رنج هاي غیر قابل توصيف
زندانيان سياسي قبل از انقلاب در آئينه توصيف امام خمینی(ره)
آزادي تعدادي از زندانيان سياسي پس از چندين سال شکنجه و رنج و محروميت از حقوق اوليه، آزادي از زنداني است به زنداني بزرگ تر، آيا ملت ايران از جنايت ها و شکنجه هاي قرون وسطايي که شاه در سياه چالهاي زندان بر فرزندان آنان روا داشته است، مي گذرد؟ آيا سلب همه حقوق در ساليان متوالي از مردماني که براي نجات وطنشان از شر شاه و اجانب، حاضر به همه گونه فداکاري شده اند، جرم قابل تعقيب نيست؟آيا مجرم اصلي در تمام جرايم وارده بر ملت خصوصاً زندانيان سياسي، شخص شاه نيست؟ آيا نبايد اين مجرم بزرگ به خاطر به زنجير کشيدن گروهي مظلوم محاکمه شود و به مجازات برسد؟ گرچه مجازات تبهکاري هاي او، جز در روز جزا ممکن نيست. زندانيان سياسي ما مي دانند که آزادي هاي خود را در اثر جانبازي هاي شجاعانه ملت مسلمان ايران به دست آورده اند.
4آبان 1357
**************
تحصيلکرده هاي ما، از دانشجو و دکتر و مهندس و ساير متخصصين و روشنفکران، زندان ها را پر کرده اند و از خارج دکتر و مهندس وارد مي کنند. اينها در منطق شاه و جرايدي که از او پول گرفته اند، به معني نوسازي کشور است. حرف ما که خواستار حکومت اسلامي هستيم که در سايه آن به همه اين جنايت ها و خيانت ها پايان داده مي شود به معني عقب بودن است؟ نه. اين پايان دادن به ارتجاع شاهنشاهي 2500ساله پوسيده است.
23 آذر 1357
**************
شما نمي دانيد در باطن اين حبس ها چه گذشته است بر مؤمنين، به جوان هاي ما در اين حبس ها و کميته ها چه گذشته. اينها قابل شرح نيست، قابل بيان نيست. يکي دو تايش را مي توانند بگويند. پاي فلان را اره کردند يا توي روغن داغ کردند، يا يکي را گذاشتند روي يک بخاري برقي و سرخش کردند. اينها بعضي از آنهاست که به ما و شما رسيده. آنهايي را که به ما نرسيده، بايد از نصيري ها استفسار کرد. ايشان مي فرمايند ديگر در حبس ها چيزي نيست.
17دي 1357
**************
بنده در اين مدت که از ايران خارج بودم، دعاگوي همه آقايان بودم و حالا که برگشتم به خدمت آقايان براي خدمتگزاري، خدمت به روحانيت، خدمت به آقايان علما و فضلا، خدمت به جامعه ايراني، حالا مي بينم که رفقايي که ما داشتيم با ريش سياه اينجا گذاشتيم با ريش سفيد تحويل مي گيريم. ما اشخاصي در زندان داشتيم که وقتي از پيش ما رفتند در زندان، سالم بودند، قوي بودند، وقتي که از زندان بيرون آمدند،آنهايي که زنده مانده و از زندان بيرون آمده اند ضعيف و مريض شده اند. اين نيروهاي انساني که از دست رفته است، از همه چيزها بالاتر بود. جناياتي که سلسله پهلوي در جامعه ما کرد، شايد هيچ جنايتي بالاتر از اين جنايت نبود که نيروهاي فعال انساني ما را يا از بين بردند يا فعاليت آنها را براي مدت هاي زياد خنثي کردند. آنهايي که بايد به اين امت خدمت کنند، مثل علماي اعلام و اشخاص روشنفکر، اينها را در زندان بردند، صرنظر از آن زجرهايي که به اينها کردند، آن خلاف انسانيت هايي که با اين اولياي خدا کردند، اين نيروها را هدر دادند، يعني نيرويي که بايد در جامعه فعال باشد اگر مدرس است، عده اي را تربيت بکند، اگر محصل است، خودش تربيت بشود، اگر فعاليت هاي سياسي دارد، فعاليت سياسي بکند، فعاليت هاي مذهبي دارد، فعاليت هاي مذهبي بکند. تمام اينها را اينها به هدر دادند.
13بهمن 1357
**************
شما مي دانيد که ملت ايران در اين پنجاه و چند سال تحت ظلم و تعدي اين خاندان هم آزادي خودشان را از دست داده بودند و هم استقلال کشور ما از دست رفته بود، مي دانيد که چه کشيدند ملت ما، سران ملت، طبقات مختلف، روحانيون، روشنفکرها، دانشگاهي ها، بازاري ها، همه در رنج و عذاب بودند و چه اشخاصي که در زندان هاي اينها کشته شدند، با شکنجه هاي بسيار فجيع که ما الان نمي توانيم تصور آن شکنجه ها را بکنيم. متخصص شکنجه از اسرائيل آورده بودند که تربيت کنند اشخاص شکنجه چي را و آنها شکنجه بکنند! بعضي از روحانيون را -آن طور که براي ما نقل کرده اند- پايش را اره کرده اند و بعضي ها را روي تابه گذاشتند و برق متصل کردند. اينهايي که به ما رسيده است از اين قبيل است، لکن آنهايي که بعد کشف خواهد شد، خواهيد فهميد که چه به روزگار اين بدبخت ها و اين ملت آورده اند.
اسفند 1357
**************
يک شب من در آن حبس که بودم صداي ضجه و ناله اشخاصي را که [شکنجه] مي کردند خودم مي شنيدم. بعد که صاحبان حبس، پيش من آمدند، اعتراض کردم و گفتم زندان ها بايد جاي تربيت باشند نه جاي اين طور وحشيگري ها گفتند: «نه، اين چيزي نبوده. اين يک سربازي بود که فرار کرده بود و يک سيلي به او زدند!» در صورتي که شايد بيشتر از يک ساعت شکنجه مي کردند و من فرياد مي شنيدم.
25ارديبهشت 1358
**************
همه ايران مظلوم بود. ايران يک محبسي بود و در آن 35 ميليون جمعيت حبسي! الان بحمدالله تعالي همه از حبس بيرون آمديد و به شکرانه اين نعمت، بايد صبر انقلابي داشته باشيد. مهلت بدهيد جمهوري اسلام مستقر بشود، تمام شما به حقوق خودتان خواهيد رسيد، ان شاء الله
26ارديبهشت 1358
**************
شماها چندين سالش را که در زمان اين حکومت جائر بود، در نظر داريد که همه وابستگي به غرب بود و به آمريکا بود و تلخي هايش را هم همه ديديد. ذائقه هاي شما باز از آن چيزها تلخ است، حبس ها را اگر خودتان هم نرفتيد، دوستانتان رفتند، ملتتان رفتند. حبس ها و زجرها را گاهي براي من نقل کرده اند که نقلش مشکل است. اين تلخي ها در ذائقه ما و شما هست. ما حالا بايد باورمان بيايد که آن بساط طاغوت بايد برچيده بشود.
17شهريور 1358
**************
در يکي از نوشته هايشان نوشته اند که حبس هاي سياسي در زمان محمدرضا بوده است، ليکن حالا همان طور است يا بيشتر، حبسي سياسي. اينها فکر اين را نکردند که آخر حبسي سياسي که الان شما اسمش را مي گذاريد، حبس هاي سياسي بوده است که در زمان محمدرضا خان آن کارها را مي کرده است؟ دزدها را شما حبس سياسي مي کنيد؟ آنهايي که بر ضد اين مملکت و بر ضد اين ملت قيام و آن همه خيانت کرده بودند، آنها را جزو رجال سياسي حساب مي کنيد؟ نصير ي جزو رجال سياسي است؟ هويدا جزو رجال سياسي است يا جزو دزدها هستند اينها؟ شما چرا رجال سياسي را بدنام مي کنيد و اينها را اسمشان را «رجال سياسي» مي گذاريد؟ ساواکيها جزو رجال سياسي هستند؟آني که الان در حبس دادگاه هاي ما هست، همين ساواکي ها هستند و همين خيانتکارها و همين اشخاصي که يا کشته اند يا امر به کشتن کرده اند و يا زجر کرده اند جوانهاي ما را.
16 آبان 1358
**************
اي کاش مي رفتيد و مي ديديد که جرم هايي که واقع شده است در ايران چه جرم هايي است. اي کاش در آن وقتي که شاه مخلوع ايران بود، مي آمديد و به شما اجازه مي دادند که برويد و زندان هاي ما را ببينيد. ببينيد در اين زندان ها بر علماي اسلام، به روشنفکرهاي ايران، به محصلين ايران، به دانشگاهي هاي ايران چه مي گذرد. ببينيد که در اين بيغوله هايي که در زيرزمين ايجاد کرده بودند و جوان هاي متعهد ما را براي اينکه آزادي مي خواستند، براي اينکه استقلال مي خواستند، در اين بيغوله ها با آنها چه رفتاري کردند. من اگر بخواهم براي شما کليات مسائل را بگويم، وقت ضيق است؛ لکن بدانيد با اين ملت همچو رفتاري کردند که هيچ وحشي اي عمل نمي کند. پاهاي بعضي از جوان هاي ما را با اره بريدند. بعضي از جوان هاي ما را روي تابه گذاشتند و سرخ کردند. در حضور پدرها، پسرها را دست بريدند. پسرهاي کوچک را براي اقرار گرفتن از پدر، کارهايي کردند که خجلت آور است گفتنش و کارهايي کردند به استناد اينکه ما مأمور هستيم از طرف دولت هاي بزرگ و مأمور براي وطنمان هستيم.
11خرداد 1359
**************
ما مرهون اين زحمات و اين خدمات هستيم. همه ما و همه آقاياني که حاضر هستند، چه کشوري و چه لشکري، همه ما مرهون زحمات اين ملت هستيم. اين ملت، ما را از انزوا بيرون آورد و اين ملت دست همه شما را گرفت و از حبس ها بيرون کشيد و دست جور ستمکاران را از سر اين کشور قطع کرد.
17مهر 1360
**************
اين پايين شهري ها و اين پابرهنه ها به اصطلاح شما، اينها ولي نعمت ماها هستند. اگر اينها نبودند، ما يا در تبعيد بوديم يا در حبس بوديم يا در انزوا. اينها بودند که همه ما را از اين مسائل نجات دادند و همه ما را آوردند و نشاندند به جايي. البته به خيال خودمان جايي است اين. بايد ملتفت باشيد که شما همان آدمي هستيد که توي حبس بوديد و شما همان آدمي هستيد که در تبعيد بوديد و شما همان آدمي هستيد که در انزوا بوديد. اين مردمند که آمدند ما را آوردند بيرون از همه اينها و ما اگر تا آخر عمرمان به اينها خدمت کنيم، نمي توانيم از عهده خدمت اينها برآييم. خداوند به ما توفيق بدهد که خدمتگزاري براي اينها باشيم و به اين نعمت موفق بشويم
16بهمن 1360
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 39.
افزودن دیدگاه جدید