فضیلت ماه محرم
ماه محرم، ماه عجیبی است. ماه جلوه گری حسین علیه السلام است. ماه جلوه گری ولایت است؛ مخصوصاً دهه اول محرم، که چه خبر است در آن؟!
یکی از اساتید اخلاق ما – خدا رحمتش کند – به بنده و شاگردانش سفارش می کرد که:
مواظب باشید در این دهه محرم، خودتان را زینت نکنید. به خانم هایتان بگوید خودشان را در این دهه زینت نکنند. غذا که می خورید، برای لذت نخورید. می دانید امام حسین علیه السلام و اهل بیتش در چه حالی بودند؟! سزاوار نیست شیعیان و دوستان اهل بیت: با لباسی غیر از لباس معمولی شان در این دهه خودشان را زینت بکنند، یا اینکه به تفریح و مسافرت و خوش گذرانی بروند و یا غذاهای لذیذ بخورند و مهمانی های شاد بگیرند. غذا بخورند؛ لکن با تشریفات نباشد.
این سفارش را آن استاد اخلاق به ما می کرد. حالا ما عمل کردیم یا نکردیم، حرف دیگری است. حالات بزرگان هم همین طور بوده است.
از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمودند:
حقاً که مصیبت امام حسین علیه السلام پلک چشم ما را زخم، و اشک هاى ما را جارى، و عزیز ما را در ارض کرب و بلا، ذلیل، و اندوه را تا روز قیامت دچار ما کرد. پس گریه کنندگان باید بر شخصى مثل حسین گریه کنند؛ زیرا گریه براى آن حضرت باعث آمرزش گناهان بزرگ خواهد شد.
سپس حضرت رضا علیه السلام فرمودند:
هر گاه ماه محرم فرا می رسید، پدرم خندان نبود. تا ده روز از محرم، غم و اندوه بر پدرم غالب بود. هنگامى که روز عاشورا فرا می رسید، روز مصیبت و گریه پدرم بود و می فرمود: «این، همان روزى است که امام حسین -صلوات الله علیه- در آن شهید شد».)1)
مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می فرماید: «فرزند من در دهه محرم، فقط نان خالی می خورد و خورشت و چیز دیگری نمی خورد. این شخص، ولایتش جلوه گری کرده و متوجه صحنه کربلا است».
منظور، این است که مؤمنان باید این ایام را بسیار رعایت کنند. برای ورود به این ماه، اعمالی ذکر شده که آقایان به مفاتیح و دیگر کتاب های دعا مراجعه می کنند و ان شاء الله موفق هستند.
ابعاد مختلف واقعه عاشورا
تاریخچه کربلا از جمیع ابعاد، غنی است. غنی ترین تاریخ در دنیا، تاریخ کربلاست و پرشورترین تاریخ هم تاریخ کربلا است. واقعه کربلا و جریان روز عاشورا دارای دو بُعد است؛ یک بُعد ظلمانی و یک بعد نورانی. بعد ظلمانی، عبارت است از: خیانت، جنایت، ظلم، قتل، اسب دواندن بر بدن های شهدا، اسارت، شلاق زدن اسیران، بستن اسراء آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم به یک ریسمان و سوار کردن آن بزرگوران بر شتران بی جهاز و … این بعد ظلمانی و تاریک کربلا است که در آن، ظلم را به انتها درجه رساندند. فرمانده این بُعد یزید، عبید الله، شمر، عمر سعد، محمد بن اشعث و .. هستند که فرمانده و مجری این بعد از عاشورا بودند.
اما کربلا یک بعد دیگری هم داشت که سراسر زیبایی و نور بود. جلوه ای از عدالت، انسانیت، گذشت، فداکاری، بندگی حق، تسلیم بودن در برابر امام و حجت حق، محبت و عشق، فداکردن همه چیز برای حضرت حق و … . تجلی حق پرستی، احیای قوانین الهی. احیای اسلام و قرآن، احیای توحید، ابقای نبوت و ولایت بود. فرمانده این بُعد هم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و اهل بیت و اصحابشان بودند.
مجموعه تاریخ کربلا، در این دو بُعد سیر می کند؛ بُعد ظلمانی و بُعد نورانی.
قیام حسینی علیه السلام علت بقای اسلام
دانشمندان می گویند: «هر چیزی دارای چهار علت است؛ علت مُحدِثه، علت مُبقیه، علت فاعلی و علت قابلی». هر چیزی که می خواهد موجود بشود و بماند، باید دارای این چهار علت باشد. اسلام هم همین طور است. علت مُحدثه که باعث ایجاد و حدوث آن شد، وجود نبی اکرمصلی الله علیه و آله و سلم هستند. اما علت مبقیه اسلام که باعث بقا و تداوم آن گردید، قیام حسین بن علی علیه السلام بود. حسین بن علی، علت مُبقیه اسلام هستند. مورخان ثبت کردند که بعد از نبی اکرمصلی الله علیه و آله و سلم تا قیام حسین بن علی علیه السلام حدود پنجاه سال طول کشید. در تاریخ، موجود است که بنی امیه از همان ابتدا و به ویژه پس از رحلت رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم ضربه های سختی به اسلام و قرآن و ولایت زدند. در زمان خلفا، یک مقداری ظواهر را رعایت می کردند؛ چون نزدیک به عهد نبی اکرمصلی الله علیه و آله و سلم بودند؛ اما بعد از حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام که دوران خلافت معاویه بن ابی سفیان بود، بنی امیه به سرعت به طرف فساد و نابودی اسلام و قرآن پیش رفتند. چه خیانیت و جنایت هایی که معاویه و پسرش، یزید در اسلام به بار آوردند! هزاران مسجد و منبر برای لعن امیرالمؤمنین علیه السلام تشکیل دادند. در یکی از جمعه ها، خطیب جمعه فراموش کرد به امیرالمؤمنین علیه السلام لعن بکند و در میان راه یادش آمد؛ لذا مردم را جمع کرد و همانجا خطبه اش را اعاده نمود و به امیرالمؤمنین علیه السلام لعن کرد. بعد به همین مناسبت در آنجا مسجد ساختند. ببینید کار به کجا رسید.
یزید -لعنه الله علیه- صریحاً در برابر مردم می گفت:
لعبت هاشم بالملک فلا **** خبر جاء و لا وحی نزل(2)
یعنی هاشم، جد پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم با مردم و روزگار، بازی کرد، و الا نه خبری از آسمان آمد و نه وحیی نازل شد.
آن ملعون می گوید: نه وحی بود و نه جبرییل و نه مبدأ و معاد و … . به نام جانشین و خلیفه پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم و نماینده حق در زمین، این شعر را در اجتماع می خواند؛ لذا حسین بن علی علیه السلام وظیفه خود دید که قیام کند. قیام کرد و با تمام قدرت و نیرویی که داشت، وارد میدان شد و اسلام و قرآن و شجره طیبه توحید، نبوت و ولایت را آبیاری کرد. ان شاء الله با قیام فرزندش، حضرت مهدی علیه السلام این درخت، سبز و خرم خواهد بود. البته ممکن است در برهه ای از زمان، پژمرده شود؛ لکن از بین نمی رود. قطعاً در هر سال، محرم که فرا می رسد، اسلام و قرآن، تجدید می شود و پژمردگی اش به واسطه خون حسین علیه السلام برطرف می گردد؛ لذا پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنا؛ (3)
حسین از من است و من از حسین. خدا دوست بدارد هر کس که حسین را دوست دارد
این مطلب خیلی مهم است. یکی از معانی این حدیث نورانی، این است که من، علت مُحدثه و ایجاد اسلام و تکامل و سعادت بشر هستم و حسین علیه السلام علت مبقیه و علت بقاء اسلام و سعادت و تکامل بشر است.
معنایی برای «حُسَیْنٌ مِنّی»
معانی دیگری هم برای این حدیث ذکر شده است. یکی از آن معانی این است که حسین بن علی علیه السلام از وجود مبارک نبی مکرّمصلی الله علیه و آله و سلم نشو و نما یافتند. برای توضیح این مطلب به این روایت توجه کنید: موقع تولد امام حسین علیه السلام، پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «دخترم! موقعی که فرزندم متولد شد، به او شیر نده تا من بیایم». روز دوم بود یا سوم تولد امام حسین علیه السلام بود و پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم در مدینه تشریف نداشتند و حضرت زهرا سلام الله علیها هم ابداً به امام حسین علیه السلام شیر ندادند.
پیغمبر پس از بازگشت از سفر، مستقیم منزل حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند. وقتی فرزند را به دست حضرت دادند، ایشان شروع به گریه کردن نمودند. حضرت زهرا سؤال کردند: «پدر جان مگر فرزند من عیبی دارد؟» فرمودند: «نه دخترم. فرزندت عیبی ندارد». سپس پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم به گوش امام حسین علیه السلام اذان گفتند. جبریل نازل شد و عرض کرد: «یا رسول الله! حضرت حق سلامت می رساند و می فرماید: اسمش را چه می گذاری؟» حضرت فرمودند: «من سبقت بر حق نمی گیرم. آنچه او دستور بدهد». جبریل رفت و برگشت و عرض کرد: «حضرت حق سلام می رساند و می فرماید: اسمش را حسین بگذار». حضرت، زبان مبارک را به دهان امام حسین علیه السلام گذاشتند ایشان هم شروع به مکیدن کردند.
بعد از آن، یک روز در میان، پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم به منزل حضرت زهرا سلام الله علیها می آمدند و انگشت سبابه مبارکشان یا زبان مبارکشان را دهان امام حسین علیه السلام می گذاشتند. امام حسین علیه السلام هم می مکیدند و سیر می شدند.(4)
یگانه فرزندی که شیر مادر نخورد و زنده ماند، حضرت اباعبدالله علیه السلام بودند؛ لذا پوست و خون و گوشت امام حسین علیه السلام از پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم است. اینجا است که کلامِ نورانیِ «حسین منی» یک معنای جدید پیدا می کند و آن، اینکه رشد و نمو امام حسین علیه السلام از وجود پیغمبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم بوده نه از شیر مادر بزرگوارشان.
منبع : محو دلدار
-------------------------------
پی نوشت:
1.بحار الأنوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، دوم، ۱۴۰ سلام الله علیها ق، ج۴۴، ص ۲ علیه السلام سلام الله علیها.
2.وقعه الطفّ، ابومخنف کوفى، قم، سوم، ۱۴۱ علیه السلام ق، ص ۲صلی الله علیه و آله و سلم علیه السلام ؛ اللهوف سید بن طاووس، تهران، اول، ۱ سلام الله علیها۴ علیه السلام ش، ص ۱ علیه السلام ۱.
3.کامل الزیارات، جعفر بن محمد ابن قولویه، دار المرتضویه، نجف اشرف، اول، ۱ سلام الله علیها۵صلی الله علیه و آله و سلمش، ص۵۲.
4· کافی، محمد بن یعقوب کلینى، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چهارم، ۱۴۰ علیه السلام ق، ج۱، ص ۴صلی الله علیه و آله و سلم۵.
-------------------------------