امام حُسْن / مروری بر زندگانی امام حسن مجتبی (علیه السلام)
حضرت امام حسن (علیه السلام) اولین فرزند حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) هستند. حضرت امام حسن (علیه السلام) کنیه شان ابومحمد است. آن حضرت، القاب متعددی داشتند؛ از جمله سیّد، سبط، امیر، حجّت، برّ، نقىّ، زکىّ، مجتبى و زاهد.(1) این بزرگوار، هفت سال در محضر جد بزرگوارشان بودند؛ سی سال در خدمت پدر بزرگوارشان بودند و ده سال هم بعد از پدر بزرگوراشان زندگی کردند. خلافت امام حسن (علیه السلام) از رمضان سال ۴۰ ق آغاز و در ربیع الآخر سال ۴۱ پس از گذشت هفت ماه، به پایان رسید.(2) حدود هفت ماه، مسئولیت حکومت ظاهری را به عهده داشتند که بعد هم معاویه، خلافت را به دست گرفت و حضرت را خانه نشین کرد.
امام حسن مجتبی (علیه السلام) خیلی مورد عنایات پیغمبر (صلی الله علیه وآله) و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند. علاوه بر مقام امامتشان، سبط اکبرند. اول فرزندی که در اسلام، اسمش حسن گذاشته شد، این بزرگوار هستند. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) برایشان عقیقه کشتند و این عمل در شریعت اسلام، سنت شد.(3) عقیقه، خیلی مستحب است. بچه دار که می شوید، یک گوسفند با شرایطی که دارد برای او قربانی کنید. با این قربانی، امراض از بدن فرزندتان بیرون می رود و در همه حیاتش بیمه می شود. این کار را حتما بکنید. بحث عقیقه آن قدر مهم است که دستور آمده حتی اگر پیرمرد شدید و والدین برایتان عقیقه نکردند، مستحب است برای خودتان عقیقه کنید.
اول فرزندی که روز هفتم سرش را تراشیدند و به اندازه وزن موهای سرش، نقره صدقه دادند امام حسن (علیه السلام) بودند. هر عملی که معصوم انجام دادند، همه باید سعی کنیم انجام بدهیم.
خدا رحمت کند مرحوم آقای مولوی قندهاری را که از دوستان صمیمی ما و از اولیای الهی بود. ایشان می گفت سرتان برهنه نباشد. چرا سر برهنه هستید؟ مستحب است انسان سرش را بپوشاند. شدیداً روی انجام این کار و سایر مستحبات تأکید داشت. اگر کسی به خانه ایشان می رفت و سرش برهنه بود، ناراحت می شد. اما حالا دیگر متأسفانه این سنت ها فراموش شده و جای این حرف ها نیست.
امام زمان (علیه السلام) و دین جدید
در مورد امام زمان (علیه السلام) مشهور است موقعی که حضرت می آیند «یأتی بدینٍ جدید؛(4) دین تازه می آورند.» همه تعجب می کنند و می گویند: پیغمبر است که دین تازه می آورد، نه امام. امام، جانشین پیغمبر است و دین جدید نمی آورد.
در حالی که از بس ما به احکام الهی عمل نکردیم، به قدری فراموش شده که حالا که حضرت آن ها را دوباره بیان می فرمایند، به نظر ما جدید می آید؛ برای مثال، اگر حضرت بیایند و بفرمایند: همه کلاه سرتان بگذارید، آیا تعجب نمی کنیم که این چه حرفی است؟ هوا گرم است. یا اینکه بگویند: شلوارتان را نشسته بپوشید. همه تعجب می کنند و فکر می کنند دستورات جدید است؛ در حالی که همه این دستورات در دین ما بوده و از بس به آن عمل نکردیم، فراموش شده است.
عظمت امام مجتبی(علیه السلام)
حضرت امام حسن مجتبی خلیفه الله و خلیفۀ رسول الله (صلی الله علیه وآله) و خلیفه الولایه هستند. ایشان دوم شخص از اصحاب کساء هستند. چهارمین ولی مطلق حقند. در ولایت، دوش به دوش پدر و مادر و جدشان قدم می زنند. عظمت امام حسن (علیه السلام) را خدا می داند. ما نمی توانیم عظمت ایشان را بگوییم
ما چقدر علاقه به امام حسین (علیه السلام) داریم؟ به اندازه جانمان. امام حسن، استاد امام حسین (علیه السلام) هستند. ایشان امامِ حضرت امام حسین (علیه السلام) بوده اند. برتری امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای امام حسن، از دو جهت است؛ یکی ابوّت(پدری) و دیگری امامت. امیرالمؤمنین، از دو جهت اعظم از امام حسن (علیه السلام) هستند؛ یکی به حساب اینکه پدر، اشرف از فرزند است؛ یکی هم به سبب امامتشان. اگر از امیرالمؤمنین (علیه السلام) بپرسند: چند امام دارید؟ می گویند: هیچ. از امام حسن (علیه السلام) بپرسند: چند امام دارید؟ می فرمایند: یکی. از امام حسین (علیه السلام) بپرسند: چند امام دارید؟ می فرمایند: دو امام؛ یکی پدرم، امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دیگری هم برادرم امام حسن (علیه السلام).
امام حسن (علیه السلام) امامِ امام حسین (علیه السلام) و اشرف هستند. اطاعت از امام حسن بر امام حسین واجب بود. خلاصه اینکه عظمت امام حسن (علیه السلام) را همانند سایر معصومان، خدا می داند.
معنای عصمت امام
اولین صفتی که در وجود امام هست، عصمت است. عصمت، لازمه نبوت و امامت است. چهارده نور مقدس، معصوم بودند. معنای عصمت امام، فقط این نیست که گناه نمی کند. عصمت، دارای درجات و مراتبی است که چهارده نور مقدس، آن درجه عالی از عصمت را داشتند. درجات پایین تر را انبیا داشتند. پیغمبرها، همه معصوم هستند؛ لکن عصمت، درجات و مقامات دارد. مثل قدرت که درجاتی دارد، عصمت هم همین طور است. آن درجه عالیه عصمت را چهارده نور مقدس داشتند؛ وگرنه انبیا هم معصوم بودند؛ اما نه به این درجه.
گاهی می گویند معصوم است، یعنی از گناه کبیره و صغیره محفوظ است. گاهی می گویند معصوم است، یعنی نیت گناه هم نمی کند. گاهی هم عصمت به این معنا است که اخلاق رذیله هم ندارد. درجه بالاتر آن این است که از سهو و نسیان محفوظ است. درجه بالاتر عصمت، این است که جهل و نادانی در هیچ بعدی از ابعاد به او راه ندارد. اهل بیت: دارای همه مراتب عصمت هستند. این بزرگواران، مخزن علم حقند. در زیارات آمده که این بزرگواران، «عیبه علم الله» یعنی خزانه دار علم خدا هستند؛ لذا به اذن خدا، هیچ گونه جهل و نادانی در ایشان راه ندارد.
حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) صد درصد دارای همه مراتب عصمت بودند. برای شناخت ایشان، کافی است مقداری با مقام امام آشنا شویم و معانی ای را که برای امام ذکر کرده اند بدانیم؛ آن وقت تا اندازه ای می فهمیم که این بزرگوار کیست. در روایات و زیارات آمده است که: مَثَل امام، مَثَل خورشید تابنده یا نور تابنده است. امام، ستاره هدایت کننده در شب های تاریک است. امام، یعنی آب گوارا. امام، یعنی راهنمای حق به سعادت و نجات دهنده از هلاکت؛ به ویژه هلاکت معنوی. امام، گمشدگان و غرق شدگان را از وادی جهالت نجات می دهد. مَثَل امام، مثل ابر بارنده یا خورشید درخشنده است. امام، مانند رفیق شفیق، یا پدر مهربان است. امام، یعنی ملاذ و ملجأ همه موجودات. امام، یعنی واسطه میان حق و همه مخلوقات. این است معنای امام که بزرگان فرموده اند و متخذ از آیات و روایات فراوان است.
حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) دارای این حالات و این صفات بوده اند؛ تمام مقاماتی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارند، همان مقامات را عیناً حضرت امام حسن (علیه السلام) هم دارند. این حالات و اوصاف و مقاماتی که برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) معتقد هستید و بالاترش را هم بزرگان گفته اند، به واسطه ولایت کلیه ای است که خدا به ایشان عنایت کرده است. همین ولایت کلیه، به حضرت امام حسن (علیه السلام) هم محول شده است. همین ولایت، به امام حسین (علیه السلام) هم منتقل شده است. تا الآن که همان ولایت، عیناً به حضرت بقیه الله (علیه السلام) محول شده است و هیچ کم و کاستی ندارد. پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
خَلَقَنِیَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ أَهْلَ بَیْتِی مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِسَبْعَهِ آلَافِ عَام؛(5)
خداوند من و اهل بیت من را هفت هزار سال قبل از خلقت آدم، از یک نور خلق کرد.
مانند لامپ ها که رنگشان مختلف است؛ یکی قرمز، یکی زرد ودیگری سبز است؛ اما در همه آن ها یک برق بیشتر نیست، اهل بیت: هم همین طور هستند و همه، ولایتشان یکی است.
مظلومیت امام مجتبی(علیه السلام)
حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) دارای مقام امامت و ولایت کلیه بودند؛ اما خدا می داند چقدر مظلوم بودند! اهل بیت، همه مظلوم بودند. حضرت مجتبی (علیه السلام) فرمودند:
مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ؛(6)
ما [چهارده نور مقدس] مسموم می شویم، یا [با شمشیر] کشته می شویم.
همه آن ها مظلوم هستند. مظلومیت، درجه و جهات مختلف دارد. اول مظلوم، حضرت علی (علیه السلام) هستند؛ اما هر صدمه و ناراحتی ای که بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد می شد، بر امام حسن (علیه السلام) هم وارد شد. امام حسن، ظلم هایی که بر مادرشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) شد، ظلم هایی که بر پدرشان و اصحاب و انصار وارد می شد را می دیدند. حضرت اباعبدالله (علیه السلام) مگر مظلوم و شهید نیستند؟ اما امام حسن (علیه السلام) از جهتی مظلوم تر هستند؛ چرا که امام حسن (علیه السلام) در خانه شان هم مظلوم بودند، میان دوستانشان هم مظلوم بودند. میان شیعه ها و اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم مظلوم بودند.
موقعی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) با معاویه اعلام جنگ کردند، ۱۲۰ هزار نفر برای جنگ صفین جمع شدند. (7) بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی همه فهمیدند حضرت شهید شده اند و خبر به شام رسید، معاویه لشکری برای جنگ با امام حسن (علیه السلام) اعزام کرد. امام خطبه مفصلی خواندند و اعلام کردند که معاویه عازم جنگ با ما شده، برای دفاع از خود آماده شوید؛ اما یک نفر بلند نشد. آیا این مظلومیت نیست؟ خدا می داند مظلوم هستند. علی بن حاتم، پسر حاتم طایی بلند شد و خطبه ای خواند که: «چرا این طور می کنید؟ ایشان امام زمان شماست، فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. دشمن، حمله کرده است. بیایید دفاع بکنید». عده کمی بلند شدند و اصحاب، خیلی سستی کردند. چندی طول کشید تا چهار هزار نفر جمع شدند و به جنگ معاویه رفتند.(8) معاویه به سران آن ها وعده داد که اگر به طرف ما بگروید، دختر به شما می دهم، مقام و حکومت می دهم. استانداری و فرمانداری فلان جا را می دهم. همه سرداران سپاه حضرت، به طرف معاویه رفتند. لشکریان، صبح بیدار شدند و دیدند فرمانده نیست؛ لذا لشکر هم متفرق شدند. این شد که خود حضرت بلند شدند و به خط مقدم آمدند. معاویه دید چاره ای ندارد، چه کار کند که این ها متفرق شوند؟ به دروغ گفت: ((امام حسن (علیه السلام) به من پیغام داده که بیایید می خواهیم صلح کنیم)). اینجا بود که اصحاب ریختند به خیمه امام حسن (علیه السلام) و می خواستند ایشان را بکشند. چند نفر از اصحاب مواظبت کردند. حتی یک نفر دوید و خنجر به ران حضرت زد. این ها دوستان حضرت بودند!(9)
همین شیعه ها، چه نسبت هایی به حضرت دادند! دشمن، برخی شبهات و تهمت را القا می کرد و دوستان هم می گفتند. بعد از صلح، یک نفر آمد و به ایشان عرض کرد: «السلام علیک یا مذلّ المؤمنین؛ سلام بر تو که مؤمنان را ذلیل کردی!» حضرت فرمودند: «چرا من مؤمنان را ذلیل کردم؟» گفت: «با معاویه صلح کردی». حضرت فرمودند: «من، مؤمنان را خوار نکردم؛ بلکه عزیزکننده مؤمنانم؛ چون دیدم شما نیروى مقاومت [با هواداران معاویه] ندارید، کار را واگذار کردم تا من و شماها در میان آن ها بمانیم؛ چنانکه آن عالم [در قضیه موسی و خضر (علیها السلام)] کشتى را معیوب کرد، تا براى صاحبانش بماند».(10)
برخی دوستان و شیعیانشان هم به وجود مقدس حضرت توهین کردند، و اذیت و آزار می نمودند. بعضی به این بزرگوار نسبت دادند که بر خلاف شرع مقدس۲۳۰ زن داشته اند. هنوز هم از این دشمنی ها می کنند؛ در حالی که این بزرگوار مثل اجدادشان هستند. در همه خصوصیات و کمالات ظاهری و باطنی، مثل رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و حضرت علی (علیه السلام) بودند؛ برای مثال، حلم و علم و بخشش و عبادت و قدرت حضرت، فوق العاده و مانند اجدادشان بود؛ به ویژه حلم حضرت عجیب بود؛ همین طور شجاعت ایشان. حضرت امام حسن (علیه السلام) یکی از جنگ جویان معروف، و به اصطلاح شَجعان بوده اند. حضرت در جنگ های متعددی مانند جنگ جمل، جنگ نهروان، جنگ ایران، طبرستان، افریقا شرکت کردند. در جنگ صفین، مکرر به خط مقدم می رفتند. حضرت در زمان خودشان، اشجع الناس بودند. اصلاً به عقیده برخی، فتح ایران به واسطه امام حسن (علیه السلام) انجام گرفت. حالا اینکه در مقابل معاویه قیام نکردند و صلح کردند -نعوذ بالله- به سبب ترس ایشان نبوده؛ بلکه شرایط و اقتضائات این گونه پیش رفت و اصحاب با سستی و ضعفی که نشان دادند، صلح را به گردن ایشان گذاشتند.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا؛(11)
حسن و حسین (علیها السلام) هر دو امام هستند؛ چه قیام کنند و چه صلح کنند.
حضرت امام حسن (علیه السلام) که با معاویه صلح کردند، امام هستند. امام حسین (علیه السلام) هم که قیام کردند، امام هستند. امام مجتبی در زمان خودشان آن گونه صلاح دانستند و امام حسین به این صورت. میان این دو بزرگوار، ده سال فاصله بود. اگر مشکل، چیز دیگری بود، چرا بعد از امام حسن، امام حسین بلافاصله قیام نکردند؟ بلکه بعد از مرگ معاویه و در زمان یزید قیام کردند. مصلحت نبود و شرایط متفاوت بود.
نکته این است که در زمان حضرت امام حسن (علیه السلام) مردم به اصول مذهب و اصول اسلام معتقد بودند؛ اما در زمان حضرت امام حسین (علیه السلام) اصول اسلام داشت از بین می رفت و خلیفه ناحق پیغمبر، آشکارا سگ بازی می کرد و شراب می خورد. خلیفه پیغمبر، یک حوض شراب درست کرده بود و در آنجا می خورد و شنا می کرد، طلا و جواهرات به خودش آویزان می کرد، نماز جمعه را چهارشنبه می خواند. بعضی ها نقل کرده اند که کنیزش را به جای خودش می فرستاد تا برای مردها نماز جماعت بخواند؛ لذا امام حسین (علیه السلام) قیام کردند. این دستور الهی بود که با این ها بجنگ. اگر هم کشته شدی، خونت زنده می ماند. با خونت اسلام را آبیاری کن؛ اما در زمان امام حسن (علیه السلام) این گونه نبود. تقریبــــــاً اصول اسلام و ظواهر رعایت می شد.
------------------------
پی نوشت:
1.المناقب، ابن شهرآشوب، علامه، قم، ۱۳۷۹ ق، چاپ چهارم، ص۲۹.
2.انساب الاشراف، احمد بن یحیى بلاذرى، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ ق، ج ۳، ص ۵۴.
3.موسوعه سیره اهل بیت، باقر شریف القرشی، قم، دارالمعروف، چاپ اول، ۱۴۳ق، ج۱۰، ص۴۸.
4.این عبارت از مشهورات است و در منابع روایی نقل نشده. مرحوم سیدمحمد صدر درباره این عبارت می فرمایند: «أننا لم نجد فی الأخبار أن المهدی (علیه السلام) یأتی بدین جدید، کما هو المشهور على الألسن». تاریخ الغیبه، سیدمحمد صدر ، بیروت، دار التعارف، ۱۴۱۲ ق، ج ۳، ص ۴۵۵.
5.بحارالأنوار، علامه مجلسی، لبنان، مؤسسه الوفاء،۱۴۰۴ ق، ج۳۶، ص ۳۰۲.
6 . همان، ج۲۷، ص ۲۱۷.
7.در تعداد سپاهیان دو طرف اختلاف است. برای اطلاع بیشتر ر.ک: صلح امام حسن (علیه السلام) شیخ راضى آل یاسین، ترجمه آیت الله سید على خامنه اى حفظه الله، بحث عدد سپاهیان.
8.بحارالانوار، ج۴۴، ص۴۴.
9 . همان، ص ۳۳.
10.تحف العقول، ابن شعبه حرانی، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق، ص ۳۰۸.
11.علل الشرائع، شیخ صدوق، قم، کتاب فروشى داورى، ۱۳۸۵ ش، چاپ اول، ج۱، ص ۲۱۱.
------------------------
منبع : محو دلدار
دیدگاهها
خیلی مفید و جالب بود مطالبش عالیییییییی
افزودن دیدگاه جدید