تشرف می یافتم.یک روز چهارشنبه کـه روز آخر درس هفته است، دیـدم آن جـناب(رضوان اللّه علیه)درست و موزون مطلب شفار تقریر نمی فرماید و پریشان می گوید:من چند بار سؤال پیش آوردم و جواب مقنعی نفرمود،چنین انگاشتم که شاید مانعی پیش آمده و درس را مطالعه نفرموده است...
در روز پنج شنبه که به درس استاد شعرانی رفتم،عرض کـردم:حضرت آقا دیروز جناب فاضل تونی درس شفا را درست تقریر نفرموده است...استاد شعرانی در این هنگام به نوشتن اشتغال داشت.بدون این که سربلند کند و مرا نگاه کند،به حالت انقباض و گرفتگی چهره با لحنی خـاص و اعـتراض آمیز فرمود:درس ها و بحث هایت را کم کن و شفا را پیش مطالعه کن و در آن بیشتر زحمت بکش.
من خاموش شدم،ولی انفعالی شدید به من روی آورد که شاید استاد شعرانی این گستاخی را از من درباره ی خودش نیز احتمال دهد کـه در مـحضر استادان دیگر،از ایشان هم چنین بی ادبی از من صادر شود.تا فردای آن روز که روز جمعه بود،برای درس ریاضی تشرف حاصل کردم؛در حالی که این حالت انفعال بر من حاکم بود.به محض نشستن رو بـه مـن کرد و فرمود:آقا آن اعتراض دیروز شما برای آقای فاضل تونی،حق با شماست، زیرا که ایشان به سکته ی مغزی دچار شده است و الان در بیمارستان بستری است.آن پریشانی گفتارش از رویداد طلیعه سـکته بود.
پس از درس اسـتاد شعرانی به بیمارستان رفتم.تا چـشم آن جـناب بـه من افتاد،به شدت گریست و مرا نیز به گریه آورد.دست و پایش را بوسیدم و عرض کردم:آقا جان ما باید از شما صبر و سکینه و وقار بـیاموزیم»
نتیجه
بـراساس آیـات متعدد قرآن و احادیث بسیار فراوان از پیامبر گرامی اسـلام(ص)و ائمـه ی معصومین(ع)، علم آموزی و دانش گستری از اهمیت و قد است زاید الوصفی برخوردار است، تا بدان حد که مقام یک عـالم عـامل مـساوی مقام هفتاد هزار عابد معرفی شده است.برای گسترش و توسعه ی ایـن سنت حسنه،اسلام به همه ی متدینان توصیه اکید کرده است که در همه حال پاسدار راستین مقام علم و علما بـاشند.هم چـنین،راه های مـتعددی برای ابزار احترام و محبت به استادان مطرح کرده است که بـرخی از مـهم ترین آن ها عبارت اند از:
1.ارج نهادن به مقام استاد
2.تواضع و فروتنی در برابر استاد
3.رعایت آداب سخن گفتن و رفتار با استاد
4.چشم پوشی از برخی اشـتباهات احـتمالی استاد
--------------------------------------------
پی نوشتها در فایل ضمیمه(فایل اصلی مجله) آمده است...
منبع : مجله رشد ( آموزش قرآن) » بهار 1389 - شماره 28 , خادمی،عین الله
افزودن دیدگاه جدید