رفتن به محتوای اصلی

اشعار به مناسبت دهه ی با شکوه فجر

تاریخ انتشار:
دهه فجر

بهمن سلام

بهمن من تاریخم تو بگو از رازهای ناگفته ام
از شهیدان مظلوم به خون خفته ام
که صدایشان را فقط خدا شنید
اجرشان نوری بر چهره ها دمید
گوهر فریادشان نابودی استبداد
او که می گفتن بعد خدا نام خود را 
خدا...شاه...میهن!!!
و دستان به خون آلوده
مظلومان شنکجه داده شده
در تاریک ترین لحظه های زندگی
فریادشان در زمان جاری
گوشها شنواتر
لحظه های آشناتر
اتحاد زیبا تر
مشت شدند انگشتان
تمام گروهای مبارز در آن عیان
ریشه ی استبداد ستس تر
داهای مردم قوی تر
برفت ظلم از خاک وطن
«هوا دلپذیر شد
گل از خا بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه ی امید»
و نگاه منتظران به آسمان وافق
فرشته بر زمین نشست
و نوای آزادی شور انگیزتر شد
حال سی سال گذر تاریخ بر آن زمان
جنگ...صبر...تلاش...شکوفایی آن
هر چند گاهی به عدالتی شده چون خزان
بیایید چون گذشته شویم
اسیر قدرت و ظلمی نشویم
خاک به خون همه رنگین شد
انقلاب با من و ما پیروز شد
من
تو
بیا ما شویم
و بر کنیم ریشه ی ظلم من بودن را...

شاعر : سعید مطوری

===================

این دهه فجر است گویی نوبهار
                              وین همه مهراست از او یادگار

غصه ها رفتند و افسانه شدند
                              ناله ها فریاد مستانه شدند

دردهه فجرامتش پیروزشد
                              ماه بهمن ماه جان افروزشد

فجرگویی نوبهارزندگی
                              چون چراغی در ره سازندگی

ماهمه دلداده ی رهبرشدیم
                              تا ابد او یار و ما یاورشدیم

گفته بودم قصه دارم با شما
                              قصه ای از ماه بهمن بچه ها

آنچه بشنیدید برآیندگان
                              بازگویید تا بماند همچنان

از نهضت قاطعانه ی روح الله
                              شد دست ستمگران ز ایران کوتاه

با دست تهی و این همه پیروزی
                              لا حول و لا قوت الا بالله

…    دهه فجر مبارک باد.

===================

در مزا رآباد شـهر نیستی / اسـتخوان زندگی پوسـیده بود

مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود

دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت

خون سرخ شاهدان نوشیده بود / عنجه هاشان را به دندان می گرفت

آدمی افسـون شـیطان پلید، / گوسـفندان راضی از چوپانشـان

گر کسی بیدار می شد ناکهان / کشته می شـد بی صدا یا بی نشان

در چنین ظلمت شب ایران زمین / ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت

روح روح ا… ، جان در تن دمید / ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت

آمد آن آرام جان از هجرتش / گوئیا آن شب شـده صبح سـپید

مردمانـش گشـته با هم متحد / نـور ایمـان در دل آنها دمـید

مردم بیدار گشـته می شـدند / هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر

با غریو مشــتهای لالــه ها / دیـو شـد از کاخهایش در بـدر

نورحـق تابـید در دلهـای ما / دست ها دست خدایی گشته بود

نارها گشــته اســیرنـورها / موسـم جشن رهایی گشته بود

سالگشت دیگری ازره رسـید / تهنیت ایدوسـتان، همسنگران

شادی خود را کمی قسمت کنید / سهم دارند از شـماها دیگران

===================

خورشید گل کرد
در آسمان جان ما، خورشید گل کرد
پیش از دعا ،وقت سحر ،خورشید گل کرد

چون لاله ای خونین کفن، در سینه خاک
با یاد میر کربلا،خورشید گل کرد

گل می کند از سوی مشرق،چهره روز
چون چشمه مهر و صفا،خورشید گل کرد

در مغرب شط فرات و دجله، ا ین بار
با پیک پیغام شما،خورشید گل کرد

وقتی که تیرحادثه زد بوسه بر او
در خاک سرخ نینوا،خورشید گل کرد

در دشت شب، بی روشنای کورسوئی
هنگام طوفان بلا ،خورشید گل کرد

از پشت دیوار افق ،آرام آرام…
بر پهنه ارض و سما،خورشید گل کرد

از چهره پاکش، تشعشع موج می زد
بایاد آن دیر آشنا،خورشید گل کرد

 

در ظلمت شب، با سرود هاتف عشق
در موج موج هر صدا ،خورشید گل کرد

دیگر هراسی از هجوم شب نداریم
در آسمان جان ما،خورشید گل کرد

===================

مثل غنچه بود آن روز غنچه ای که روییده
در هوای بهمن ماه بر درخت خشکیده

 

مثل آب بود آن روز آب چشمه ای شیرین
چشمه ای که می بیند مرد تشنه ای غمگین

گرچه در زمستان بود چون بهار بود آن روز
سرزمین ما ایران لاله زار بود آن روز

 

روز خنده ی ما بود روز گریه ی دشمن
روز خوب پیروزی بیست و دوم بهمن بیست و دوم بهمن

 

مثل غنچه بود آن روز غنچه ای که روییده
در هوای بهمن ماه بر درخت خشکیده

 

مثل آب بود آن روز آب چشمه ای شیرین
چشمه ای که می بیند مرد تشنه ای غمگین

 

گرچه در زمستان بود چون بهار بود آن روز
سرزمین ما ایران لاله زار بود آن روز

 

روز خنده ی ما بود روز گریه ی دشمن
روز خوب پیروزی بیست و دوم بهمن

===================

بهمن خونین
آمده موسم فتح ايمان
شعله زد از افق نور قرآن

در دل بهمن سرد تاريخ
لاله سر زد، ز خون شهيدان

لاله‌ها قامت سرخ عشقند
سرنوشت تو با خون نوشتند

(پيكر پاكت ای جان به كف را
از ازل با شهادت سرشتند) 

 

بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده بادا قرآن

بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده ياد شهيدان

 

مقدمت را اماما شهيدان
با نثار تن خود گشودند

خونشان فرش راه تو بادا
عاشق راه پاک تو بودند

 

آمدی با پيامت خمينی
از رهايی و از حق سرودی

(آنكه بر ظلم شب حمله ور شد
اي خمينی تو بودی، تو بودی) 

 

بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده بادا قرآن

بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده ياد شهيدان

 

(در دل تار شب اي شهيدان
دست قهار خلق خدائيد

از تبار حسين شهيديد

از ديار عروج و خدائيد)

 

(در زمستان بهاران آمد
آدم از قعر دوران آمد
بوی نسل شقايق پيچيد
بوي عطر شهيدان آمد)

 

(بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده بادا قرآن
بهمن خونين جاويدان
تا ابد زنده ياد شهيدان)

 

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا